را صد درصد شر میدانست ( 1 ) . براساس اين بينش ، بشر به حسب غريزه موجود شريری است و شرارت جزءذات و سرشت اوست ، از اول كه در اين دنيا آمده همين جور بوده ، الان همهست ، در آينده هم هر چه بماند همين است و غير از اين نيست ، اميدبهبود و آينده خوب برای بشريت خيال است . قرآن در مسئله آفرينش انسان در اين زمينه مطالبی دارد ، خداوند وقتیاعلام كرد : « انی جاعل فی الارض خليفة »( 2 ) من خليفه و جانشينی درزمين قرار میدهم ، ملائكه با بدبينی نسبت به سرشت انسان ، اظهار داشتند: « ا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء »( 3 ) میخواهی در رویزمين كسی را قرار دهی كه فساد میكند و خون میريزد ؟ يعنی در سرشت اينموجود جز فساد و خون ريزی چيزی نيست خداوند در جواب آنها فرمود ، « انیاعلم مالا تعلمون »( 4 ) من چيزی میدانم كه شما نمیدانيد . يعنی آنها راتخطئه نكرد و نگفت كه دروغ میگوئيد ، بلكه گفت ورای آنچه شما میدانيدمن چيزها میدانم ، شما يك طرف سكه را خوانده ايد ، شما عارف به حقيقتموجودی كه من میخواهم بيافرينم نيستيد ، حد شما كمتر از آن است كه او رابشناسيد ، او برتر و بالاتر است به اين ترتيب ملائكه ، كه قسمتی از كتابوجودی انسان را شناخته و خوانده بودند و نيمی از آن پاورقی : 1 - میگويند پادشاه معاصرش به او گفت میخواهم مطابق فلسفه خودتبهترين خدمت را به تو بكنم و ترا از شر اين زندگی خلاص كنم ، و او راكشت . 4 - 2 - سوره بقره ، آيه . 30 |