در جهت تكامل اجتماعی برخوردار است ، خود آگاهی اجتماعی از مختصاتطبقه محروم و ناراضی و طرفدار دگرگونی وضع موجود است . يعنی روشنفكری وتاريك انديشی ريشه طبقاتی دارد . طبقه مرفه و برخوردار الزاما تاريكانديش و گذشته گرا و سنت گرا و دارای تفكر محافظه كارانه است و طبقهرنجبر و زحمت كش جبرا روشنفكر و دارای تفكر انقلابی و آينده گرا است .پايگاه خاص طبقاتی است كه الهام بخش روشنفكری است نه درس و كلاس ومعلم و كتاب و لابراتوار . انسان بينش و وجدان اجتماعی خويش را از شرائط محيط اجتماعی و موقعيتطبقاتی خود الهام میگيرد طبقه مرفه و منتفع از وضع موجود قهرا و جبراجامد الفكر میگردد و طبقه استثمار شده جبرا تحرك انديشه پيدا میكند واين امری جدا از فرهنگ و سواد داشتن و نداشتن است . حركات تكاملیاجتماع غالبا از ناحيه گروهها و طبقاتی است كه از سواد و معلومات كافیبی بهرهاند ولی به حكم وضع طبقاتی روشنفكرند . تسلسل منطقی تاريخی مراحل تكاملی تاريخ به حكم اين كه يك رابطه طبيعی و منطقی آنها را بهيكديگر پيوسته است امكان جا به جا |