زيرا به موجب اين عامل به هر حال امام خود را با حكومت وقت درگير كردهاست و اين درگيری از نوع هجوم بوده و از طرف خود او شروع شده است نهاز ناحيه مردم و نه از ناحيه حكومت . به موجب اين عامل ، امام ، مهاجمو معترض است نه مدافع ، كارش عمل ابتدائی است نه صرفا عكس العملمنفی در مقابل تقاضای بيعت و يا عكس العمل مثبت در مقابل تقاضایهمكاری برای تشكيل حكومت . به موجب اين عامل خواه حكومت بيعت بخواهدو يا نخواهد ، او معترض و طرفدار تغيير وضع موجود است . خواه مردم كوفهاو را بپذيرند و ياری كنند و يا نپذيرند و ياری نكنند ، باز هم او معترضو طرفدار تغيير است . و از اين نظر است كه فوق العاده ارزنده است ودرس است و آموزنده است . پس اين سه عامل ، هم از نظر وظيفه و عكس العملی كه برای امام ايجابمیكند ، و هم از نظر ارزندگی و اهميت و قابليت بزرگداشت ، و هم از نظرآموزندگی و درسی با هم تفاوت دارند ، و چنانكه قبلا مكرر گفتيم ، از نظراين منطق ، انقلاب است و امام طرفدار توسعه انقلاب است . |