بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

انتقام جويى در اثر شكست در عشق  چه بسيار جوانى كه دلباخته دخترى شده ، ولى دختر به عشق و علاقه وى اعتنا نكرده واو را از خود رانده است . يا برعكس دخترى كه علاقه مند به جوانى شده ، ولى جوان بابى اعتنايى تقاضاى او را رد كرده است . در نتيجه ، پسر يا دختر، بر اثر شكست در عشقخشمگين گشته و به فكر انتقام افتاده است و سرانجام به جنايت غيرقابل جبرانى دست زده و معشوق خود را كشته است .
علاقه به مال و ثروت يا عشق به تفوق و قدرت و خلاصه تمام تمايلات غريزى مانندغريزه جنسى است . اگر جوانان در راه ارضاى غرائز خود، همواره به نداى وجدان اخلاقىمتوجه باشند و طورى عمل كنند كه غرايز و وجدانشان با يكديگر هم آهنگ شوند، مىتوانند به خوشبختى واقعى و سعادت انسانىنايل گردند. بر عكس ، اگر در راه ارضاى غرايز تند روى كنند و عملا به نداى وجداناخلاقى بى اعتنا باشند، به جرايم و اعمال ضد انسانى آلوده مى شوند و سرانجامگرفتار بدبختى و تيره روزى خواهند شد. اطاعت بى قيد و شرط از تمايلات غريزى وخواهش هاى نفسانى و بى اعتنايى به الهامات وجدانى و اوامر الهى ، منشاء فساد و تباهىاست و قطعا آدمى را از وصول به كمال انسانى ونيل به سعادت مادى و معنوى محروم مى سازد. اولياى گرامى اسلام ، ضمن احاديث بسيارىاين موضوع مهم را به پيروان خود خاطرنشان فرموده و آنان را از اطاعت بى قيد و شرطهواى نفس بر حذر داشته اند.
(قال على (عليه السلام ): اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم على السيا،(893) )
على (عليه السلام ) فرموده است : از تمايلات نارواى خود اعراض كنيد و شهوات نفسانىرا ترك گوييد كه شما را به وادى گناهكارى مى كشاند و به طور غافلگير، در آغوشناپاكى و سيئاتتان مى افكند.
(و عنه (عليه السلام ): طاعه دواعى الشرور يفسد عواقب الامور. (894) )
و نيز فرموده است : اطاعت از انگيزه هاى شرور و بدى ها پايان كارها را فاسد و تباه مىسازد.
( عبد الرحمن بن الحجاج قال قال لى ابوالحسن (عليه السلام ): اتق المرتقىالسهل اذا كان منحدره و عرا. (895) )
حضرت رضا (عليه السلام ) به عبدالرحمن بن حجاج فرموده : از نقطه هاى مرتفعى كهراه بالا رفتنش آسان و مسير برگشتش سخت و ناهموار است ، پرهيز كن . اين دستورحكيمانه در تمام شئون زندگى ، از آن جمله در مورداعمال شهوات نابه جا، بايد برنامه عمل باشد، زيرا اوج گرفتن در اجراى بى قيد وشرط تمايلات نفسانى و زياده روى در ارضاى غرايز، چون بر وفقتمايل طبيعى ماست ، به آسانى صورت مى گيرد، ولى عكسالعمل آن ، كه فساد و تباهى است و به قيمت بر باد رفتن سعادت و خوشبختى انسان تماممى شود، بسى مشكل و دشوار خواهد بود و بايد از چنين عملى پرهيز كرد.
قال الجواد (عليه السلام ): من اطاع هواه اعطى عدوه مناه .(896)
امام جواد (عليه السلام ) فرموده است : كه از هواى نفس خود اطاعت نمايد، با اينعمل آرزوى دشمن خويش را بر آورده است .
براى جوانان ، كه فطرت پاك و فضيلت دوست هستند و قدرت الهامى وجدان ، درنهادشان بالنسبه نيرومند است ، پيروى از تمايلات نارواى غريزى و پشت پا زدن رهنداى وجدان اخلاقى كار آسانى نيست . موقعى كه براى اولين بار جوانى در معرضتضاد وجدان و غريزه قرار مى گيرند، با كشمكش روحى شديد مواجه مى شود. از يكطرف ، وجدان اخلاقى او را به راه پاكى و فضيلت مى خواند و از گناه و خيانت برحذرشمى دارد و از طرف ديگر، انگيزه نيرومند غريزه وى را به سوى خود مى كشاند و بهاعمال تمايل غير مشروعش تحريك مى كند و گاهى اين حالت كشاكش و تعارض درونى :هفتها و ماه ها به طول مى انجامد تا سرانجام يا وجدان غلبه كند و از گناه منصرف گردديا غريزه غلبه كند و به گناه ضد وجدان آلوده شود البته محيط فاسد: رفقاى بد:مشاهده اعمال ناپسند دگران و چيزهايى نظاير اين ها: در غلبه غريزه و شكست وجداناخلاقى نقش مؤ ثرى دارند و مى توانند جوان را بر خلافتمايل فطرى و انسانى اش به ناپاكى و گناه وادارند و به ارتكاب جنايت مصممشسازند.
ناگفته نماند كه تعارض تمايلات در نهاد آدمى : منحصر به تضاد غريزه و وجدان نيستبلكه در بعضى از مواقع : افراد بشر و هم چنين انواع حيوانات : درمقابل دو تمايل متضاد غريزى قرار مى گيرند و دچار كشاكش ‍ درونى مى شوند وسرانجام بر اثر پاره اى از شرايط موجود، يكى از آن دو را انتخاب مى كنند.
(اگر در روز هى يخى بندان ، روى آستانه پنجره خود براى پرندگان خرده نانبريزيد، ملاحظه خواهيد كرد كه در وجود آن ها، بين ترس و گرسنگى ،جدال و كشمكش سختى درگير است متدرجا پرندگانى كه جسورترند، به سمت خرده هاىنان حمله برده ، به شتاب بر مى گردند.
كار آنها سرمشق شده ، به دگران دل به جرات مى دهد و پس از مدت زمانى ، پرندگانىكه در مجاورت شما زندگى مى كنند، متوجه مى شوند كه شما بى آزار هستيد ولى حتى درآن وقت هم ملاحظه خواهيد كرد كه در همان حين كهمشغول دانه بر چيدن هستند، پيوسته با هوشيارى به اين طرف و آن طرف خود نظر مىاندازند تا از نزديك شدن خطر آگاه شوند)(897)
تضاد غرايز  جوانى كه در كشور خود داراى مقام بزرگى است عاشق دختر بيگانه اى مى شود. طبقمقررات مملكتى ، اگر با وى ازدواج كند، از آن مقام رفيع خواهد شد.تمايل جنسى و عطش قدرت ، دو خواهش غريزى است كه در اين مورد به خصوص بايكديگر ناسازگار شده و بايد يكى فداى ديگرى گردد. سرانجام يا غريزه تفوقطلبى غلبه مى كند و خواهش جنسى مغلوب مى گردد، يا بر عكس ، غريزه جنسى پيروز مىشود و تمايل قدرت شكست مى خورد و از صحنه مبارزه خارج مى شود.
نكته قابل ملاحظه اى كه بايد همواره عموم مردم ، بالاخصنسل جوان بدان متوجه باشند، اين است كه اگر آدمى در راه ارضاى غريزه و خواهش ‍نفسانى خود به نداى وجدان اخلاقى اعتنا نكند و با ارتكاب جنايت واعمال ضد انسانى آن را سركوب كند، به ناراحتى هاى طاقت فرسا و رنج هاى علاجناپذير دچار خواهد شد. احساس مجرميت ، راحت و آرام را از گناهكار سلب مى كند و شكنجههاى جانكاه وجدان اخلاقى ، زندگى را تلخ و غيرقابل تحمل مى سازد. ملامت هاى پى گير و سرزنش هاى مداومى كه گناهكار پيوسته ازاعماق جان خود مى شنود، چنان پريشان فكر و ناراحتيش مى نمايد كه در بعضى از مواقعبه بيمارى روحى و غير قابل درمان منجر مى گردد.
شكنجه وجدان اخلاقى  پرفسور باروك مى گويد:
(عدم معرفت به وجدان اخلاقى و انكار و واپس زدن آن موجب پيدايش ‍ اختلالات و رنج هاىوحشتناكى است كه از همه انواع رنج ها شديدتر مى باشد. كسى كه لذت آنى را بالاتراز هر چيز دانسته و هر گونه دگر دوستى و عدالت را فداى لذت آنى خود كند، به هيچوجه به خوشى و سعادتى نخواهد رسيد و حوادث بسيار ناگوارى در انتظار او خواهدبود و آنوقت است كه شديدا از وجدان رنج مى برد و مى نالد. سماجت در خطا كه با يكخودخواهى شديد ظالمانه و غير انسانى توام است ، موجب ناراحتى درمان ناپذيرى مى شودكه بالمآل باعث پيدايش واكنش هاى هر چه بيشتر تهاجمى مى گردد) (898)
براى آن كه نوبالغان و جوانان همواره بر غرايز خويش حاكم باشند و درطول دوران زندگى ، هرگز عنان نفس سركش را از كف ندهند، و براى آن كه در مواقعتضاد غريزه و وجدان ، دچار سقوط و تباهى نگردند و دامن پاكشان به گناه و جنايت آلودهنشود، بايد دو نكته را عملا به كار بندند.
اول . جوان از ابتداى بروز تمايل جنسى و آشكار شدن خواهش هاى غريزى ، تمنيات شهوىخويش را با نيروى ايمان و عقل و وجدان مها كند. چه اگر ازاول ، شهوات محدود نشوند و غرايز خود سر و لجام گسيخته بار آيند، صاحب خود رااسير و فرمان بردار خويش مى سازند و در تمام دوران حيات بروى حكومت مى كنند.
(قال على (عليه السلام ): غالب الشهوهقبل قوه ضراوتها فانها ان قويت ملكتك و استقادتك و لم تقدر على مقاومتها (899) )
على (عليه السلام ) فرموده : است بر شهرت خويش مسلط شو پيش از آن كه قدرتتجرى پيدا كند و به تندروى عادت نمايد. چه آن اگر شهوت در خودسرى و تجاوزنيرومند گردد، مالك و فرمانرواى تو مى شود و به هر سو كه بخواهد، مى كشاند و تودر مقابل نيروى آن ، تاب مقاومت نخواهى داشت .
دوم . موقعى كه جوان با ناسازگارى غريزه و وجدان مواجه مى شود، در اتخاذ تصميم ،ترديد و دودلى به خود راه ندهد و در اطراف گناه فكر نكند و نگذارد صفحه خاطرشميدان كشاكش غريزه و وجدان گردد. بلكه از همان لحظهاول ، از وجدان اخلاقى پيروى كند و در كمال صراحت و قاطعيت ،تمايل غير مشروع غريزى خويش را سركوب نمايد. چه آن كه فكر كردن پپيرامون گناه ،تدريجا آدمى را جرى جسور مى كند و به راه ناپاكى و گناه سوق مى دهد.
(قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ): من كثر فكره فى المعاصى دعته اليها (900) )
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده است : كشى كه در انديشه گناه باشد و پريامون آنبسيار فكر كند، سرانجام همان افكار بد و انديشه هاى پليد، او را به ارتكاب گناه مىخواند و آلوده اش مى سازد.
جوان و عزت نفس  قال الله العظيم فى كتابه : ولله العزه و لرسوله و للمومنين (901)
بشر و خواهش عزت  خواهش عزت نفس و شرافت ، يكى از تمايلات عاليه انسانى است كه به قضاى حكيمانهخداوند با سرشت بشر آميخته شده و در نهاد آدميان ريشه فطرى دارد. تمام مردم به طورطبيعى به شرافت و عزت نفس متمايل اند و از آن خشنود مى گردند و از پستى وفرومايگى متفرند و از آن احساس رنج و عدم رضايت مى نمايند.
خواهش عزت نفس مانند ساير تمايلات طبيعى ، از روزاول ولادت ، به طور زمينه و استعداد در نهاد فرزندان بشر نهفته است و به موازات رشدو نموشان آن تمايل نيز تدريجا شكفته مى شود و رنگ تحقق و فعليت به خود مى گيرد.
اگر محيط پرورش كودك خوب باشد و برنامه تربيتش بر اساس صحيح پايه گذارىشود، اگر والدين و مربى ، خود داراى شرافت معنوى باشند وطفل را به شايستگى بار بياورند، تمايل عزت نفس در نهاد وى به خوبى شكفته مىشود و با سجيه شرافت رشد مى كند. بر عكس اگر محيط خانواده فاسد باشد، اگروالدين و مربى بر اثر پستى و فرومايگى اساسا معنى عزت نفس را درك نكنند،طفل نيز زبون و پست بار مى آيد و خواهش واپس رفته عزت نفسش رفته رفته به دستفراموشى سپرده مى شود و در اعماق ضميرش ‍ دفن مى گردد.
كودكى كه همواره از مراقبت هاى صحيح والدين و مربيان لايق برخوردار بوده و شايستگىتربيت شده است ، كودكى كه در خانواده شريف و محيط سالم زندگى كرده و ازاول با شرافت نفس بار آمده است ، وقتى به دوران پر شور بلوغ و جوانى مى رسد واحساسات آتشين ايام شباب سراسر وجودش ‍ را مسخر مى سازد، حس شرافت دوستى اشتشديد مى شود و خواهش ‍ عزت نفس با نيرومندى تمام در نهادش بروز مى كند.
نوبالغان و جوانان ، شيفته عزت نفس و عاشق شرافت و علو همت هستند. كوچك ترين خوارىو ذلت را براى خود بزرگ ترين مصيبت مى دانند و اگر كسانى با آنان به پستى وامانت برخورد كنند و باعث شكست شرافت و عزت نفسشان گردند، به سختى بر آشفته وخشمگين مى شوند و ممكن است در مقام انتقام جويى به كارهاى خطرناكى دست بزنند واحيانا جرايم غير قابل جبرانى به با بياورند.
اولياى اطفال موظف اند در تربيت نونهالان از قانون حكيمانه آفرينش ‍ پيروى نمايند وسجيه عزت نفس را، كه يكى از تمايلات فطرى بشر است ، در نهاد فرزندان پرورشدهند. بايد با آنان طورى رفتار كنند كه عزيز النفس و شرف دوست بار آيند و از تندادن به ذلت و خوارى منزجر باشند.
عزت نفس و آزادگى  خوى پسنديده عزت نفس يكى از پايه هاى اساسى شخصيت آدمى و باعثنيل به افتخار و سربلندى است . عزت نفس مايه آزادگى و علو همت است . افراد شريف وعزيزالنفس هرگز به ذلت و بندگى دگران تن نمى دهند و سرمايه و شرافت وآزادگى خود را با هيچ متاع گران قيمتى معامله نمى كنند. (قال على (عليه السلام ): اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاضبما تبدل من نفسك عوضا و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا (902) )
على (عليه السلام ) به فرزند خود، حضرت مجتبى توصيه فرموده كه نفس ‍ خويش راعزيز شمار و به هيچ پستى و دنائتى تن مده ، گر چهعمل پست ، تو را به تمنياتت برساند، زيرا هيچ چيز با شرافت نفس برابرى نمى كندو هرگز به جاى عزت از دست داده ، عوضى هم مانند آن نصيب نخواهد شد. فرزند عزيزآزادگى را از كف مده و بنده و برده دگران مباش كه خداوند تو را آزاد قرار داده است .
عزت نفس و اجتناب از گناه  عزت نفس براى همه مردم ، در كليه شئون زندگى فردى اجتماعى ، مادى و معنوى و همچنيندر تمام ادوار حيات ، از دوران كودكى و جوانى تا ايام ميان سالى و پيرى ، يكى ازاركان اساسى خوشبختى و سعادت است .
خانواده هايى كه اعضاى آن با عزت نفس و شرافت اخلاقى خو گرفته اند و به پستى وفرومايگى آلوده نشده اند، از بسيارى از گناهان و پليدى هاى اخلاقى كه منشاء فساد وتيره روزى است ، منزه و مبرى هستند.
كشورى كه افراد آن با عزت نفس بار آمده اند و در نظر مردم و حكومت ، شرافت اخلاقىمهم و لازم الرعايه شناخته شده است ، دروغ و تملق گويى ، دزدى و رشوه خوارى ، خدعهو فريبكارى و خلاصه بسيارى از گناهان و ناپاكى هاى اخلاقى در آن كشور راه ندارد.عزت نفس و شرافت دوستى خود به خود مردم را به راه وظيفه شناسى سوق مى دهد و ازاعمال ضد اخلاقى برحذر شان مى دارد.
(قال على (عليه السلام ): من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه (903) )
على (عليه السلام ) فرموده است : كسى كه نفس شرافتمند و با عزت دارد، هرگز آن رابا پليدى گناه ، خوار و پست نخواهد ساخت .
براى آن كه نقش عزت نفس در محيط خانواده و تربيت كودك روشن شود و همچنين اثرشرافت نفسانى در محيط اجتماعى و اداره مملكت واضح گردد، براى آن كه جوانان از نظردينى و علمى به ارزش عزت نفس و شرافت اخلاقى وقوف بيشترى پيدا كنند، در اين بحثبه اختصار پيرامون آن گفت و گو مى شود. اميد است كه مفيد و سودمند افتد.
تربيت صحيح اطفال و پرورش صفات پسنديده در نهاد آنان يكى از وظايف اسلامى واجتماعى پدران و مادران است . والدين مكلف اند فرزندان خويش را به پاكى و نيكىتربيت كنند و عملا آن ها را افرادى شايسته وبا فضيلت بار آوردند.
(قال على بن الحسين (عليه السلام ): و اما حق ولدك فتعلم انه منك و مضاف اليك فىعاجل الدنيا بخيره و شره و انك مسئول عما و ليه ...فاعمل فى امره عمل المتزين بحسن اثره عليه فىعاجل الدنيا المغدر الى فيما بيتك و بينه بحسن القيام عليه و لاخذله منه . (904) )
حق فرزند به پدر  حضرت سجاد (عليه السلام ) فرموده است : حق فرزندت به تو اين سات كه بدانىوجود او از تو و نيك و بدش در اين جهان وابسته به تو است و بادارا بودن قدرتواسطه پدرى ، مسئول تربيت وى هستى . بايد رفتار تو درباره فرزندت هم مانندرفتار مربى شايسته اى باشد كه تربيت صحيحش در اين جهان ، مايه زيبايى وجمال اخلاقى فرزند گردد و در پيشگاه الهى ،دليل وظيفه شناسى اش باشد.
ضامن اجراى فضايل  عزت نفس از طرفى براى تمام افراد يكى از بزرگ ترينفضايل و سجاياى انسانى است و از طرف ديگر محرك آدمى در اجراى ساير برنامه هااخلاقى و وظيفه شناسى نسبت به دگران است به عبارت ديگر، شرافت نفس ، علاوه برآن كه خود از نظر فردى براى كودك و جوان و بزرگسالان يكى از صفات حميده است ،مى تواند ضامن اجراى ساير صفات پسنديده در محيط خانواده و آموزشگاه و اجتماع نيزباشد و صاحبش را به مراعات تمام وظايف اخلاقى و انسانى وادار سازد.
خانواده . اگر پدر و مادر و ساير اعضاى خانواده خود داراى عزت نفس و شرافت اخلاقىباشند و اين خوى پسنديده را همواره در تماس با هم مورد توجه قرار دهند، اگر ازكارهاى پست و سخنان موهن بپرهيزند و عملا شخصيت يكديگر را محترم شمارند، طبعاكودكانى كه در آن خانواده تربيت مى شوند، عزيز النفس بار مى آيند و به شرافتاخلاقى خود اهميت مى دهند در چنين خانواده اى ، پرورش صحيحاطفال و واداشتن آنان به انجام وظايف اخلاقى و اجراى برنامه هاى دينى و علمى دشوارنيست . زيرا كودكان درك مى كنند كه تجاوز به حقوق دگران و سرپيچى از انجام وظايف، به حيثيتشان لطمه مى زند و شرافت آنان را كه مايه محبوبيت خانوادگى است ، لكه دارمى سازد.
سركوب شدن عزت نفس  اگر پدر و مادر و ساير اعضاى خانواده ، خود، دنى النفس و زبون باشند و شرافتاخلاقى به نظرشان ارزنده و مهم نيايد، قهرا فرزندانشان در آن محيط فاسد، زبون وفرومايه بار مى آيند و به پستى و دنائت اخلاق خو مى گيرند. در چنين خانواده اى علاوهبر آن كه تمايل فطرى عزت نفس در نهاد كودكان سركوب مى شود، پرورش سايرفضايل اخلاقى و ملكات انسانى نيز در آنان بسى دشوار ومشكل خواهد بود. زيرا كسى كه به فرومايگى و دنائت نفس عادت كرده است ، از ارتكابكارهاى پست و موهن ابا ندارد و از ننگ رسوايى احساس ناراحتى و شرمسارى نمى كند.
(قال على (عليه السلام ): النفس الدينه لا تنفك عن الدنائات (905) )
على (عليه السلام ) فرموده است : كسى كه فرومايه و دنى النفس است ، از كارهاى پستو موهن جدايى ندارد.
مراعات شرف كودك در خانواده  كودكان ، مانند بزرگسالان به شرافت معنوى و شخصيت خود علاقه دراند و اگر كسىبه حيثيتشان آسيبى برساند، سخت رنجيده خاطر و خشمگين مى شوند و از خود عكسالعمل نشان مى دهند. والدين و مربيان ، اگر بخواهند به كودكان دستور العملى بدهند يادر محيط خانواده مراتب قدرت خود را اثبات كنند، بايد مراعات شرافت كودكان را بنايد وطورى رفتار كنند كه عزت نفس اطفال مجروح نشود و شخصيتشان سركوب نگردد. چهاگر با آنان آمرانه سخن گويند و با خشونت برخورد نمايند، نه تنها از دستورشاناطاعت نمى كنند، بلكه آشكارا به مخالفت و ستيز بر مى خيزند و بدين وسيله از گفتار ورفتار تند و موهن اولياى خود انتقام مى گيرند.
ويل دورانت مى گويد:
(فرمان به كودك حسس مقاومت و جنگجويى او را بر مى انگيزد. اين قانون چنان مسلم استكه قوانين حركت نيوتن هميشه بر جاى خواهد ماند. حتى اگر اينشتين هم به دست فراموشىسپرده شود، سگ خفته غرور خود خواهى ، بر آن كه فرمان مى دهد مى شورد.
هر امر و فرمانى كه مى دهيم ، اسلحه دفاعى طرفمقابل را به حركت در مى آوريم . اگر خواهش كنى ، خواهشى بر آورده مى شود و اگرفرمان دهى ، رد خواهد شد. با كودك خوش رفتارى كن تا مهر و اعتقاد او را جلب كنى . دراين صورت است كه خواهش و پيشنهادت از امر و نهى ات گيراتر خواهد بود.
بعضى از پدران و مادرانى كه در عشق يا امور مالى شكست خورده اند، انتقام آن را ازفرزندان خود مى كشند و آنان را همواره در معرض سرزنش و عتاب مى آورند. مردم زبون ،آخرين پناهگاه خود را در تسلط بر فرزندان خود مى جويند.) (906)
آموزشگاه و عزت نفس نوآموز  آموزشگاه . توجه اولياى مدارس به عزت نفس و شرافت انسانى محصلين و احترام بهشخصيت آنان ، از عوامل مهم يادگيرى و باعث پيشرفت برنامه هاى تحصيلى ، در تمامآموزشگاه هاى ابتدايى و متوسطه و عالى است . چنانكه اهانت به شخصيت محصلين و درهمشكستن عزت نفسشان ، باعث دلسردى در تحصيل و احيانا مايه عصيان و طغيان آنان خواهدشد.
(مدرسه ممكن است كودكى را چنان به دانش علاقه مند كند كه همه عمر خود را وقف دانشاندوزى نمايد و نيز ممكن است حتى كودك مستعدى را به كلى از كسب دانش بيزار كند.(907) )
اهانت به محصلين و درهم شكستن عزت نفس و شخصيت آنان در آموزشگاه به صور مختلفىمتصور است . گاهى جنبه عمومى دارد و محيط مدرسه طورى است كه هر ساعت ممكن است دانشآموزان در معرض ‍ تحقير و توهين قرار گيرند و عزت نفسشان سركوب گرد. گاهى جنبهخصوصى دارد و در بعضى از مواقع ، افراد مخصوصى ، به ناحق مورد اهانت و توبيخواقع مى شوند.
محيط اهانت و تحقير  اگر رئيس مدرسه و معلمين كلاس ها افرادى خود پسند و مغرور و خشن و بدزبان باشند ومحصلين را باديده پستى و حقارت بنگرند و با كلمات زننده و ياس آور آنان را مورد اهانتو تمسخر قرار دهند، محيط مدرسه براى عموم محصلين موهن و ذلت بار خواهد بود. در چنينشرايط جانكاه و شكننده ، دانش آموزان همواره ناراضى و خشمگين هستند. علاوه بر آن كهخوب درس نمى خوانند، ممكن است براى انتقام جويى به كارهاى خطرناكى دست بزنند.
در آموزشگاهى كه شخصيت و شرافت تمام محصلين مورد احترام اولياى مدرسه است و همهدانش آموزان از جهت عزت نفس و شرافت معنوى احساس ايمنى و تحصيلى به خوبى اجرا مىشود، و هر محصلى به قدر استعداد خود، پيش مى رود. در چنين محيطى ، خطر از نظر توهينعمومى وجود ندارد. ولى ممكن است اولياى مدرسه در بعضى از مواقع ، دانسته و ياندانسته ، عزت نفس و شخصيت يك يا چند نفر را به ناروا مورد اهانت و تحقير قرار دهند وبه همان نسبت آثار نامطلوبى به بار آورند. در اين جا، برسبيل مثال ، به تشويق ها و توبيخ ‌هاى به جا و بى جا اشاره مى كنيم تا مطلب واضحگردد.
تشويق و بسط فعاليت  تشويق . محصلى كه بيشتر زحمت كشيده و بهتر درس خوانده است ، اگر مورد تشويق وقدردانى اولياى مدرسه قرار گيرد، بيش از پيش اميدوار و دلگرم مى شود. تشويق بهموقع ، فعاليت دانش آموز را گسترش مى دهد و مدارج تحصيلى را با شوق بيشترى مىپيمايد. تمجيد و قدردانى به جا، شخصيت محصل را تقويت مى كند و به عزت نفسش نيرومى بخشد. اين تشويق به حق را تمام محصلين مى پذيرند و دردل آرزو مى كنند كه آنان نيز بهتر موفق شوند و روزى مورد تشويق قرار گيرند.
(مدح و تشويق به سلول ها نيرو مى دهد، اعضا را تقويت مى كند و دشوارترين كارها رابه حادثه جويى و پيروزى مبدل مى سازد. با اهرم خود خواهى مى توان جهان را بلندكرد. به جاى آن كه كار خوب انجام نيافته را مذمت كنيم و آن را از سرزنش و ملامت پرسازيم ، بهتر است به كارهاى خوب انجام يافته بنگريم و آن را چنان بستاييم كهخاطره شيرينش همواره در ذهن بماند و مايه تشويق كارهاى ديگر شود.
ويل دورانت مى گويد:
(وقتى فرزندم خبر مى آورد كه در درس حساب وا پس مانده است ، تاءسف مى خوريم ،ولى او را توبيخ و ملامت نمى كنيم . بهتر است نداند كه نمرات او در حساب ، از نمراتىكه مادر سن او گرفته ايم خيلى بهتر است . اما اگر با خبر نمره هاى خوب به خانهبيايد، ما از شادى جشن مى گيريم و همه كوشش خود را به كار مى بريم كه خود را دركميابى هايش شاد و خرم نشان دهيم ) (908)
ضرر تشويق نابه جا  اگر محصلى با نداشتن شايستگى و لياقت مورد تشويق واقع شود و معلم ، عالى تريننمره را به وى بدهد، اگر دانش آموزى بدون صلاحيت علمى و اخلاقى ، بر اثر تملق وچاپلوسى يا به جهات دگرى نظاير آن ، توجه اولياى مدرسه را به خود جلب كند وآنان وى را در حضور تمام شاگردان به عنوان محصلى كه از تمام همكلاسى هاى خودبهتر درس خوانده و از همه لايقتر است ، معرفى نمايند، و خلاصه اگر در محيط آموزشگاهفرد نالايقى به ناحق مورد تمجيد و تشويق واقع شود، قهرا به حيثيت و عزت نفسكسانى كه از او بهتر درس خوانده ، ولى تملق نمى گويند اهانت شده و اينعمل ناروا شكست مؤ ثرى به شخصيت و شرافت معنوى آنان وارد مى كند و از نظر روانىاين شكست بى اثر نخواهد ماند.
توبيخ . به طورى كه از كتب روانى و تربيتى امروز استفاده مى شود، كارشناسانآموزش و پرورش عقيده دارند كه تشويق افراد خوب و وظيفه شناس و همچنين توبيخمتخلفين و وظيفه ناشناسان ، دو عامل مؤ ثر در گسترش خوبيها و جلوگيرى از بدى هاستو در راه اجراى برنامه هاى تربيتى ، بايد از اين دو وسيله مؤ ثر استفاده كرد. با اينتفاوت كه تشويق را مؤ ثرتر از توبيخ دانسته و بدان بيشتر اهميت داده اند.
اين عقيده از نظر مكتب تربيتى اسلام ، احتياج به بررسى و توضيح دارد. اگر مقصودكارشناسان تربيتى از توبيخ ، اجراى مقررات كيفرى يا اظهار عدم رضايت مردم از گناهو گناهكار باشد، مكتب آسمانى با آن موافق است . ولى اگر مراد از توبيخ ، ملامت وتغيير گناهنكار باشد، يعنى متخلف را مورد سرزنش قرار دهيم و تخلف هاى او را يك بهيك بشماريم و به رخش ‍ بكشيم و با جملات موهن توبيخش نماييم ، برنامه هاى تربيتىاسلام با آن موافق نيست .
خوددارى از توبيخ  به موجب روايات متعدد اولياى گرامى اسلام پيروان خود را از سرزنش و ملامت متخلفين وكناهكاران بر حذر داشته اند. ولى در عوض ، از يك طرف ، به حكومت دستور اجراى قوانينكيفرى را درباره آنان داده اند و از طرف ديگر، به جامعه توصيه كرده اند كه ازگناهكاران دورى كنيد و رشته دوستى و رفاقت خود را از آن ها قطع نماييد و با برخوردتلخ ، مراتب تنفر و انزجار خود را از گناه و گناهكار اعلام داريد.
(قال على بن الحسين (عليه السلام ) قال : كان آخر ما اوصى به الخضر موسى بنعمران (عليهماالسلام ان قال لا تعيرن احدا بذنب . (909) )
حضرت سجاد (عليه السلام ) فرمود: آخرين وصيت خضر عالم به موسى بن عمران اينبود كه گفت : هرگز كسى را به سبب گناهش ملامت و سرزنش ‍ ننماييد.
( الصادق (عليه السلام ): اذا وقع بينك و بين اخيك هنه فلا تعيره بذنب .(910) )
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است : اگر بين تو و برادر مسلمانت چيزى اتفاق افتاد،او را براى گناهش مورد ملامت و توبيخ قرار مده .
( اميرالمؤ منين (عليه السلام ) قال : لا تكونن عيابا و لا تطلبنلكل زله عتابا و لكل ذنب عقابا. (911) )
على (عليه السلام ) فرموده : از مردم عيب جويى نكنيد و براى هر لغزش ‍ مورد ملامتشانقرار ندهيد و به هر گناهى كيفرشان ننماييد.
(قالرسول الله صلى الله عليه و آله : اذا زنت خادم احدكم فليجلدها الحد و لا يعيرها.(912) )
اجراى كيفر قانونى  رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : اگر زنى كه خدمتگزار يكى از شماست ،مرتكب عمل منافى با عفت شد، او را به وسيله قاضى شرع به كيفر قانونى برسانيد،ولى سرزنش و ملامتش نكنيد.
( ابى عبدالله (عليه السلام ) قال :قال اميرالمؤ منين امرنا رسول الله صلى الله عليه و آله عليه و آله ان ننلقىاهل المعاصى بوجوه مكفهره .(913) )
امام صادق از على (عليه السلام ) حديث كرده است : پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله امرفرموده كه ما با گناهكاران ، عبوس و ترس روى برخورد نماييم .
(فى وصيه اميرالمؤ منين (عليه السلام )لكميل : يا كميل قل الحق على كل حال وواد المتقين و اهجر الفاسقين و جانب المنافقين و لاتصاحب الخائنين . (914) )
على (عليه السلام ) به كميل بم زياد توصيه فرمود: در هرحال به حق سخن گوى پرهيزكاران را دوست بدار. گناهكاران را ترك گوى . با منافقينمياميز و با خيانتكاران رفاقت مكن .
اگر محصل وظيفه شناسى در حضور شاگردان آموزشگاه مورد تمجيد و تشويق واقعشود، قطعا در وى اثر مفيد مى گذارد و اميدش را فزونتر و روحيه اش را قوى تر مىسازد. به نظر مى رسد كه تشويق ، او را براى پيمودن كلاس هاى بالاتر آماده تر مىكند و به مجاهده و كوشش بيشترى وادارش ‍ مى نمايد. بر عكس ، اگرمحصل متخلف و بدكار مورد توبيخ و سرزنش قرار گيرد و درمقابل ساير محصلين ، شخصيت و عزت نفسش در هم شكسته شود نه تنها اينعمل وى را اصلاح نمى كنيد، بلكه ممكن است تحقير و اهانت اثر معكوس داشته باشد ومحصل متخلف را به مقاومت وادار كند و در ادامه كارهاى بدش جسورتر نمايد.
يك اشتباه تربيتى  سرزنش و ملامت محصل متجاوز، در محيط آموزشگاه ، يك اشتباه بزرگ تربيتى است و نتايجنامطلوبى به بار مى آورد و اشتباه بزرگ تر، تكرار ملامت و زياده روى در توبيخ استچه اين كار از يك طرف اثر روانى توبيخ و نتيجه كيفرى آن را از ميان مى برد و ازطرف ديگر، جوان توبيخ شده را به انتقامجويى و لجاجت وا مى دارد.
محصلى كه مكرر در حضور شاگردان مورد ملامت و توبيخ واقع شده و تمام حيثيت وشخصيتش بر باد رفته است ، جوانى كه لكه گناه و بدنامى به دامنش نشسته و همه اورا خائن و ناپاك خوانده اند، از هيچ ننگ و رسوايى باك ندارد. او براى آن كه درمقابل آن همه اهانت اظهار وجود كند و انتقام بگيرد، ممكن است به گناهان بزرگ ترى دستبزند و بدين وسيله ، در مقابل توبيخ ‌هايى كه شنيده عكسالعمل نشان بدهد.
(قال على (عليه السلام ): الا فراط فى الملامه يشب نار اللجاجه . (915) )
على (عليه السلام ) فرمود: زيادروى در ملامت و توبيخ آتش لجاجت رامشتعل مى سازد.
(ه (عليه السلام ): اياك ان تكرر التعب فان ذلك يغرى بلذنب و يهون العتب .(916) )
و نيز فرموده است : از تكرار سرزنش بپرهيزيد كه اين كار باعث پيوستن به گناه وبى اثر كردن ملامت است .
توبيخ بى گناه  اشتباه خيلى مهم كه مى توان آن را يك مصيبت بزرگ به حساب آورد، اين است كهمحصل بى گناه را ندانسته مورد شديدترين توبيخ قرار دهيم و به ناحق در حضورمحصلين آموزشگاه آبروى او را ببريم . در چنين موارد خطير، ارگ به زودى اشتباه خود راجبران نكنيم و موجبات اعاده حيثيت محصل پاكدامنى را، كه مورد توبيخ نابه جا قرارگرفته است ، فراهم نياورديم ، بزرگ ترين خيانت تربيتى را مرتكب شده ايم و فردشايسته و لايقى را به عضوى خطرناك مبدل ساخته ايم .
دكتر آلندى مى گويد:
(يك پسر شانزده ساله كه روز به روز مرتكب دزدى هاى بزرگ ترى مى شد، براىدرمان به من سپرده شده بود. هنگامى كه اين پسر هفت يا هشتسال داشت . يك روز از گنجه مادرش يك قطعه شكلات دزديد، اما كار با اين سادگىپايان نيافت . نوكرى كه اين جريان را به چشم ديده بود، از همان گنجه پولى دزديد واين پسرك بى گناه را متهم كرد و آن گاه اين كودك براى دزدى پولى كه مرتكب نشدهبود، مجازات سختى ديد، زيرا پدرش ‍ تصميم گرفته بود به حساب اين بچه ، خوبرسيدگى كند. براى اين منظور، پدر با مدير مدرسه توافقحاصل كرد و يك روز در حضور تمام همشاگردى هايش ، او را دزد معرفى كردند. و از همانروز كودك دزدى را آغاز كرد و اسباب هاى همشاگردان خود را مى دزديد.
پدر و مادر او بودند كه با ارتكاب يك رشته خطاهاى روان شناسى ، وى را به اينصورت در آورده بودند. روزى كه او را به من سپردند، يك در و يك شيشه را شكسته ومرتكب دزدى شده بود. من موفق شدم كه وى را عوض ‍ كنم و به راه راست بياورم ، درحالى كه اگر اين وضع ادامه مى يافت ، ممكن بود كودكى كه گمان مى رفت روزى مرددلير و مصممى شود، در آينده يك جانى خطرناك بار بيايد) (917)
(قال على (عليه السلام ): رب ملوم و لا ذنب له . (918) )
على (عليه السلام ) فرمود چه بسا كسى كه مورد ملامت و توبيخ واقع مى شود، با آنكه گناهى ندارد.
اندرز به جاى توبيخ  اگر اولياى آموزشگاه ، به جاى توبيخ و اهانت از نصيحت استفاده كنند و وظايفمحصل بدكار و متخلف را خير خواهانه در كمال ادب و ملايمت تذكر دهند، بهاحتمال قوى اثر مفيد و سودمند خواهد داشت و ممكن است بدين وسيله او را از نادرستى وانحراف برهانند و به راه پاكى و فضيلت سوقش دهند و چنان چه ناصح خيرخواه ، درمحيط خلوت و دور از چشم دگران ، محصل متخلف را اندرز گويد، قطعا اثرش بهتر وبيشتر خواهد بود، زيرا نصيحت گفتن در حضور ساير محصلين ، در نظر شنونده گرانمى آيد چه ممكن است به حيثيت و شخصيتش آسيب وارد شود.
(قال على (عليه السلام ): النصح بين الملا تقريع . (919) )
على (عليه السلام ) فرموده : نصيحت گفتن به فردى در حضور مردم ، كوبيدن شخصيتآن فرد است .
( العسكرى (عليه السلام ): من وعظ اخاه سر افقد زانه و من وعظه علانيه فقدشانه (920) )
نصيحت در خلوت  امام حسن عسگرى (عليه السلام ) فرموده است : آن كس كه برادر خود را در خفا اندرزگويد، به وى جمال زيبايى بخشيده است و كسى كه به برادرش ‍ آشكارا نصيحت كند:وى را نامزين ساخته است .
مردى به نام شقرانى ، كه به حضرت صادق (عليه السلام ) ابراز علاقه مى كرد وخود را از دوستان اهل بيت عليهم السلام مى دانست ، بدبختانه به گناه شرب خمر مبتلابود. روزى از آن حضرت درخواست كرد كه نزد منصور دوانيقى از وى شفاعت نمايد. امامخواهش او را انجام داد و سپس براى آن كه از شرب خمرش نهى نمايد، دركمال ادب و دور از سرزنش و ملامت و بدون آن كه كسى متوجه شود فرمود:
(ان الحسن من كل احد حسن و انه منك احسن لمكانك منا وان القبيح منكل احد قبيح و انه منك اقبح . (921) )
كار خوب را هر كس انجام دهد خوب است و از تو خوب تر است ، زيرا به ما بستگى دارىو كار بد از هركس باشد بد است واز تو بدتر
خلاصه آن كه در مكتب تربيتى اسلام ، تغيير و ملامت مذموم است و مسلمين موظف اند از اينخوى ناپسند بپرهيزند، ولى در جايى كه توبيخ و تغيير، حاوى مصلحت بزرگى باشد،مثل آن كه بتواند مردم را از شر عناصر گمراه كنند برهاند، يا جامعه را ازچنگال ستمگران متجاوز خلاص نمايد، در چنين مواردى مى توان گفت توبيخ و ملامت ، مانندآن قسم دروغ ها و غيبت هاى مصلحت آميزى است كه شرعا مجاز شناخته شده است .
محيط اجتماعى و عزت نفس  اجتماع . احترام به شرافت و شخصيت افراد، در محيط اجتماعى ، از علائم بارز رشد عمومىو يكى از اركان اساسى سعادت و خوشبختى اجتماع است چنان كه بى احترامى به شخصيتوهتك شرافت افراد جامعه ، نشانه انحطاط و عقب ماندگى عمومى و مايه تيره روزى وبدبختى اجتماع است .
گرچه روش هاى خانوادگى و تربيت هاى آموزشگاهى در پرورشتمايل عزت نفس و شرافت خواهى يا سركوب كردن آن مؤ ثر است ، ولى رژيم حكومت وطرز تفكر فرمانروايان ، در احياى عزت نفس و شرف انسانى يا نابود كردن عزت وفضيلت ، نقش بسيار مؤ ثرى دارد.
نقش حكومت در احياى شرافت  كشورى كه مقررات عادلانه اش حقوق مردم و اعضاى حكومت را دركمال صراحت تعيين نموده و به احدى اجازه نمى دهد از مرز خود تجاوز كند، كشورى كهقوانينش تمام طبقات مردم را محترم شناخته و همه افراد، در حدود قانون ، داراى آزادى و امنيتهستند و تاكسى به حق ديگر تعدى نكند مورد تعقيب قانونى و مجازات واقع نمى شود، آنجا محيط مساعدى براى پرورش عزت نفس و شرافت انسانى است . در آن جا مردم بدوناضطراب و نگرانى و دور از ذلت و زبونى زندگى مى كنند و به اتكاى قانونى ،پيوسته از آرامش خاطر و اطمينان نفس برخوردارند.
بر عكس ، كشورى كه با رژيم استبدادى و خودسرى يا ملوك الطوايفى اداره مى شود ومقررات عادلانه ثابتى در آن حكمفرما نيست ، هيچ كس در آن احساس ايمنى و آرامش نمى كند وهر لحظه ممكن است جان و مالش مورد تجاوز قرار گيرد. در چنين محيط فاسدى ، عزت نفسو مناعت طبع و شرف و فضيلت معنى و مفهومى ندارد. بلكه گاهى تن دادن به تملق وچاپلوسى يا دست زدن به اعمال غير انسانى ، مايه نجات و موقتش مى شود و بدان وسيلهچند روز دگرى به زندگى ننگين و نكبت بار خود ادامه مى دهد.
شرافت در حكومت قانون  مونتسكيو مى گويد:
(شرافت ، مبناى حكومت استبدادى نيست و در دولت هاى استبدادى مردم همگى بندگان اند وكسى را بر دگران امتيازى نيست . شرافت ، داراى قوانين و قواعدى مخصوص به خودشمى باشد و نمى تواند مطيع مقررات دگر بشود. بنابراين فقط در كشورهايى يافت مىشود كه داراى اساس ثابتى هستند و قوانين متقن دارند و هر لحظه تغيير نمى كنند.
شرافت چگونه مى تواند زير بار استبداد برود؟ زيرا آن ، قوانين مدون و مقاصد معين ومرتب دارد و حال آن كه مستبد به هيچ گونه قاعده اى پابند نيست و هوس هاى او مافوقتمام مقررات مى باشد و مى خواهد ديگران را نابود و محو كند. شرافت ، كه در كشورهاىمشروطه فرمانفرماست و به تمام هيت هاى سياسى و قوانين و حتىفضايل نيرو مى دهد.
در حكومت هاى استبدادى ، طبيعت حكومت ، يك اطاعت نامحدودى را ايجاب مى كند. اراده مستبد بهمحض آن كه معلوم شد، بايد اثرش هم فور3 معلوم شود، در اينقبيل حكومت ها، اراده مستبد مطلق و غير قابل تغيير است .
زندگى حيوانات در حكومت استبداد  در اين حكومت ها، درباره اوامر صادره ، تغيير، مهلت ، سازش ، موعد، نعمالبدل ، مذكرات ايرادات و هيچ نوع ميانجيگرى وجود ندارد. امر الزم الاجرا است و هيچ امرديگرى را نمى توان پيشنهاد كرد. در لواى حكومت استبدادى ، انسان ، مانند حيوانات ،نصيبى جز غريزه طبيعى و اطاعت و تنبيه ندارد و احساسات طبيعى ازقبيل احترام والدين ، محبت به زن و فرزند، قوانين شرافت ، حالات مزاجى و چيزهايىنظاير آنها را پيش كشيدن فايده ندارد. هر امرى كه صادر شده است كافى است . بايدپذيرفت و چون و چرا ندارد.)(922)
پيغمبر اكرم در چهارده قرن قبل به وحى الهى ، كشور نو بنياد اسلام را براساس قوانينعادلانه پايه گذارى كرد. حدود اختيارات حكومت و همچنين حقوق تمام طبقات مردم را در جميعشئون مختلف زندگى با وضع مقررات حكيمانه معين نمود.
آيين اسلام و عزت نفس  پيشواى گرامى اسلام ، از آغاز دعوت ، به تمام مسلمين درس عزت نفس و علو طبع داد وآنان را به شرافت معنوى و فضيلت روحانى تربيت كرد. اين موضوع به قدرى مهم وارزنده وانمود شده كه خداوند، در قرآن شريف ، عزت مؤ منين را در رديف عزت خود و عزتپيغمبر گرامى خود به حساب آورده است .
(و لله الغرة و لرسوله و للمومنين .)
عزت براى خدا و براى پيغمبر و براى مؤ منين است .
در آيين مقدس اسلام ، تمام افراد مسلمين ، از زن و مرد، فقير و غنى ، ضعيف و قوى وخلاصه هر كس از هر طبقه و در هر مقام ، به قدرى عز و شرفشش ‍ محترم است كه به موجبروايات بسيارى ، خداوند اهانت هر يك از آنان را مخالفت و محاربه با خود شناخته است .
جنگ با خدا  عن ابى عبدالله (عليه السلام ) انه قال : نزلجبرئيل على النبى صلى الله عليه و آله و قال : يا محمد ان ربكيقول من اهان عبدى المومن فقد استقبلنى بالمحاربه .(923)
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: كه جبرئيل به محضررسول اكرم شرفياب شد. عرض كرد: خدايت مى گويد هر كس بنده مؤ من مرا اهانت نمايد،با ستيز و جنگ به استقبال من آمده است .
در مكتب اسلام تمام افراد مكلف اند حيثيت و عزت خود را محترم شمارند و از ذلت و زبونىاجتناب كنند و هيچ مسلمانى حق ندارد موجبات پستى و اهانت خود را فراهم آورد. در اين بارهنيز روايات بسيارى از رسول اكرم و اولياى اسلام رسيده است .
لزوم اجتناب از ذلت  قال رسول الله صلى الله عليه و آله : لا يحل لمومن انيذل نفسه .(924)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود است : بر هيچ مسلمانى جايز نيست كه خود راذليل و خوار نمايد.
قال ابو عبدالله (عليه السلام ): ان الله عزوجل فوض الى المومن اموره كلها و لم يفوضاليه ان يذل نفسه .(925)
امام صادق (عليه السلام ) فرموده : خداوند تمام كارهاى مسلمان را به خود او واگذار كردهو در اختيارش قرار داده است ، ولى به او اختيار نداده كه خود راذليل و خوار نمايد.
قال على (عليه السلام ): ساعة ذل لا تفى بغر الدهر.(926)
على (عليه السلام ) فرموده است : يك ساعت ذلت ، با عزت تمام دوران زندگى برابرىنمى كند.
قال على بن الحسين (عليه السلام ): ما احب ان لىبذل نفسى حمر النعم .(927)
حضرت سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد: دوست ندارم كه با ذلت نفس ، به ارزندهترين سرمايه ها و ثروت ها دست يابم .
براى آن كه قاطبه مسلمين ، عزيز النفس و منيع الطبع بار آيند و هرگز به پستى و ذلتآلوده نشوند، پيشواى اسلام در تمام برنامه هاى عبادى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى ،موضوع عز و شرف را مورد عنايت مخصوص قرار داده و تمام تعاليم خود را با آن خوىپسنديده هم آهنگ ساخته است . به طور نمونه ، به پاره اى از آن ها مختصرا اشاره مىشود.
اسلام و مبارزه با شرك  پرستش . در روزگار طلوع اسلام ، بزرگ ترينجهل و ذلت مردم مكه اين بود كه بت هاى ساخته خود را مى پرستيدند و درمقابل جماد، اظهار خضوع و ذلت مى كردند. پيشواى گرامى اسلام ، براى آن كه مشركين رااز خوارى شرك در عبادت خلاص كند و آنان را از حقارت و پستى برهاند، دعوت خود را باپرستش خداى يگانه و مبارزه با معبودهاى ساختگى آغاز نمود و به مردم فهماند كهمسلمانان ، جز در مقابل خالق تواناى عالم ، در برابر هيچ كس و هيچ چيز حقتذلل و بندگى ندارد.
پيغمبر اسلام در پرتو يكتاپرستى زنجيرهاى عبوديت را شكست . پيروان خود را از ذلتو بندگى غير خدا آزاد ساخت و بدين وسيله عالى ترين شخصيت انسانى و درخشان ترينآزادى و عزت نفس را در نهاد آنان پايه گذارى كرد.
كسانى كه ديروز خود اسير بت بودند، در ظل توحيد اسلام ، پرچمدار حريت و آزادىشدند. اينان نه تنها در مكه بت پرستى را نابود ساختند، بلكه در هر كشورى قدمگذاردند، با پرستش آفتاب و ماه ، با عبادت چوب و سنگ و با سجده كردن درمقابل انسان هاى مغرور مقتدر، كه بدبختانه در آن روزگار بسيارمعمول بود، مبارزه كردند و مردم را از ذلت ها و اسارت هاى گوناگون آزاد ساختند.
حكومت بر اساس شرافت  حكومت . پيغمبر گرامى اسلام ، با آن كه خود رهبر مذهبى و پيشواى روحانى جامعه مسلمينبود، اداره امور كشور را نيز در اختيار داشت و بر اساس قوانين اسلام و مردم حكومت مىكرد. پيشواى اسلام ، در مقام فرمانروايى و حكومت ، چون پدرى خليق و مهربان بود. بهحقوق اخلاقى و شرافت انسانى همه مردم توجه داشت و عزت نفس و حيثيت آنان را هموارهاحترام مى كرد.
در حكومت رسول اكرم نه كسى حق داشت موجبات خوارى و ذلت خويش را فراهم آورد و نهمى توانست دگران را نورد تحقير و اهانت خود قرار دهد. در محضر رهبر عالى قدر اسلام ،نه تنها احدى اجازه تملق و چاپلوسى نداشت ، بلكه اگر از رفتار كسى استشمام كمترينذلت و پستى مى نمود، صريحا تذكر مى داد و او را از كار منع مى فرمود.
(روى ان رسول الله عليه و آله لا يدع احد ايمشى معه اذاكان حتى يحمله معه فانابى قال تقدم امامى و ادركنى فى المكان الذى تريد. (928) )
روش پيشواى اسلام  موقعى كه رسول اكرم سواره حركت مى كرد، اجازه نمى داد كسى با او پياده راه برود،مگر آن كه او را به ترك خود سوار كند و اگر پياده از سوار شدن خوددارى مى نمود،به وى مى فرمود: شما پيشتر برويد و در مكان مورد نظر يكديگر را ملاقات خواهيم كرد.
خلاصه آن كه پيغمبر اكرم حكومت قانونى اسلام را بر اساس آزادى و احترام به حيثيت وشخصيت مردم پايه گذارى كرد و تا زمانى كه خود در قيد حيات بود، با همان روشانسانى بر مردم حكومت نمود. پس از مرگ آن حضرت ، با پيشرفت و گسترش اسلام ،آزادى و احترام به شرافت مردم در ساير بلاد نيز عملى گرديد و آداب و رسوم ذلت آورىكه حكومت ها معمول كرده بودند، يكى پس از ديگرى در هم شكسته شد و مردم از پستى وخوارى رهايى يافتند. براى نمونه ، تنها به يك مورد اشاره مى شود. يكى از شهرهاىايران در زمان حكومت ساسانيان شهر انبار بود. به طورى كه در معجم البلدان آمده ، اينشهر در مغرب بغداد، در كنار فرات بوده و تا بغداد ده فرسخ فاصله داشت . بنيانگذار شهر انبار، شاپور ذو الاكتاف است و ابوالعباس سفاح ، اولين خليفه عباسى در آنشهر، قصرهايى ساخت و در آن جا مسكن گزيد تا از دنيا رفت .
(نام شهر انبار، فيروز شاپور بود. اما چون تاءمين جنگ هايى كه در سر حدهاى غربىكشور ساسانى با روميان اغلب روى مى داد، در اين شهروسايل عمده لشكركشى را از حيث خوراك و سلاح و غيره هميشه آماده داشتند و در آن جا انباركرده بودند. اين شهر بيشتر بنام انبار معروف بود.) (929)
(قال على (عليه السلام ) و قد لقيه عند مسيره الى الشام دهاقين الانبار فتر جلوالهو اشتدوا بين يديه : ما هذا الذى صنعتموه ؟ فقالوا خلق منا نعظم به امرئنا.فقال و الله ما ينقفع بهذا امراكم و انكم لتشقون على انفسكم فى دنياكم و تشقون بهفى آخرتكم و ما اخسر المشقه ورائها العقاب و اربح الدعه معها الامان من النار. )(930)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation