میكند و بالاخره شكسته بند میآيد و دست بچه را میبندد ، زين العابدين (عليه السلام ) پس از فراغ از نماز - يعنی پس از بازگشت از اين سفرآسمانی - چشمش به دست بچه میافتد و با تعجب میپرسد كه مگر چه شده استكه دست بچه را بسته ايد ؟ معلوم میشود اين فرياد و غوغا نتوانسته استامام را از استغراق خارج كند ، آری ، بگذريم از اين رديف انسانها ، درميان پيروان آنها ما در عمر خود افرادی را ديده ايم كه در حال نمازآنچنان مجموعيت خاطر و تمركز ذهن داشته اند كه به طور تحقيق از هر چهغير خداست غافل بوده اند استاد بزرگوار و عاليقدر ما مرحوم حاج ميرزاعلی آقا شيرازی اصفهانی ( اعلی الله مقامه ) از اين رديف افراد بود .برای كسب اين پيروزی هيچ چيزی مانند عبادت كه اساسش توجه به خداست، نمیباشد رياضت كشان از راه های ديگر وارد میشوند ، و حداكثر اين استكه از راه مهمل گذاشتن زندگی و ستم بر بدن ، اندكی بدان دست میيابند ،ولی اسلام از راه عبادت - بدون اينكه نيازی به آن كارهای ناروا باشد -اين نتيجه را تأمين میكند توجه دل به خدا و تذكر اينكه در برابر ربالارباب و خالق و مدبر كل قرار گرفته است ، زمينه تجمع خاطر و تمركز ذهنرا فراهم میكند . زلف آشفته او باعث جمعيت ماست چون چنين است پس آشفته ترش بايدكرد دريغ است كه در اينجا تأييدی از شيخ فلاسفه اسلام ، اعجوبه دهر ، كه ازبركت تعليمات اسلام انديشه های فلسفی را به جايی رسانده است كهپيشينيان يونانی و ايرانی و هندی و غير آنها |