خيال میكند كه آن را از خودش دارد انسان مثل يك ماده خام است كه تحويل كارخانه داده میشود و خودش هيچ اقتضائی ندارد ، كارخانه آن را به هر شكلی خواست در میآورد ، يا مثل نوار خالی ضبط صوت است كه هر چه بگوئيد همان را به شما تحويل میدهد قرآن بخوانيد قرآن ، شعر بخوانيد شعر ، نثر بخوانيد نثر تحويل میدهد . پس انسان در ذات خودش نه غريزه خوبی دارد نه غريزه بدی اينها مربوط به عوامل اجتماعی است ، عواملی پيچيده كه ممكن است افراد را خوب بسازد يا بد . 2 - اصالت اقتصاد سطح نيستند ، جامعه مانند ساختمانی است كه يك پايه و زيربنا دارد و بقيه قسمتهای آن بر روی آن پايه بنا میشوند و تابه آن هستند پايه و زيربنای جامعه اقتصاد است و تغيير اوضاع و احوال اقتصادی باعث تغيير نهادهای اجتماعی خواهد شد و تغيير عوامل اجتماعی باعث تغيير رفتار انسانها میگردد . پس انسان از جامعه شكل میگيرد و جامعه از اقتصاد ، و اقتصاد هم ساخته روابط توليد و در نهايت ابزار توليد است شكل ابزار توليد است كه جامعه را میسازد ، و جامعه است كه انسان را میسازد اگر خواستيد انسانها را در طول تاريخ بشناسيد وضع اقتصادی و ابزار توليد اجتماعی آنها را بشناسيد خوبی و بدی انسان تابع وضع خاص ابزار توليد است . |