كه انسان دوره حيات خود را طی كرده باشد و در ظرف سنين معدودی موفق شودبا مهارت شگرف علمی خود ، خويشتن را نابود سازد " . بنابر اين نظريه ، بشر در نيمه راه عمر خود بلكه در آغاز رسيدن به بلوغفرهنگی به احتمال زياد نابود خواهد شد . البته اگر تنها به قرائن و شواهدظاهری قناعت كنيم اين احتمال را نميتوان نفی كرد . نظريه سوم اينست كه شر و فساد لازم لاينفك طبيعت بشر نيست ، شر وفساد و تباهی معلول مالكيت فردی است ، تا اين امالفساد هست ، شر وفساد هم هست . مالكيت فردی معلول درجهای از تكامل ابزار توليد است وبا خواسته انسانها اين امالفساد از بين نمیرود ، ولی تكامل ابزار توليد وجبر ماشين روزی ريشه اين ام الفساد را جبرا خواهد كند . پس آنچه مايه وپايه خوشبختی است تكامل ماشين است . نظريه چهارم اين است كه ريشه فسادها و تباهیها نقص روحی و معنویانسان است . انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی میكند و خشم و شهوتبر او و عقل او حاكم است . انسان بالفطره در راه تكامل فكری و اخلاقی ومعنوی پيش میرود . نه شر و فساد لازم لاينفك طبيعت بشر است و نه جبرتمدن فاجعه خودكشی دسته جمعی را پيش خواهد آورد . |