بين اينكه يك آئين ، يك مكتب ، خودش در ذات خود زنده باشد و اينكهطرز تلقی مردمی كه آن را پذيرفته اند ، به صورت زنده ای باشد ممكن استخود آئين ، جوهر حياتی داشته باشد ولی آن طرز تفكری كه مردم درباره آندارند ، طرز تفكر صحيحی نباشد . آسيب شناسی بنابراين وقتی عرض میكنم كه طرز تفكر مسلمين در عصر حاضر درباره اسلامآسيب ديده است ، مربوط به تلقی ما مسلمانان از اسلام است ما اگربخواهيم اين طرز تفكر را بررسی كنيم بايد مثل طبيبی كه بيماری را بررسیمیكند ، بررسی كنيم اولين كار طبيب اين است كه او را تحت معاينه قرارمیدهد ، میخواهد بيماريش را تشخيص بدهد ، از او سؤالاتی میكند ، سوابقشرا میپرسد ، عوارضی را كه الان دچارش هست ، میپرسد ، گذشته اش را از اومیپرسد و همه كوشش اين است كه در درجه اول بيماريش را تشخيص بدهد ،پس از آن در مقام معالجه برمیآيد .ريشه های آسيب ديدگی طرز تفكر اسلامی ما ما مسلمانان اگر بخواهيم طرز تفكر خودمان را تصحيح كنيم بايد به سوابقو گذشته و تاريخ خودمان مراجعه كنيم ، چرا كه ريشه های اين آسيب بساهست كه از زمانهای خيلی دور باشد البته مختلف است ، بعضی دو قرن وبعضی سه يا چهار يا پنج قرن و بعضی از آنها ممكن است سيزده قرن سابقهداشته باشند ، يعنی از قرن دوم اسلام |