بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

پندار غلط  بعضى از اين جوانان ، مجذوب كارهاى علمى و صنعتى جهان امروز شده و با نداشتناستعداد كافى پيوسته آرزوى آن كارها را در سر مى پرورند و تصور مى كنند پذيرفتنساير شغل هاى ضرورى و مفيد اجتماع ، مايه پستى و حقارت است . اينان درمقابل پيشرفت هاى علمى و پديده هاى صنعتى جهان به طورى خود را باخته اند كه اگربين كسان و بستگانش افراد كشاورز يا باغدار يا دامپرور باشند، آن ها را پست و عقبافتاده اجتماع مى خوانند و از وابستگى آنان احساس حقارت مى نمايند و گاهى پدر ياعموى خود را به عنوان آشپز يا باغبانشان معرفى مى كنند.
اين گروه تيره بخت نيز به سبب نداشتن استعداد طبيعى نمى توانند مدارج عالى علمى رابپيمايند و به آرزوى دل برسند و بر اثر تصور باطلى كه نسبت به ساير كارها درمغز خود پرورده اند، حاضر نيستند شغلى را كه متناسب با استعدادشان باشد، بپذيرند.عمر گران بها را به هدر مى دهند و سرانجام تيره روز و بدبخت خواهند شد، مگر آن كهبه خود آيند و از راه غلطى كه رفته اند هرچه زودتر برگردند.
نشانه رشد  (نشان رشد و تميز اين است كه شخص خود را واقع بشناسد و استعداد و ذوق و توانايىخود را به ميزان عقل بسنجد و عقايد و تلقينات ديگران را بدون دقت و رسيدگى بر خودحاكم مطلق قرار ندهد، يعنى خود هادى و رهبر خويش باشد.
لكن بسيارى همت برگشت از عقايد غلطى را كه به آنان تلقين شده ندارند و عمرى را بهاشتباه در سختى مى گذرانند، همان گونه كه كودك بهاشكال چيزى را از دست مى دهد، شخص بالغ نيز عقيده اى را كه نسبت به خود، در ضمير جاداده ، مشكل از دست مى گذارد، ولو آن كه او را به هزار زحمت دچار كرده باشد.
آن ها كه به غلط خود را شايسته كارى تصور مى كنند كه در خور و مستعد آن نيستند، دنياو دگران را مسئول عدم موفقيت خود مى دانند و با همه در باطن و ظاهر در جنگ اند؛ و درونخود را همواره رنجيده و آزرده مى دارند، مگر آن كه در نتيجهتعقل و تفكر و يا برخوردن به كلامى مؤ ثر و يا معالجه روان پزشك ، نورى درخاطرشان بدمد و حقيقت را روشن كند.) (1033)
بعضى از جوانان در جامعه ما چنان دچار خودپرستى و اشتباه شده اند كه حاضر نيستندبه طور موقت كار خريد لوازم خانه خود را به عهده بگيرند و از پولى كه پدر، بازحمت كار تحصيل كرده ، نان و غذا تهيه كنند و بهمنزل بياورند، چه رسد به اين كه شغل هاى متوسط و كارهاى دستى را به طور دائمبپذيرند و آن را مجراى معيشت و زندگى خود قرار دهند.
اگر بخواهيم جوانان به كارهاى متوسطى كه در خور استعداد و لياقت آن هاست ، علاقهمند شوند و در قبول و انجام آن كارها، احساس پستى و حقارت ننمايند، بايد كليه طبقاتمردم ، عموما و صاحبان قدرت و مقام ، خصوصا همه آنشغل ها را محترم شمارند و هر فردى كه عهده دار كار مفيدى است ، قولا و عملا مورد احترام وتكريم قرار گيرد و بايد جوانان بفهمند كه كار مفيد و مورد احتياج اجتماع ، هر چهباشد، اگر به خوبى و درستى انجام پذيرد، براى جوان مايه ننگ و حقارت نيست ،بلكه ننگ و پستى براى جوان اين است كه بيكار و سربار جامعه باشد، يا آن كه كارىرا به خيانت و نادرستى انجام دهد.
اولياى گرامى اسلام ، علاوه بر آن كه خود شخصا در كار كشاورزى و درخت كارى مانندساير كارگران كار مى كردند و با دست خودبيل مى زدند، در بعضى از مواقع با داشتن نوكر و خدمتگزار و دوستان بسيار صميمى ،لوازم خانه خود را شخصا خريدارى مى كردند و درمقابل چشم مردم روى دست مى گرفتند و به منزل مى بردند تا به پيروان آن روز وامروز خود بفهمانند كه از انجام كارهاى مفيد، خواه بزرگ باشد يا كوچك ، ابا نكنند و ازنگاه مردم احساس انفعال ننمايند.
(كان سيدالمرسلين يشترى الشى ء فيحمله الى بيته بنفسه ،فيقول له صاحبه اعطنى احمله ، فيقول : صاحب المتاع احق بحمله . ) (1034)
معمولا رسول اكرم چيزى را از بازار خريدارى مى كرد و شخصا به خانه مى برد. كسىكه همراه آن حضرت بود، مى گفت آن را به من بدهيد تا بياورم .
(رايت عليا عليه السلام اشترى تمرا بدرهم فحملهفقيل له يا اميرالمؤ منين الا نحمله عنك فقال ابوالعبال احق بحمله .) (1035)
راوى حديث مى گويد: على عليه السلام را ديدم كه يك درهم خرما خريدارى كرد و خودشخصا آن را مى برد. بعضى روى ارادت به رئيس ‍ مملكت گفتند: اجازه دهيد آن را براىشما بياوريم . در جواب فرمود: كسى كه عائله دارد، بهحمل متاع خود شايسته است .
موانع اشتغال پس از فراغت از تحصيل  ناگفته نماند كه مشكل جوانان در انتخاب كار واشتغال به شغل ، تنها تشخيص استعداد طبيعى وتحصيل مبانى علمى و آموختن فنون علمى نيست ، بلكه پس از فراغت ازتحصيل و فراگرفتن تجربيات لازم ، ممكن است در راهاشتغال به كار يا ادامه كار با موانع تازه اى مواجه شوند و مشكلات جديدى سد راهپيشرفت و موفقيتشان گردد.
مثلا موقعى كه جوانان براى انجام يكى از كارهاى اجتماعى آماده مى شوند و از هر جهت بهشرايط لازم آن مجهز مى گردند و قدم در جامعه مى گذارند، اغلب مشاهده مى كنند براىاشتغال به كارى كه مربوط به رشته آن هاست ، جاى خالى وجود ندارد و دگران قبلا آنرا اشغال كرده اند، از اين وضع سخت ناراحت و متاءثر مى شوند. گاهى برافروخته وخشمگين مى گردند. مدتى بايد مجاهده كنند و رفت و آمد نمايند تا مگر اين كهمشكل حل شود و به كار مورد نظرشان دست يابند. اين مطلب در جهان غرب نيز يكى ازمشكلات نسل جوان امروز است .
موريس ديس مى گويد:
(جوانانى كه شغلى آموخته اند و يا پس ازسال ها كوشش و مطالعه و زحمت وارد در كارى مى شوند، به محض ورود در زندگانىفعال ، نسل ما قبل خود را ملاقات مى كنند كه همه جاها رااشغال كرده و به درخواست هاى مشروع ايشان جواب مساعد نمى دهند. از اين جا يك مخالفتغير قابل اجتناب مابين جوانان و پيران ايجاد مى شود كه در تمام دوره اوليهكمال باقى و پايدار مى ماند.) (1036)
عامل ديگرى كه در راه كاريابى و پيشرفت جوانان ايجاد مانع مى كند و امكاناشتغال آنان را پيوسته محدودتر مى سازد و در پاره اى از مواقع صاحبانمشاغل را نيز از كار بركنار مى نمايد، دگرگونى سريع ابزارهاى فنى و توسعهماشين هاى خودكار است .
از ابتداى قرن حاضر، تحولات قابل ملاحظه اى در تمام رشته هاى صنعتى آغاز شد وابزارهاى خودكار، مؤ سسات بزرگ صنعتى را تدريجا از فعاليت كارگران آزموده بىنياز ساختند. در واقع ابزارهاى فنى جاى دست انسان ها را گرفت .
پديده صنايع خودكار  اكنون كار ترقى صنعت و ماشين به جايى رسيده كه دقيق ترين محاسبه هاى علمى ونظارتهاى فكرى نيز به وسيله ماشين انجام مى شود و درحال حاضر مؤ سسات بزرگ صنعتى جهان از وجود مغزهاى متفكر و افرادتحصيل كرده نيز بى نياز شده اند. در حقيقت ، ماشين هاى الكترونيكى كارهاى علمى مردانتحصيل كرده و حسابداران متخصص را انجام مى دهند.
نظارت ماشين بر ماشين  مقصود از يك صنعت خودكار، تنها اين نيست كه تمام و يا قسمت اعظم كارها به وسيله ماشينانجام شود. تحقق اين پيشرفت بزرگ را مى توان مرحله اى از انقلاب صنعتى دانست كهكار ماشين را جانشين كار دست كرد. وجه تشخيص يك صنعت خود كار از يك صنعت ماشينىمعمولى (كلاسيك ) اين است كه نه تنها انجام اعمال مختلف به وسيله ماشين صورتبگيرد، بلكه هدايت و نظارت مجموعه ماشين ها نيز به وسيله دستگاه هايى بهعمل آيد كه در كار آن بشر دخالتى نداشته باشد. به همين مناسبت گفته اند، مفهومصنايع خودكار، هدايت و نظارت ماشين به وسيله ماشين و نتيجه آن حذفكامل يا تقريبا كامل دخالت بشر در جريان توليد صنعتى است .
انقلاب صنعتى ، كار ماشين را جانشين كار دست كرده بود. توسعه صنايع خودكار، كه درمورد آن بسيارى از صاحب نظران صحبت از سومين انقلاب صنعتى مى كنند، كار ماشين راجانشين كار فكرى و كار مغزى مى كند.) (1037)
پديده صنايع خودكار، راه هاى بهتر و سريع ترى را در توليدمحصول نشان داد و مورد قبول صاحبان مؤ سسات بزرگ صنعتى واقع شد و با به كارافتادن ماشين آلات و ابزارهاى مدرن و دگرگون شدن طرز توليد كالا، عده زيادى ازمتخصصين تحصيل كرده و كارگران تجربه ديده بيكار شدند. اين ، خودفصل نوينى را در زندگى كشورهاى صنعتى گشود ومشكل تازه اى را به نام بيكارى تكنولوژى به وجود آورد و با توسعه صنايع خودكاراين مشكل در سراسر جهان پيوسته گسترش مى يابد.
(معمولا ترقيات فنى موجب مى گردد كه نسبت استفاده از كار در هر واحد از توليد،تقليل يابد. با اين وضع بايد ديد پس از حصول تغيير و ترقى فنى و پيدايشكارگران زايد، صنايع ديگر چه حد از كارگران مزبور را جذب مى نمايد واشتغال مجدد چه وقت و در چه محلى صورت مى گيرد.
به اين نتيجه رسيده اند كه بررسى هايى از اينقبيل را از طريق روش ‍ استقرايى نمى توان به نتيجه رساند. زيرا نتايج حاصله از آنبه دوران انجام تحقيقات محدود مانده و به ساير ادوار با خصوصيات ديگرقابل اعمال نيست . نظر به اين نقص ، براى تحقيق از روشهاى مختلف استفاده كرده اند.
يكى از مؤ سسات كه نسبت به تاءثيرات تكنولوژى در امراشتغال مطالعاتى به عمل آورده ، نتيجه بررسى هاى خود را در صنعتى كه مورد مطالعهقرار گرفته است ، به اين شرح اعلام نموده است .
در زمان بررسى ، 45از كارگرانى كه به بيكارى تكنولوژى گرفتار شده بودند،مشاغل جديد و ثابت پيدا كرده و بقيه هنوز بيكار بوده اند.) (1038)
بيكارى تكنولوژي
در دنيايى كه عده زيادى از افراد شاغل ، بر اثر به كار افتادن ماشين هاى جديد، در مؤسسات بزرگ صنعتى ، به عنوان كارگران زايد از كار بركنار مى شوند، قطعا افرادمتخصص و كارگرانى كه تازه مى خواهند فعاليت اجتماعى خود را آغاز كنند وتحصيل درآمدى نمايند، وضع مشكل ترى دارند و در راه كاريابى و به دست آوردنشغل با موانع بيشترى مواجه خواهند شد.
وظيفه جوانان لايق و فعال اين است كه از موانع و مشكلات نهراسند و در شرايط سخت ، بااراده و تصميم قاطع كوشش و مجاهده نمايند تا كارى در خور استعداد طبيعى خويش بهدست آورند و آن را در كمال صحت و درستى انجام دهند و بدين وسيله راه معاش وشرافتمندانه خود را هموار سازند.
اولياى گرامى اسلام ، در چهارده قرن قبل ، ضمن روايات متعددى خاطرنشان ساخته اند كهتحصيل معاش و تاءمين زندگى مباح ، از وظايف قطعى پيروان اسلام است و به آنانتوصيه كرده اند كه در سخت ترين شرايط از كار و كوشش و كسب معيشت خوددارىننمايند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : طلبالحلال فريضة على كل مسلم و مسلمة . ) (1039)
رسول اكرم فرموده است : خواستن رزق مباح و گذران كردن از درآمدحلال وظيفه واجب هر مرد و زن مسلمان است .
( العسكرى عليه السلام قال : لا يشغلك رزق مضمون عنعمل مفروض . (1040) )
لزوم كوشش در تاءمين معاش  امام حسن عسكرى عليه السلام فرموده است : گرچه خداوند در نظام حكيمانه آفرينش ،ارزاق مردم را تضمين كرده است ، ولى مبادا انديشه ضمانت خداوند رازق ، مغرورتان سازدو شما را از انجام فريضه كار و كوشش باز دارد.
(قال ابوعبدالله عليه السلام : يا هشام ان رايت الصفين قد التقيا فلاتدع طلبالرزق فى ذلك اليوم . ) (1041)
امام صادق عليه السلام به هشام فرمود: اگر روزى را ببينى كه سربازان در ميدانكارزار، از دو طرف در مقابل يكديگر صف كشيده اند و بامشتعل شدن آتش جنگ ، نگرانى و وحشت همه جا را فراگرفته است ، تو در همان روز ازانجام كار و طلب روزى باز نايست و در همان شرايط سخت و دشوار، براى به دست آوردنمعاش كوشش كن .
جوان و دنياى ماشين  قال الله العظيم فى كتابه : ... هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها(1042)
انسان و عقل  بشر مانند ساير موجودات زنده پديده اى است در طبيعت كه به اراده حكيمانه خداوندبزرگ آفريده شده است . چيزى كه حساب بشر را از حساب تمام موجودات زنده جدا كردهو او را لايق كمال نامحدود ساخته ، و چيزى كه ميدان فعاليت حياتى بشر را وسيع و دامنهدار نموده و سطح زندگى وى را از سطح زندگى همه موجودات زنده بالاتر برده است ،نيروى خلاقه عقل و سرمايه گران بهاى هوش انسانى است .
آزادى در پرتو خرد  تمام موجودات زنده كره زمين ، مانند انسان ، در پرتو سنن ثابت الهى و قوانين محكم نظامآفرينش زندگى مى كنند و براى ادامه حيات خويش از منابع طبيعى استفاده مى نمايند، بااين تفاوت كه انطباق نبات و حيوان با قوانين خلقت ، متكى به رويه و محاسبه عقلى نيستو در كارهاى دقيقى كه در برنامه زندگى خود انجام مى دهند، آزادى و آگاهى ندارند،بلكه اعمال آنها ناشى از الهام فطرى و در چهارچوبه هدايت تكوينى خداوند است و قلمتواناى تقدير، مسير حياتشان را به صورت كشش هاى طبيعى و تمايلات غريزى تعييننموده است . همچنين بهره بردارى آن ها از منابع خلقت ، بر اساس همان هدايت تكوينىاندازه گيرى شده و داراى حدود معينى است ، ولى انسان بر اثر دارا بودنعقل و هوش ، در صحنه پهناور زندگى آزادىعمل دارد و مى تواند در پرتو خرد و درايت ، كه بزرگ ترين عطيه الهى است ، خويشتنرا با قوانين مختلق نظام آفرينش منطبق كند و با استفاده از منابع سرشار طبيعت ، چهرهزندگى خود را دگرگون سازد و هر روز يك قدم در راه تعالى وتكامل پيشروى كند.
به عبارت ديگر، نبات و حيوان مقهور و مسخر دست طبيعت اند و قادر نيستند از مرز محدودزندگى قدمى فراتر بگذارند. اما در مورد انسان قضيه برعكس است . خداوند، طبيعت رامسخر و مقهور بشر ساخته است و او را بر آب و خاك ، نبات و حيوان و تمام موجودات روىزمين حاكم و فرمانروا قرار داده و از وى خواسته است كهعقل و فكر خود را به كار اندازد و با سعى وعمل ، از تمام ذخاير طبيعى بهره بردارى كند. كره زمين را آباد سازد و موجبات بهزيستىخود را از هر جهت فراهم آورد.
(الم تر ان الله سخر لكم ما فى الارض . ) (1043)
اى بشر آيا نديدى كه خداوند تمام آن چه را كه در كره زمين است مسخر و مقهور تو ساختهاست ؟
(هو انشاكم من الارض و استعمر كم فيها )
خداوند شمارا از زمين آفريده است و آن را مستعمره شمار قرار داده و خواسته كه با سعى وعمل ، معمور و آبادش سازيد.
شيخ ط.سى در تفسير تبيان مى گويد:
(و استعمركم فيااى جعلكم قادرين على عمارة الارض و مكنكم من عمارتها.)
آبادى زمين به دست بشر  خداوند در بشر قدرت آباد كردن زمين را قرار داده و او را براى معمور ساختن آن تواناكرده است .
در اين موضوع كه خداوند حكيم كره زمين محتويات آن را مسخر بشر ساخته و قدرت بهرهبردارى از تمام منابع و مواليد آن را به وى عطا فرموده ، و نكته شايان توجه و دقتاست .
اول آن كه مقصود از مسخر بودن زمين در دست بشر به عبارت معنى نيست كه آدمى آزاد مطلقو حاكم بى قيد و شرط كره زمين است و مى تواند به تمام خواسته هاى خود جامعهعمل بپوشاند، گرچه برخلاف قوانين و نظامات آفرينش باشد. بلكه مقصود اين است كهبشر با به كار انداختن عقل و هوش ‍ خود مى تواند به سنن و مقررات خلقت پى ببرد و ازرموز كتاب آفرينش آگاه گردد و با سعى وعمل ، خود را با علل و معاليل جهان طبيعت منطبق سازد و شرايطى به وجود آورد كه ازمنابع زمين به نفع زندگى خويش بهره كند و موجبات آبادى جهان را فراهم نمايد.
بهره بردارى از منابع طبيعت  به عبارت روشن تر، بشر مى تواند به راز برق پى ببرد و شرايط توليدش رافراهم سازد و با وسايل لازم مهارش كند و در راه آبادى زمين و بهبود زندگى خود بهجريان اندازد. بشر مى تواند به تاءثير پاره اى از مواد طبيعى واقف شود و آن ها را بهصورت دارو مورد استفاده قرار دهد و خود را از شر بيمارى ها برهاند. بشر مى تواند ازشرايط زندگى و رشد نبات و حيوان آگاه گردد و با اجراى برنامه هاى عالمانه و مفيد،به وضع كشاورزى و دامپرورى خود بهبود بخشد و غذاى بيشتر و بهترى تهيه نمايد،ولى هرگز قادر نيست نظام طبيعت را تغيير دهد و قوانين آفرينش را دگرگون سازد. بشرقادر نيست زمين را از حركت وضعى يا انتقالى اش باز دارد. يا آن كه نظام منظومه شمسىرا به هم بريزد و بشر قادر نيست نيروى جاذبه را از زمين بگيرد يا قانون مرگ و حياترا براندازد.
راسل مى گويد:
(انسان هر قدر هم عالم باشد، قادر مطلق نيست و قدرت او محدود به حدود طبيعت است . بهوسيله علم و صنعت مى تواند اين حدود را توسعه دهد، ولى هرگز نخواهد توانست به كلىآن را از ميان بردارد.
در حالى كه ما مى توانيم با ملايمت ، طبيعت را به بر آوردن بسيارى از آرزوهاى خودراضى كنيم ، نمى توانيم بر او فرمانروا باشيم يا كارى كنيم كه طبيعت سر مويى ازراه خود منحرف شود.) (1044)
استعداد نامحدود بشر  دوم آن كه قدرت تسخير زمين و بهره بردارى از منابع آن ، عطيه اى است كه خداوند حكيمبه صورت استعدادهاى نامحدود در نهاد آدميان مستقر ساخته و به نسبتى كه بشر از راهعلم و عمل ، آن استعدادها را به فعليت درآورد و به قابليتهاى خود تحقق بخشد، مى تواندبر زمين و موجودات آن حكومت نمايد.
ديرزمانى است كه انسانها به منظور احياى استعدادهاى طبيعى و آشكار ساختن لياقت هاىانسانى خويش ، به فعاليتهاى پى گير و مداومى دست زده و با به كار انداختنعقل و هوش و حافظه و ديگر قواى خود، تدريجا به رازهاى طبيعت پى برده و قدم به قدمدر راه تسخير منابع زمين و بسط حاكميت انسان پيشروى نموده اند. هر نسلى مجموعهمعلومات و تجربيات خود را به وسيله زبان و قلم بهنسل بعد انتقال داده است و اين روش ‍ همچنان ادامه دارد.
گر چه بشر امروز كه وارث علوم نسل هاى گذشته است ، از لياقت انسانى خود بهرهبسيار برده و در تسخير كره زمين و منابع آن موفقيت هاى عظيمى نصيبش شده است ، ولىگنجينه بزرگ استعداد باز است . نسل هاى آينده مى توانند با تفكر و تحقيق و با سعىو عمل ، مدارج بالاترى را بپيمايند و به پيشرفت هاى بزرگ ترىنايل آيند.
تسخير اجرام سماوى  بشر، امروز پس از تسخير زمين و فرمانروايى بر صحراها و درياها، به فكر تسخيرفضا افتاده ، راه آسمان ها را در پيش گرفته و بشر را در كره ماه پيدا و بشر را در كرهماه پياده كرده است و تصميم دارد حوزه حكومت خود را گسترش دهد و به ساير اجرام سماوىهم دست يابد و از منافع و ذخاير آنها نيز بهره بردارى نمايد.
در نظر پيروان اسلام ، آدمى براى نيل به چنين هدف بزرگى ، شايستگى دارد. زيراخداوند از آغاز، استعداد و قابليت تسخير اجرام كيهانى را نيز به بشر عطا فرموده ولياقت بهره بردارى از منابع كرات سماوى را چهارده قرنقبل ، ضمن چندين آيه از قرآن شريف به وى نويد داده است .
(الم تروا ان الله سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض و اسبع عليكم نعمهظاهرة و باطنه .) (1045)
آيا مشاهده نمى كنيد كه خداوند انواع موجوداتى را كه در آسمان ها و زمين است ، براى شمامسخر ساخته و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را براى شما فراوان نموده است ؟
الله الذى سخر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلكمتشكرون . و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعا منه ان فى ذلك لاياتلقوم يتفكرون .(1046)
خداوند است آنكه دريا را براى شما مسخر ساخت تا كشتى به فرمانش در آن حركت كند وروزى خود را از فضل الهى طلب كنيد و شكرگذارش ‍ باشيد، و تمام آن چه را كه درآسمان ها و زمين است ، براى شما مسخر كرده و در اين كار حكيمانه ، آيات الهى براىاهل تفكر آشكارا است .
آغاز حكومت بشر بر زمين  حكومت بشر بر كره زمين از موقعى آغاز شد كه به كار كشاورزى دست زد و با راهنمايىعقل و در پرتو سعى و عمل توانست از عوامل جوى و ارضى استفاده نمايد، قسمتى از ذخايرزمين را به نفع زندگى خود تسخير كند و با صرف وقت كمتر، مواد غذايى بيشترى بهدست آورد و به تدريج اوضاع حياتى خويش را دگرگون سازد و شرايط زندگى خودرا زندگى حيوانات جدا كند.
(قال النبى صلى الله عليه و آله : اكرموا الخبز فانه قدعمل فيه ما بين العرش الى الارض و ما فيها من كثير من خلقه . (1047) )
رسول اكرم (ص ) فرمود: نان را كه فراورده كشاورزى است ، عزيز داريد. چه آن كهعوامل سماوى و ارضى و بسيارى از آفريده هاى الهى در ايجاد آن مؤ ثر بوده اند.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
طرز تغذيه بشر ابتدايى  مى گويند بشر قبل از دوره كشاورزى و دامپروارى ، از گياهان خودرو و ميوه هاى وحشىتغذيه مى كرد و سپس شكار حيوانات خشكى و ابى نيز بر ان افزوده شد. بشر آن روزتمام وقت و نيرويش را در راه به دست آوردن غذا مصروف مى شد و ناچار بود از صبح تاغروب در تلاش معاش باشد و مانند حيوانات در فضاى وسيعى جست و جو كند تا طعنه اىبه دست آورد و شكم خود را سپر نمايد و روز بعد باز همان برنامه را تكرار كند.بديهى است چنين بشرى در آن شرايط سخت ،مجال تعقل و تفكر نخواهد داشت و نمى تواند از استعداد درونى خود به نفع بهبودزندگى خويش استفاده نمايد.
(انسانهاى ابتدايى موجوداتى درخت زى بودند و در ميان شاخ و برگ درختان به سرمى بردند و با مواد گياهى ارتزاق مى كردند. گتهى ريشه هاى خوراكى و احياناجانوران كوچك را بر غذاى درختى خود مى افزودند. انسان اين دوره ، هنوز با كشتكارى ودامپرورى آشنا نبود و صرفا ا طريق برچيدن و ربودن مواد غذايى ، كه پيرامون خود مىيافت ، به زندگى ادامه مى داد. از اين رو، اين دوره را دوره گردآورى خوراك مى نامند.دوره خوراك حيوانى يا دوره شكار.) (1048)
(انسان به محض صيد و حوش آن ها را قطعه قطعه مى كرد و بيشتر به حالت خام و تاآن جا كه معده گنجايش داشت ، مى خورد. زيرا در آن زمان تمدن به معنى فراهم آورى وامناقتصادى وجود نداشت و حرص و ولع براى حفظ نفس ضرورى نخستين ، مانند سگان امروزغذا مى خوردند، زيرا نمى دانستند غذاى بعدى كى خواهد رسيد.) (1049)
فقدان امنيت اقتصادى  (فعاليت خاصه انسان كه او را از ساير حيوانات ممتاز مى كند، تماما مربوط به كاستنقيود اسارت او در چنگال طبيعت است . تا وقتى كه انسان مجبور بود تمام اوقات خود راصرف فراهم كردن غذاى خود كند، نمى توانست قسمت زيادى از نيروى خود را در جنگ ياسياست يا الهيات يا علوم به كار برد. اين امور،محصول قوه مولده كار و ناشى از تفاضل مقدار توليد يك فرد بر مقدار غذاى مصرفىاوست . هر چه اين تفاضل زيادتر شود. امكان اين كه انسان وقت خود را به فرهنگ ياساير تجملات اختصاص دهد، بيشتر مى شود.) (1050)
آغاز تكامل در پرتو كشاورزى  پديده كشاورزى تاريخ حيات بشر را تغيير داد و درهاى ترقى وتكامل را به رويش باز كرد و راه تسخير منابع زمين را همواره ساخت . بشر در پرتوكشاورزى و ذخيره محصول توانست خوراك روزهاى بعد خود را تاءمين نمايد و خاطر خويشرا از وحشت گرسنگى خلاص كند و فرصتى به دست آورد تا فكر خود را در بهبودزندگى به كار اندازد، استعدادهاى درونى خويش را يكى پس از ديگرى به فعليتدرآورد و با پيشرفت هاى علمى و عملى ، منازل بالاترى را بپيمايد و حكومت خويش را بركره زمين گسترش ‍ دهد.
پايه گذارى تمدن  بشر در پرتو كشاورزى و ذخيره غذاى ساليانه خود توانست اساس تمدن انسان را پايهگذارى كند. باب معاملات و داد و ستد را بگشايد. قسمتى از نيروهاى افراد را در سايرمجارى زندگى يه كار اندازد. به صحرا و دريا دست يابد. حيوانات وحشى را رام نمايد.تدريجا به بهره بردارى خود از منافع طبيعى توسعه دهد و موجبات آسايش خويش وآبادى زمين را، كه خواسته خداوند بزرگ بود، فراهم آورد.
(در آغاز دوره كشاورزى ، انسان ناگزير مى شود كه براى مراقبت كشته هاى خود راسير و سفر و دائم دست بردارد و در مزرعه خويش يا نزديك آن سكونت كند. اين ضرورتانسان را به خانه سازى وا مى دارد. پيدايش خانه ثابت و با دوام ، به تدارك افزارخانه كشاننيده مى شود و لزوما سفال گرى و بافندگى و صنايع دستى ديگر را بهپيش مى راند. بر اثر فراوانى خواربار و ذخيره خوراك ، بازار داد و ستد گرم مى شود.در هر ناحيه اى بازارهاى هفتگى برپا مى گردند و نيازمندى هاى گوناگون مردم را بامعامله پاياپاى بر آورده مى كنند. از آن گذشته ، تجارت خارجى نيز رونق مى گيرد.بسط تقسيم كار و تخصص كشف فلزات ، رام كردن اسب ، ساختن چرخ و تعبيهوسايل دريانوردى ، توليد اضافى و تجارت دامنه دار را ميسر مى سازد. ميان مردمنواحى دور از يكديگر روابط گوناگون به وجود مى آيد. نتيجه اين ترقيات ، پيدايششهرهاى بازرگانى است .)(1051)
اهميت كشاورزى در زندگى بشر  نمى دانيم بشركى و چگونه از زندگى گياهى و صيادى به زندگى كشاورزىمنتقل شد و از راه زراعت غذاى خود را به دست آورد. ولى اين نكته معلوم است كه هر چه برعمر كشاورزى گذشته است ، بشر به ارزش و اهميت آن بيشتر پى برده و در راه بهبود وتوسعه آن زيادتر كوشيده است .
در كشاورزى ايتدايى ، بر اثر نارسايى فكر و كمى تجربه و فقدانوسايل كار، مقدار محصولى كه از آب و زمين و كار و كوشش عايد مردم مى شد بسيار كم وناچيز بود، ولى تدريجا بشر به رموز كاز زراعت بيشتر آشنا شد و ابزارهاى بهترىتهيه كرد و در نتيجه از يك طرف بر سطح اراضى زير كشت افزود و زمين هاى مرده راآباد كرد و از طرف ديگر محصول بيشترى به نسبت مساحت زمين برداشت نمود.
