طبق طبيعت خود عمل میكند و عملها و عكس العملهايش طبق يك سلسلهقوانين كلی و عمومی قابل توضيح است . پس تاريخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده كلی در میآيدو آن گاه موضوع و تفكر و مايه تذكر و آيينه عبرت و قابل درس آموزی استكه جامعه از خود طبيعت و شخصيت داشته باشد . و اگر نه جز زندگی افرادچيزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراداست . نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل ، عليهذا برداشت داشتن ازتاريخ و تحولات آن كه بدان اشاره شد ، فرع بر مسأله طبيعت و شخصيتداشتن جامعه است . قرآن و تاريخ مسأله انتظار فرج كه موضوع بحث اين گفتار است ضمن اينكه بحث فلسفی واجتماعی است ، بحثی دينی و اسلامی است و همچنانكه گفتيم ريشه قرآنی دارد. پس قبل از آن كه درباره چگونگی انتظار به بررسی بپردازيم بايد نظرقرآن را درباره جامعه و سرگذشت متحول و متغير آن كه تاريخ است روشنكنيم . |