هست . پس هر مسلمان آشنا به وظيفه از آن جهت كه خود را موظف به امربه معروف و نهی از منكر میداند نسبت به اصلاح اجتماعی حساسيت خاص دارد. ضمنا لازم است به يك نكته توجه دهيم كه در عصر ما نسبت به اصلاحاتاجتماعی ، حساسيت مثبت و مباركی پيدا شده كه قابل تقدير است ، اما اينجهت احيانا به نوعی افراط گرائی كشيده میشود كه هر خدمتی جز اصلاحاجتماعی به هيچ گرفته میشود . هر خدمتی با معيار اصلاح سنجيده میشود وارزش هر شخصيتی به ميزان دخالتش در اصلاحات اجتماعی معتبر شناخته میشود. اين طرز تفكر هم به نظر میرسد صحيح نيست ، زيرا هر چند اصلاح اجتماعیجامعه خدمت است ، اما هر خدمتی لزوما اصلاح اجتماعی نيست . اختراعداروی سل يا سرطان خدمت است اما اصلاح نيست . پيش بردن علوم خدمتاست اما اصلاح نيست . هر پزشك كه از بامداد تا شامگاه بيمار میبيند ومعالجه میكند ، خدمت اجتماعی میكند اما اصلاح اجتماعی نمیكند . زيرا اصلاحاجتماعی يعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب ، و كار پزشك اينچنيننيست . از اين رو ارزش كار خدمتگزاران بزرگ را به جرم اينكه دراصلاحات اجتماعی نقشی نداشتهاند نبايد نديده بگيريم . كار شيخ مرتضیانصاری يا صدرالمتألهين يك خدمت است و خدمت بسيار بزرگ هم هست درصورتی كه كار آنها اصلاح ، و خود آنها مصلح به شمار نمیروند . يا مثلاتفسير مجمع البيان كه در حدود نه قرن پيش نوشته شده و همواره مورداستفاده صدها و هزارها نفر بوده و هست خدمت |