است و در هر سه جنبه چنانكه گفته شد كلمه امامت به كار رفته است :اول از جنبه سياسی ، كه احق و اليق برای جانشينی پيغمبر برای زعامت ورهبری سياسی و اجتماعی مسلمين چه كسی بوده است و چه كسی میبايست بعد ازپيغمبر زعيم مسلمين باشد ؟ و اينكه پيغمبر از طرف خداوند علی را برایاين پست و مقام اجتماعی تعيين كرده بود اين جهت است كه در حال حاضرجنبه تاريخی و اعتقادی دارد نه جنبه عملی . دوم آنكه در بيان احكام دين بعد از پيغمبر به چه كسانی بايد رجوع كرد وآن كسان علم خود را از چه طريق كسب كرده اند ؟ و آيا آنها در بيان احكاممعصوم اند يا نه ؟ و چنانكه میدانيم شيعه معتقد به امامت ائمه معصوميناست اين جهت ، هم جنبه اعتقادی دارد و هم عملی . سوم از جنبه معنوی و باطنی از نظر شيعه در هر زمان يك " انسان كامل" كه نفوذ غيبی دارد بر جهان و انسان ، و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوباست و دارای نوعی تسلط تكوينی بر جهان و انسان است ، همواره وجود داردو به اين اعتبار نام او " حجت " است بعيد نيست - همچنانكه گفته اند- آيه كريمه " « النبی اولی بالمؤمنين من انفسهم »" ( 1 ) ناظر به اينمعنی از ولايت نيز بوده باشد . مقصود از ولايت تصرف يا ولايت تكوينی اين نيست كه بعضی جهال پنداشتهاند كه انسانی از انسانها سمت سرپرستی و قيمومت نسبت به جهان پيدا كندبطوريكه او گرداننده زمين و آسمان پاورقی : . 1 احزاب / . 6 |