كه آن نقصی كه در فرهنگ و تمدن اروپائی امروز وجود دارد ، در فرهنگ وتمدن اصيل اسلامی وجود ندارد ، آن انتقادهای اصيل و اساسی كه بر فرهنگاروپا كه فرهنگ مادی محض است وارد است ، بر فرهنگ اسلامی وارد نيستلهذا باز در قسمت ديگر كلام خودش كوشش میكند كه پايه های اساسی فرهنگاسلامی و مزايای فرهنگ و تمدن اسلامی را معرفی كند كه من باز قسمتی ازآنها را برای شما میخوانم تا بعد وارد مسئله احياء فكر دينی شوم در آنقسمت از سخنان خودش اينجور میگويد : " مسلمانان ، مالك انديشهها و كمال مطلوبهای نهائی مطلق مبتنی بروحيی میباشند كه چون از درونیترين ژرفنای زندگی بيان میشود ، به ظاهریبودن آن رنگ باطنی میدهد برای فرد مسلمان شالوده روحانی زندگی امریاعتقادی است ، و برای دفاع از اين اعتقاد به آسانی جان خود را فدا میكند" . خلاصه حرفش را برايتان توضيح بدهم ، میگويد : اسلام آنچه را كه برای بشرپيشنهاد میكند چون پشتوانه اش ايمان مذهبی است ، چون از وحی سرچشمهگرفته است ، میتواند تا اعماق روح بشر نفوذ بدهد همين طوری كه نشان دادهاست و نشان میدهد كه حتی در عصر حاضر ، چنين قدرتی را دارد . پس اگر اسلام مثلا حريت را پيشنهاد میكند ، آزادی را پيشنهاد میكند ،اگر عدالت يا انسان دوستی را پيشنهاد میكند ، اگر حقوق بشر را پيشنهادمیكند ، پيشنهادهائی است كه در روح بشر ضمانت اجرائی دارد ولی آنچهاروپا میگويد ، پيشنهادهائی است . |