در دنياى كنونى ، علم و صنعت و ضع كشاورزى به كلى تغيير كرده و بشر بر اثراطلاعات علوم طبيعى و تهيه ابزارهاى ماشينى ، بازده زمين و توليدمحصول را به قدرى بالا برده كه به هيچ وجهقابل قياس با گذشته نيست .
راسل مى گويد:
(در از منه قديم دو ميل مربع زمين آن هم زمينى كه به قدر كافى بالطبع حاصلخيزباشد براى كفاف آذوقه ساليانه يكى از افراد انسان لازم بوده است . امروز درانگلستنان يك ميل مربع معاش 750 نفر را فراهم مى كند، يعنى هزار و پانصد برابراوقاتى كه هنوز استعداد بشرى موفق به اختراعات نشده بود. اين كيفيت البته بيشترمربوط به صنعت است .)(1052)
تقدس كشاورزى در اديان الهى  كشاورزى در تمام اديان الهى يك شغل مقدس شناخته شده و پيشوايان مذهبى در هر عصر،علاوه بر آن كه خود با كمال علاقه مندى به كار كشاورزىاشتغال داشتند، مردم را نيز به اين كار وادار مى ساختند. آباد كردن زمين ، كه خواستهخداوند بزرگ است و همچنين بهره بردارى از منابع و ذخاير آن ، به صور مختلف ميسراست و يكى از بهترين طرق آن ، كه در روايات اسلامى مورد تشويق و ترغيب قرارگرفته ، مسئله كشاورزى است .
( على عليه السلام ... فقوله تعالى (هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها)فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالمعاره ليكون ذلك سببا لمعا يشهم بما يخرج من الارضمن الحب و الثمرات و ماشاكل ذلك مما جعله الله تعالى معايش للخلق . (1053) )
امر خداوند به آباد كردن زمين  على عليه السلام در تفسير آيه (هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها)فرمود: خداوند به مردم امر كرده است زمين را با كشاورزى آباد سازند تا بدين وسيلهخود را كشان از غلات و حبوبات و ميوه ها و ساير روئيدنى ها تاءمين گردد و در آسايشزندگى كنند.
بهترين كار  ( ابى جعفر عليه السلام : خير الاعمال زرع يزرعهفياكل منه البر و الفاجر. (1054) )
امام باقر عليه السلام فرمود: بهترين كارها زراعت است كه نفعش عايد عموم مى شود و ازمحصول آن نيكوكاران و بدكاران ارتزاق مى كنند.
( الصادق عليه السلام قال : كنوز الله فى ارضه و ما فىالاعمال شى ء احب الى الله من الرزعة و ما بعث الله نبيا الا زراعا الا ادريس عليه السلامفانه كان خياطا.) (1055)
امام صادق عليه السلام فرمود: گنجهاى الهى در زمين نهفته است و هيچ كارى نزد خداوندمحبوب تر از زراعت نيست . تمام پيامبران خدا كشاورز بودند، جز ادريس كه كارش دوزندگى بود.
( ابى عبدالله عليه السلام قال : ازرعلو و اغرسوا و الله ماعمل الناس ‍ عملا احل و لا اطيب منه و الله ليز رعن الزرع و ليغرسن الغرس بعد خروجالدجال .) (1056)
امام صادق عليه السلام فرمود: زراعت كنيد و درخت بكاريد. به خدا قسم هيچ عملى مباح ترو پاكيزه تر از آن نيست (از اين نظر كشاورزى و درخت كارى يك امر ضرورى دذر تغذيهو حيات بشر است و گذشت زمان آن را از مسان نخواهد برد.)
در آخر حديث ، امام صادق قسم ياد كرد كه در آخر زمان نيز مردم زراعت مى كنند و درخت مىنشانند.
ذخيره قوت و آرامش خاطر  مسئله كشاورزى و ذخيره خوراك ساليانه ، نه تنها در ادوار گذشته مايه آرامش خاطر بودهو بشر را در راه ترقى و تعالى به پيش رانده است ، بلكه تمدن درخشان كنونى و جنبشهاى عملى و صنعتى امروز نيز بر اساس ‍ محصول كشاورزى و ذخيره غذايى استوار است .
تاءمين غذا و تكاملبشر
دانشمندان عالى قدر زمانى قادر به مطالعه و تحقيق اند كه نگران گرسنگى نباشند وبدانند جامعه به قدر كافى ذخيره غذايى دارد و پس از فراغت از كار، مى توانند خوراكلازم خود را به دست بياورند. مخترعين بزرگ موقعى مى توانند افكار خلاقه خود را بهكار اندازند و مردم را از ابتكار خويش ‍ برخودار سازند كه از نظر خوراك اطمينان خاطرداشته باشند و همچنين اساتيد، در تدريس شاگردان ، و اطبا در درمان بيماران ، وكارگران در اداره موسسات صنعتى : خلاصه تمام طبقات مؤ ثر در جهان پيشرفته امروز،زمانى وظايف خود را به خوبى و با آرامش فكر انجام مى دهند كه از جهت آذوقه و خوراك دراضطراب و نگرانى نباشند.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان النفس اذا احرزت قوتها استقرت .(1057)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : روح زمانى قرار و آرام دارد كه قوت خودرا ذخيره كرده باشد.
( الرضا عليه السلام : ان الانسان اذاادخل طعام سنته خف ظهره واستراح و كان ابوجعفر و ابو عبدالله عليهماالسلام و لايشتريان عقدة حتى يحرزا طعام سنتها.) (1058)
حضرت رضا عليه السلام فرمود: آدمى وقتى خوراكسال خود را ذخيره كند، پشتش از بار زندگى سبك مى گردد و آسوده خاطر مى شود. سپس ‍فرمود: حضرت باقر و صادق عليهماالسلام تا زمانى كه قوتسال خود را ذخيره نكرده بودند، خانه يا ملك نمى خريدند.
مهم ترين نياز انسان  احتياج به غذا و سير كردن شكم ، اولين و مهم ترين نيازى است كه به طور طبيعى درتمام فرزندان بشر، از روز ولادت تا دوران پيرى و لحظه مرگ وجود دارد و اين حاجتقبل از ساير حوايج طبيعى بايد برآورده شود.
( ابى جعفر عليه السلام : ان الله عزوجل خلق ابن ادم اجوف .) (1059)
امام باقر عليه السلام فرموده است : خداوند آدمى را ميان تهى آفريده و ناچار بايد بهشكم خود غذا برساند.
( ابى عبدالله عليه السلام قال : انما بنى الجسد على الخبز.) (1060)
حضرت صادق عليه السلام فرمود: بدن آدمى بر غذا پايه گذارى شده است .
همه قواى عقلى و معنوى و تمام تمايلات غريزى كه در نهاد آدمى وجود دارند، از غذا كسبنيرو مى كنند و زمانى به جنبش و حركت مى آيند و فعاليتهاى طبيعى خود را آغاز مى كنندكه احتياج به غذا برطرف گشته و شكم سير شده باشد.
گرسنگى و خمود عقل و احساس  انسان گرسنه به مسائل عقلى و علمى فكر نمى كند. به زيبايى وجمال توجه ندارد. از جاه و مقام سخن نمى گويد. عشق و شهوت در مزاجش بى فروغ مىشود و انتقامجويى و غضبش به خمودى مى گرايد. انسان گرسنه سرمايه هاى معنوى ومذهبى را از ياد مى برد. عدل و انصاف ، رحمت و رافت ، دوستى و رفاقت ، بستگى و رحميتو ساير عواطف انسانى را به دست فراموشى مى سپارد، و خلاصه در نظر انسانگرسنه ، چيزى به زيبايى و محوبيت و غذا نيست ، تنها آرزويش به دست آوردن خوراكاست و جز به سير كردن شكم خود به چيزى فكر نمى كند.
(در نظر مردى كه از گرسنگى نزديك به هلاكت است ، يك ظرف طعام ممكن است به هماناندازه زيبا باشد كه يك زن سى ساله در نظر يك جوان چاق و چله . اگر اين جوان دچارگرسنگى شود، زيباترين پريان در نظرش ‍ زيبا نخواهد بود و شايد در نظر او چنينپرى پيكرى براى خوردن مناسب تر باشد.)(1061)
قيام صاحب الزنج  در قرن سوم هجرى ، مردى به نام على بن محمد، كه بعدا به صاحب الزنج معروف شد،در بصره قيام كرد و سياه پوستان را كه در آن موقع در بضره زياد بودند، گرد خودجمع نمود و به عنوان آزاد ساختن نژاد سياه ، علم طغيان برافراشت . آتش فتنه و فسادروشن كرد و شهر بصره را در آشفتگى و هرج و مرج فرو برد. آن فتنه وحشتزا و خونين ،در حدود پانزده سال به طول انجاميد و در خلال اين مدت ، ناامنى و وحشت سراسر آن منطقهرا فرا گرفته بود. ده ها هزار نفر از صغير و كبير كشته شدند.اموال و اعراض ‍ بسيارى از مردم بر باد رفت . كشاورزىتعطيل شد و رفته رفته خواربار ناياب گرديد. كار گرسنگى به جايى كشيد كهمردم از گوشت سگ ها و گربه ها تغذيه مى كردند و اگر يك نفر مى مرد، گوشت او رابين خود تقسيم مى نمودند. سربازان صاحب الزنج نيز از فشار قطحى و گرسنگىمصون نماندند و در جبهه جنگ با لشكر خليفه وقت ، از گوشت سربازان كشته سد جوعمى كردند.(1062)
نقل شده است كه در ايام سختى و قطحى بصره ، زنى را ديدند كه سربريده انسانى رادر دست گرفته و گريه مى كند. از وى سبب گريه اش را پرسيدند. جواب داد مردم گردخواهر محتضرم جمع شدند تا بميرد و گوشتش را بخورند. هنوز خواهرم نمرده بود كه اورا قطعه قطعه كردند و گوشتش را تقسيم نمودند و از آن گوشت به من سهمى ندادند.فقط سر بريده خواهرم را به من دادند و در اين تقسيم نسبت به من ستم نمودند.(1063)
محو عواطف خواهرى  بلاى عظيم گرسنگى آن چنان آدمى را از خود بى خود مى كند و عواطف انسانى را نابودىمى سازد كه وقتى زن زنده اى را در مقابل ديده خواهرش ‍ قطعه قطعه مى كنند، از كشتن وىاظهار ناراحتى و شكايت نمى نمايد، بلكه از اين جهت شكايت دارد و اشك مى ريزد كه ازگوشت بدن خواهرش ‍ بى نصيب مانده و به وى سهمى نداده اند.
مهم تر از عواطف خواهرى ، مهر و محبت سوزان مادرى است كه آن نيز در شدت قحطى وگرسنگى برباد مى رود. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: در روزگارگذشته قوم دانيال نبى بر اثر كفران نعمت دچار قحطى شدند و كارشان به آدم خوارىكشيد.
(قالت امراة لاخرى و لهما ولدان يا فلانه تعالى حتىناكل انا و انت اليوم ولدى و اذا كان غدا اكلنا ولدك قالت لها نعم . فاكتاه فلما ان جاعت منبعد راودت الاخرى على اكل و لدها فامنتعت عليها. فقالت لها بينى بينك نبى الله .فاختصما الى دانيال عليه السلام فقال لهما و قد بلغ الامر الى ما ارى . قالتا له نعم يانبى الله و اشد. قال فرفع يده الى السماءفقال اللهم عد علينا بفصلك ) (1064)
مادر گرسنه و خوردن فرزند  زن بچه دارى به زن ديگر، كه او نيز فرزند داشت ، پيشنهاد كرد فلانى بيا امروز منبچه خود را در ميان مى گذارم و هر دو نفر گوشتش را مى خوريم و روز بعد تو بچه اترا بياور ، تا هر دو بخوريم . گفته او موردقبول واقع شد زن اول كه خود پيشنهاد دهنده بود، از فرزندشدل بر گرفت و هر دو نفر طفلش را قطعه قطعه كرد، ولى زن دوم از كشتن بچه خود امتناعنمود و كار به خصومت و دعوا كشيد. براى حكميت بهدنبال مراجعه كردند دانيال نبى از شنيدن چنين دعوايى سخت ناراحت شد و گفت : كارگرسنگى به اينجا كشيده است ؟
گفتند: بلى و از اين هم سخت تر شده است .
دانيال دست به دعا برداشت و از پيشگاه الهى در خواستتفصل و رحمت نمود و خداوند رابر طر كرد.
(فى الخبر و اعوذبك من الجوع فانه بئس الضجيع . ) (1065)
در حديث آمده است كه پروردگار از گرسنگى به تو پناه مى برم كه هم آغوش ‍ بدىاست .
تحول بر اثر كشاورزى و صنعت  دو عامل بزرگ در تاريخ زندگى بشر منشا عميق ترينتحول و انقلاب عمومى گرديد و هر يك از آن دوعامل ، روى تمام شئون مادى و معنوى و اخلاقى و اجتماعى مردم اثر گذارد وقايع و حوادثبسيارى را به وجود آورد و مسير زندگى انسان ها را تغيير داد.عامل اول زراعت بود و عامل دوم صنعت .
پديده زراعت و تاءمين آذوقه سال ، بشر را از دوران گياه خوارى و صيادى به دورهكشاورزى منتقل نمود. زمين آباد گشت و تمدن هاى بشرى به وجود آمد. درطول قرن هاى متمادى گرديد. حكومت ها و سازمان هاى ادارى روى كار آمدند. دانشمندى دررشته هاى مختلف علوم پرورش يافتند. درس ها گفتند و كتاب ها نوشتند و در نتيجه بشرتدريجا به مدارج ترقى و تعالى نايل آمد.
پديدهة صنعت ، بشر را از دوره كشاورزى به دوره صنايع ماشينىمنتقل نمود و تحولات عظميى را در تمام مظاهر زندگى انسان ها به وجود آورد. در مزارعگاو آهن جاى خود را به ماشين كشاورزى داد و در كارگاه ها ماشين هاى بزرگ جاىوسايل دستى را گرفت .
نتايج انقلاب صنعتى  پيشرفت علوم و صنايع ، طبيعت را بيش از بيش مسخر دست بشر ساخت و قدرت بهرهبردارى اش را از ذخاير و منابع مختلف زمين به قدرى بالا برد كهقابل قياس با دوره كشاورزى نيست
(انقلاب صنعتى در قرن هيجده هم روى مى دهد بر اثر اين انقلاب ، كه در قرن نوزدهم وبيستم به بسيارى از جامعه هاى ديگر سرايت مى كند، صنايع با شتابى افزايندهتوسعه مى پذيرند و صنايع دستى را از اعتبار مى اندازند و در تمام شئون زندگىانسان رخنه مى كنند. ماشين كارى جاى دست كارى را مى گيرد و اقتصاد ديرينه ، كهكانونش خانواده بود، از اهميت مى افتد. ماشين ، نه تنها به مزارع كشيده مى شود و كميت وكيفيت توليد كشاورزى را بالا مى برد، بلكه وسيله تهيه تماموسايل زندگى مى گردد. توليد عظيم ماشينى ، داد و ستد را وسعت مى بخشد و معاملاتپيچيده پولى را جايگزين معاملات ساده قديم مى كند. چون در اين دوره كارخانه محورزندگى اقتصادى جامعه به شمار مى رود، مى توان آن را دوره اقتصاد كارخانه اى ناميد.
در اقتصاد كارخانه اى ، نيروى ماشين ، كه جانشين نيروى انسان و حيوان مى شود، هموارهشدت و وسعت بيشترى مى گيرد. در ايالات متحده آمريكا، در اوسط قرن نوزدهم ، فقط 25درصد نيروهاى صنعتى از ماشين به دست مى آمد، در صورتى كه در اوسط قرن بيستم6/98 درصد نيروها از ماشين مى زايد.) (1066)
در دوران كشاورزى ، اكثر نيروى انسانى هر كشور در راه زراعت و دامدارى و تهيه خواربارو تاءمين حوايج ضرورى زندگى مصروف مى شد. زيرا از يك طرف اطلاعات مردم در علومطبيعى ناچيز بود و نمى توانستند حداكثر استفاده را از منابع طبيعى بنمايند و از طرفديگر، در كارهاى كشاورزى و اداره امور زندگى ، اغلب از نيروى محدود حيوانى استفاده مىكردند. بديهى است در چنين شرايطى عده قليلى مى توانستند به كسب دانش ‍ بپردازند ومدارج علمى را بپيمايند يا در ساير امورى كه با زندگى ارتباط مستقيم نداشت ، واردشوند.
در دوران صنعت ، بر اثر پيشرفت علوم و استفاده از نيروى عظيم ماشين ، بشر توانستهاست با صرف وقت كمتر، حداكثر استفاده را از آب و زمين بمنايد و در نتيجه افراد كمترىبه كارهاى كشاورزى و توليد محصول و تاءمين حوايج اوليه زندگى جامعهاشتغال داشته و مقدار بيشترى از نيروى انسانى كشور، در رشته هاى علمى و مؤ سساتفرهنگى و ديگر امور اجتماعى مصروف مى گردد.
(قبل از اين كه توليد ماشينى معمول شود، ممكن بود عده كمى از مردم را به كارهاىديگرى غير از توليد خواربار اختصاص دهند و از اين طريق ، اعيان و پيشوايان دين پيداشده اند، لشكريان برى و بحرى به جود آمده اند و فلاسفه و هنرمندان ظهور كرده اند.به وجود آمدن سقراط و افلاطون و بود!... فقط به اين علت ميسر شده كه تهيه كنندگانخواربار توانسته اند بيش ‍ از آن چه خود به مصرف مى رسانده اند. توليد كنند.
وقتى انسان به جامعه اى نظير جامعه ايالات متحده آمريكا توجه مى كند، تجلى اجتماعىتازه اى مى بيند. مشاهده مى كند كه اكثريت عظيم مردم از چيزهاى بسيار، كه همه بالاتر ووالاتر از حوايج اوليه زندگانى است ، بهره مند هستند. با جود اين ، عده زيادى از مردمبه امر توليد، خواه توليد زراعتى و خواه توليد صنعتى ، نمى پردازند. از اينقبيل اند تمام جوانانى كه پس از رشد كامل جسمانى بازمشغول تحصيل هستند. قواى مسلح كشور، نويسندگان و روزنامه نگاران ، معلمين و خدمه دين، سياستمداران و مستخدمين دولت ، وجود تمام اين طبقات ، به نظر انسان هاى اوليه ، ازتجملات محسوب مى شده و حال آن كه جامعه هاى جديد بدون آنها يالااقل بدون بعضى از آنها، نمى توانند وجود پيدا كنند.)
(1067)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation