ظاهرا در اين مورد [ امام ] وظيفهای جز اين ندارد كه حق خود را مطالبه كند و اگر اعوان و انصار به قدر كافی دارد اقدام كند و اگر نه سرجای خود مینشيند همانطور كه علی ( ع ) در موقع خلافت ابوبكر گفت : « افلح من نهض بجناح او استسلم فاراح » ( 1 ) . و در موقع خلافت عثمان گفت : « و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الا علی خاصة ». علی ( ع ) با خلفای زمان خود در مسائل قضايی و سياسی و علمی همكاری میكرد يعنی به آنها مشورت میداد و آنها را تقويت و تأييد میكرد . قضاوتهای مولی و مشورتها و جوابهای علمی او مشهور است . در اين قسمت اين جهت را كه افكار عمومی چگونه قضاوت میكند بايد در نظر گرفت . اگر امام به حق را مردم از روی جهالت و عدم تشخيص نمیخواهند ، او به زور نبايد و نمیتواند خود را به مردم به امر خدا تحميل كند . لزوم بيعت هم برای اين است . اما قسمت دوم يعنی بيعت . اولا بيعت چيست ؟ تعريفی كه ما از بيعت پيدا كردهايم همان است كه در " النهاية " ابن اثير ماده بيع آمده است . میگويد : " و فی الحديث : « ألا تبايعونی علی الاسلام . هو عبارش عن المعاقدش عليه و المعاهدش ، كأن كل واحد منهما باع ما عنده من صاحبه و أعطاه خالصة نفسه » پاورقی : |