بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

جوانان با فضيلت  جوانى كه داراى سجاياى اخلاقى و صفات انسانى است ، جوانى كهپاكدل و با ايمان ، راستگو درستكار، خدمتگزار و فداكار، امين و خيرخواه ، و خلاصهداراى ملكات پسنديده است ، در جامعه محبوبيت بسيار دارد. او واجد زيبايى ظاهرى وجمال معنوى است و همواره مورد علاقه و احترام مردم خواهد بود. چنين جوانى ، مانند شاخهگل معطرى است كه علاوه بر طراوت و جمال طبيعى ، داراى بوى مطبوع و شامه نواز است .اين گل محبوب ، دست به دست مى گردد و مردم از ديدن روى زيبا و بوى مطبوع آن لذت مىبرند و همواره در نگاهدارى اش مى كوشند و به آن ابراز علاقه مى كنند.
بعضى از جوانان اند كه فاقد صفات پسنديده و سجاياى انسانى هستند، ولى بهصفات ناپسند و پليدى هاى اخلاقى هم آلوده نشده اند. اينان اگر خدمتى نمى كنند،خيانتى هم نمى نمايند. اگر خيرشان به مردم نمى رسد، شرى هم ندارند، اگر نمىتوانند دو رنجيده خاطر را آشتى دهند، باعث تفتين و افساد هم نيستند. اگر از بينواياندستگيرى نمى نمايند، به آنان آزار هم نمى رسانند. اگر يار مظلومان نيستند، بهستمگران هم كمك نمى كنند. اگر بازوى افتادگان را نمى گيرند، آنان را لگدكوب همنمى نمايند. خلاصه ، اگر از فضايل انسانى محروم اند، بهرذايل اخلاقى هم آلوده نشده اند.
اين گروه از جوانان نيز تا اندازه اى محبوب اجتماع اند، زيرا به مردم آسيبى نمىرسانند و جامعه از شر آنان در امان است . اينان مانندگل هاى زيبا و با طراوتى هستند كه اگر عطر مطبوعى ندارند، بوى بد و آزار دهنده اىهم ندارند كه باعث ناراحتى و ايذاى مردم گردند.
جوانان آلوده  جوانى كه آلوده به صفات رذيله و فساد اخلاق است و مردم از رفتار و گفتار ناپسندشهمواره و در عذاب اند، هر قدر زيبا و جميل باشد، و به هر اندازه موى و روى خود رابيارايد و جامه زيبا بپوشد، باز هم در مورد بدبينى و انزجار است و مردم از ديدن وىمتنفرند. جمال جوانى و تجمل و خودآراى قادر نيست نقايص معنوى او را جبران نمايد و حسنظاهر هرگز نمى تواند قبح باطنش را بپوشاند و از وى محبوبيتى نزد مردم ايجاد نمايد.
او مانند گل زيبايى است كه مردم از بوى بد و زننده اش دچار انقلاب و ناراحتى مى شوند.گل بدبو و آزاردهنده هر قدر زيبا باشد محبوب مردم نخواهد شد، و كسى حاضر نيست آن رادر منزل خود نگاهدارى كند و در كنارش بنشيند.
قبح خيانت  اگر جوان زيبا و خوشى لباسى مرتكب عمل جنايتى غيرانسانى شود و كودك بى گناهىرا در كمال قساوت قلب و بى رحمى به قتل برساند،سيل خشم و تنفر جامعه به وى متوجه مى شود. مردم وقتى او را مى بينند يا عكسش را درروزنامه ها مشاهده مى كنند، نه تنها از ديدن روى زيبا و اندام موزون و لباس زيباى وىمسرور نمى شوند، بلكه برعكس به شدت ابراز انزجار مى كنند، و اگر دستشانبرسد، آزارش مى نمايند. زيرا قبح جنايتكارى و فساد اخلاق به قدرى شديد است كه باوجود آن ، زيبايى طبيعى و حسن ظاهرى قدر و قيمتى نخواهد داشت .
براى آن كه جوانان به سجاياى اخلاقى متخلق شوند و ازجمال روحانى برخوردار گردند، براى آن كه جوانان گرفتار فساد اخلاق نشوند وسرانجام مطرود جامعه نگردند، بايد خودشان و همچنين مربيانشان همواره متوجه وظايفخويش باشند.
خودشناسى جوانان  جوانان بايد خود را بشناسند و در خاطر داشته باشند كه ايام كودكى را پشت سرگذارده و اينك خود داراى استقلال و مسؤ وليت شخصى هستند. بايد بدانند كه اكنون قسمتاعظم خوشبختى و بدبختى آنان در اختيار خودشان قرار گرفته است .
اين جوانان هستند كه مى توانند با مراقبت هاى صحيح علمى و عملى و با كوشش هاى مداومخود، در راه فراگرفتن سجاياى اخلاقى و به كار بستن آنها، موجبات سعادت ابدى خودرا فراهم آورند و از زيبايى و جمال معنوى كه مايه محبوبيت اجتماعى است ، برخوردارگردند.
اين جوانان هستند كه مى توانند با شركت در مجالس گناه و آميزش با افراد آلوده وناپاك ، موجبات تيره روزى و بدبختى خود را فراهم آورند و خويشتن را به فساد اخلاق، كه باعث بدنامى و نفرت اجتماعى است ، آلوده نمايند.
طبع زود رنج جوان  پدران و مادران و مربيان نيز بايد همواره طبع حساس و زود رنج جوانان را در نظر داشتهباشند و با آنان بر اساس تكريم و احترام برخورد نمايند. بايد متوجه باشند كه بىاحترامى به جوانان و تحقير شخصيت آنان ، يكى ازعوامل تجاوزكارى و طغيان نسل جوان است . پدران و مادرانى كه مراعات عواطف فرزندانجوان خود را نمى نمايند و با كلمات تند و رفتار خشن ، باعث آزردگى و رنجش خاطرشانمى گردند، بايد بدانند كه با اين رفتار ناپسند، آنان را به راه سيئات اخلاقى و انتقامجويى سوق مى دهند و عملا فكر نادرستى و احيانا جنايتكارى را در مغزشان مى پرورانند.
