به نقلها و نسبتهای طرفداران ماترياليسم ديالكتيك پديد آمده است . اماحقيقت همچنانكه گفته شد غير همه اينها است . نتيجه : از بيان گذشته چند نتيجه میتوان گرفت : مفهوم نو و كهنه نو و كهنه در اين منطق مفهوم نسلی ندارد . مقصود از صف آرائی نو وكهنه در برابر يكديگر صف آرائی نسل جوان در برابر نسل قبل از خود نيست، كه نسل جوان الزاما در جبهه انقلابی و نسل كهن در جبهه محافظه كار قرارگيرد . همچنانكه مفهوم فرهنگی ندارد ، يعنی مقصود طبقه تحصيل كرده و باسواد در مقابل طبقه بی سواد و درس نخوانده نيست ، بلكه صرفا مفهوماقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه كهن يعنی طبقه وابسته به وضع موجود و منتفعاز آنچه هست ، و طبقه نو يعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و الهامگير ازابزار توليدی جديد كه وضع موجود را به زبان خويش میبيند و طرفداردگرگونی روبنای اجتماع است . به تعبير ديگر : نو و كهنه ، يعنی روشنفكر و تاريك انديش . روشنفكریو تاريك انديشی مقولهای غير از مقوله دانش و بیدانشی است ، روشنفكركسی است كه از آگاهی ويژهای |