نقش خود را ايفا كرده است : دين ، دولت ، ثروت ، به عبارت ديگر :عامل زور ، عامل زر ، عامل فريب نقش ارباب اديان ، اغفال و فريب بهسود ستمگران و استثمارگران بوده است آخرت گرايی ارباب اديان ، واقعینبوده ، فريبی بوده بر چهره دنياگرايی آنان برای تسخير وجدان طبقه محرومو انقلابی و پيشرو پس نقش تاريخی ارباب اديان از آن جهت منفی بوده كههمواره در جناح طبقه كهنه گرا و محافظه كار و طرفدار حفظ وضع موجود ،يعنی صاحبان زر و زور ، بوده است . تز ماركسيسم در توجيه تاريخ همين است از نظر ماركسيسم سه عامل دين ودولت و ثروت ، همزاد اصل مالكيت و در طول تاريخ عوامل ضد خلقی بودهاند . ج . بعضی ديگر تاريخ را به نوعی ديگر و بر ضد نظريه بالا تفسير میكنند ودر عين حال نقش دين و مذهب و مظاهر آن يعنی پيامبران را منفی میداننداينان مدعی هستند قانون تكامل طبيعت و تكامل تاريخ بر اساس غلبه اقوياو حذف ضعفاست ، نيرومندان عامل پيشرفت تاريخ و ضعيفان عامل توقف وانحطاط بوده و هستند ، دين و مذهب اختراع ضعفا برای ترمز اقوياست ،ارباب اديان مفاهيم عدل ، آزادی ، راستی ، درستی ، انصاف ، محبت ،ترحم ، تعاون ، را ، به عبارت ديگر اخلاق بردگی را به سود ضعفا يعنی طبقهمنحط و ضد تكامل و به زيان طبقه اقويا يعنی طبقه پيشرو و عامل تكاملاختراع كردند و وجدان اقويا را تحت تاثير قرار دادند و مانع حذف و ازبين رفتن ضعفا و اصلاح و بهبود نژاد بشر و پيدايش ابر مردها گشتند لهذانقش مذهب و پيامبران كه مظهر اين نيرو بوده اند ، از آن جهت كه طرفدار" اخلاق بردگی " و بر ضد " اخلاق خواجگی " - كه |