و ضد استعمار از آنها بهره جست ، امتياز خاصی ندارند ، مانند سايرطبقاتند . ولی روحانيت شيعه چنين نيست . روحانيت شيعه يك نهاد مستقل است ،يك قدرت ملی است ، همواره در كنار مردم و در برابر حكمرانان بوده است. از اين رو سيد جمال در جامعه شيعه ، اول به سراغ طبقه علما رفت و بهآگاه سازی آنها پرداخت ، اين طبقه را بهترين پايگاه برای مبارزه بااستبداد و استعمار تشخيص داد . از مضمون و محتوای نامههائی كه سيد بهعلماء شيعه ، خصوصا نامهاش به زعيم بزرگ مرحوم حاج ميرزا حسن شيرازیاعلی الله مقامه و نامه ديگرش كه صورت بخشنامه دارد به سران علماءمعروف و برجسته شيعه در عتبات و در تهران و مشهد و اصفهان و تبريز وشيراز و غيره نوشته است اين مدعا كاملا پيدا است . سيد جمال تشخيص دادهبود كه در روحانيت شيعه اگر احيانا افرادی رابطه نزديك با مستبدان زمانخود داشتهاند ، وابستگی خود را با روحانيت و مردم و دين حفظ كردهاند واز آن اصل كه در فقه مطرح است يعنی " استفاده از پايگاه دشمن به سودمردم " پيروی كردهاند ، و اگر احيانا افرادی هم بودهاند - كه البتهبودهاند - كه واقعا وابسته بودهاند ، جنبه استثنائی داشتهاند و لهذا مردمشيعه پيوند محكم خود را با روحانيت شيعه در طول تاريخ نگسستهاند ( 1 ) .روش سيد جمال در قبال روحانيت شيعه ، تأثير فراوانی پاورقی : . 1 رجوع شود به كتاب " نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت ايران" تأليف حامد الگار ، ترجمه ابوالقاسم سری . |