بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ناتوان ترين مردم  و نيز فرموده است : ناتوان ترين مردم كسى است كه به اصلاح نقايص معنوى و سيئاتاخلاقى خود قادر باشد و اقدام نكند.
(جوانان تحت سيطره عادات و رسوم متداول و مستقر قرار ندارند و جهان فعاليت غريزىآنان يك جهان زنده و قابل انعطاف و مملو از تجربه و كنجكاوى است . جوانان مى توانندبا تلاش و همت كافى محيط خويش را تغيير دهند. البته ممكن است آنان نتواند به طورصريح تغييرات و اصلاحات مورد لزوم را تشخيص دهند و يا آن كه حاضر به فداكارىبراى انجام اين اصلاحات گردند.)(742)
سعادت در پرتو عمل  بدون ترديد، خوشبختى و سعادت عر انسانى در گرواعمال خود اوست . جوانى كه با دقت كتاب روح خود را بررسى مى كند و با سعى و مجاهدهصفحه خاطر را از پليدهاى اخلاقى تطهير مى نمايد، واجد شخصيت بزرگ گشته وشايسته رستگارى و سعادت است .
برعكس ، كسى كه از خلق و خوى بد خويش احساس ناراحتى نمى كند و همچنان سيئاتاخلاقى را در باطن خود نگاه مى دارد، شخصيت انسانى خود را عملا درهم شكسته و سزاواربدبختى و محروميت است . اين مطلب را قرآن شريف با سوگندهاى متعدد به مسلمين خاطرنشان فرموده است .
(قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها.)
تزكيه روح  رستگارى قطعى براى كسى است كه جان خود را تزكيه كند و صفحه خاطر را از صفاتناپسند تطهير نمايد. بدبختى و خسران ، دامنگير انسانى است كه با سيئات اخلاقى ،ارزش هاى معنوى خويش را پنهان سازد و در راه تزكيه نفس قدمى برندارد.
اثر معاشرت هاى بد  ناگفته نمايد كه عادات خوب و اخلاق پسنديده نيز مانند سيئات اخلاقىتحول پذير و قابل تغييرند. بنابراين ، جوانانى كه براثر تربيت هاى صحيحوالدين و مربيان شايسته خود، از دوران كودكى خوب و با فضيلت باز آمده اند، مغرورنباشند و گمان نكنند كه خلقيات پسنديده آنها به هر صورت و در هر شرايطى باقى وپايدار مى ماند و براى هميشه خوشبخت و سعادمند خواهند بود، بلكه معاشرت هاى بد ومحيطهاى فاسد مى تواند نتايج خوب دوران كودكى را نابود كند و خلق و خوى پسنديدهآنها را به عادات بد و صفات ناپسند تبديل نمايد و در نتيجه شخصيت معنوى و حسنسازش اجتماعى آنان را در هم بشكند. و موجبات ناكامى و محروميتشان را فراهم آورد.
چه بسيار اتفاق افتاده كه جوانانى پاكدل و با فضيلت ، براثر رفت و آمد در مراكزفساد و همنشينى با رفقاى بد، تمام مزاياى اخلاقى و صفات انسانى خود را از دست دادهاند و با ميگسارى و قمار و آلودگى به مواد مخدره ، جسم و جان خود را تباه كرده و درمنجلاب فساد و تيره روزى سقوط نموده اند. بعضى از آنها چنان به انحطاط و پستىگراييده اند كه سرانجام دست به خودكشى زده و به حيات ننگين خود خاتمه داده اند.

پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
اولياى گرامى اسلام ، براى آن كه پيروان شايسته و با فضيلت خود را از انحراف وسقوط محافظت كنند و آنان را از خطرات سيئات اخلاقى و پليدهاى معنوى برهانند، هموارهبا تذكرات موكد، از معاشرت هاى مضر و گمراه كننده بر حذرشان داشته اند.
(فى وصية اميرالمؤ منين عليه السلام لكميل بن زياد: ياكميل جانب المنافقين و لاتصاحب الخائنين اياك و تطرق ابواب الظالمين و الاختلاط بهم اياكان تطيعهم او تشهد مجالسهم بما سخط الله عليك .) (743)
على عليه السلام به كميل بن زياد سفارش كرد كه از منافقين اجتناب كن و با افراد خائنرفاقت منما. بپرهيز از اين كه به خانه ستمكاران رفت و آمد كنى و با آنان بياميزى .بپرهيز از اين كه فراژمانبردار آنها باشى و در مجالسشان حاضر شوى كه خدايت برتو غضب روا دارد.
(قال على عليه السلام : اياك و صحبة من الهاك و اغراك فانه بخذلك و يوبقك .) (744)
بپرهيزد از رفاقت با كسى اغفالت مى كند و فريب مى دهد، كه سرانجام مايه خوارى وهلاكتت خواهد شد.
(عن الرضا عليه السلام : لا تجالس شارب الخمر و لاتسلم عليه .)(745)
همنشين شرابخوار  حضرت رضا عليه السلام فرموده : همنشين شراب خوار مباش و به او سلام مكن .
(عن الجواد عليه السلام اياك و مصاحبه الشرير فانه كالسيف يحسن منظره و بقبحاثره .) (746)
امام جواد عليه السلام فرموده : از رفاقت با شرور بپرهيز كه مانند شمشير ظاهرى خوبو اثرى بد دارد.
مسئله تغييرپذيرى يا تغيير ناپذيرى خلق و خوى بشر و اين كه آيا عادات و اخلاق آدمىقابل تحول و نوسازى است يا نه ، در گذشته وحال از مسائل مهم روانى و تربيتى شناخته شده و همواره مورد بحث و گفت و گو بوده وپيرامون آن نظريات مختلفى ابراز شده است .
آيا اخلاق بشر تابع غرايز است ؟  بعضى عقيده دارند كه پايه اساسى و ريشه اصلى خلقيات انسان ، غرايز طبيعى اوستكه به وسيله وراثت هاى غير اختيارى ، از نسل هاى سابق بهنسل هاى لاحق منتقل شده و در نهاد آدمى ريشه فطرى دارد، بنابراين خلق و خوى بشر درسنين مختلف زندگى ، تابع وضع غرايز طبيعى او خواهد بود و تغيير اساسى آن غيرممكن است .
(محافظه اى كاران ، كيفيت غرايز طبيعى را براى اثباتاصل تغيير ناپذيرى خوى انسانى ، به عنوان يكمحمل علمى ذكر مى كنند و بر اين عقيده اند كه اگر چه مقتضيات ممكن است تغيير يابد، لكنخوى انسانى در سنين مختلف همان بود كه قبلا بوده است و در اساس آن چندان تغييرىحاصل نمى شود.
در خوى و طبع انسانى ، عامل وراثت به مراتب مهم تراز ازعامل محيط است و وراثت نيز هرگز تحت سلطه و اراده بشر به در نخواهد آمد.
بنابراين ، تلاش در تغيير كامل خوى و سنت و آداب و رسوم جوامع انسانى ، مشت برسندان كوبيدن و آب در غربال كردن است و اوضاع همواره به همانحال كه بوده است ، خواهد ماند.)(747)
آيا محيط نيرومندتر از غرايز است ؟  بعضى عقيده دارند كه فعاليتهاى ذاتى و تمايلات غريزى نقش مهمى در ساختن خلق وخوى بشر ندارد، بلكه صفات اخلاقى هر فرد ساخته و پرداخته محيط پرورش اوست .اينان مى گويند آدمى براى قبول هر قسم تربيت ، استعداد نامحدود دارد و قادر است هرعادت ناپسندى را از صفحه خاطر بزدايد و صفت خوبى را جايگزين آن نمايد.
(مصلحين اوليه ، به پيروى از جان لوك ، فعاليتهاى ذاتى را ناچيز انگاشته وپيوسته اهميت استعداد آدمى را در كسب عادات نيكو و مطلوب تاييد مى كردند. بدين معنى كهآدمى قابل تربيت و پرورش است و براى اصلاح و بهبود وضع بشر هيچ گونه حدود وثغورى وجود ندارد.
روح آدمى در ازل ، صفحه سفيدى بيش نيست ، و آن را مى توان كاملا بهميل خود تغيير و تبديل داد. بنابراين ، تعليم و تربيت را بايد مبنى بر قالب ريختنجامعه بشكل و نمونه ايده آل دانست و اين اصل را ترويج كرد كه آدمى قادر بهنيل به درجه كمال است .) (748)
حقيقت اين است كه وراثت و تريبت دو قدرت نيرومند و دوعامل مومثر در پى ريزى صفات اخلاقى و ايجاد شخصيت آدمى است . نه مى توان درمقابل قدرت غرايز، غرايز را ناديده گرفت ، بلكه هر يك از آنها در ساختن خلق و خوىانسان سهم قابل ملاحظه اى دارد.
پايه هاى اساسى تربيت  تمايلات انسانى و غرايز طبيعى ، به منزله پايه هاى اساسى است كه تربيت بر روىآنها بنا مى شود، به عبارت ديگر، تربيت عبارت ازتعديل خواهشهاى طبيعى و تنظيم كيفيت بهره بردارى از نيروهاى غريزى است .
(خوى و منش عبارت است از غرايزى كه شغل و تجربه آن را به گونه هاى مختلف رنگكرده و مانند كاشى كار ماهرى پهلوى هم چيده است .) (749)
موقعى كه آداب و رسوم تربيت ، بر اثر تكرار و ممارست ، رنگ عادت به خود مى گيردو به صورت خلق و خوى ثابت در مى آيد، آدمى بر طبق آن ، از سرمايه هاى طبيعى خوداستفاده مى كند و به آسانى غرايز در مجارى عادات به جريان مى افتد.
(عادات به محض آن كه تشكيل يافتند، با بهره بردارى از ذخيره فعاليت هاى ذاتى آدمى، به وجود خود ادامه مى دهند و لاينقطع اين فعاليتها را بهميل خودشان تحريك مى كنند، تقويت مى نمايند، تفكيكى مى سازند، متمركز مى كنند و ازغرايز خام و نامنظم ، دنيايى كه مطابق ميل خود به وجود مى آورند، به طورى كه مىتوان گفت آن موجود نه مخلوق عقل است نه زاييده غريزه ، بلكه مصنوع عادت مى باشد.)(750)
نقش عادات در زندگى بشر  عادت ، يكى از مؤ ثرترين عواملى است كه بشر را به مسير خود مى كشاند و او را بهانجام كارى كه بدان معتاد شده است ، وا مى دارد. صفات و خلقياتى كه بر اثر تمرين وممارست ، در نهاد آدمى ريشه مى كند و رنگ عادت به خود مى گيرند، گرچه اكتسابىهستند، ولى مانند صفات ذاتى و تمايلات طبيعى ، مقتدر و نيرومندند.
(قال على عليه السلام : العادة طبع ثان . ) (751)
على عليه السلام فرموده است : عادات اكتسابى ، طبيعت دومى انسان است .
منشاء عادات خوب و بد  خوبى و بدى عادات مردم ، تابع تربيت هاى اوليه و محيط پرورش آنهاست ، اگربرنامه هاى تربيت به درستى طرح شود و محيط زندگى بر اساس پاكى و فضيلتاستوار باشد، آدمى تدريجا به خلق و خوى پسنديده عادت مى كند و همواره در مسيرخوشبختى و سعادت گام برمى دارد. برعكس ، اگر ازاول تربيت و محيط نادرست باشد، عادات ناشيه از آن مضر و مايه تيره روزى و بدبختىخواهد بود.
مكتب آسمانى اسلام ، كه تربيت صحيح و سعادت بخش خود را بر اساس ‍ احياى تمايلاتعاليه انسانى و تعديل غرايز خواهشهاى نفسانى استوار نموده است ، به وسيله برنامههاى علمى و عملى و از راه مراقبت در انجام فرايض دينى و تمرين وظايف عبادى و اخلاقى ،پيروان خود را در احراز عادات پسنديده تقوا و مالكيت نفس ونيل به ملكات فاضله عدالت و اخلاق تشويق فرموده است .
(فى الخبر: الزموا التقوى و استعيدوها. ) (752)
در حديث آمده است : همواره ملازم تقوا و پرهيزگارى باشيد و خويشتن را به آن عادت دهيد.
(قالعلى عليه السلام : عود نفسك التصبر على المكروه . ) (753)
عادت به بردبارى در ناملايمات  على عليه السلام در ضمن وصاياى خود به حضرت مجتبى عليه السلام فرموده است :نفس خويش را به بردبارى در مقابل ناملايمات عادت ده .
كسانى كه از كودكى به دست والدين و مربيان نادان و در محيطهاى فاسد پرورشيافته اند و به خلقيات بد عادت كرده اند، در جوانى مشكلات بزرگى بر سر راهزندگى دارند. اينان بر اثر سوء تربيت قادر نيستند به درستى با مردم سازش كنندبه شايستگى احراز شخصيت نمايند.
عادت ناپسند به منزله دشمن نيرومندى است كه مدتى دراز در اعماق جان آدمى جاى گرفتهو با كمال قدرت انسان را به كارهاى ناپسند وادار مى كند. رهايى از شر دشمن توانابسى دشوار و مشكل است .
(قال على عليه السلام : العادة عدو متملك . ) (754)
حكومت عادات بر بشر  على عليه السلام فرموده : عادت بد؛ دشمنى است كه با قدرت بر صاحبش ‍ حكومت مىكند.
(عن ابى محمد العسكرى عليه السلام : قال رد المعتاد عن عادته كالمعجز. )(755)
حضرت عسكرى عليه السلام مى فرمايد: برگرداندن معتاد از عادتى كه بدان خوگرفته ، مانند خرق عادت در طبيعت است .
طرز مبارزه با عادات بد  مبارزه با عادات ناپسند، گرچه مشكل است ، ولى ناشدنى ومحال نيست . جوانان با انجام دو وظيفه ، كه شرط اساسى پيروزى است ؛ در اين مبارزهبزرگ موفق شوند و بر عادات بد خويش ، كه دشمن خوشبختى و سعادت آنهاست غلبهنمايند و در نتيجه به سازشهاى صحيح اجتماعى و احراز شخصيتنايل گردند.
وظيفه اول آن است كه در راه پيكار با هر يك از عادات ناپسنديده ، بايد هدف و مقصود خودرا به درستى تعيين كنند و به طور مشخص بدانند كه چه مى كنند و چه مى خواهند، باكدام عادت قصد مبارزه دارند و چه صفتى را مى خواهند جايگزين آن كنند.
(هنگامى كه آدمى دست به اقدامامى مى زند، لازم است بداند چه مى خواهد بكند و اقدامشچه نتيجه اى خواهد بخشيد. براى آن كه اقدامش به مورد و شايسته باشد، لازم است نتايجآن را به همان صورتى كه ديگران به نظر مى آورند، درمقابل ديدگانش مجسم كند و مخصوصا توجه كند كه از لحاظ ابراز شخصيت ، آياعمل و اقدامش اثر مطلوب خواهد بخشيد يا خير؟) (756)
وظيفه دوم آن است كه با اراده جدى و قاطع به سوى هدف تعيين شده پيشروى كنند وبراى رسيدن به آن ، تمام قواى خود را به كار اندازد و در راهنيل به مقصود، از همه نيروهاى خويش استفاده نمايند.
بسيج قوا براى مبارزه  ممكن است براى جوانان اين سئوال پيش آيد كه اراده را چگونه مى توان تقويت كرد؟ و بهچه وسيله مى شود تمام نيروهاى معنوى در راهنيل به هدف بسيج نمود و به سوى نقطه مقصود به حركت در آورد. خلاصه ، محوراساسى قدرت اراده و تصميم در آدمى چيست .
پاسخ روان شناسى به اين پرسش آن است كه بزرگترين پايگاه اساسى اراده وتصميم آدمى در شئون مختلف زندگى ، غرايز طبيعى است . انگيزه هاى غريزىنيرومندترين قدرت محرك انسان است . براى تقويت اراده و هم آهنگى تمام قوا در راهمبارزه با عادات ناپسند يا تعديل عادات بايد از نيروى غرايز استفاده كرد.
استفاده از غرايز  (غريزه امكان تجديدنظر در عادات را براى مواجهه با موفقيت هاى جديد زيادتر مى كند،اساس مسئله اخلاقى ، چه در كودك و چه در بالغ ، در مورد غرايز اين است كه از آن هابراى تشكيل عادات جديد و با اصلاح عادات قديم حتى المقدور استفاده كنيم . تاءثيرغريزه را در خوى و شخصيت آدمى ، به عنوان محور اصلاح و تجديد نظر در عادات ، بهقرار زير مى توان روشن كرد.
غريزه از يك طرف از قلمرو عادات مشخص و نيرومند رانده مى شود و از جانب ديگر خودغريزه قانون و قلمروى مخصوص خود دارد. غريزه يك منبع لازم براى رهايى از عادات ورسوم است و هرچه بيشتر به درستى از آن استفاده شود، شخصيتى نيرومندتر وكامل تر به وجود مى آيد.) (757)
كسى كه نيم قرن در خوردن و نوشيدن آزاد بوده و از انواع ميوه ها و غذاها استفاده مى كردهاست ، در پنجاه سالگى به بيمارى قند مبتلا مى شود. وقتى پزشك معالج به وى مىگويد بايد از خوردن مواد قندى خوددارى كنى ، فورا اطاعت مى نمايد.
او آزادى پنجاه ساله را كه بدان عادت كرده بود، به دست فراموشى مى سپارد و اوامرطبيب را جدى و تصميم قاطع به كار مى بندد و عملا خود را محدود مى سازد. اين اراده قوىاز كجا سرچشمه گرفته است ؟
منشا اين تصميم قاطع غريزه حب حيات است . اوقبل از بيمارى براى ارضاى تمايل لذت ، از همه نعمتها استفاده مى كرد ولى موقعى كهسلامتى و حياتش در معرض خطر قرار مى گيرد، غريزه زندگى قدم پيش مى گذارد و اورا از آنچه ضرر دارد، منع مى كند. ساير غرايز و تمايلات نيز از غريزه حب حيات ، كهدر اينجا نقش رهبرى دارد، پيروى ميكند و همه با هم آهنگكامل دستور پزشك را اجرا مى نمايند.
راه تقويت اراده  براى بدست آوردن اراده قوى و تصميم جدى به منظور درمان بيماريهاى اخلاقى و مبارزهبا عادات ناپسند نيز بايد از نيروى غريزه استفاده كرد و تمام قوا را در رسيدن بهمقصود با هم متحد و هماهنگ ساخت و به سوى هدف پيشروى كرد
كسى كه از كودكى بر اثر سوء تربيت والدين يا مربى خويش ، لوس و از خود راضىبار آمده و با آن صفت ناپسند خو گرفته است ، در جوانى مورد تنفر و انزجار مردم است .او نمى تواند با جامعه سازش كند و شخصيت محبوبى به دست بياورد، همواره از احساسذلت و محروميت رنج مى برد و تنها راه نجاتش از اين تيره روزى و بدبختى درمان آن خلقمذموم است . او براى بدست آوردن اراده قوى در امحاى آن سيئه اخلاقى ، بايد از غريزه حبذات استفاده كند و بدان وسيله ساير نيروهاى خود را به همكارى وادار نمايد.
غريزه خوددوستى  هر انسانى ، بالفطره ، داراى غريزه خود دوستى و عشق به عزت و محبوبيت است . انسانخودپسند كه مورد تحقير و اهانت جامعه قرار گرفته و عزت نفيش جريحه دار شده است ،اگر از منشاء تنفر مردم آگاه شود و به عيب اخلاقى خويش واقف گردد، مى توان از اينغريزه قدرتمند كسب قدرت و اراده نمايد و به منظورنيل به عزت و محبوبيت ، با آن عادت ناپسند مبارزه كند. و خوى خودپسندى را از صفحهخاطر بزدايد.
ويل دورانت مى گويد:
(اگر بخواهيم خود را قوى تر كنيم ، بايد نخست بدانيم كه اراده چيست . اراده امرىاسرارآميزى كه مانند رهبر اركستر در ميان اجزاى خوى و منش ‍ انسانى به پا خيزد و دستشرا گاهى به چپ و گاهى به راست حركت دهد و به نوازندگان دستور دهد نيست ، بلكهفقط مجموعه و جوهر همه دوايى و رقابت انسانى است . اين قواى محركه ، پيشوايى كه ازاو اطاعت كنند ندارند مگر خودشان . از ميان ايناميال و رغبات ، يكى بايد چنان نيرومند باشد كه بتواند بر ديگر رغبات مسلط شود وآنان را متحد سازد.
معنى قدرت و اراده اين است كه يك ميل قوى چنان برتر و بالاتر ازاميال ديگر باشد كه همه را به سوى خود بكشاند و تمام يراق به سوى يك هدف ، يكجهت متوجه گردد. اگر ما هدف همسازكننده و مقصد آمر و حاكمى نداشته باشيم كه بتوانيماميال و خواهشهاى نفسانى ديگر را در راه آن فدا كنيم ، به وحدت و يگانگى نمى رسيم وسرانجام بايد سنگ بناى انسان ديگرى باشيم .)(758)
آيين مقدس اسلام نيز مانند مكتب روانشناسى براى تقويت اراده ، به نيروى غرايز توجهكافى دارد و در راه اصلاح اخلاق جامعه و مبارزه با عادات ناپسند، از تمايلات طبيعىاستفاده مى نمايد، با اين تفاوت كه در نظر روانشناسان ، مهمترين پايگاه اساسى قوتو اراده ، انگيزه هاى غريزى است ، ولى اولياى اسلام ، با استفاده از نيروهاى غرايز بهپايگاه محكم ايمان نيز تكيه گاه دارند و براى مبارزه با عادت مذموم و صفات ناپسند، ازاين دو نيرو، با هم و به موازات يكديگر بهره بردارى مى كنند و اين خود يكى از جهاتبرترى و مزيت تعاليم الهى بر ساير مكاتب علمى و روانى است .
استفاده از غريزه و ايمان  بدون ترديد، نيروى غريزه و خواهشهاى طبيعى نقش مؤ ثرى در قدرت اراده دارند، ولىنيروى ايمان در نهاد مردم با حقيقت به قدرى قوى است كه مى تواند در موقع لزوم ،غرايز نيرومند را مهار نمايد. و آنها را از تجاوز و تندروى بازدارد.
مكتب آسمانى اسلام در پرتو ايمان به خدا، استفاده از غرايز طبيعى پيروان خود را در راهاصلاح ملكات نفسانى و ترك عادات مضره ، با عزم راسخ به فعاليت و كوشش وامى داردو موجبات سعادت و خوشبختى آنان را فراهم مى آورد. براى روشن شدن طرز استفاده ازنيروى غرايز و نيروى ايمان در برنامه هاى تربيت اسلام ، به چند حديث اشاره مى شود.
(قال ابوالحسن الثالث عليه السلام : من رضى عن نفسه كثر الساخطون عليه .)(759)
حضرت امام هادى عليه السلام مى فرمايد: كسى كه پر مدعى و از خود راضى باشد،مردم بسيارى به وى خشمگين و بدبين خواهند شد.
(قال على عليه السلام : من رضى عن نفسه اسخط ربه . ) (760)
على عليه السلام فرموده : كسى كه از خود راضى و خويشتن پسند باشد، با آن خوىبد، خدا را به خشم آورده است .
درمان خودپسندى  خودپسندى يكى از عادات مذمومى است كه شخصيت صاحبش را در هم مى شكند و مردم را نسبتبه وى خشمگين مى كند. روانشناسان براى درمان اين بيمارى ، تنها از نيروى غريزه حبذات استفاده مى كنند و به خودپسند مى گويند اگر مى خواهى محبوب جامعه باشى ،بايد اين صفت را ترك گويى . ولى مكتب اسلام از دو قدرت بهره بردارى مى كند. از يكطرف با اشاره به تنفر عمومى ، غريزه حب ذات را بيدار مى كند و از طرف ديگر خاطرنشان مى سازد كه اين صفت ، نه تنها باعث نفرت اجتماعى و سركوب شدنتمايل عزت نفس است ، بلكه باعث برانگيختن خشم خداوند و مايه بدبختى و عذاب ابدىنيز خواهند بود.
(قال اميرالمؤ منين عليه السلام : العجب لغفلة الحساد عن سلامة الاجساد. )(761)
على عليه السلام مى فرمايد: عجب است كه حسودان از سلامتى بدنهاى خويشغافل اند.
(عن ابى جعفر عليه السلام : ان الحسدلياءكل الايمان كما تاءكل النار الحطب . ) (762)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: حسد ايمان را مى خورد و نابود مى كند، همان طور كهآتش هيزم را.
مبارزه با حسد  حسد يكى از صفات مذمومى است كه فكر صاحبش را بى قرار و بدنش را بيمار مى سازد.روان شناس براى مبارزه با اين سيئه اخلاقى ، به غريزه خوددوستى تكيه مى كند و بهحسود مى گويد اگر اين خوى ناپسند را ترك نگويى زندگى و سلامتت تباه خواهد شد.اولياى گرامى اسلام نيز از تمايل سلامت و غريزه حب ذات استفاده مى كند، ولى بهموازات آن ، خطر بزرگ ترى را كه نابودى ايمان است ، به وى خاطر نشان مى نمايند.در واقع ، اسلام در راه مبارزه با حسد، از قدرت غريزه و نيروى ايمان يك جا بهرهبردارى مى كند.
(قال على عليه السلام : من تكبر على الناسذل . ) (763)
على بن ابيطالب به حضرت حسين عليهماالسلام ، در ضمن وصاياى خود فرموده است :كسى كه نسبت به مردم تكبر نمايد، ذليل و خوار خواهد شد.
(قال النبى صلى الله عليه و آله : لا ينظر الله الىرجل يجر ازاره بطرا. ) (764)
علاج بيمارى تكبر  تكبر نيز يكى از صفات ذميمه و باعث ذلت و خوارى متكبر است . از نظر روان شناسى ،راه درمان اين بيمارى استفاده از غريزه عزت نفس است . ولى اولياى اسلام در مبارزه با اينخوى ناپسند، با استفاده از نيروى غريزه ، به قدرت ايمان نيز تكيه دارند و بهپيروان خود خاطرنشان نموده اند كه تكبر مايه ذلت اجتماعى و باعث حرمان از رحمت الهىاست .
(قال على عليه السلام : من لم ينزه نفسه عن دنائه المطامع فقداذل نفسه و هو فى الاخرة اذل و اخرى . ) (765)
على عليه السلام فرموده : كسى كه صفحه خاطر را از پستى طمع پاك نكند، خويشتن راذليل و پست كرده و در قيامت به خوارى و اهانت بيشترى گرفتار است .
از اين چند حديث و روايات ديگرى نظاير اينها به خوبى واضح مى شود كه چگونه مكتبآسمانى اسلام ، در برنامه هاى تربيتى خود، از نيروى غرايز و نيروى ايمان يك جااستفاده مى كند و در راه مبارزه با سيئات اخلاقى و عادات ناپسند، از هر دو قدرت بهموازات يكديگر بهره بردارى مى نمايد.
دشوارى مبارزه با عادات  ناگفته نماند كه از نظر دينى و علمى ، ترك عادات ناپسند به آسانى ميسر نيست . كسىمى تواند بر خلقيات ذميمه خويش غلبه كند و شخصيت نامطبوع خود را تغيير دهد كه ازموانع و مشكلات نهراسد و از يك يا چند شكست ماءيوس نگردد.
با توجه به اين نكته كه عادت ، طبيعت دوم انسان است ، مبارزه با آن احتياج به پايدارىو استقامت دارد. جوانانى كه در راه اصلاح ملكات اخلاقى خويش ، با مجاهده پيگيز فعاليتمى كنند و براى نيل به مقصود، كوشش ‍ مداوم دارند، سرانجام پيروز مى شوند و به هدفخويش نايل مى گردند.
(قال امير المؤ منين عليه السلام : من استدام قرع الباب ولج ولج . )(766)
على عليه السلام فرموده است : هر كس به كوبيدن درى ادامه دهد و اصرار ورزد، عاقبت ازآن در وارد خواهد شد.
سعادت در پرتو مجاهده  (و عنه عليه السلام : من اجهد نفسه فى صلاحها سعد. ) (767)
و نيز فرموده است : هر آن كس كه خود را در اصلاح نفس خويش به مشقت و زحمت وادارد وسعى بليغ نمايد، به سعادت و خوشبختى نايل مى گردد.
(اگر خواستار قدرت هستيم ، بايد نخست هدف خود را برگزينيم و راه خود را تعيين كنيم، بعد بايد به آن بچسبيم تا هرچه پيش آيد. بايد ازاول متوجه باشيم كه راهى را كه بر مى گزينيم ، به سر خواهيم برد، زيرا هر شكستىما را ضعيف مى كند و هر توفيقى ممكن است به قدرت ما بيفزايد. اجراى هر كار مستلزم كارتازه اى است پيروزيهاى كوچكتر به ما نيرو مى بخشد و ما را به پيروزيهاى بزرگترمطمئن مى سازد. عمل اراده را مى آورد.
اما اگر كسى احتياط پيشه كرد و در اقدام به كارهاى بزرگ ترديد و دو دلى به خرجداد، هميشه كوچك خواهد ماند. چنان باش كه از پيروزيها و موفقيتهاى كوچك خرسند نگردى. پس از پيروزى در كارى ، فقط يك روز جشن بگير و روز بعد بهدنبال كار خطيرتر باش و جوياى خطر و مسئوليت باش .
ممكن است شكست بخورى ، حتى نابود شوى ، اما روزى كه در آن مى ميريم ، چنان ناچيز وحقير است كه ارزش متلزلزل ساختن روش و عقيده ما را ندارد. اگر خطرات تو را هلاك نكند،نيرومندت مى كند و به هدفى كه داراى نزديك ترت مى سازد و به سوى بزرگىراهبرت مى گردد. يا بزرگى و عز و نعمت و جاه ، يا چو مردانت مرگ روياروى .)(768)
يكى از بهترين و درخشان ترين نمونه هاى تغيير شخصيت ، كه مى تواند براى جوانانسرمشق عبرت و دقت باشد و به آنان نور اميد و نيروى تصميم بخشد، مطالعه درتحول و انقلاب عظيمى است كه در پرتو تعاليم عاليه الهى بين مردم نادان و عقب افتادهدوران جاهليت به وجود آمد.
جنبش حيات بخش در صدر اسلام  پيشواى عالى قدر اسلام ، براى آن كه مردم بدبخت و تيره روز آن عصر را از سيئاتاخلاقى و عادات ناپسند برهاند و آنان را با عزمى راسخ و تصميمى قاطع در راه اصلاحخويشتن به حركت در آورد، از آغاز، به نيروى ايمان و انگيزه هاى غريزى تكيه كرد وبرنامه هاى تربيتى خود را بر اساس اين دو قدرت ، كه حاوى سعادت مادى و معنوى است، پايه گذارى نمود و اين حقيقت را در موارد متعدد با عبارات مختلفى به مردم خاطرنشانساخت .
موقعى كه از طرف خداوند مامور شد خاندان خود را به اسلام دعوت كند، مجلسىتشكيل داد و در ضمن يك سخنرانى كوتاه ، ماموريت خويش را از طرف پروردگار بهاطلاع آنان رسانيد. سپس فرمود:
(والله يا بنى عبدالمطلب ما اعلم شابا جاء قومهبافضل مما جئتكم به انى قد جئتكم بامر الدنيا و الاخرة . ) (769)
اى فرزندان عبدالمطلب ، به خدا قسم سراغ ندارم جوانى را كه براى خير و سعادت قومخود چيزى بهتر از تعاليم من آورده باشد. من براى امور دنيا و آخرت شما برنامه جامعىآورده ام .
موقعى كه اسلام در مسير پيشروى قرار گرفت و تدريجا مردم به آن آيين الهى متوجهشدند، قريش نزد ابوطالب رفتند و گفتند اگر فقر و تهى دستى ، برادرزاده ات رابه اين كار واداشته ، ما حاضريم براى او پولى جمع آورى كنيم و در اختيارش بگذاريمو به قدرى متمكنش سازم كه از همه قريش ‍ ثروتمندتر باشد.
(فقالرسول الله صلى الله عليه و آله : ما لى حاجة فىالمال فاجيبونى تكونوا ملوكا فى الدنيا و ملوكا فى الآخرة . ) (770)
رسول اكرم فرمود: من به مال احتياج ندارم ، دعوت مرا اجابت نمايند تا در دنيا به اوجسلطنت و عزت برسيد و در آخرت نيز در كمال بزرگى و عظمت باشيد.
تحول سريع و درخشان  تحول و جنبشى كه بر اثر برنامه هاى انقلابىرسول اكرم در مردم جاهليت پديد آمد و شخصيت حيات بخشى كه با تعاليم عاليه اسلامدر مدت كوتاهى نصيب مسلمين گرديد، به اندازه اى مهم و چشمگير بود كه جهان آن روز رامبهوت و متحير كرد. اكنون ، پس از گذشتن قرنهاى متمادى ، دانشمندان محقق نيز به آنحادثه بزرگ با ديده شگفتى و اعجاب مى نگرند.
دكتر واگارى استاد دانشگاه ناپولى مى گويد:
(اسلام مانند سرچشمه اى زدوده و پاك در ميان قومى به نشو و نمو پرداخت كه وحشى وبيابانگرد بوده و در سرزمينهاى خشك و دورافتاده زندگى مى كردند. آن چشمه به اندازهاى پر آب بود كه به زودى شكل جويبارى را به خود گرفت و سپس به رودخانه اىمبدل گشت ، تا از آن ، عاقبة الامر، هزاران كاريز ديگر در سرزمين ها و شهرها به جرياندر آمد.
ايجاد پيوند برادرى  در اماكنى كه قوم مزبور طعم آن آبهاى معجزه آسا را چشيدند، كشمكشها و ستيزه ها جاى خودرا به مساوات و برابرى داده و تفرقه جماعتهايى كه با يكديگر عناد و دشمنى مىورزيدند به اتحاد و تجمع مبدل گرديد و به جاى خونخواهى ، كه عاليترين قانون بهشمار رفته ، عاطفه اى تازه نمايان شد و آن عاطفه اخوت و برادرى بود كه بهترين هدفاخلاقى و دينى محسوب گرديده ، و مانند زنجير ناگسستنى ، مردمان را به يكديگرمرتبط ساخت .
چشمه مزبور هنوز به شكل رودخانه اى كه راه مقاومت در برابر آن مسدود باشد در نيامدهبود كه امواج شكننده و پاكيزه آن ، ممالك سركشى را كه تمدنهاى باستانى در آن هاسايه افكنده بود، در بر گرفت و پيش از آن كهملل كشورهاى مذكور، مسير جريان حقيقى حادثه را پى ببرند، آن موج سنگين و متلاطم ،ناگهان همه آنها را در خود فرو برد. در حالى كه سرزمينها را تسخير مى كرد. موانع رادر هم مى شكست خردها را با خروش شديد خود از خواب غفلت بيدار مى نمود و ازبزرگترين اقوام پراكنده و متفرق ، جامعه متحدى به وجود مى آورد.
تاريخ مانند اين واقع را پيش از آن روز نديده است و تصور سرعتى كه فتوحات اسلامدر آن به مرحله علمى در آمد، براى آدمى بسيار سخت و دشوار است .) (771)
نهرو مى گويد:
(شگفت انگيز است كه نژاد عرب ، كه در طول قرون دراز، گويى درحال خفتگى به سر مى برد و ظاهرا از آن چه در ساير نواحى اتفاق مى افتاد جدا بى خبربود، ناگهان بيدار شد و با نيرو و قدرتى شگرف دنيا را زير و رو ساخت .
پايه گذارى تمدن جديد  سرگذشت عربها و داستان اين كه چگونه به سرعت در آسيا و اروپا و آفريقا توسعهيافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى به وجود آوردند، يكى از شگفتيهاى تاريخبشرى مى باشد. نيرو و فكر تازه اى كه عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد بهنفس و قدرت سرشار ساخت ، اسلام بود.) (772)
سالى كه پادشاه حبشه به منظور ويران كردن كعبه مكرمه لشكر مجهزى به فرماندهىابرهه ، با چند فيل تربيت شده به مكه فرستاد، در تاريخ عامالفيل خوانده شده و حضرت محمد صلى الله عليه و آله ، پيشواى عالى قدر اسلام ، درهمان سال متولد گرديده است .
ضعف مردم مكه  موقعى كه خبر نزديك شدن لشكر ابرهه به مكه رسيد، مردم به شدت دچار وحشت ونگرانى شدند و تصميم گرفتند با زن و فرزند و تماماموال و اغنام واحشام خود از شهر فرار كنند.
عبدالمطلب ، كه از تصميم مردم ناراحت شده بود، گفت : اينعمل مايه ننگ و رسوايى است ، و كوشش كرد تا مگر آنان را از اين فكر منصرف كند، ولىسخنان او نتوانست مردم را مطمئن سازد و خاطر پريشانشان را آرام نمايد. سرانجام ،همانطور كه تصميم گرفته بودند، عمل كردند و شهر را ترك گفتند. بعضى به كوههاو دره هاى اطراف پناهنده شدند و بعضى به نقاط دورتر گريختند و بعضى از راه دريامهاجرت كردند و خلاصه همه مردم مكه با اينعمل ، شدت ترس و ضعف و ناتوانى خويش را از هجوم سربازان وحشى اثبات نمودند.(773)
چهل سال پس از اين واقعه ، حضرت محمد صلى الله عليه و آله ، به پيامبرى مبعوثگرديد و تربيت آسمانى خود را در اين راه اصلاح قانون و تغيير شخصيت آن مردم آغازنمود و در مدت كوتاهى ، بزرگترين تحول روحى را در آنان به وجود آورد.
نيرومندى بر اثر اسلام  قومى كه در مقابل هجوم سربازان حبشى تاب مقاومت نياوردند و از ترس ، شهر مسكونى وخانه و زندگى خويش را ترك گفتند، بر اثر تعاليم عاليه اسلام چنان شجاع ونيرومند شدند كه در ايام حيات پيغمبر و پس از مرگ آن حضرت ، درمقابل بزرگ ترين ارتش نيرومند جهان آن روز ايستادگى كردند و به فتوحات درخشان وحيرت زايى نايل آمدند.
پيشرفت سريع مسلمين  (اعراب از يك پيروزى به پيروزى ديگرنايل شدند و اغلب بدون جنگ و مقاومت پيروز مى گشتند. پس از رحلت پيغمبرشان ، تمامىايران و سوريه و ارمنستان و قسمتى از آسياى مركزى را از يك سو و مصر و قسمتهايى ازشمال آفريقا را از سوى ديگر فتح كردند. در شرق ، شهرهاى هرات وكابل و بلخ در برابر ايشان سقوط كرد و آنها به ايالت سند وسواحل رود سند در هند رسيدند.
عربها از مراكش و آفريقا، از تنگه باريك دريا گذشتند و به اسپانيا و اروپا واردشدند. اين تنگه تا آن زمان به نام ستونهاى هركولس ناميده مى شد و اين نامى بود كهيونانى هاى قديم به آن داده بودند. سردار عرب كه از اين تنگه عبور كرد، طارق نامداشت و از آن پس آن جا به نام او جبل الطارق (صخره طارق ) ناميده شد.
در زبانهاى اروپايى ، همين كلمه به صورت جبيرالتار در آمده است . سراسر اسپانيابه سرعت مسخر گشت و مسلمين از آن جا به جنوب فرانسه سرازير شدند. بدينشكل ، در حدود 100 سال پس از در گذشت حضرت محمد، امپراطورى اسلام از جنوبفرانسه و اسپانيا در سراسر شمال آفريقا تا سوئز و از آن جا در سراسر عربستان وايران و آسياى مركزى تا مرزهاى مغولستان گسترش يافت .) (774)
سرمايه پيروزى  بزرگترين سرمايه معنوى رسول اكرم (ص ) در اين پيروزى عظيم ، ايمان به خداوند واستقامت در برابر تمام مشكلات بود، او به خالق جهان و تعاليم مقدسش مؤ من بود وتوانست مردانى با ايمان بپرورد و به عالى ترين صفات انسانى مختلفشان سازد.
(آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤ منونكل آمن بالله . ) (775)
مقاومت رهبر اسلام  او به اتكاى خداوند در مقابل تهديد و فشار مشركين خود را نباخت و با اطمينان خاطرايستادگى كرد و موفق شد افرادى را تربيت كند كه از حوادث و خطرات نهراسند و درمقابل پيش آمدهاى سخت با كمال قدرت و نيرومندى مقاومت نمايند.
از كسانى كه در سالهاى اول بعثت ، در سخت ترين شرايط، به پيغمبر اكرم ايمانآوردند و در راه اعلاى حق با مصائب سنگين مواجه شدند و دركمال نيرومندى مقاومت نمودند، عياش بن ابى ريبعه و همسرش اسماء بنت سلامه است .
پايدارى مسلمين  عياش برادر مادرى ابوجهل و حارث است و در موقعى كهقبول اسلام كرد، سنش در حدود سى سال بود و همسرش بيستسال داشت . خانواده عياش از مسلمانى وى سخت به خشم آمدند و براى آن كه او را ازپيروى پيغمبر باز دارند، شكنجه و آزارش دادند، ولى مؤ ثر واقع نشد و او همچنان درآيين مقدس اسلام ثابت قدم ماند.
عياش و همسرش به معيت جمعى از مسلمانان ، با موافقت پيغمبر اكرم ، به حبشه مهاجرتنمودند، ولى زودتر از دگران به مكه بازگشتند و مجددا گرفتار آزار مشركين شدند،تا هجرت پيغمبر پيش آمد و مسلمين به مدينه مهاجرت نمودند و از گزند دشمنان آسودهشدند.
موقعى كه اسماء، مادر عياش از مهاجرت پسرش آگاه شد، قسم ياد كرد كه تا عياشبرنگردد، سر خود را روغن نزند و در سايه ننشيند،ابوجهل و حارث به مدينه مسافرت نمودند و سوگند مادر را به وى خبر دادند و گفتندتو از همه فرزندان نزد مادر عزيزترى و به دينى عقيده دارى كه نيكى به والدين راسفارش كرده است . به مكه برگرد و خداى خود را در مكه عبادت كن ، همان طور كه اكنوندر مدينه عبادت مى كنى .
عياش براى مادر متاثر شد و گفته هاى برادران را تصديق كرد و از آنان عهد و پيمانگرفت كه اگر به مكه بيايد، به وى خيانت نكنند. با آنها از مدينه حركت كرد. وقتى ازشهر دور شدند، آزار و اذيت شروع شد، كتف عياش را بستند و به همان وضع ، روز روشناو را وارد مكه نمودند. (و قالا يا اهل مكة هكذا فافعلوا بسفهائكم كما فعلنا بسفينهنا) و به صداى بلند فرياد مى زدند؛ مردم مكه ، با نادانهاى خود كه به اسلامگرويده اند، اين طور موهن و با خشونت رفتار كنيد، چنان كه ما با سفيه خود چنين كرديم .
سپس او را در يك اطاق بدون سقف ، در سخت ترين شرايط زندانى كردند و همه پيمان هارا فراموش نمودند.
بردبارى در پرتو ايمان  چند سال او در مكه گرفتار زندان و آزار بود و در آن مدت كوچكترين آثار زبونى وشكست روحى از وى مشاهده نشد. او با خداوند مرتبط بود و با نيروى ايمان درمقابل مصائب و ناملايمات مقاومت مى كرد.
رسول اكرم در مدينه ايمان براى نجات او مكرر دعا كرد و همه مردم براى عياش متاثربودند. سرانجام يكى از مسلمين ، به طور پنهانى به مكه رفت و با طرح نقشه ماهرانهاى موجبات فرار او را از زندان فراهم نمود و به اتفاق هم به مدينه بازگشتند.(776)
سعيد بن زيد و همسرش فاطمه ، نيز از مسلمين صدراول هستند. او در سن بيست سالگى و عيالش كه كمتر از بيستسال داشت ، قبول اسلام كردند و در محيط وحشت و خطر، به محضررسول اكرم شرفياب مى شدند و آيات قرآن و تعاليم دينى را فرا مى گرفتند.
فاطمه برادرى داشت كه اخلاقا تند و جسما نيرومند و شديدا با اسلام مخالفت بود. دريك از روزهاى گرم ، يك نفر قريشى در رهگذر با او برخورد كرد و گفت كه اسلام درخاندانت نفوذ كرده و خواهرت آيين جديد را پذيرفته است . از شنيدن اين سخن به سختىخشمگين شد و به طرف خانه خواهر رفت .
برنامه تعاون  روش پيغمبر اكرم در آغاز دعوت اين بود كه اگر كسىقبول اسلام مى كرد و بنيه مالى نداشت ، او را به مسلمين متمكنى مى سپرد كه عهده دارمخارجش ‍ شود و با هم زندگى كنند. آن حضرت قبلا دو نفر مسلمان را به سعيد بن زيدسپرده بود و آنان نيز در آن ساعت داخل منزل بودند و به قرائت قرآناشتغال داشتند. وقتى برادر به در خانه رسيد، در را كوبيد و صدايش بلند شد. آن دونفر مسمان داخل منزل خود را پنهان كردند و خواهر در خانه را گشود. برادر خشمگين واردمنزل شد و به وى گفت اى دشمن جان خود، شنيده ام مسلمان شده اى و سپس سيلى محكمى بهروى خواهر زد كه خون از صورتش جارى شد.
خواهر جوان كه وضع خونين خود را ديد، راز را از پرده در آورد و باكمال صراحت و رشادت به برادر گفت :
(ما كنت فاعلا فافعل فقد اسلمت . )
هر كارى كه از دستت مى آيد بكن ، بلى من پيروىرسول اكرم را پذيرفته اند و مسلمان شده ام . (777)
در دوره جاهليت ، دختران و زنان از جميع حقوق انسانى و مدنى محروم بودند و بدتر ازبردگان و حيوانات زندگى مى كردند. ولى ايمان به خداوند و برنامه هاى تربيتىاسلام به طورى شخصيتشان را تغيير داد و به آنان اراده قوى واستقلال فكر بخشيد كه يك دختر جوان توانست درمقابل برادر نيرومند خود بايستد و در كمال قدرت و شهامت از ايمان و عقيده خود دفاعنمايد.
نقش مربى در تربيت  تمام مردم ، به خصوص كودكان و جوانان ، تحت تاءثير مربيان خويش هستند و خواهناخواه از افكار خوب و بدشان متاثر مى شوند و ازاعمال پسنديده يا ناپسندشان سرمشق مى گيرند. خلاصه ، طرز تفكر و كيفيت رفتار وگفتار مربيان ، يكى از عوامل مهم ساختن شخصيت آدمى است .
كسانى كه خود داراى ايمان واقعى و سجاياى انسانى هستند، اگر تربيت دگران را بهعهده بگيرند و صميمانه مجاهده نمايند، مى توانند افرادى مؤ من و با فضيلت بپرورند وآنان را از مزاياى ايمانى و اخلاقى خويش ‍ برخوردار سازند.
نهرو مى گويد:
(حضرت محمد(ص ) از شهر مدينه پيامى براى حكمرانان و پادشاهان جهان فرستاد وآنها را به قبول وجود خداى يگانه و رسولش دعوت كرد. لابد اين پادشاهان و حكمرانانحيرت كردند كه اين مرد گمنام كيست كه جراءت كرده است براى آن ها دستور صادر كنند.
از فرستادن همين پيامها مى توان تصور كرد كه حضرت محمد(ص ) چه اعتماد و اطمينانفوق العاده اى به خود و رسالتش داشته است و توانست همين اعتماد و ايمان را در مردمكشورش نيز به وجود آورد و به آنها الهام ببخشد. به طورى كه آن مردان توانستندبدون دشوارى بر نيمى از جهان معلوم آن زمان مسلط گردند. ايمان و اعتماد به نفس چيزبزرگى است و اين ثمرات عالى را به وجود مى آورد.) (778)
گر نبود آزادگان را سر خط ايمان به دست
اين همه نقش عجب بر صفحه دوران نبود
انبيا را فضل ايمان راز يزدانى سپرد
كاين امانت را امين جز محرم يزدان نبود
روز طوفان گر نه ايمان بود كشتيبان نوح
رستگارى نوح را از لجه طوفان نبود
هيچ ملكى بى قوام معدلت قائم نگشت
هيچ قومى بى فضيلت صاحب فرمان نبود
پيغمبر گرامى اسلام ، در ظرف بيست و سهسال مجاهده و كوشش پى گير، برنامه هاى اصلاحى خود را يكى پس از ديگرى اجرا كردو در پرتو ايمان به خداوند و استفاده صحيح از نيروهاى غرايز، با تمام عادات ناپسندو خلقيات مذمومى كه بر مردم جاهليت حاكم بود و درطول چند نسل به آنها خو گرفته بودند، مبارزه نمود. صفات شخصيتشان را به كلىتغيير داد و آنان را به اوج عزت و عظمت رسانيد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation