بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

روش هاى قابل سنجش  (بارى دانشى كه از دستبرد سوابق ذهن و عواطف و عقايد عاميانه مصون است ، علم است .علم ، مركب از روش هايى است كه بشر به تدريج براى تفكر منظم وقابل سنجش به وجود آورده است . علم ، مستلزم اين است كه تفكر در شرايط مخصوصىصورت گيرد و جريانات نتايج آن ، به وسيله آن شرايط سنجيده شود، علممحصول خودبه خودى ارگانيسم نيست ، بلكه زاده قرن ها فعاليت اجتماعى بشر است .بنابراين ، علم بايد در برنامه هاى درسى مقام شامخى داشته باشد. اگر كودكان باعلوم آشنا نشوند، از تفكر منظم ، از مؤ ثرترين وسيله درست انديشى محروم مىمانند.)(224)
يكى از علل كوتاه فكرى و نارسايى عقل بعضى از نوجوانان ، تربيت هاى غلط دورانكودكى آنان است . اطفالى كه با تعليم و تربيت پدران و مادران نادان و گناهكارپرورش يافته اند، كودكانى كه در محيط فاسد با افكار ضد علمى و خلقيات ناپسند وعادات مضرت بار آمده اند، در دوران بلوغ گرفتار ضعفعقل و كم هوشى هستند. اين قبيل نوجوانان ، براىنيل به رشد اكتسابى عقل ، بايد مجاهده بيشترى كنند و براى جبران عقب ماندگى هاىهوش و خرد خويش ، فعاليت هاى زيادترى بنمايد تا بتوانند خود را از نتايج شومتربيت هاى نادرست دوران كودكى برهانند.
قربانى هاى عادات غلط  (مابين مردمانى كه نيروى فكريشان تا مدت مديدى پرورش مى يابد، بسيارى نمىتوانند به بلوغ روانى برسند. مع هذا مى توانسته اند از فرصت ها براى بهبود وضعجسمى و معنوى خود استفاده كنند. بر عكس ، ايشان وقت اضافى را با نوشابه نوشى وبازى ورق و سينما رفتن و رقصيدن و خواندن رمان هاىمبتذل تلف مى كنند. اينان قربانى هاى تعليم و تربيت و عادات غلط زندگى امروزند.مسؤ وليت صغر فكرى و اخلاقى امروزى كه منجر به سقوط شده است . آيا متوجه تعليمو تربيت در محيط دروغ و سرگرمى هاى پوچى كه راديو و مجلات به وجود مى آورند، درخمود زندگى امروزى ، در محيطى كه پاكى و تقدس تحقير مى شود، پاىعقل و احساس فلج مى گردد. مع هذا، چنين معايبى قانون تعالى روانى را از كار باز نمىدارد. همان طور كه وجود بيمارى سبب نمى شود كه سلامتى ، توهمى در نظرآيد.)(225)
نوجوانان از هر گروهى كه هستند و با هر شرايطى كه در كودكى تربيت شده اند، بايدمتوجه روزگار پرارزش دوران بلوغ و نوجوانى خود باشند. بايد بدانند كه در تمامطول عمر، دوران نوجوانى از گران بهاترين ايام زندگانى است .
پرورش اخلاق  اين دوران براى فراگرفتن حقايق علمى و به دست آوردن رشد اكتسابىعقل بهترين فرصت است . اين دوران براى ساختن شخصيت اخلاقى و انسانى و پرورشصفات حميده بهترين زمان است .
قوت و قدرت جسم ، شور و نشاط جوانى ، مغز آماده و درحال رشد، عشق و علاقه شديد به درك مجهولات ، حافظه قوى و نيرومند و صفات ديگرىنظاير آن ها، سرمايه هاى دوران جوانى است و هر يك از آن ها سهم مؤ ثرى در راهفراگرفتن علم و اخلاق دارند. خوشبختانه ، مطالبى كه جوانان در دوران شباب ياد مىگيرند، پيوسته در خاطرشان مى ماند و كمتر دستخوش ‍ فراموشى مى گردد.
(عن موسى بن جعفر عليهم السلام قال : من تعلم فى شبابه كان بمنزلة الرسمفى الحجر.(226) )
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است : آموخته هاى دوران جوانى مانند نقشىكه بر سنگ حجارى شده باشد، ثابت و پايدار مى ماند.
محيط اجتماعى  يكى از عوامل نيرومندى كه در ساختمان روان بشر نقش بسيار مهمى دارد، محيط اجتماعى ومعاشرت هاى عمومى است . رفت و آمد، گفت و شنود، مهر و كين ، ملايمت و خشونت ، آميزش ورفاقت و خلاصه تمام شئون مختلف اجتماع ، در ساختن روح بشر موثر است و آدمى طبقعوامل اجتماعى خود بار مى آيد.
عناصر فاسد  صفحه انديشه نوجوان ، مانند يك ورق سفيد، از نقش هاى خوب و بد اجتماعى خالى است وتاكنون رنگى به خود نگرفته است . نوجوانى كه تازه از محيط محدود كودكى خارجشده و مى خواهد در محيط وسيع اجتماع قدم بگذارد، بايد مراقب باشد كه عناصر فاسداجتماع در روان وى نفوذ نكنند و صفحه پاك خاطرش را به زنگ ناپاكى نيالايند. يك رفيقبد، يك زبان هتاك ، يك محلس قاسد قمار و شراب ، مى تواند نقطه انحراف او شودرفته رفته براى تمام عمر بدبخت و تيره روزش نمايد.
(قال اميرالمومنين عليه السلام : و انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها منشيى قبلته .(227) )
على عليه السلام فرموده است : دل نوجوان مانند زمين آماده اى است كه از هر سبزه و گياهخالى باشد. هر بذرى كه در آن افشانده شود مى پذيرد و در آغوش خود به خوبى مىپرورد.
شكفتگى عقل  اولين و بهترين بذرى كه بايد در زمين با استعداددل نوجوانان افشانده شود، بذر پربركت علم و دانش است . علم ، مايه اساسى سعادت وخوشبختى است . علم باعث شكفتگى عقل و بروز كمالات انسانى است . خلاصه ، علم پايهمحكم تمام قرآن شريف ، علما و دانشمندان را گروه ممتاز جامعه شناخته و برترى آنان رانسبت و به مردمانى كه فاقد علم و دانش هستند، خاطرنشان فرموده است .
(قلهل يستوى الذين بعلمون والذين لايعلمون ، انما يتذكر اولوالالباب .)
آيا گروه تحصيل كرده و عالم ، با مردمان غير عالم مساوى هستند؟ هرگز چنين نيست .صاحبان عقل و خرد، تفاوت ارزش اين دو گروه را نسبت به يكديگر تشخيص مى دهند.
ميل به درك مسائل علمى  نوجوانان ، به طور طبيعى ، متمايل به درك مسائل علمى هستند و علاقه دارند از اسرارجهان ، آگاه شوند و به حقايق نهفته خات پى ببرند،علل و معاليل عالم را بشناسند تا مجهولاتشان معلوم گردد.
اين خواهش فطرى ، آنان را به كوشش و كاوش وامى دارد و به راه بحث و تحقيق مىكشاند. گرچه نوجوانان ، در ابتدا از فهم بسيارى از مطالب علمى عاجزند، ولى بحث ومذاكره به فكرشان توسعه مى بخشد و قوه دركشان را نيرومند مى كند. در نتيجه ،موجبات رشد عقلى و كمال معنوى آنان را فراهم مى آورد. محيط مدرسه و تحصيلات صحيحعلمى بهترين وسيله براى ارضاى اين خواهش طبيعى است .
مدرسه و غناى فكرى  (مدرسه از نظر كانون علم و معرفت ، به جوانان غناى فكرى مى بخشد، كه درتشكيل شخصيت ايشان بسيار مؤ ثر است . مدرسه ايشان را به فكر كردن وامى دارد.نمونه هايى به ايشان پيشنهاد مى كند كه تصور وتخيل آن ها را تحريك مى نمايد و ميل مى كنند از آن ها تقليد كنند. مدرسه عموما با نهايتسكون ، اعمالى را بر عهده مى گيرد كه در نتيجه آن ، شخصيت جوان به تدريج اصلاحو تكميل مى شود.)(228)
(به عقيده ماندوس ، جوان نو رسيده كه كمتر از كودكان منطقى است ، خيلى بيشتر از آن هامنطق و استدلال به هم مى بافد. جوانان ، به خصوص با تهور جنون آميزى در پىمسائل بسيار مشكل مى روند. دلايلى كه در ابتداى امر به كار مى رود، بسيار شلوغ و درهمو برهم اند، كم كم با تشخيص بيشترى به كار مى روند و استدلالات منطقى ، بهواسطه عاداتى كه در كلاس به دست مى آيد، اصلاح مى شوند. هر كس مى داند كهمباحثات راجع به مسائل اخلاقى و سياسى و مذهبى ما بين شاگردان چقدر وسيع مى شود واز اين ميل به مباحثه ، در مدارس خود، تا چه اندازه استفاده مى نمايند.
ترقى استدلال  ترقى استدلال با اكتشاف افكار عمومى كه در حدود 14 سالگى بهعمل مى آيد بستگى دارد. آن گاه ، در نتيجه اكتشاف روابط منطقى ما بين اين افكار، ازقبيل امكان رسيدن از اصول ساده به براهين رياضى و رجوع از علم حساب به محاسباتجبرى ، اين ترقى آشكار مى شود. تمام اين امور موجب مى شوند كه قدرت تجريد فكرىبيشترى حاصل شود.)(229)
تقويت هوش  تحصيل علم و محيط مدرسه ، عامل بسيار مؤ ثرى در رشدعقل و تقويت هوش نوجوانان است . چراغ فروزان علم ، راه خوشبختى را در زندگى مادى وراه ايمان و اخلاق را در سعادت معنوى به جوانان نشان مى دهد و آنان را با واقع بينىبه وظايف خود متوجه مى نمايد.
نوجوانان با فراگرقتن علوم طبيعى ، تا اندازه اى از ساختمان وجود خود و سايرموجودات كره زمين آگاه مى گردند و در ضمنتحصيل علم ، به عظمت خلقت و نظم عجيب كتاب آفرينش نيز پى مى برند. در نتيجه ،مانند ساير دانشمندان الهى ، به وجود خداوند بزرگ ، كه پديدآورنده جهان خلقت و نظمحكيمانه آن است ايمان مى آورند.
نوجوانان با فراگرفتن علوم روانى و تربيتى ، تا اندازه اى از وضع روح خود آگاهمى گردند. به تمايلات غريزى خويش پى مى برند و به خطر طغيان غرايز و لزومتعديل تمايلات خود متوجه مى شودند و در پرتو انجام وظايف اخلاقى و انسانى وموجبات خوشبختى معنوى خويش را فراهم آورند. خلاصه ،تحصيل علم ، عالى ترين وسيله براى تاءمين رفاه زندگى مادى و بهترين راه براىنيل به ايمان و اخلاق در سعادت روحانى است .
فراگرفتن علم و ادب  اولياى گرامى اسلام ، در راه پرورش ايمان و اخلاقنسل جوان ، به تعليم و تربيت تكيه كرده اند و براى تاءمين سعادت مادى و معنوى ،آنان را به فراگرفتن علم و ادب تشويق فرموده اند.
(ن على عليه السلام : يا معشر الفتيان حسنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم.(230) )
على عليه السلام فرموده است : اى گروه جوانان ، شرف انسانى و سجاياى اخلاقى خودرا با ادب آموزى و تربيت محافظت نماييد و سرمايه گران بهاى دين خويشتن را بانيروى علم و دانش ، از دستبرد ناپاكان و خطرات گوناگون ، بركنار نگاه داريد.
واضح است كه كيفيت تدريس معلمين و لايق و علاقه مند، در اجراى برنامه هاى آموزشى وطرز رفتار و گفتار مربيان دلسوز در انجام وظايف پرورشى ، نقش بسيار مهمى در رشدعقل نوجوانان و هدايت صحيح احساسات آنان دارند.
به كار انداختن فهم  معلم لايق كسى است كه در موقع تدريس ، برنامه هاى آموزشى را طورى اجرا نمايد كهقوه فهم و فكر نوجوانان به كار افتد. موجباتى را فراهم آورد كه با تجزيه وتحليل مطالب علمى ، نيروهاى باطنى آنان بيدار شود و استعدادهايى كه در عقلشان نهفتهاست ، تدريجا به فعليت بيايد. اين قسم تدريس است كه نوجوانان را با سرعت بهمدارج كمال معنوى مى رساند و موجبات رشد اكتسابىعقل آنان را فراهم مى آورد.
تسهيل تفكر  (معلم خوب كسى است كه با ايجاد اوضاع واحوال مناسب و عناصر فكرى خوبى براى شاگردان فراهم آورد و تفكر خلاق آنان راتسهيل كند و اين هم وقتى امكان پذير مى شود كه معلم ، در همه فعاليت هاى شاگردان ،صميمانه شركت كند و به نوبه خود به حل مسائلى كه پيش مى آيد، بپردازد. چنين معلمى، نه تنها زمينه خلاقيت فكرى شاگردان خود را هموار ساخت ، بلكه خود نيز در ضمنتجزيه و حل مسائل ، به آموختن نكات فراواننايل خواهد آمد و در عين معلمى شاگردى درس آموز خواهد بود.)(231)
مربى شايسته و دلسوز كسى است كه از وضع روانى و عواطف درونى نوجوانان آگاهباشد و برنامه هاى تربيتى را طورى اجرا كند كه احساسات آنان به مسير صحيحاخلاقى هدايت شوند و از سركشى طغيان مصون باشند.
بركنارى از افراط  (روح مربى بايد براى ادراك امور مربوط به جوانان آمادگى خاصى داشته و شخصاو علاقه مندى به خصوصس به جوانان داشته باشد. وى بايد در عينحال براى بيدارى نيروى آن ها محيط مساعدى به وجود آورد و انرژى ذخيره آن ها را بهاقتضاى زمان به كار اندازد و ضمنا آنان را از افراطهايى كه كفاره طبيعت ايشان محسوبمى شود، بركنار نگاه دارد. يعنى نگذارد كه تقليدتبديل به هيجان شود. نگذارد كه حرارت به تعصبمبدل گردد. نگذارد روح آزاديخواهى ، به عصيان و عدم اطاعتبدل شود. براى تشكيل دادن جوانان ، بايد در عينحال هم آنان را به هيجان در آورد و هم تحت انضباط قرار داد. فقط به اين شرط است كهوظيفه ايشان انجام مى شود و كشور در راه ترقى سير مى نمايد.)(232)
تربيت اخلاقى و پرورش سجاياى انسانى ، يكى از اركان اساسى تعالى روحفرزندان بشر است . آموزش بدون پرورش و تعليم بدون تربيت نمى تواند انسانىاز هر جهت شايسته و لايق بسازد.
ناموزونى آموزش و پرورش  دنياى غرب ، با تمام پشرفتى كه در شئون مختلف نصيبش شده است ، به پرورش ايمانو اخلاق فرزندان كشور توجه كافى نكرده است . ناموزونى آموزش و پرورش دركشورهاى پيشرفته نسل جوان با مشكلات بزرگى روبه رو نموده است .
دكتر كارل مى گويد:
(كسى كه از آغاز زندگى به شناختن خوبى و بدى عادت كرد، در تمام عمر، انتخابخوبى و پرهيز از بدى براى او آسان خواهد بود و همان طور كه از آتش دورى مى كند، ازبدى نيز مى پرهيزد و عهدشكنى و دورغ گويى و خيانت در نظر او، نه تنها اعمالى ممنوع، بلكه غيرممكن مى آيد.
افراد بى فضليت  براى بسط اين واكنش ها در فرد، محيطى ضرورى است كه در آناصول اخلاقى قطعا و دائما مورد توجه باشد. انسان همچون ميمونتمايل غريزى به تقليد، اگر فرزندان را به دست افراد بى فضليتى بسپارند،معايب بى حدى به بار خواهد آمد. فقط كسانى مربى خوب اند كه به آن چه مى گويند،معتقد باشند و عمل كنند.
بسيارى از علماى تربيتى ، به فعاليت هاى غير عقلانى روانى ، به خصوص ‍ حس اخلاقو حس جمال توجه ندارند. مساعى فراوان تعليم و تربيت ، امروز، بيشتر به جنبه فكرىو اجتماعى متوجه است .
نكته شگفت آور اين كه جوانانى كه امروز ناظر از هم پاشيدن مدنيت اند،محصول مدارس جديد و كم سواد، زرنگ ، محيل ،دغل ، و عارى از سجايا و حسن اخلاق اند. آيا اين عيوب نشانه نقص بزرگى در روشتعليم و تربيت نيست ؟ به طور مثال ، آيا چه قدر از علماى تربيتى به پرورش اراده وتملك نفس مى پرازند.
فراوان اند كودكانى كه در خانه خانواده خود مناظرى از بى ادبى و مجادله و خودپسندىو بدبختى را مى بينند و بسيارى اگر در خانه خود نديده اند، از دوستان خويش آموختهاند.
مربيان نالايق  خلاصه آن كه نه مدرسه و نه خانواده ، امروز نمى توانند راه و رسم زندگى را بهكودكان بياموزند. بدين سبب است كه در چهره طبقه جوان ، همچون در آيينه اى ، اثر بىلياقتى مربيان منعكس شده است . تعليم و تربيت ، عملا به آمادگى براى امتحانات وبه تمرين ساده حافظه منحصر گشته است و بدين ترتيب ، جز چارپايى كه بر اوكتابى چند باشد نمى پرورد. با چنين تربيتى جوانان نمى توانند واقعيت را درك ووظيفه طبيعى خود را ايفا كنند.)(233)
اسلام و نسل جوان  مسئله تعليم و تربيت نسل جوان و پرورش عقل و عواطف آنان در نظر اولياى گرامى اسلامهمواره مورد كمال توجه بوده و در تمام مواقع ، قولا و عملا، پيروان خود را به استفاده ازآن دوران پرارزش و زودگذر تشويق مى كردند و از سستى و مسامحه تحذيرشان مىنمودند.
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لست احب ان ارى الشاب منكم الا عاديا فىحالين ، اما عالما او متعلما، فان لم يفعل فرط فان فرط ضيع فان ضيع اثم و ان اثمسكن النار والذى بعث محمدا بالحق .(234) )
امام صادق عليه السلام فرموده : دوست ندارم جوانى را از شما مسلمانان ببينم مگر آن كهروز او به يكى دو حالت آغاز شود. يا تحصيل كرده و عالم باشد، يا متعلم و دانشجو.اگر هيچ يك از اين دو حالت در وى نباشد و با نادانى به سر برد، در اداى وظيفهكوتاهى كرده است . مسامحه در اداى وظيفه تضييع حق جوانى است . تضييع جوانى ، بهگناهكارى منجر ميشود و اگر مرتكب گناه شود، به خداوندى كه پيغمبراكرم را به نبوتفرستاده قسم است كه در عذاب الهى مسكن خواهد گزيد.
