دخالت تام دارد . تاريخ تشيع با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان وجانبازان سر از پا نشناخته توأم است . علی همان كسی است كه در عين اينكه بر افرادی حد الهی جاری میساخت وآنها را تازيانه میزد و احيانا طبق مقررات شرعی دست يكی از آنها رامیبريد بازهم از او رو بر نمی تافتند و از محبتشان چيزی كاسته نمیشد . اوخود میفرمايد : « لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفی هذا علی ان يبغضنی ما ابغضنی ، ولوصببت الدنيا بجماتها علی المنافق علی ان يحبنی ما أحبنی ، و ذلك انهقضی فانقضی علی لسان النبی الامی انه قال : يا علی لا يبغضك مؤمن ، و لايحبك منافق » ( 1 ) . " اگر با اين شمشيرم بينی مؤمن را بزنم كه با من دشمن شود ، هرگزدشمنی نخواهد كرد و اگر همه دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوستبدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت ، زيرا كه اين گذشته و بر زبان پيغمبرامی جاری گشته كه گفت : يا علی ! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو رادوست نمی دارد " . علی مقياس و ميزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها . آنكه فطرتیسالم و سرشتی پاك دارد از وی نمیرنجد ولو اينكه شمشيرش بر او فرود آيد. و آنكه فطرتی آلوده دارد به او علاقمند نگردد ولو اينكه احسانش كند ،چون علی جز تجسم حقيقت چيزی نيست . پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 42 |