« ا فلم يسيروا فی الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او اذان يسمعونبها »( 1 ) . آيا در زمين سير نمیكنند ( آثار گذشتگان را در زمين مطالعه نمیكنند )تا دلهايی بيابند كه با آن بينديشند و گوشهايی بيابند كه با آنها بشنوند؟ و همچنين عقل و مبادی فطری عقلی را معتبر میشناسد و در استدلالهای خودبه آنها تكيه میكند : « لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا »( 2 ) بگو اگر در ايندو ( آسمان و زمين = همه هستی ) خدايانی ديگر جز اللهمیبود ، اين نظام موجود نبود و تباه شده بود ( برهان تمانع ) . و يا میگويد : « ما اتخذ الله من ولد و ما كان معه من اله اذا لذهب كل اله بما خلق ولعلی بعضهم علی بعض سبحان الله عما يصفون »( 3 ) . خدا فرزند نگرفته و با او هرگز خدايانی ديگر نبوده ، كه اگر چنين بودهر خدايی مخلوقات خويش را با خود به سويی میبرد و برخی بر برخی ديگربرتری میيافتند خدا منزه است از آنچه اينان توصيف میكنند ( برهانهماهنگی و وحدت جهتی نظام ) . و همچنين قرآن قلب و دل را كانون يك سلسله الهامات و القائات الهیمیداند هر انسانی به هر اندازه كه در پاك نگه داشتن و به سوی او كردن وتغذيه معنوی كردن اين كانون از طريق توجه در پاورقی : . 1 حج / . 46 . 2 انبياء / . 22 . 3 مؤمنون / . 91 |