نقصی كه در كار اقبال است عمده در دو چيز است : يكی اينكه با فرهنگاسلامی عميقا آشنا نيست . با اينكه به مفهوم غربی واقعا يك فيلسوف است، از فلسفه اسلامی چيز درستی نمیداند . اظهار نظرهای اقبال در باره براهينفلسفی اثبات واجب ، و در باره علم قبل الايجاد ، كه از مسائل مهمالهيات است و همچنين فلسفه او در باره ختم نبوت كه به جای آنكه ختمنبوت را اثبات كند به ختم ديانت منتهی میشود كه خلاف منظور و مدعایخود اقبال است دليل ناآگاهی اقبال از فلسفه اسلامی است ، همچنانكه درزمينه ساير علوم و معارف اسلامی نيز مطالعاتش سطحی است . اقبال با آنكهسخت شيفته عرفان است و روحش روح هندی و اشراقی است و به علاوه سختمريد مولانا است ، عرفان اسلامی را در سطح بالا نمیشناسد و با انديشه هایغامض عرفان بيگانه است . نقص ديگر كار اقبال ، اينست كه برخلاف سيد جمال به كشورهای اسلامیمسافرت نكرده و از نزديك شاهد اوضاع و جريانها و حركتها و نهضتها نبودهاست و از اينرو در ارزيابيهای خود در باره برخی شخصيتهای جهان اسلام وبرخی حركتهای استعماری در جهان اسلام دچار اشتباهات فاحش شده است .اقبال در كتاب " احيای فكر دينی در اسلام " نهضت وهابيگری را در حجاز، و جنبش بهائيت را در ايران ( 1 ) و قيام آتاتورك را در تركيه ،اصلاحی و اسلامی پنداشته ، همچنانكه در اشعار خود پاورقی : . 1 در ترجمه فارسی كتاب " احياء فكر دينی " بنا بر ملاحظاتی بعضیقسمتها حذف شده است ، به ترجمه عربی اين كتاب رجوع شود . |