(قالرسول الله يا على لعن الله والدين حملا ولدهما على عقوقهما.(58) )
رسول اكرم به على (ع ) فرمود: از رحمت خدا دور باد آن پدر و مادرى كه با رفتار وگفتار نادرستشان موجبات بدكارى فرزندان خود و نارضايى خويشتن را از وى فراهمآورند.
خوش بختى و سعادت كامل براى جوانانى است كه با مراقبت پدران و مادران وظيفه شناسو در پرتو تربيت صحيح مربيان لايق و بر اثر مجاهده و كشش شخصى ، به سجاياىاخلاقى و صفات انسانى متصف شده اند، و با دارا بودنجمال جوانى و تجمل ظاهر، از زيبايى روحانى وجمال معنوى نيز بهره كافى دارند. اينان همواره مورد احترام و تكريم جامعه هستند و مانندگل هاى زيبا و معطر، محبوب و عزيزند. به علاوه ، براثر پاك دلى و سجاياى اخلاقى ،خداوند بزرگ از آنها راضى و خشنود است .
فرصت جوانى  قال الله العظيم فى كتابه : ... اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر(59)
دوران جوانى يكى از فرصت هاى گران بها درطول زندگانى بشر است . جوانى كانون نيرو و قوت و مظهر زيبايى وجمال است .
استعدادهاى نهفته  استعدادهايى كه در جسم و جان جوانان نهفته است و شرايط مساعدى كه براى تعالى وتكامل در نهاد آنان وجود دارد، اگر به درستى مورد استفاده و بهره بردارى قرار گيرند،مى توانند پايه اساسى سعادت نسل جوان براى تمام دوران عمر باشند.
پدران و مادرانى كه به سعادت و خوشبختى فرزندان جوان خود علاقه دارند، جوانانىكه شيفته كامروايى و پيروزى خود هستند، بايد اين فرصت ثمربخش را از هر جهت مغتنمشمارند و حداكثر استفاده ممكن را از شرايط مفيد و مساعد آن بنمايند.
استفاده از فرصت  اولياى گرامى اسلام ، به منظور بيان ارزش جوانى و براى تاءمين سعادتنسل جوان ، ضمن بيانات خود، يادآورى هايى فرموده و مغتنم شمردن اين فرصت گرانبها را به پيروان خود اكيدا خاطر نشان كرده اند.
(قالرسول الله صلى الله عليه و آله : يا اباذر اغتنم خمساقبل الخمس ، شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و غناكقبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حيواتك قبل موتك .(60) )
رسول اكرم (ص ) به ابى ذر غفارى فرمود: پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار،جوانى ات را قبل از پيرى ، سلامتت را قبل از بيمارى ، تمكنت راقبل از تهيدستى ، فراغتت را قبل از گرفتارى ، زندگانى ات راقبل از مرگ .
(قال على عليه السلام : بادر شبابك قبل هرمك ، و صحتكقبل سقمك .(61) )
على عليه السلام فرموده : درياب جوانى ات راقبل از پيرى ، و سلامتت را قبل از بيمارى .
( جعفر بن محمد عن آبائه عليهم السلام فى قوله تعالى : و لاتنس ‍ نصيبك منالدنيا. قال لاتنس صحتك و قوتك و فراغك و شبابك و نشاطك و غناك و ان تطلب بهالاخرة .(62) )
امام صادق عليه السلام از پدران خود، در تفسير آيه (و لاتنس نصيبك من الدنيا) روايت كرده است كه سلامت ، نيرومندى ، فراغت ، جوانى ، نشاط و بى نيازى خود رافراموش منما. در دنيا از آنها بهره بردارى كن و متوجه باش كه از آن سرمايه هاى عظيمبه نفع معنويات و آخرت خود استفاده نمايى .
ارزش فرصت  در اين سه حديث ، فرصت گران بهاى جوانى مورد توجه مخصوص قرار گرفته ، وارزش آن نسبت به دوران پيرى ، در رديف ارزش تندرستى نسبت به ايام بيمارى بهحساب آمده است .

جوانا بدان قدر روز جوانى
مده نقد عمر از كفت رايگانى
فرصت ، يعنى نوبت آماده شدن شرايط لازم براىنيل به هدف ، و استفاده از فرصت ، يعنى سعى و كوشش در راه بهره بردارى صحيح ازآن نوبت و آن شرايط مساعد. در اين جهان هيچ موجودى بى حساب نيست ، و هيچ نتيجه وحاصلى بدون سعى و كوشش در راه استفاده از شرايط موجود به دست نمى آيد.
(و ان ليس للانسان الا ما سعى .(63) )
نصيب آدميان چيزى جز محصول سعى و عمل آنان نخواهد بود.
(قال ابو عبدالله عليه السلام : احمل نفسك لنفسك فان لمتفعل لم يحملك غيرك .(64) )
احساس مسؤ وليت  امام صادق عليه السلام فرموده : بار مسئوليت خويشتن را خودت بايد بر دوش بگيرى ،و اگر از انجام وظيفه شانه خالى كنى ، ديگرى بار مسؤ وليت تو راحمل نخواهد كرد.
كشاورز بايد از فرصت مساعد آب و هوا و زمين استفاده كند و با سعى و كوشش ، در شخمزدن و بذر ريختن و مراقبت كردن ، وظايف خود را به درستى انجام دهد تا محصولى بهدست آورد. محصل بايد از فرصت مناسب و شرايط مساعد كتاب و مدرسه و معلم و محيط امن وسلامت خود استفاده كند و با جديت در تحصيل علم و تمرين و مطالعه بكوشد تا به مدارجعلمى نايل گردد. بيمار بايد از فرصت وجود طبيب و دوا و پرستار و بيمارستان استفادهكند و با سعى و مراقبت در استراحت و پرهيز و استفاده از داروهاى مفيد، خويشتن را درماننمايد. گمراهان و بدكاران بايد از وجود تعاليم الهى و رهبران روحانى وعقل و درايت خويش استفاده كنند، و با مجاهده در راه فضيلت و سعى و كوشش در انجام وظايفايمانى و اخلاقى ، خود را در صف پاكان و نيكان درآورند و بدين وسيله موجبات خوشبختىو سعادت ابدى خويش را فراهم نمايند.