معاذ بن جبل انصارى يكى از صحابه معروفرسول اكرم است . او داراى عقل رسا، هوش سرشار، صورت زيبا، جود و سخاوت ، حسن ادبو اخلاق بود. (و كن عمره لما اسلم ثمانى عشر سنه .(235) ) روزى كهقبول اسلام كرد، هجده سال داشت .
معاذ در مكتب آسمانى اسلام ، با مراقبت مخصوصرسول اكرم (ص )، به كسب دانش و فراگرفتن علوم اسلامىاشتغال يافت . در پرتو استعداد فطرى و كوشش و مجاهدت پى گير خود، در ظرف چندسال تحصيل ، قسمت قابل ملاحظه اى از معارف اسلامى را آموخت و در رديف فضلاىصحابه قرار گرفت .
در سال فتح مكه سنش در حدود 26 سال بود. موقعى كه مكه معظمه از يد مشركين خارجشد و حكمت اسلامى در آن مستقر گرديد، لازم بود كه يك فرد شايسته و لايق در آن شهرگمارده شود تا مقررات اسلام را در عبادات معاملات به مردم بياموزد و قوانين حقوقى وجزايى اسلام را براى آنان تدريس نمايد.
(و ترك صلى الله عليه و آله معاذبن جبل بمكة معلما للناس السنن والفقه.(236) )
رسول اكرم معاذ بن جبل بيست و شش ساله را براى امور علمى مكه تعيين فرمود و كرسىتدريس قوانين و فقه اسلام را به وى محول كرد. در واقع ، او را به سمت رئيس فرهنگ آنشهر برگزيد و به مردم معرفى نمود. اين خود يك نمونه از مراقبت اولياى اسلام ، درآموزش و پرورش نسل جوان است .
پى ريزى اساس سعادت  جوانان با استعداد، اگر از دوران جوانى خود به خوبى استفاده كنند و نيروى هوش را درراه تحصيل علم و دانش به كار اندازند، مى توانند در ظرف چندسال منازل مهمى را بپمايند و در آن مدت كوتاه اساس سعادت و خوشبختى تمام عمر راپى ريزى كنند و خيلى زود به كمال لايق خود برسند.
(پايه اى كه دور جوانى گذارده مى شود، به ميزان وسيع و فراوانى در باورى يابى ثمرى سال هاى آينده زندگى اثر دارد.
در جوابى ، امكان ها و امتيازات بسيارى براى زندگى يافت مى شود، در حالى كه درسنين كهولت ، خيلى از اين امكان ها از دست مى روند. چه بسا اشخاصى كه پيوستهافسوس مى خورند از اين كه نمى توانند فرصت هاى درخشانى را كه به غفلت از دستداده اند، دوباره در زندگى بازيابند و همين حسرت ها بود كه سبب شد ديسرائلىبگويد: جوانى يك اشتباه است ، كهولت يك پيكار است ، و پيرى يك حسرت است.)(237)
بيمارى تنبلى  بعضى از نوجوانان ، در اوقاتى كه بايد همه نيروى خود را با علاقه مندى و دلگرمى، در راه كسب علم و دانش مصروف دارند، دچار بيمارى تنبلى و تن پرورى مى شوند. اسيرياءس و نوميدى مى گردند و سرمايه گران بهاى جوانى را به رايگان از دست مى دهند.اينان بايد بدانند كه با اين روش ، بزرگ ترين ستم را نسبت به خود روا مى دارند.به كاميابى و پيروزى فرداى خود عملا پشت پا مى زنند، و با دست خود بناى سعادت وخوشبختى خويشتن را ويران مى سازند.
سستى و بطالت  (قال اميرالمومنين عليه السلام : من اطاع التوانى ضيع الحقوق .(238) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه از تنبلى و سستى پيروى نمايد، حقوق خويشرا در جميع شئون مختلف زندگى ضايع كرده است .
(و عنه عليه السلام : هيات من نيل السعادة السكون الى الهوانى و البطالة.(239) )
و نيز فرموده است : آرميدن در آغوش تنبلى و بطالت ، دورى جستن از خوشبختى سعادتاست .
(قال ابو جعفر عليه السلام : قال موسى يا رب اى عبادك ابغض اليك ،قال جيفه بالليل ، بطال بالنهار.(240) )
امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت موسى بن عمران در پيشگاه الهى عرض كرد:(پروردگارا كدام يك از بندگانت نزد تو بيشتر مورد بغض و بدبينى است .)
فرمود: (آن كه شب ها چون مردارى در بستر خفته و روزها را به بطالت و تنبلى مىگذراند.)
خودسرى و بوالهوسى  نوجوانانى بر اثر بوالهوسى و خودسرى ، روزگار گران بهاى جوانى را با تنبلىو تن پرورى به سر مى برند و از آن دوران پر بركت ، ذخاير علمى براى فرداى خودتهيه نمى كنند، در بزرگسالى پيوسته گرفتار ندامت و حسرت هستند و همواره در آتشافسوسى كه در باطن خويش افروخته اند، مى سوزند، ولى افسوس و ندامت براىفرصت از دست رفته اثرى ندارد.
(قال على عليه السلام : من اطاع التوانى احاطت به الندامة .(241) )
على عليه السلام فرموده است : كسى كه از تنبلى و مسامحه كارى اطاعت نمايد، سرانجامدر محاصره ندامت و پشيمانى قرار خواهد گرفت .
اوهام و تخيلات  بعضى از جوانان ، به اقتضاى طبع جوانى ، به پناه اوهام و تخيلات مى روند و دردروان تحصيل دانش و فضيلت ، قسمتى از عمر عزيز را به مطالعه كتاب هاى موهوم وافسانه هاى غير مفيد و احيانا مضر مصروف مى دارند و به جاى فراگرفتن علوم حقيقى وبه دست آوردن كمال واقعى ، خويشتن را سرگرم اوهام و مطالب تخيلى مى نمايند. اينانبايد متوجه باشند به مقدارى كه افكار خود را در راه غير صحيح به كار مى اندازند،به همان نسبت ، از واقعيت هاى زندگى و درك حقايق عليم باز مى مانند.
علاقه جوانان به مجهولات  (جوانان مجهولات از دوست دارند. زيرا مجهولات چيزهاى تازه اى هستند كه بهتر ازمعلومات تجربى با مولودات ذهنى ايشان توافق مى يابند. هر كس مى داند كه مابين 12و 15 سالگى ، آنان تا چه اندازه به رمان هاى مربوط به حوادث ماجراجويانه علاقهپيدا مى كنند. آن گاه ماجراجويى را كنار گذارده ، متوجه اشعار عاشقانه و يا اشعارسمبوليك مى شوند و به رمان هاى احساساتى توجه پيدا مى كنند.)(242)
هنگامى كه كتاب ها كمياب بودند، فقط كتب مذهبى و سه چهار كتاب تاريخ يا كتاب هاىكلاسيك ديگر، كتابخانه خانواده را تشكيل مى داد و اتفاقا مطالعه همين كتاب ها، پس ازپايان كارهاى روزانه ، در پرتو شعله هاى لرزان شمع ، دانشمندان نامدار و زمامدارانبزرگى به وجود آورد. در حالى كه امروز، كه روزنامه هاى گوناگون و انواع و اقسامنشريات هفتگى و ماهانه ، مهم ترين منبع مطالعه جوانان مى باشند، بايد گفت كه بهنسبت دوران گذشته ، كمتر با عقول و افكار برجسته روبه رو مى شويم .
گرداب هاى فساد  هنگامى كه دختران و پسران ، كتاب هاى سبك و ياوه را براى مطالعه انتخاب مى كنند، كمكم ذوق شناسايى آن چه را كه زيبا و پر ارج و عالى است از دست مى دهند. كتاب هاى بد،احساسات خشم و غضب و هيجان خواننده را بر مى انگيزند و او را به پرتگاهى كهپايانش گرداب هاى فساد اخلاق است ، نزديك مى كنند. اين كتاب ها، اراده را ضعيف مىسازند، تنبلى فكرى به وجود مى آورند، زندگى معنوى را به پستى مى كشانند و انسانرا كارهاى جسمانى بيزار مى سازند.)(243)
كتاب هاى افسانه اى و رمان هاى موهوم و غيرواقعى ، كه ممكن است مورد مطالعه نوجوانانقرار گيرد، دو قسم است . بعضى از آن ها علاوه بر تضييع عمر، به مايه گمراهى فساداخلاق است به نوجوانان درس گناهكارى و خيانت مى دهد.
كتاب هاى افسانه اى  قسم ديگر، كتاب هاى افسانه اى است كه گرچه مايه گمراهى و فساد اخلاق نيست ، ولىحداقل ضررش اين است كه نيروى جوانى را در راه غير مفيد به هدر مى رود، و نقد عمر رااز كف نوجوانان به رايگان مى ربايد و آنان را ازتحصيل دانش و مطالعه كتب سودمند و سعادت بخش باز مى دارد.
(قال على عليه السلام : من اشتغلبالفضول فاته من مهمه المامول .(244) )
على عليه السلام فرموده : آن كس كه خود را بهمسائل زايد و غير لازم سرگرم كند، از مهمات واقعى زندگى كه آرزو دارد، باز مى ماند.
تجربه آموزى جوان  قال الله العظيم فى كتابه : فاقصص القصص لعلهم يتفكرون (245)
تجربه و رشد عقل  يكى از وسايل رشد اكتسابى عقل ، تجربياتى است كه آدمى درطول دوران زندگى ، از راه هاى مختلف فرا مى گيرد، تا در مواقع لازم بر طبق آن هاعمل كند.
كسى كه از شنيدن يك واقعه يا مشاهده يك حادثه متاءثر مى شود و درباره آن فكر مى كندو به رمز آن پى مى برد و نتيجه اش به خاطر مى سپارد، با اينعمل تجربه اى اندوخته و به قدر يك تجربه ،عقل خويشتن را تقويت كرده است .
(قال على عليه السلام : العقل عقلان عقل الطبع وعقل التجربة و كلاهما يؤ دى الى المنفعة .(246) )
على عليه السلام فرموده است : عقل بر دو قسم است :عقل طبيعى و عقل تجربى و نتيجه اين هر دو به سود آدميان است و به خير و سعادت بشرمنتهى مى گردد.
هدايت فكر  تجربه ، فكر را به راه صحيح هدايت مى كند. تجربه پرده هاى و هم پندار را مى درد وآدمى را واقع بين مى سازد. تجربه در علوم طبيعى ، در روش هاى اخلاقى و تربيتى ، درزندگى فردى و اجتماعى و خلاصه در تمام مراحل علمى و عملى ، نتايج درخشانى دارد.تجربه نيروى پى گير و مداومى است كه پيوشته چراغعقل را فروزان تر مى كند و بر قدرت فهم و فكر مى افزايد.
(قال على عليه السلام : التجارب لاتنقضىوالعاقل منها فى زيادة .(247) )
على عليه السلام فرموده است : تجربيات در زندگى بشر پايان ندارد و انسانعاقل همواره از راه تجربه ، بر ذخاير معنوى خويشتن مى افزايد.
(و عنه عليه السلام : و فى التجارب علم مستاءنف .(248) )
و نيز فرموده است : تجربيات ، به مردم دانش تازه مى آموزد.
دانش نوين  جان ديويى مى گويد:
(وقتى امر يا چيزى را مورد تجربه قرار مى دهيم ، از طرفى عملى روى آن مى كنيم و ازطرف ديگر، به اقتضاى چگونگى آن تغيير مى پذيريم . از طرفى دخالتى در جريانآن امر يا چيز مى كنيم و از طرف ديگر، آن امر يا چيز دخالتى در جريان وجود ما مى كند.پس تجربه متضمن دو وجه است : وجه فعال و وجهمنفعل . اگر يكى از اين دو وجه در ميان نباشد، تجربه ميسر نمى شود. تجربه بدونوجه فعال اصلا امكان نمى يابد و تجربه بدون وجهمنفعل چيزى جز فعاليتى بى معنى نيست . فعاليت موجب تغيير است ، ولى اگر جريانفعاليت تاءثيرى بر ارگانيسم نگذارد، مدرك و بامعنى نخواهد بود. وقتى كه فعاليتما موجب تغييرى مى شود و اين تغيير در ارگانيسم منعكس ‍ مى گردد، تجربه صورت مىگيرد. يعنى فعاليت به صورتى با معنى و انسانى در مى آيد. در چنين موررى است كهيادگيرى تحقق مى پذيرد.
تحقق يادگيرى  كودكى كه صرفا دست خود را در مقابل آتش مى گيرد و مى سوزاند تجربه نمى كند.ولى كودكى كه دست خود را مقابل آتش مى گيرد و بر اثر احساس ‍ سوزش دست خود راپس مى كشد، به تجربه مى پردازد. زيرا در جريان اينعمل به معنى آتش پى مى برد، سوختن دست كودك ، اگر موجد ادراك و عاطفه اى نشود،فرقى با سوختن يك قطعه چوب ندارد. فعلى است شيميايى و فاقد معنى ، تجربهشمرده نمى شود.
تجربه متضمن فكر است ، زيرا فكر رابطه آگاهانه اى است بين آن چه نسبت به امور واشياء مى كنيم و آن چه امور و اشياء نسبت به ما مى كنند. رابطه اى است بين مساعى ما ونتايج آن ها. بنابراين ، تجربه به تفكر يا كشف روابط گوناگون مىانجامد.)(249)
شناختن روا و ناروا  تجربه هاى علمى ، مانند مباحث علمى ، وسيله شكفتگىعقل و نيرومندى دستگاه درك است . تجربه راهنماى آدمى در شناختن روا و ناروا و تشخيص ‍صلاح و فساد است . ارزش آرا و نظرات مردم را با مقياس درك عقلى آنان و تجربياتى كهدر زندگى اندوخته اند مى توان سنجيد.
آنان كه مسائل زندگى را با دقت مطالعه كرده اند و از نيك و بدهاى حيات و عكسالعمل هاى آن ها درس عبرت گرفته اند، و خلاصه مطالعات خويش را به صورتتجربيات منظم ، در خزانه حافظه نگاهدارى نموده اند و بر طبق آنعمل مى كنند، مردانى عاقل و روشن بين هستند، و اغلب نظراتشان صائب و اعمالشان بروفق مصلحت است .
مقياس ارزش آرا  (قال على عليه السلام : راءى الرجل على قدر تجربته .(250) )
على عليه السلام فرموده است : ارزش راءى هر انسانى به مقدار تجربه اى است كه درمدرسه زندگى فرا گرفته است .
(و عنه عليه السلام : من حفظ التجارب اصابت افعاله .(251) )
و نيز فرموده است : آن كس كه تجربيات خود را به خوبى حفظ كند، در كارها به راهصحيح و صواب خواهد رفت .
(و من وصية كتبها عليه السلام : والعقل حفظ التجارب .(252) )
على عليه السلام در ضمن نامه خود به حضرت مجتبى عليه السلام نوشته :عقل ، حفظ تجربيات زندگى است .
مردم نادان و كوتاه فكر، قضاياى زندگى را سرسرى مى نگرند و بدون دقت و تعمق ازآن ها مى گذرند و فراموش مى كنند. در مشاهدات و مسموعات خود، فكر نمى كنند، از حوادثتجربه نمى آموزند و نيروى عقل خويش را تقويت نمى كنند. به كارهاى خطا دست مى زنندو نتايج بد و نامطلوب آن ها را نمى بينند و دوباره هماناعمال را تكرار مى كنند و باز هم خويشتن را گرفتار مى نمايند.
(عن على عليه السلام : فان الشقى من حرم نفع ما اوتى منالعقل والتجربة .(253) )
على عليه السلام فرموده : بدبخت و زيان كار كسى است كه از سرمايه هاىعقل و تجربه سودى نبرد و از ذخايرى كه به وى عطا شده است ، بهره اى برنگيرد.
(و عنه عليه السلام : من لم ينفعه الله بالبلاء و التجارب لم ينتفع بشيى ء منالعظة .(254) )
و نيز فرموده است : كسى كه نخواهد از راه بلايا و تجارب زندگى نفع هدايت الهىعايدش شود، او از هيچ اندرز و نصيحتى بهره مند نخواهد شد.
دقت در مسائل حياتى  بعضى از نوجوانان لايق ، در مدت كوتاه زندگى خود، بر اثر دقت درمسائل حياتى ، صدها تجربه آموخته و بسيارى از نيك و بدها را شناخته اند. در مطالبىكه شايسته آنهاست عاقلانه فكر مى كنند و به درستى سخن مى گويند. برعكس ،بعضى از بزرگسالان كه از عمر خود بهره عقلى نبرده اند، در مكتب آموزنده زندگىتجاربى نياموخته اند، و عقل خفته خود را بيدار نكرده اند، همچنان كودكانه فكر مى كنند ومانند اطفال سخن مى گويند.
(آن چه در مورد يك فرد بشرى شايان اهميت مى باشد، تعداد سنين عمر و سنوات حياتنيست ، بلكه اثرى است كه زندگى در وى باقى گذارده و درسى است كه از وقايع واطلاعات نوين گرفته است . بدين ترتيب ، براى ارزش خودمان و اطرافيان خودمان راهجديدى در مقابل ما گذاشته مى شود. به معناى ديگر، همه افراد بالغ ما بالغ نيستند.بيشتر آن كسانى كه در ظاهر، كامل و مسن به نظر مى رسند، ممكن است در باطن ،طفل و نابالغ باشند و آنها كه ظاهرى طفلانه دارند، ممكن است بهشكل تعجب آورى ، باطنا، كامل و بالغ باشند.)(255)
ساختن شخصيت  با گذشتن دوران بلوغ و فرارسيدن ايام تكليف ، نوجوانان ، روزگار كودكى و طفيلىگرى را پشت سر مى گذارند و مستقلا عضو بالغ اجتماع و مسؤول رفتار و گفتار خود مى شوند. اينان بايد در ايام بلوغ از فرصت استفاده كنند و بامجاهدات و كوشش هاى پى گير، شخصيت خود را بسازند و به قدر ممكن ، مراتبشايستگى خويش را براى عضويت جامعه احراز نمايند تا در رديف اعضاى لايق و سالماجتماع قرار گيرند.
اينان بايد از راهنمايى هاى مربيان عالم استفاده كنند، نيروىعقل خود را تقويت نمايند، عواطف و تمايلات خويش را به درستى پرورش دهند و با بهكار بستن برنامه هاى علمى و تربيتى ، افكار و اخلاق خود را با شرايط زندگى واجتماعى و مسؤ وليت هاى دينى و قانونى منطبق نمايند.
نوجوانان از دو راه مى توانند نيروى فهم و درك خود را به كار اندازند و موجباتشكفتگى و رشد اكتسابى عقل خويش را فراهم آورند: يكى علم آموزى و ديگرى تجربهاندوزى .
تحليل حوادث  نوجوانان بايد از يك طرف بوسيله فراگرفتن دانش و بحث هاى ثمربخش ‍ مدرسه ،عقل خود را تقويت كنند و از طرف ديگر، وقايع روزمره و حوادث بزرگ و كوچك زندگىرا مورد مطالعه و دقت قرار دهند و با كمك مربيان خود آنها را تجزيه وتحليل نمايند، علل و معاليلشان را بفهمند، پيرامون هر يك به اندازه فهم خود فكر كنند،نتيجه هر يك را كه يك تجربه زندگى است ، به حافظه بسپارند و آنها را معيار رفتارو گفتار خود قرار دهند. بديهى است اين كار مانندتحصيل علم ، فكر نوجوانان را پرورش مى دهد و باعث شكفتگىعقل آنان مى گردد، به علاوه در راه زندگى از انحراف و سقوطشان محفوظ مى دارد.
(قال على عليه السلام : من احكم من التجارب سلم من العواطب .(256) )
على عليه السلام فرموده است : آن كس كه اعمال خود را بر پايه محكم تجربيات استوارمى نمايد، از سقوط و تباهى به سلامت خواهد بود.
شاگردى مكتب اجتماع  (طفل در دوران بلوغ محيطهاى وسيع ترى را كشف مى كند. فعاليت هاى جديدى را آغاز مىنمايد و در وقايع شاگردى مكتب اجتماع را شروع مى كند تا بتواند روابط جديدى مابينخود و اشخاص بالغ و بزرگ ايجاد نمايد. به اين ترتيب ، وى مفهومى از شخص خود بهدست مى آورد كه داخلى تر و درك شده تر از سابق است . هر قدر كه به خود پى مى بردو خودخواهى وى بزرگ مى شود، شخصيت او نيز شروع بهتشكيل مى نمايد.
در ابتدا كيفيت آن مردد و متغير است . آن گاه كم كم وضع آن معين و مشخص شده و بالاخره دردوران كمال و پختگى ثابت مى گردد. در ابتداى امر، اخلاق چيزى جز بيان نامنظم كيفيتمزاجى و خلقت طفل ، كه خود به خود وجود دارد نيست . آن گاه ، كم كم از تجارب دورانزندگى استفاده مى كند و شخصيت اجتماعى كودكتشكيل مى يابد و اگر چه در ابتدا ناقص ‍ است ، اما به تدريج دقيق وكامل مى شود.)(257)
وظيفه مربى  (وظيفه مربى آن است كه كارى كند تا نوجوانان در به كار بردن دستگاه فكر خوداستادتر شوند و اين كار قدرى مشكل است . زيرا آن چه به خصوص در استدلالات جوانانوجود ندارد، تجربه كافى در رهبرى و راهنمايى است . حتى خود جوانان نمى دانند كهچگونه بايد تجارب خود را به مرحله عمل و استعمال درآورند. از نصايح و تقليد ازرفتار ديگران نيز خوششان نمى آيد. هنگامى كهاستدلال و تجربه با هم سازش مى نمايند، دورانكمال و پختگى آغاز مى گردد.)(258)
محيط مدرسه و اجتماع  محيط مدرسه و محيط اجتماع براى نوجوانان فهيم و فكور دو كانون آموزنده و دو مركزپرورش عقل است . مسائل مختلف علوم طبيعى و رياضى و ساير برنامه هاى علمى ، مواددرسى مدارس است . وقايع خوب و بد و برخوردهاى افراد با يكديگر و خلاصه كليهحوادث روزمره ، مواد درسى مدرسه اجتماع است .
نوجوانان زمانى واجد شخصيت علمى مى شوند و به رشد اكتسابىعقل نايل مى گردند كه نيروى فكرى خود را با علاقه مندى براى درك مواد درسى اين دومدرسه به كار اندازند و مطالب اين دو آموزشگاه را به خوبى بفهند.
وسائل آزمايشگاهى  در تعليم و تربيت جديد، براى آن كه محصلين به عمقمسائل علمى وقوف بيشترى پيدا كنند و علل ومعاليل طبيعت را بهتر درك نمايند، مدارس را تا آن جا كه ممكن است بهوسائل آزمايشگاهى مجهز مى كنند و مطلب درس ‍ را از مرحله بحث كلاس و تصورات ذهنى ،به محيط آزمايشگاه و تجربه مى برند تا محصلين از تدريس نظرى و مشاهده علمى ،تواءما استفاده كنند و مسائل مورد بحث ، بهتر در ذهنشان جايگير شود.
دانشمندان مبتكر نيز براى پى بردن به حقايق ناشناخته و به منظور كشفمسائل تازه علمى ، در لابراتوارها به آزمايش و تجربهاشتغال دارند تا مگر در پرتو سعى و كوشش ، مطالب تازه اى را بفهمند وفصل جديدى بر كتاب علم بشر بيفزايند.
(علوم جديد كه از قرن هفدهم آغاز شد و انقلابى در دانش بشرى به راه انداخت ، برتجربه اى كه معمولا آزمايش علمى خوانده مى شود، استوار است ، تجربه اى كه باكنترل همراه باشد، يعنى با عمل و بصيرت كافى صورت گيرد، منجر به دانش صحيحمى شود.
آميزش عناصر عينى و ذهنى  تجربه اى نتيجه بخش و سودرسان است كه عناصر عينى آن با عناصر ذهنى بياميزد وادراكات حسى پراكنده ، به وسيله تدقيق ذهنى ، با يكديگر تركيب شوند و روابطجديدى به دست دهند.
دانشمندان به وسيله كنترل موضوع تجربه ، كه معمولا به مددوسايل دقيقى مانند ريزبين و دوربين و نظاير آنها صورت مى گيرد، همواره به كشفروابط و حقايق تازه اى توفيق مى يابند.
تجربه در معنى دقيق و علمى خود هيچ گونه مغايرتى با دانش ندارد. از زمانى كهآزمايش با تجربه دقيق شناخته شد و زمينه علوم گرديد، تحولات عظيمى در آموزش وپرورش رخ داد و مربيان مفهوم جديد تجربه را به حوزه آموزش و پرورشكشاندند.)(259)
آزمايشگاه فكر  همان طور كه دانشمندان مواد مختلف طبيعت را در آزمايشگاه هاى ماشينى مورد امتحان قرار مىدهند و از تجزيه و تحليل آنها به يك مسئله تازه علمى پى مى برند، نوجوانان نيزبايد حوادث گذشته و حال را كه به منزله مواد خام مطالعه وتعقل است ، در آزمايشگاه هاى فكرى خود مورد دقت و بررسى قرار دهند و آنها را بهدرستى تجزيه و تحليل نمايند و با پى بردن بهعلل و معاليل هر يك از آنها، تجربه تازه اى بياموزند و در خزانه فكر خود نگاهدارىنمايند.
اين عمل براى نوجوانان دو نتيجه دارد. اول آن كه بر اثر به كار افتادن فكر و مطالعهدر علل وقايع ، نيروى عقلشان تقويت مى شود و يك قدم در راه رشد اكتسابى پيش مىروند. ديگر آن كه تجربيان ذخيره شده در تمام دوران عمر، برنامه زندگى آنان خواهدشد و بر اثر به كار بستن آنها، كمتر دچار خطا و انحراف مى شوند.
(قال على عليه السلام : التجارب علم مستفاد.(260) )
دانش ثمربخش  على عليه السلام فرموده است : تجربه هاى زندگى ، دانش مفيد و ثمربخش ‍ است .
(عن ابى عبدالله عليه السلام : لا يلسعالعاقل من جحر مرتين .(261) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : انسانعاقل از يك سوراخ مار دو بار گزيده نمى شود. يعنى انسانعاقل ، همواره تجربيات خود را به خاطر مى سپارد و عملا به كار مى بندد و اگر يكبار اشتباه كرد، دوباره آن را تكرار نمى كند.
تفكر داراى هدف  (تجربه فكرى ، تجربه اى است كه عنصرمنفعل يا درونى آن بر عنصر فعال و بيرونى چيرگى ورزد و مستلزم تدقيق و تجزيه وتحليل و بصيرت و پيش بينى باشد. اين نوع تجربه را كه منجر به كشف روابط وچگونگى آنها مى شود مى توان تفكر خواند. بنابراين ، تفكر كوششى است عمدى براىكشف روابط خاص بين آن چه مى توانيم بكنيم و نتايجى كه از كار ما برمى آيد.
به بيان ديگر، تفكر، با فعاليت داراى هدف همراه است . تفكر وقتى آغاز مى شود كهكودك هدفى برمى گزيند و انتظار و چشم داشتى دارد و در نتيجه مى كوشد تا از روىجريان امور و اشياء، به جريان بعدى آنها برسد. مى كوشد تا يك چيز را نشانه چيزديگر بشمارد. مى كوشد تا بين اشياء رابطه برقرار كند.
ارزيابى آينده  همه وجوه عالى تفكر بر همين اساس استوارند. بزرگ ترين تفكر كارى نمى كند مگراين كه با دقت به مشاهده مى پردازد و عواملى را كه ناظر به حوادث آينده هستند، موردتاءكيد قرار مى دهد. متفكر، آينده را از روى واقعيتحال ارزيابى مى كند. متفكر از روى جريان موجود دنباله آن را پيش بينى مى نمايد.
بنابراين ، اگر حوادث حال را بدون توجه به احتمالات و نماآت آتى آنها مورد توجهقرار دهيم ، تفكر نكرده ايم . همچنين ، اگر حوادث گذشته را بدون توجه به توالى وبستگى هاى آنها مطمح نظر سازيم ، كار ما تفكر نخواهد بود.)(262)
تجربيات از بررسى و تجزيه و تحليل حوادث و پى بردن بهعلل آنها به دست مى آيد و حوادث از تصادم و تصادف اشخاص يا اشياء پديدار مىگردند. روزگار گذران به منزله ظرفى است كه وقايع و حوادث مختلف در آن اتفاق مىافتد. بديهى است كسى كه عمر بيشترى كرده و روزگار درازترى را ديده است ، باحوادث زيادترى مواجه شده است ، و اگر روى همه آنها دقت و مطالعه كرده باشد، قهراتجربه هاى بيشترى اندوخته است .
(قال اميرالمؤ منين عليه السلام : الاءيام تفيد التجارب .(263) )
مكتب روزگار  على عليه السلام فرموده است : مكتب روزگار به آدمى درس سودمند تجربه مى آموزد.
نوجوانان ، گر چه عمر زيادى نكرده اند و خود شخصا حوادث بسيارى نديده اند و بهقدر كافى طعم وقايع تلخ و شيرين زندگى را نچشيده اند، ولى براى تجربه آموزىو مطالعه در حوادث مى توانند از وقايع زندگى دگران استفاده كنند و تاريخ حوادثگذشتگان را ضميمه وقايع شخصى خود نمايند و به قدر كافى براى خويشتن موادقابل مطالعه مهيا سازند و روى هر كدام جداگانه فكر كنند و نتيجه همه آنها را به عنوانتجربيات ثمربخش ‍ زندگى ، به خزانه حافظه خود بسپارند.
بهره بردارى از وقايع  اينك پيرامون تجربه آموزى نوجوانان ، از وقايع تاريخى دگران و حوادث شخصىخودشان ، به اختصار بحث مى كنم و توجه آنان را به بهره بردارى صحيح از اين دومنبع مفيد و ثمربخش زندگى جلب مى نمايم .
بشر به طور فطرى از دوران كودكى تا روزگار پيرى علاقه به شنيدن قصه وداستان دارد. اين تمايل طبيعى كه به امر الهى در ضمير آدميان آفريده شده ، يكى ازپايگاه هاى اساسى تعليم و تربيت است . مربيان لايق ، با در نظر گرفتن ادوار مختلفكودكى و جوانى ، مى توانند از اين خواهش فطرى استفاده كنند و بذرهاى تربيتى را درخلال قصه هاى آموزنده و نقل وقايع تاريخى ، در ضمير شاگردان خود بيفشانند و بدينوسيله موجبات رشد عقلى و پرورش اخلاقى آنان را فراهم آورند.
(فاصله بين 12 و 15 سالگى ، دوره تغييرات اساسى است . در اين دوره ،اطفال از عهد صباوت به سنين جوانى مى گذرند. در جريان اين تغيير، شخصيت آنان باوضوح بيشتر و در عين حال با پيچيدگى هاى زيادترى تواءم است . از لحاظ معلم تاريخ، اين دوره جديد، هم پايه آشفتگى هم بى نهايت پرمعنى است . در اين دوره است كهشاگردان مى توانند تاريخ را شخصا مسخر كرده و مغز خود را براى ادراك فوايد آنآماده سازند. داستانهايى كه
در دوره صباوت ، مايه وجد و شوق آنان شده ، در اين دوره مى تواند معناى تازه اى بهخود بگيرد و اساس رشد فكرى مهمى را پى ريزى كند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation