ثالثا اينكه اقبال وحی را از نوع غريزه دانسته است ، خطاست همين جهتموجب اشتباهات ديگر او شده است عريزه همان طور كه اقبال خود توجه دارديك خاصيت صد در صد طبيعی ( غير اكتسابی ) و ناآگاهانه و نازل تر از حسو عقل است كه قانون خلقت در مراحل اول حياتی حيوان ( حشرات و پايين تراز حشرات ) در حيوانات قرار داده است با رشد هدايتهای درجه بالاتر (حس و عقل ) غريزه ضعيف میشود و فروكش میكند ، لهذا انسان كه غنیترينحيوانها از نظر دستگاه انديشه است ، ضعيف ترين آنها از نظر غريزه است. اما وحی ، برعكس ، هدايتی مافوق حس و عقل ، و بعلاوه تا حدود زيادیاكتسابی است ، بالاتر اينكه در اعلا درجه " آگاهانه " است جنبه آگاهانهبودن وحی ، به درجات غير قابل توصيفی بالاتر از حس و عقل است و فضايیكه وسيله وحی اكتشاف میشود بسی وسيع تر و گسترده تر و ژرف تر از آنفضايی است كه عقل تجربی قادر به اكتشاف آن است . ما در يكی از بخشهای گذشته ( بخش مكتب ، ايدئولوژی ) اين مطلب راثابت كرديم كه با توجه به مجموع استعدادهای فردی و اجتماعی انسان وپيچيدگی روابط اجتماعی انسان و مشخص نبودن نهايت سير تكاملی انسان ،بايد بپذيريم كه آنچه فيلسوفان و متفكران اجتماعی به نام ايدئولوژی بافتهاند ، گمراهی و سرگشتگی است برای انسان از نظر ايدئولوژی داشتن ، يكراه بيشتر وجود ندارد و آن ايدئولوژی از طريق وحی است اگر ايدئولوژی ازطريق وحی را نپذيريم بايد بپذيريم كه انسان فاقد ايدئولوژی است .متفكران امروز بشر اذعان دارند كه ارائه خط سير آينده بشر |