ايران باستان رواج داشته ، از اينجا ناشی شده است كه برای جهان دو مبدأقائل شده اند : مبدأ خير و نور و خوبی ، و مبدأ شر و ظلمت و بدی ، ومعتقد شدند كه سپاهيان و نيروهای اين دو مبدأ يعنی سپاهيان يزدان وسپاهيان اهريمن همواره با يكديگر در نبرد و ستيزند گرچه نويد دادند كهبالاخره در پايان جهان سپاهيان خير و نور بر سپاهيان شر و ظلمت پيروزخواهند شد ، سپاه شر و ظلمت شكست خواهد خورد و سپاه خير و نور باقیخواهد ماند . گرچه بحث خير و شر را در كتاب " عدل الهی " به تفصيل شرح داده ايم، اما در اينجا نيز به مناسبت اشاره ای به آن میكنيم . در حكمت الهی اصالت در هستی با حق است ، با خير است ، با حسن وكمال و زيبائی است ، باطلها ، شرور ، نقصها و زشتيها در نهايت امر و درتحليل نهائی به نيستیها منتهی میشوند ، نه به هستیها شر از آن جهت كههست شر نيست ، بلكه از آن جهت كه منشأ نيستی در شیء ديگری میشود شراست شرور ، ضرورتهائی هستند كه لازمه هستی خيرها و حق ها و به صورت يكسلسله لوازم ذاتی لاينفك میباشند كه اصالت ندارند و در مقام مقايسه باحق ها و خيرها به منزله " نمود " هايی در مقابل " بود " ها هستند كهاگر آن بودها بخواهند باشند اين نمودها هم قهرا بايد باشند . مسئله اصلی ، مسئله پيدايش ماهيت است كه به تبع وجود پديد میآيدهستی مطلق ، خير محض است كه هيچ شر و نقص و زشتی در آن راه ندارد دراين مرتبه از هستی كه مرتبه ذات حق است ، نه ماهيت در كار است و نهنيستی اما مخلوقات الهی كه از او وجود |