است . اين قدرت قدرتی نيست كه به اصطلاح دلبخواه و تابع هوس و ميلخودسر يك انسان باشد اساسا انسانی كه هنوز محكوم هوسها و ميلهای خودسراست از چنين كرامتهايی محروم است انسانی كه تا آن حد پاك باشد ، ارادهاش از مبادی و مقدماتی كه اراده ما را منبعث میكند هرگز منبعث نمیشود، انبعاث اراده اش با تحريكی درونی و اشاره ای غيبی است و اما اينكهاين تحريك و اشاره به چه نحو است و چگونه است ، ما نمیدانيم و لهذاچنين كسان " گاهی بر طارم اعلی نشينند " و " گهی تا پشت پای خودنبينند " . اما اينكه در آيات كريمه قرآن آمده است : " « قل لا املك لنفسی نفعاو لا ضرا »" ( 1 ) ( من مالك هيچ سود و زيانی برای خود نيستم ) ، بديهیاست كه میخواهد بگويد مالك اصلی همه سود و زيانها خداست ، و توانايیمن بر سود و زيانم نيز از خداست نه از خودم و الا چگونه ممكن است كهانسانهای ديگر در حدودی مالك سود و زيان خود باشند و اما پيغمبر حتی ازانسانهای ديگر هم كمتر باشد ؟ ! اين نكات سه گانه لازم بود كه در مقدمه بحث " ولايت تكوينی "يادآوری شود ، و چون كمتر درباره اين موضوع بحث میشود ، بعلاوه عده ایاظهار علاقه میكنند كه ما اين موضوع را مطرح كنيم ، اندكی سخن را در اينباره بسط میدهيم . اعتراف میكنم كه قبول ولايت به اين معنی اندكی دشوار است ، باوركردنش خالی از صعوبت نيست مخصوصا طبقه روشنفكر ما چندان از طرح چنين |