اساس موفقيت  خلاصه ، استفاده از فرصت هاى مناسب و بهره بردارى از شرايط مساعد، پايه اساسىموفقيت و پيروزى بشر در جميع شئون مادى و معنوى است .عاقل ترين مردم كسانى هستند كه همواره از شرايط موجود استفاده مى كنند و هيچ فرصتىرا به رايگان از كف نمى دهند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان لربكم فى ايام دهركم نفحات الافتعرضوا لها.(65) )
رسول اكرم مى فرمود: در ايام زندگى شما لحظاتى فرامى رسد كه در معرض ‍ نسيمحيات بخش الهى قرار مى گيريد و فرصت مناسبى به دست مى آورد. بكوشيد كه از آنفرصت ها استفاده كنيد، و خويشتن را در مسير فيض الهى قرار دهيد.
لحظات زودگذر  بدبختانه فرصت هايى كه بر سر راه زندگى بشر در تمام شئون مادى و معنوى پيشمى آيد ناپايدار و زودگذر است ، و ممكن است بر اثر كمترين مسامحه وسهل انگارى ، بزرگ ترين فرصت ثمربخش از كف برود و براى صاحبش تنها شكست وندامت باقى بماند. به همين جهت ، اولياى گرامى اسلام ، در برنامه هاى تربيتى خود،اين نكته را مورد توجه مخصوص قرار داده ، همواره خطر از دست رفتن فرصت ها را بهپيروان خود خاطرنشان نموده اند.
( النبى صلى الله عليه و آله : قال من فتح له باب خير فلينتهزه فانه لايدرىمتى يغلق عنه .) (66)
رسول اكرم (ص ) فرموده است : آن كس كه به رويش در خيرى گشوده شد غنيمت بشمارد واز فرصت استفاده كند، زيرا نمى داند چه وقت آن به رويش بسته مى شود.
(قال على عليه السلام : الفرصة تمر مر السحاب ، فانتهزوا فرص ‍الخير.(67) )
على عليه السلام فرموده است : فرصت مانند ابر از افق زندگى مى گذرد. مواقعى كهفرصت هاى خيرى پيش مى آيد، غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد.
(و عنه عليه السلام : الفرصة سريعد الفوت و بطيئة العود.(68) )
و نيز فرموده است : فرصت خيلى زود مى گذرد و دير برمى گردد.
(سئلت عن الهادى عليه السلام عن الحزم ،فقال هوان تنتهز فرصتك و تعاجل ما امكنك .(69) )
راوى از امام هادى عليه السلام معنى حزم و محكم كارى راسئوال كرد. در جواب فرمود: حزم عبارت از اين است كه فرصت خير را مغتنم بشمارى وبه قدر ممكن در استفاده از آن تسريع نمايى .
سرمايه هاى جوانى  دوران جوانى بهترين فرصت براى نيل به پيروزى هاى درخشان زندگى است . در جسم وجان جوانان ، به طور طبيعى ، سرمايه هايى وجود دارد كه اگر به خوبى مورد استفادهقرار گيرند، مى توانند موجبات خوشبختى و سعادتشان را تا پايان عمر فراهم آورند.
نيروى جسمانى جوانان ، رشد همه جانبه بدن ، استخوان بندى محكم ، عضلات قوى ،اعصاب پولادين ، و خلاصه مجموعه قواى جسمانىنسل جوان ، بهترين وسيله براى كار و فعاليت است . آنان مى توانند در نبرد زندگى بهسخت ترين كارها دست بزنند و با نيروى جوانى بر همه مشكلات پيروز شوند.
در نظر پيشواى عالى قدر اسلام ، قوت و شدت قواى بدن ، يكى از شاخه هاى سعادتآدمى شناخته شده و خوش بختانه جوانان در دوران شباب از اين نعمت برخوردارند.
(قالرسول الله صلى الله عليه و آله : طوبى لمن اسلم و كان عيشه كفافا و قواهشدادا.(70) )
رسول اكرم (ص ) فرمود: خوشبخت و سعادتمند، انسان با ايمانى است كه درآمدش براىمعاش كافى و قواى بدنش نيرومند باشد.
نيروى معنوى نسل جوان ، عشق و اميد و شور و هيجان است كه در دوران شباب به شدتظهور مى كند. هم زمان با رشد بدن و نمو اندام ، عواطف و احساسات گرمى كه منشاءاساسى بيشتر جنبش هاى بشرى است ، در اعماق جان جوانان بيدار مى شود و با شور وشوق ، آنان را به فعاليت هاى پى گير و خستگى ناپذيرى وامى دارد، و اين خودسرمايه ديگرى است كه در دوران شباب به اختيارنسل جوان قرار مى گيريد.
(وقتى كه در حضور ما از كلمه بلوغ گفت و گو مى شود، بلافاصله به ياد سرعترشد بدنى و تغييرات داخلى كه موجب مى شوند دستگاه بدن بتواند كوشش هاى زمانكمال و پختگى را انجام دهد، مى افتيم . آن چه كه ابتدا جلب توجه ما را مى نمايد، جهشبدنى است و اين خود اولين خط سير براى مطالعه در بلوغ است . اما در همين زمان و بهعنوان حمله متقابله ، چشم انداز جديدى در مقابل ما رخ مى نمايد و بر اثر بيدارى شوق هاو شورها و عشق ها در اين سن ، حساسيت زياد مى شود، حتى در نزد طبايعفعال و جدى ، حاكم بر تمام فعاليت هاى نفسانى مى گردد. پس همراه با جهش بدن ،جهش قلب نيز شروع مى گردد.
نزديك شدن اين دو خط سير با يكديگر بر حست اتفاق و تصادف نيست ، بلكه نزديكىآن دو با يكديگر، يكى از دلايل بستگى زندگانى ذهنى و زندگانى خارجى است كه درهر يك از ادوار وجود، مظاهر آن ديده مى شود.)(71)
اگر جوانان به وضع طبيعى خود متوجه شوند و از عطاياى الهى آگاه گردند، اگربتوانند در پرتو سعى و عمل از سرمايه هاى گران بهايى كه در جسم و جان دارنداستفاده كنند و آنها را در راه تاءمين سعادت مادى و معنوى خود به كار اندازند، توانسته انداز فرصت بى نظير جوانى و شرايط مساعد آن بهره بردارى نمايند.
(قالرسول الله صلى الله عليه و آله : فلياءخذالعبد المؤ من من نفسه لنفسه ، و من دنياهلاخرته ، و فى الشبيبة قبل الكبر و فى الحيوةقبل الممات .(72) )
رسول اكرم فرموده : بر مرد با ايمان لازم است كه از نيروى خود به نفع خويشتن استفادهنمايد، از دنياى خود براى آخرت خويش ، و در جوانى خود پيش از فرارسيدن ايام پيرى ودر زندگى پيش از مرگ .
(و عنه صلى الله عليه و آله : ان لله ملكاينزل فى كل ليلة فينادى يا ابناء العشرين جدوا واجتهدوا.(73) )
و نيز فرموده است كه فرشته الهى هر شب به جوانان بيست ساله ندا مى دهد كوشش وجديت كنيد و براى نيل به كمال و سعادت خود مجاهده نماييد.
مسؤ وليت شخصى جوان  دوران شباب ، ايام مؤ اخذه و مسؤ وليت شخصى است . سن بيدارى و به خود آمدن است .موقع كار و فعاليت است . كسى كه در بحبوحه جوانى به سعادت خود فكر نمى كند ودر راه خوشبختى مادى و معنوى خويش قدم برنمى دارد، جوانى كه با سستى وسهل انگارى بهترين ايام عمر خود را به رايگان از كف مى دهد و از آن فرصت بى نظيرقدردانى نمى نمايد، استحقاق توبيخ و كيفر دارد.
( ابى عبدالله عليه السلام فى قول اللهعزوجل (اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر )توبيخ لابن ثمانى عشر سنة .)(74)
امام صادق عليه السلام فرموده است كه اين آيه ملامت و سرزنش جوانان غافلى است كهبه سن هجده سال رسيده اند و از فرصت جوانى خود استفاده نمى كنند.
متاءسفانه در تمام كشورهاى پيشرفته و درحال رشد، به علت تربيت هاى نادرست پدران و مادران و مربيان و همچنين به سبب فساداخلاق اجتماعى ، بسيارى از جوانان از صراط مستقيم منحرف شده و عملا به تمام مقرراتاخلاقى و انسانى پشت پا زده اند. به همه چيز و همه كس بدبين اند و فكر طغيان وعصيان در سر مى پرورند.
جوانان ماءيوس  اينان در دوران جوانى و در پرشورترين ايام زندگى ، به جاى اميدوارى و كوشش ، دچارياءس و نااميدى شده اند. نه به تحصيل دانش علاقه دارند، نه به سعادت فرداى خوداميدوارند بيشتر آنها به عادات مضره آلوده شده اند و فرصت گران بهاى جوانى را بهنادانى و بوالهوسى از دست مى دهند.
به طورى كه از آمارهاى رسمى و از خلال مقالات نويسندگان استفاده مى شود، اين گروهجوانان آلوده و گمراه ، در كشورهاى بزرگ امروز، مشكلات عظيمى را به وجود آورده وباعث بدبختى خود و دگران شده اند. دانشمندان تربيت و روان ، به منظور نجات آنانكوشش مى كنند تا مگر بتوانند با تدبيرهاى علمى وعمل ، آن بيماران تيره روز را درمان كنند و براىحل مشكلاتشان چاره اى بينديشند.
انزواطلبى  (غرايب اخلاقى جوانان در روزگار ما به اوج خود رسيده است . درد جوانان عميق و جدىاست . چگونه بايد با اين مصيبت مقابله كرد؟ چگونه بايد جوانان را از انزواى مهلكى كهبدان دچار شده اند، خارج ساخت و آنها را به زندگى پيوند داد؟ مؤ سسه تحقيقات اموراجتماعى و جوانان ، چندى پيش با لحن مضطربى ، به دولت فرانسه اعلام خطر كرد كهلااقل 60از جوانان ، به علت بى بندوبارى و ندانم كارى اولياى مدارس و اجتماع ، شورزندگى را از دست داده اند، و نااميدانه به كارهايى دست مى زنند كه عواقب هولناكىبراى مجموعه جامعه به بار خواهد آورد.
بسيارى از جوانان ، بزرگسالان را قبول ندارند، و هر لحظه مى كوشند تا عليه سنتهاى گذشته بشورند. به موجب احصاييه هاى آمارى ، تعداد معتادان به مواد مخدره والكل و سيگار در ميان جوانان ، قوس صعودى برق آسايى را طى كرده است . كسانى كهارزش هاى اخلاقى را زيرورو مى كنند رو به افزايش اند. در آمريكا، به موجب تحقيقاتآمارى ، معلوم شده است كه 45از جوانان ، هيچ يك از آداب و رسوم گذشته راقبول ندارند و 55بقيه نيز به اعتقادات جديد و شگفت آورى باور آورده اند. در آلمان ، به موجب برآوردهاىدقيق ، جوانان ياغى از بزرگسالان متنفرند.)(75)
ناگفته نماند كه بهره بردارى صحيح از فرصت جوانى يا ضايع كردن و به هدر دادنآن ، در تمام دوران عمر آدمى مؤ ثر است و نتايج خوب و بدش تا پايان زندگى عايد مىگردد، زيرا پايه هاى اساسى سعادت و خوشبختى ، با تيره روزى و بدبختى هرانسانى ، در جوانى اش پى ريزى مى شود.
