شدهاند . اين گروه چون در تعليمات اسلامی به اصل حركت و تغيير و صيرورتبرخوردهاند كه " « الا الی الله تصير الامور »" همه چيز به سوی خداصيرورت میيابد . و همچنين در اين تعليمات اصل تضاد را يافتهاند نظيرآنچه كه درباره انسان آمده كه تركيبی از عقل و نفس و يا از روح و لجناست ، جزما ادعا كردهاند كه تفكر اسلامی تفكری ديالكتيكی است . حال آنكه لازمه تفكر ديالكتيكی اين است كه حتی حقايق را ( اصولی كه ذهن بهعنوان حقايق جهان تشخيص میدهد ) موقت و نسبی بدانيم و اين بر خلافضرورت اسلام است كه به يك سلسله اصول و حقايق جاودان قائل است ، بهعلاوه لازمه اين طرز تفكر اينست كه حركت طبيعت و تاريخ را لزوما بهصورت مثلث " تز - آنتی - تز - سنتز " يعنی به صورت عبور از مياناضداد بدانيم . تعليمات اسلامی با اين مطلب نيز موافقت ندارد .حقيقت اينست كه طرفداران ماترياليسم ديالكتيك اين اشتباه را به وجودآوردهاند . اينان در گفتارهای خود كه هيچگاه از چاشنی تبليغ خالی نيست -تفكر غير ديالكتيكی را تفكر متافيزيكی میخوانند ، و مدعی میشوند كه تفكرمتافيزيكی ، اجزاء طبيعت را ثابت و ساكن ، مجزا و بی ارتباط با يكديگر، خالی از هر نوع تضاد میداند ، و چنان با لحن |