سر سيد احمدخان هندی كه در عصر خود رهبر مسلمانان هند به شمار میرفت ودر ابتدا با استعمار مبارزه میكرد در سال 1284 هجری سفری به انگلستانرفت . به اقرار دوست و دشمن ، آن سفر اثری عميق در روحيه او باقیگذاشت . انديشه مبارزه با استعمار انگلستان پس از مشاهده آن تمدنگسترده و وسيع و آن قدرت سياسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی ، به كلی ازدماغ سيد احمدخان خارج شد . او آنچنان مرعوب فرهنگ و تمدن غرب شد كهآن را غير قابل خدشه و چون و چرا ، و قدرت انگلستان را مقاومت ناپذير ومبارزه با آن را بيهوده دانست . از آن پس نه تنها همكاری با هندوان همزنجير مسلمانان را كه با استعمار انگلستان مبارزه میكردند ترك گفت ،مبارزه حزب " مسلم ليك " را كه اقبال نيز يكی از اركان آن بود تخطئهكرد و از تأييد و همكاری با آنها خودداری نمود . به نظرش رسيد كه تنهاراه برای مسلمانان جلب حمايت انگلستان در مقابل هندوان است . سيداحمدخان از اين پس تبديل شد به يك فرد مبلغ تمدن و فرهنگ غرب . قرآنرا هم با ديد حسی و احيانا ديد مادی غربی تفسير میكرد . اما سيد جمالبرعكس ، نه مجذوب تمدن غرب بود و نه مرعوب ، همواره مسلمانان راهشدار میداد ترس و نوميدی را به خود راه ندهند و در مقابل ابوالهولاستعمار غربی ايستادگی نمايند . آقای دكتر حميد عنايت مینويسد :" سيد جمال در زمانی میخواست از راه " عروشالوثقی " ( مجلهای كه بهزبان عربی در پاريس منتشر میكرد ) بر دامنه اين مبارزه ( مبارزه با ترسو نوميدی ) بيفزايد كه استعمار انگليس در آسيا به كاميابيهای بزرگی دستيافته بود ، و بر اثر شكست |