(دوران بلوغ در ادوار زندگى انسان اهميت اساسى دارد. مطالعه بلوغ از روى قواعدعلمى زيست شناسى و روان شناسى و جامعه شناسى ثابت مى كند كه اين دوران از لحاظانواع امكانات ، غنى است و خيلى بيش از آن چه تصور مى شود. مى توان در اين دوره بافعاليت ، مقدمات دوران كمال را آماده نمود. اين دورانى است كه حوادث مختلف تقدير هر كسدر آن با يكديگر گره مى خورند.)(76)
(پايه هايى كه در جوانى گذارده مى شود، به ميزان وسيع و فراوانى ، در بارورىيا بى ثمرى سالهاى آينده زندگى اثر دارد.)(77)
معلوماتى كه جوانان در رشته هاى مختلف علمى و فنى ، در ايام شباب ، فرامى گيرند،سرمايه اى است كه در تمام عمر از آن استفاده مى كنند. صفات خوب و بد و خلقياتپسنديده و ناپسندى كه جوانان در ايام شباب كسب مى كنند، برنامه معاشرتشان با مردمدر ايام زندگى است .
آن كس كه در جوانى از فرصت استفاده نموده و سرمايه دانش و اخلاق اندوخته است ، تاپايان عمر شادمان و مباهى است و همواره بين مردم گرامى و محترم است . برعكس ، آن كسكه فرصت جوانى را به هدر داده است ، آن كس كه تنبلى و تن پرورى ، نالايق و بىسوادش بار آورده و سيئات اخلاقى و گناه ، مفتضح و بدنامش نموده است ، در بزرگسالىو پيرى سرافكنده و شرمسار است و همواره در خود احساس پستى و حقارت مى كند.
جوانى از دست رفته  (در جوانى ، امكان ها و امتيازات بسيارى براى زندگى يافت مى شود، در حالى كه درسنين كهولت ، خيلى از اين امكان ها از دست مى روند. چه بسا اشخاصى كه پيوستهافسوس مى خورند از اين كه نمى توانند فرصت هاى درخشانى را كه به غفلت از دستداده اند، دوباره در زندگى بازيابند. همين حسرت ها بود كه سبب شد ديسرائلى بگويد:
جوانى يك اشتباه است ، كهولت بيكار است و پيرى يك حسرت است .)(78)
چنين گفت روزى به پيرى ، جوانى
كه چون است با پيرى ات زندگانى
بگفتش در اين نامه حرفى است مبهم
كه معنيش جز وقت پيرى ندانى
تو به كز توانايى خويش گويى
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
جوانى نگهدار كاين مرغ زيبا
نماند در اين خانه استخوانى
متاعى كه من رايگان دادم از كف
تو گر مى توانى مده رايگانى
هر آن سر گرانى كه من كردم اول
جهان بيشتر كرد از آن سرگرانى
چه سرمايه ام رفت بى مايه ماندم
كه بازى است بى مايه بازارگانى
از آن برد گنج مرا دزد گيتى
كه در خواب بودم گه پاسبانى
فرصت كوتاه  متاءسفانه فرصت گران بهاى جوانى مانند ساير فرصت هاى ثمربخش ‍ زندگى ،كوتاه و زودگذر است . چند سالى بيشتر نمى پايد كه ايام شيرين و پرشور و نشاطجوانى سپرى مى شود و شعله هاى فروزانش رفته رفته به خمودى مى گرايد. خوشبختجوانانى كه از اين فرصت كوتاه استفاده بسيار كنند و از اين دوران محدود، بهره هاىفراوان گيرند و بدبخت آنان كه ايام جوانى را با غفلت و بوالهوسى مى گذرانند واين فرصت عظيم را به رايگان از كف مى دهند و سپس در اندوه گذشته بىحاصل ، اشك حسرت و ندامت مى بارند.
باران بى محل ، ندهد نفع كشت را
در وقت پيرى اشك ندامت چه مى كند
(شباب عالى ترين سنى است كه در طى آن شاهراه هاى زندگى به روى جوانان گشودهمى شوند. اما اين دوران تحسين انگيز و فريبنده اى كه كودك با ناشكيبايى ، فرارسيدنآن را انتظار مى كشد و پسران و دختران آرزو دارند كه دوام آن زيادتر شود خيلى گذرندهاست . شباب چند سالى بيشتر طول نمى كشد. بنابراين بايد اين دوران زندگى را بهكمال خوبى و روشنى برآورد.)(79)
افراد قدرناشناس  على عليه السلام ، در ضمن يكى از خطبه هاى خود، از ساختمان بدن انسان و اعضايى كهخداوند براى ادامه حيات به وى عنايت فرموده و همچنين از نعمت ها و فرصت هايى كه دراختيار بشر گذارده است ، سخن گفته و سپس ‍ درباره مردم قدرناشناس و هوسبار، دربارهكسانى كه دوران سلامت و قوت جوانى را به غفلت گذرانده اند و از نعمت هاى الهى بهرهصحيح و كافى نبرده اند، چنين فرموده است :
(لم يمهدوا فى سلامة الابدان ، و لم يعتبروا فى اءنف الاءوان ،فهل ينتظر اهل بضاضة الشباب الا حوانى الهرم .(80) )
در ايام سلامت بدن ، سرمايه اى مهيا نكردند و در اولين فرصت هاى زندگى و نيرومندىدرس عبرتى نگرفتند و درخشنده ترين ايام عمر را به رايگان از كف دادند. آيا كسى كهدر جوانى اهل تن پرورى بوده مى تواند در پيرى جز شكستگى و ذلت انتظارى داشتهباشد؟
(و عنه عليه السلام : ما اقرب الدنيا من الذهاب و الشيب من الشباب .(81) )
و نيز فرموده است : چه نزديك است دنيا را گذران و رفتن و چه نزديك است جوانى راپيرى و درهم شكستن .
جوانانى كه خواهان سعادت و خوشبختى خود هستند، كسانى كهمايل اند فرصت جوانى را مغتنم شمارند و به طوركامل از آن بهره بردارى كنند، لازم است اين چند نكته را همواره به خاطر داشته باشند وصفحه اى بنويسند و در مقابل چشم خود قرار دهند:
1 دوران جوانى يكى از بهترين و پرارج ترين فرصت هاى ثمربخش درطول زندگانى بشر است .
2 استفاده از فرصت جوانى و سعى و كوشش در راه بهره بردارى از آن ، شرط اساسىكاميابى و موفقيت آدمى است .
3 خوشبختى و بدبختى هر انسانى در ايام جوانى اش پى ريزى مى شود. جوانى كه ازفرصت شباب به خوبى استفاده مى كند، توانسته است با اينعمل زمينه سعادت خود را براى تمام ايام زندگى فراهم آورد.
4 عمر جوانى كوتاه و فرصت شباب زودگذر است . يك روز غفلت و سستى ، باعث حسرتو خسران و مايه ندامت و پشيمانى در تمام ايام زندگى است .
بر سر راه زندگى بشر موانع بسيارى وجود دارد كه نمى گذارند مردم فرصت هاىگران بهايى كه به دستشان مى آيد، به درستى بهره بردارى كنند و از شرايطمساعدى كه در اختيارشان قرار مى گيرد، استفاده نمايند. به همين جهت ، بسيارى از فرصتها به رايگان از كفشان مى رود و شكست و محروميت ، به صور مختلف ، دامنگيرشان مىشود.
فرصت جوانى نيز مانند ساير فرصت ها موانع و مشكلاتى بر سر راه دارد كه بامحاسبه هاى روانى و مراقبت هاى علمى برطرف شدنى وقابل حل است . براى آن كه جوانان تا اندازه اى از آن موانع آگاه شوند و راه برطرفكردن آنها را بياموزند، به بعضى از آنها اشاره مى شود:
افسوس و نگرانى  اضطراب و نگرانى از آينده ، تاءثر و افسوس بر گذشته از جمله موانعى هستند كهاگر در روح كسى نفوذ نمايند، عزم و تصميمش را درهم مى شكنند و او را خود باخته ومرعوب مى سازند. نگرانى از آينده و افسوس برگذشته سد راه سعادت آدمى است . ايندو مانع روانى نمى گذارند مردم از فرصت موجود و از نيرويى كه اكنون در اختيار دارند،به درستى استفاده كنند و موجبات پيروزى و موفقيت خود را فراهم آورند.
شكنجه هاى روحى  افسوس و نگرانى ، مانند موريانه ، ريشه هاى اميد و اراده را در ضمير مردم خورند و آنانراه به طورى مردد و احيانا ماءيوس مى نمايند كه از سعى و كوشش دلسرد شده و گاهىاز انجام وظايفى كه بر عهده دارند، سرباز مى زنند. بدبختانه ، بيشتر مردم از زن ومرد، پير و جوان ، در تمام شئون فردى و اجتماعى ، به اين بيمارى روحى گرفتارند واز شكنجه هاى جان كاه افسوس و نگرانى ، همواره رنج مى برند. به همين جهت ، بسيارىاز فرصت هاى عزيز را بى ثمر و رايگان از كف مى دهند و سپس در آتش ‍ حسرت و ندامتىكه خود افروخته اند، مى سوزند.
مثلا وقتى جوان محصلى به علت مسامحه درتحصيل ، از عهده امتحان برنمى آيد، تجديدى مى شود. يعنى به وىمجال مى دهند كه ظرف چند ماه كوشش كند و عقب افتادگى هاى خود را جبران نمايد و دوبارهامتحان بدهد. اين مهلت ، براى او فرصت گران بها و پرقيمتى است . اگر به درستى ازآن فرصت استفاده كند، اگر تمام نيروى خود را در راه درس و مطالعه به كار اندازد، درامتحان مجدد پذيرفته خواهد شد و به گروهقبول شدگان مى پيوندد و در نتيجه مى تواندسال بعد در كلاس بالاتر به تحصيل خود ادامه دهد.
براى استفاده از اين فرصت و بهره بردن از اين مهلت لازم است روحمحصل جوان ، آرام و آزاد باشد تا بتواند كتاب هاى مربوطه را با خاطرى مطمئن و دركمال دقت مطالعه نمايد و مطالب درس هاى تجديدى را به خوبى فراگيرد.
اضطراب فكر  بدبختانه ، بسيارى از جوانان در چنين مواقعى ، به علت افسوس بر گذشته يانگرانى از آينده ، دچار اضطراب فكر و تشويش خاطر مى شوند. گاهى به ياد گذشتهمى افتند و افسوس مى خورند كه چرا سال گذشته درست درس ‍ نخوانديم ؟ چرا تنبلىكرديم و عمر عزيز را به مسامحه و بطالت گذرانديم ؟ گاهى در اطراف آينده مبهم وتاريك خودشان فكر مى كنند. خويش را مى بازند. مضطرب و نگران مى شوند. دچارهيجان روحى و بى خوابى مى گردند. با خود مى گويند: (اگر در امتحان تجديدىقبول نشويم ، اگر به خوبى از عهده جواب سئوالات برنياييم ، رسوا خواهيم شد،شخصيتمان درهم شكسته مى شود، ممكن است از مدرسه اخراج شويم ، به كلى ازتحصيل محروم و براى هميشه بدبخت و بى آبرو بمانيم .)
فشارهاى روانى  اين دو فكر خطرناك ، اين دو مانع بزرگ ، آن چنان به روح حساس جوانان فشار مىآورند و آنان را در محاصره قرار مى دهند كه از فعاليت تحصيلى باز مى مانند و نشاطدرس خواندن را از كف مى دهند. كتاب را در مقابل خود باز مى كنند، ولى افكار پريشان وناراحت ، چنان مقهور و مسخرشان نموده كه از آن چيزى نمى فهمند. خلاصه در كشاكشافسوس گذشته و نگرانى آينده ، ايام مهلت سپرى مى شود، و فرصت گران بها براىتجديد امتحان ، بدون اخذ نتيجه از دستشان مى رود. ناچار بايد يكسال ديگر در همان كلاس بمانند. بدبختانه ، با تمام شدنسال تحصيلى و سپرى شدن فرصت امتحان تجديدى ، وضع روحى آنان آرام نمى شود وفشارهاى روانى پايان نمى پذيرد، بلكه سال بعد نيز وضع به همينمنوال است و همچنان از افسوس گذشته و ترس آينده ، پريشان خاطر و نگران اند، ممكناست سال بعد، اضطراب روحى و نگرانى افزايش يابد و آن گرفتارى شكننده و طاقتفرسا تشديد شود.
درمان افسوس و نگرانى  درمان اين دو بيمارى روح ، تنها با محاسبه هاى صحيح و آرام كردن ضمير ميسر است .مبتلايان بايد با مجاهده و كوشش ، فكر گذشته و آينده را از صفحهدل بزدايند و آن دو خاطره مزاحم و ناراحت كننده راه به دست فراموشى بسپارند.
درباره گذشته بايد اين مطلب را به درستى و قطعى در باطن خودحل و فصل كنند كه گذشته ما هر چه بود گذشت و ديگر برنمى گردد. افسوس مابرگذشته ، نه تنها اثر مفيد ندارد، بلكه مضر و مايه خسارت است . قسمتى از وقتگران بهايى را كه اكنون در اختيار داريم ، به هدر مى دهد. به علاوه ، فكر ما را ناراحتو پريشان مى كند. مهم تر آن كه ما را از فعاليت هاى مفيد امروز، كه مايه پيروزى وكاميابى فرداست ، باز مى دارد.
(قال على عليه السلام : لاتشعر قلبك الهم على مافات فيشغلك عن الاستعداد بماهوآت .(82) )
على عليه السلام فرموده است : افسوس هاى گذشته را دردل خود بيدار مكن كه تو را از آمادگى پيروزى هايى كه در پيش دارى باز مى دارد.
درباره آينده نيز بايد روش خود را روشن كنند. نگرانى و اضطراب را در ضمير خود راهندهند. بايد متوجه باشند كه آينده هر كس وابسته به وضع فعلى اوست . اگر امروزوظايف خود را به درستى انجام دهيم و از فرصتى كه در اختيار ماست ، به خوبى استفادهنماييم ، آينده ما خوب و درخشان خواهد بود. برعكس ، اگر فرصت نقد را بيهوده از كفبدهيم و با وحشت و نگرانى ، وقت گران بها را بگذرانيم ، قطعا آينده ما تاريك شده و درآتيه تيره روز و بدبخت خواهيم بود.
(قال على عليه السلام : لاتحمل هم يومك الذى لم ياءتك على يومك الذى قد اتاك.(83) )
على عليه السلام فرموده : غصه فرداى نيامده را بر امروز موجودتتحميل مكن و بار روز حاضرت را بى جهت سنگين منما.
آينده مجهول  متاءسفانه ، بسيارى از جوانان و سالخوردگان ، به وضع موجود خود كمترين متوجهىندارند و نقد عمر خويش را، كه سرمايه اساسى سعادت است نمى بينند. گاهى در اطرافآينده مجهول و تاريك خود فكر مى كنند و دورنماى وحشت زايى در ضمير خود مى سازند، وبا آن خيالات پريشان و ناراحت كننده ، آسايش و آرامش را از خويش سلب مى نمايند وزندگى شيرين امروز را با انديشه هاى موهوم ، بر خود تلخ وغيرقابل تحمل مى كنند.
گذشته معدوم  گاهى از نادانى ، روى خود را به عقب برمى گردانند و راهى را كه درطول چند سال زندگى پيموده اند، با افسوس و تاءثر مى نگرند. خاطرات حسرت بارگذشته ، مانند باد سرد زمستانى بر آرزوهاى آن ها مى وزد. شور و نشاط را در دلشانمى كشد و چراغ فروزان عشق و اميد را در ضميرشان خاموش مى نمايد. چنان ماءيوس دردل شكسته مى شوند كه از سعى و كوشش باز مى مانند و فرصت هاى گران بهاى عمر رايكى پس از ديگرى از كف مى دهند.
اين چه حالت بود كه اهل زمين
هر زمان از گذشته ياد كنند
از فراق گذشته ها غمگين
وز غم حال بانگ و داد كنند
كارشان غير آه و حسرت نيست
هيچشان از زمانه عبرت نيست
آن يكى در بهار برنايى
مى خورد بهر كودكى افسوس
در كمال جمال و زيبايى
از تاءسف كند قيافه عبوس
كه چه خوش بود كودكى كه گذشت
مژده ام ده كه آن زمان برگشت
و آن دگر از شباب كرده عبور
ديده آن سخت راه ناهموار
داده از كف نشاط عقل و شعور
آرزوى شباب كرده شعار
كه چه شد روزگار برنايى
تا كشم سر به عشق و رسوايى
آن چه ديدم به غالب احوال
هيچ كس فكر نقد حال نبود
همه در اختيار وهم و خيال
حالشان جز غم و ملال نبود
غافل از آن كه حال زاينده
مادر رفته است و آينده
اغتنام فرصت ، يعنى توجه آدمى به شرايط موجود و بهره بردارى صحيح از آنها، بهنفع سعادت مادى و معنوى خود.
استفاده از فرصت يعنى سعى و كوشش انسان در اجراى تمام وظايفى كه اكنون بر عهدهدارد. افسوس و حسرت بر گذشته يك مانع بزرگ روانى در راه استفاده از فرصت است ونگرانى و اضطراب از آينده ، مانع ديگر.
فرصت موجود  كسى كه مى خواهد از فرصت ها استفاده كند و از سرمايه هايى كه در اختيار دارد، بهخوبى بهره بردارى نمايد، بايد گذشته معدوم را به دست فراموشى بسپارد ودل را از حسرت و اندوه آن خالى كند. همچنين بايد آينده موجود نشده را ناديده انگارد ونگران آن نباشد. بايد تمام نيروى خود را متوجه لحظهحال و شرايط موجود نمايد و در هر كارى از خودسئوال كند (الآن چه بايد كرد؟) فكر كند. عاقلانه به آن پرسش پاسخ دهد. سپسبه انجام آنچه موظف است ، جدا قيام نمايد.
(ن ابى عبدالله عليه السلام : قال الايام ثلثة ، فيوم مضى لايدرك و يوم الناسفيه فينبغى ان يغتنموه ، و غد انما فى ايديهم امله .(84) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : ايام زندگى سه روز است :اول روزى كه گذشته است و برگشت ندارد. دوم روز موجود است كه مردم در آن قرار دارندو در اختيار آن هاست . بايد آن را مغتنم شمارند و از آن استفاده نمايند. سوم فردايى استكه نيامده و تنها آرزوى آن را در دست دارند.
(و عنه عليه السلام قال : اصبروا على الدنيا فانما هى ساعة فما مضى منهفلاتجد له الما و لا سرورا، و ما لم يجى ء فلا تدرى ما هو و انما هى ساعتك التى انتفيها فاصبر فيها على طاعة الله واصبر فيها عن معصية الله .(85) )
سرمايه عمر  و نيز فرموده است : مجموع عمر آدمى در دنيا ساعتى بيش نيست ، آن چه از اين ساعت گذشتهاست ، معدوم شده و لذت و المى از آن احساس ‍ نمى كنيد و آن چه از آن هنوز نيامده است ، نمىدانيد چيست سرمايه موجود و پر ارزش عمر، تنها همان لحظات نقدى است كه اينك در اختيارشماست و در آن به سر مى بريد. مالك نفس خود باشيد و درحال حاضر براى اصلاح و رستگارى خود بكوشيد. در مشكلات وظيفه شناسى و اطاعت ازاو امر الهى ، پايدارى و از آلودگى به گناه و نافرمانى خداوند، خوددارى كنيد.
(قال اميرالمؤ منين عليه السلام : و ما فاتك منها فلاتاءس عليه جزعا.(86))
على عليه السلام در ضمن نامه اى به عبدالله بن عباس نوشته ، فرموده است : نسبت بهچيزى كه از دنيايت فوت شده و از دست داده اى غمگين و بى تاب مباش .
(و عنه عليه السلام : فلا تحمل هم سنتك على هم يومك كفاككل يوم ما فيه .(87) )
و نيز فرموده است : غم و اندوه سال نيامده را بر امروز خودتحميل منما، كه هر روزى ، هر آن چه در آن هست ، براى تو كافى است .
آن چه را كه اولياى گرامى است در چهارده قرنقبل ، ضمن برنامه هاى روانى و تربيتى خود، براى مبارزه با افسوس گذشته ونگرانى آينده ، به پيروان خود آموخته آن ، دانشمندان نامى امروز، همان ها را در كلاس هاىعلمى به دانشجويان مى آموزند و براى آنان تدريس مى كنند.
ديل كارنگى مى گويد:
(در تمام مراحل حيات ، در آهنينى به روى گذشته ، آن ديروزى كه ديگر وجود ندارد،محكم ببنديد و همين طور يك پرده فولادين جلو آينده ، فردايى كه هنوز بوجود نيامده است، بكشيد. آن وقت با اطمينان خاطر امروز را بگذرانيد.
گذشته را به حال خود گذاريد تا در مرگ و نيستى مدفون گردد. آن ديروزى را كهبراى اشخاص احمق ، راهنمايى به طرف فنا و مرگ است به دور افكنيد. چون بارمشكلات آينده بر محنت هاى گذشته افزون گردد و به اضافهمسايل حال حاضر، بر دوش كسى قرار گيرد، با خود، شكست ، محروميت و رنج همراه آوردهو در نتيجه قوى ترين افراد را نيز از پا در مى آورد.
آينده را با همان نيرويى كه گذشته را از خود به دور افكنديد، از خويشتن جدا كنيد. آيندههمين امروز است . فردايى وجود ندارد و روز رستگارى و نجات جز امروز نيست . كسانى كهبراى آينده در تشويش اند بى جهت نيروى خود را تلف مى كنند و براى خويشتن مشكلات وگرفتارى هاى فكرى و عصبى بوجود مى آورند. پس در به روى اين دو هيولاى عظيم ،يعنى گذشته و آينده ببنديد و امروز را از ديروز و فردا جدا كنيد.)(88)
گرچه بسيارى از مردم ، از زنان و مردان ، جوانان و سالخوردگان ، گرفتار افسوسبرگذشته معدوم و نگرانى از آينده موهوم خود هستند، و در نتيجه فرصت هاى گران بها وثمربخش ، يكى پس از ديگرى از كفشان مى رود، ولى جوانان ، روى طبع جوانى و خاصيتفطرى دوران شباب ، گرفتار يك مشكل اختصاصى هستند و آن علاقه به تمايلات موهوم وعشق به افسانه هاى ناشدنى و غير واقعى است .
تمايلات موهم  به عبارت ديگر، اشخاص سالخورده كه در طول عمر خود سرد و گرم جهان را بسيارديده و در مكتب زندگى تجاربى آموخته اند، اگر به آينده خوب و بد خود فكر مى كنند،در حدود تخيلات امكان پذير و تصورات قابل وقوع است . ولى جوانان كه در دوراناول شباب ، اغلب در جهان موهوم خواب و خيال زندگى مى كنند و همواره سرگرم تصوراتممتنع و تخيلات محال خود هستند، از واقع بينى بازمانده بر اساس بيم و اميد و عشق وآرزو، براى آينده خود دورنماى موهومى مى سازند و در ضمير خود مناظره غير واقعى وعجيبى به وجود مى آورند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation