بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تجلى وجدان اخلاقى  در جريان كودكى دوم ، مفهوم درستكارى ، وظيفه شناسى و احترام و غيره تجلى مى كند وغالبا وجدان اخلاقى ، يعنى حس تشخيص نيك و بد، اهميت اساسى داشته و تا حدود زيادىشخصيت فرد را تحت سلطه خود دارد.
اغلب ، احساساتى از قبيل عفت و شرم ، پشيمانى و ندامت ، حجب و حيا و گاهى اوقاتانحرافات تهاجمى ، از اختلالات يا آزردگى هاى خفيف وجدان اخلاقى ، در برخورد با نموغرايز ناشى مى شود.
تشخيص خوب و بد  پياژه در تجسمات معروف و جالب توجه خود، با تحت نظر گرفتن بازى هاىاطفال و به وسيله ، تست هاى مخصوص ، مراحل رشد و نمود قضاوت اخلاقى را در كودكانمورد مطالعه قرار داده است . دانشمند نامبرده نشان داده كه دراطفال 6 - 12 ساله ، قضاوت اخلاقى ابتدا ناچيز و متكى به غرايز و تمايلات مادىبوده ، رفته رفته تا حد دقت ادراك ارادى و حس ‍ همدردى و وظيفه شناسى و بالاخرهتشخيص خوب و بد توسعه مى يابد.(609)
در خلال دوره دوم كودكى ، شرايط زندگى طفل تدريجا دگرگون مى گردد و با اوضاعو احوال تازه اى مواجه مى شود. در اين دوره است كه كودك بر اثر رشد قواى مادى ومعنوى ، درك و فهمش قوى تر و احساسات و عواطفش ‍ بيدارتر مى يابد، به شخصيت خوداطمينان بيشترى پيدا مى كند و بر اعتماد به نفس و استقلالش افزوده مى شود.
در اين دوره است كه كودك از محيط خانواده قدم بيرون مى گذارد و راه كودكستان و سپسدبستان را در پيش مى گيرد. چهره هاى تازه اى مى بيند و با اشخاص ناشناسى آشنا مىشود.
محيط كودكستان و دبستان ، خلق و خوى كودكان ، رفتار و گفتار مربيان آموزگاران وخلاصه تمام آنچه را كه مى بيند و مى شنود، در روانش اثر مى گذارد و باعث رشدصحيح يا ناصحيح شخصيتش مى گردد.
شكفته شدن استعدادها  در اين دوره است كه روش هاى منصفانه و محبت هاى به موقع والدين و تشويق هاى به جاىمربيان ، باعث شكفته شدن استعدادهاى درونى كودك و رشد صحيح شخصيت وى مى شود وبرعكس ، بى مهرى يا محبت نابه جا، تشويق يا توبيخ بى مورد و همچنين زورگويى ورفتار ظالمانه والدين و مربى ، باعث شدن استعدادهاى درونى و پديد آمدن عقده هاىروانى و مايه شكست شخصيت وى مى گردد.
تكوين خلق و خوى  در اين دوره ، كودك نسبت به اعمال نيك و بد اطرافيان خود حساسيت خاصى دارد و عكسالعمل هاى مختلفى از خود نشان مى دهد. بدون ترديد، رفتار ظالمانه يا منصفانه ديگرانو همچنين اهانت يا تكريم آنان نسبت به كودك ،اعمال نيك و بد اطرافيان خود حساسيت خاصى دارد و عكس العملهاى مختلفى از خود نشان مىدهد. بدون ترديد، رفتار ظالمانه يا منصفانه دگران و همچنين اهانت يا تكريم آنان نسبتبه كودك ، در تكوين خلق و خوى وى و در كيفيت رشد شخصيتش اثرى بس عميق دارد.
باسپرى شدن دوره دوم كودكى ، ايام سراسر بحران بلوغ فرامى رسد. كودك از آغازدوازده سالگى تا پايان پانزده سالگى ، دوره سوم كودك ، يعنى ايام نوجوانى را مىگذراند. اثر اين دوره طوفانى در تغيير اساسى خلق و خوى كودك و رشد شخصيت اوبه مراتب مهم تر از دوره اول و دوم است .
دوران بحرانى بلوغ  به عبارت ديگر، شخصيت اطفال ، گرچه از ايام شيرخوارگى تاپايان دوره دوم ، يعنىسنين قبل از بلوغ ، همواره در مسير رشد و ترقى بوده و هر روز يك قدم پيشتر رفته است، ولى با فرارسيدن دوره سوم كودكى و تاءثيرعوامل بلوغ ، تحولات عميقى در جسم و جان كودكان پديدار مى شود. خلق و خوى آنان باسرعت و شدت دگرگون مى گردد و شخصيتشان به طور انقلابى و با وضع تازهترى رشد مى كند و خلاصه كيفيت رشد شخصيت نوجوانان در دوران بلوغ ،قابل مقايسه با دوره هاى اول و دوم كودكى نيست .
(در پايان دومين دوره كودكى ، جسم و روانمتحمل انقلاب عميق تازه اى ى گردد كه منجر بهتشكيل شخصيت بالغ مى شود و اين مرحله را دوران بلوغ مى نامند.
اين دوره با تغييرات كلى در تمامى ارگانيسم همراه است و مخصوصا فعاليت غددى در اينمرحله قابل توجه است كه بالنتيجه رشد اندامهاى تناسلى ، بزرگ شدن پستانها،بروز نشانه و شاخصهاى ثانوى ، قد كشيدن و غيره از آن ناشى مى شود و به اينترتيب تغييرات مهم و زيادى در تمام ارگانيسم به وجود مى آيد.
از نقطه نظر عصبى ، اين تحولات ، بيش از همه در حوزهاعمال روانى به وقوع مى پيوندد و تغييرات روحى بلوغ بى اندازه پيچيده و مبهم است.) (610)
تغييرات اساسى در اخلاق و عقايد  (تغييرات جسمانى كه در اوايل بلوغ روى مى دهد، تاءثير عميقى در چگونگى پرورششخصيت دارد. روش هاى نوين تازه بالغ ، نسبت به خودش و روابطش با ديگران و رغبت هاو تمايلات جديدى كه از رسيدن به بلوغ ايجاد مى گردد، يك تغيير اساسى در خوى وشخصيت وى ايجاد مى كند.
در سن دوازده سالگى ، در افكار و عقايد و ايده آلهاى كودك تغييرات كلىحاصل مى گردد. مطالعاتى كه درباره صفات و خصايص اخلاقى مورد علاقه و توجهكودكان ، از سن دوازده سالگى تا پانزده سالگى بهعمل آمده است نشان مى دهد كه در فاصله اين مدت ، نوبالغ تمايلات و رغبت هاى پيشين خودرا كودكانه مى پندارد و شروع به ستايش خصايص ديگرى در همسالان خود مى كند.
در سن دوازده سالگى ، دختر مطابق با ايده آل هاى دوران بلوغ ، مجذوب شخصيت ديگرانمى گردد، لكن چون به سن پانزده سالگى رسيد، در ظاهر خود را كاملا بالغ ميداند ومى كوشد حتى المقدور بر جذابيت و محبوبيت خود بيفزايد.
طى همين سالها، در افكار و ايده آلهاى پسر نيز در مورد رهبرى ديگران تغييراتشگرفى حاصل مى شود. كودك دوازده ساله ممكن است هنوز حس انفرادى نيرومندى داشتهباشد و قوانين و مقررات بالغان را به ديده بى اعتنايى بنگرد، لكن چون به اواسطسنين بلوغ رسيد، ميل دارد بسيارى از خصايص جديد مردانه خوى و طبع خويش را نشان دهدو اثبات كند به حد بلوغ رسيده و با وى بايد مانند مردان رفتار كند.) (611)
تمايلات ناپايدار  فعل و انفعال هاى بلوغ ، منشاء بزرگ ترينتحول طبيعى در جسم وجان نوجوان است . پديده بلوغ مزاج نوبالغان را آشفته وطوفانى مى كند و بر اثر آن تمايلاتى گوناگون و متضاد و خواهش هايى حاد وناپايدار در نهادشان شكفته مى شود. هر تمايلى آنان را به تصميمى وامى دارد و بهراهى سوق مى دهد. طولى نمى كشد كه تغيير عقيده مى دهند و از مسيرى كه رفته اندبرمى گردند، ولى همين تصميم ها و تغيير عقيده ها، پيشروى ها و عقب نشينى ها، قدرتسنجش و تشخيص نوجوانان را تقويت مى كند. به فكراشان نيرو مى بخشد و بيش ازپيش موجبات رشد شخصيتشان را فراهم مى آورد.
(دوران سوم كودكى دوره اى كه در آن تكامل اخلاق با آرامش و بدون درخشش انجام مىگيرد و فرد به تدريج خود را با محيط تطبيق مى دهد. دوران بلوغ ، سالهاى هيجان وآشفتگى هستند كه در آن تطبيق با محيط ناپايدار ومشكل مى باشد.
شخصيت در اين دوره ابتدا متغير است و از صور چندىتشكيل يافته است كه ظاهرا با شخص مورد گفت و گو و اوضاع اطراف وى متباين ومتناقض به نظر مى آيند، اما بالاخره همين صور متفاوت ساختمان آن راتكميل مى نمايند.
تشكيل شخصيت  هرگاه خيال كنيم كه اين تلاشهاى تشكيل شخصيت ، مانند ترديدهاى اوليه پيدايش غريزهجنسى ، بى اهميت و بدون فردا مى باشند، دچار خبط و اشتباه شده ايم . بالعكس ، اين هاعلامت روشن تمايل شخصيت به سوى يك جهت و امتداد اساسى مى باشند.)(612)
ارزشهاى زندگى  يكى از حالاتى كه به طور عموم در همه نوبالغان مشاهده مى شود و افكار آنان را بهخود معطوف مى دارد، توجه به ارزشهاى مختلف زندگى است . در دوران بلوغ ، نوجوانتدريجا به اهميت و ارزش امور اقتصادى ، اجتماعى ، علمى ، سياسى ، اخلاقى ، مذهبى ،زيبايى و نظاير آنها پى مى برد و به هر يك از چيزهايى كه در شئون مادى و معنوىحيات بشر مؤ ثر و مورد احتياج است و روان شناسان از آن به كلمه ارزش تعبير مى كنند،علاقه مند مى گردد.
(مفهوم ارزش . هرچيز كه يكى از احتياجات ما را رفع كند، از نظر روانشناسان ارزشناميده مى شود، اعم از اين كه آن چيز يك شى ء، يك موجود، يك حادثه يا يك فكر باشد.مفهوم ارزش ، جز آن قيمتى كه انسان در خاطر براى هر چيزىقائل شود نيست . بنابراين يك مفهوم ذهنى محسوب مى شود و ممكن است هيچ گونه ارتباطىبا معنى اجتماعى ارزش ، كه همان ارزش تجارتى يك جنس معين يا يك كار معينى است ،نداشته باشد.) (613)
تكوين اخلاق بر اساس ارزشها  تكوين اخلاق و صفات شسخصيت نوبالغان و جوانان با طرز تفكر و درجه علاقه آناننسبت به ارزش اشياء، ارتباط مستقيم دارد و خوى و خلقشان متناسب با همان ارزشها ساختهمى شود. به عبارت ديگر، جوانان اخلاق و صفات خود را با چيزهايى كه در نظرشانارزنده و مورد توجه است ، تطبيق مى دهند و شخصيت خويش را با آن ها هم آهنگ مى سازند.بديهى است هر چيزى كه در فكر جوان ارزنده تر باشد، اثر آن در پى ريزى اخلاق ورشد شخصيتش بيشتر خواهد بود.
جوانى كه علم و دين را بهترين و بزرگترين ارزش زندگى مى داند، افكار و اخلاق خودرا بر طبق آن دو تنظيم مى كند. از پى علم و دين مى رود و به صفاتى كه متناسب باتحصيل دانش و فراگرفتن دين است ، متصف مى گردد. آن كس كه ثروت ومال يا تجمل و خودآرايى و يا ورزش و اعمال قهرمانى را عالى ترين ارزش زندگى مىداند، در راه نيل به آنها قدم برمى دارد و صفات اخلاقى خود را متناسب با هدفهاى خويشمى سازد.
زيبايى هاى زندگى  خداوند در قرآن شريف ارزش هاى زندگى را به كلمه زينت تعبير فرموده و صريحاخاطرنشان كرده است كه زينت هاى زمين را وسيله آزمايش و امتحان مردم قرار داديم تا افرادنيكوكار و صحيح العمل شناخته شوند.
(انا جعلناما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا.(614) )
كامروايى ها و ناكامى ها، پيشروى ها و عقب ماندگيها، موفقيت ها و محروميتها و خلاصهخوشبختى ها و بدبختيهاى همه مردم ، عموما، ونسل جوان ، خصوصا، براساس زيبايى هاى زندگى و ارزش هاى حيات و كيفيت و كميت آنهااستوار است .
شكست شخصيت  كسانى كه از راه فعاليت هاى مشروع ، با اندازه گيرى صحيح ، در راهنيل به ارزشهاى زندگى كوشش مى كنند و از زيباييهاى اجتماعى برخوردار مى شوند،شخصيت شايسته اى به دست مى آورند و خوشبخت و كامروا، امرار حيات مى نمايند، در صفنيكوكاران قرار مى گيرند و عمر خود را به پاكى مى گذارند.
كسانى كه بر اثر سستى و مسامحه كارى از انجام وظايف مشروع و قطعى خود شانهخالى مى كنند و به ارزش هاى زندگى ، كه پايه سعادت آنهاست ، پشت پا مى زنند،شخصيت انسانى و عز اجتماعى خويش را در هم مى شكنند و زندگى را با محروميت و ناكامىمى گذرانند و سرانجام بدبخت و بدنام از جهان مى روند.
كسانى كه براثر حرص و ولع ، شهوت پرستى و عياشى يا خودپسندى و جاه طلبىدچار تندروى مى شوند و براى نيل به ارزشهاى مورد نظرشان به كارهاى ناروا واعمال غيرمشروع دست مى زنند، شخصت خود را فاسد مى كنند، به صفات ناپسند آلوده مىشوند، منفور جامعه مى گردند و عمرشان با ناپاكى و بدبختى طى مى شود و در صفبدكاران و نادرستان قرار مى گيرند و اين هاست آزمايش هاى خداوند.
خلاصه ، دوران بلوغ و ايام شباب ، براى نوبالغان و جوانان ، دوره توجه شديد بهارزش اشياء و زيباى هاى زندگى در شئون مختلف مادى و معنوى است . به همين جهت ، اخلاقآنان بر معيار ارزش هاى زندگى توسعه مى يابد و شخصيتشان بر همان اساس رشد مىكند. ضمنا جوانان بايد متوجه باشند كه صفات پسنديده يا ناپسندى را كه در اين دورهدر نها خويش پايه گذارى مى كنند، اثر بسيار عميقى در خوشبختى و بدبختى آنان درتمام دوران عمر خواهد داشت .
حساسيت جوان در مقابل ارزشها  (در نزد طفل ، مفهوم ارزش زود بيدار مى شود، اما جهت آن كاملا مشخص نيست . در واقعصورت ديگرى از ميل و آرزو مى باشد و در حدود پانزده سالگى اين مفهوم توسعه مىيابد و ناگهان شدت پيدا مى كند. جوان ،بر حسب منافع خود و افكار باطنى خويش ، درمقابل ارزشى كه براى اشياء و اعمال و اوضاعقائل مى شود، خيلى حساس مى گردد. سلامى كه به كسى مى كند، از صورت عادت خارجمى شود و براى آن ارزش قائل مى گردد. در جهانى كه جوانان براى خود به وجود مىآورند، دنياى ارزش ها در مجاورت دنياى علم و اطلاع شروع به پايه گذارى مى نمايد.جوانان اين ارزش ها را از روى كيفيت آنها معين مى كنند و آن گاه اين ارزشها در تنظيمرفتار ايشان و مشخص ساختن عقايد آنان بسيار مؤ ثر واقع مى گردند.) (615)
(در نتيجه نداى ارزشهاى زندگى ، وضع آنها نسبت به شخصيت معين مى شود و اينارزشها در داخل وجود، دستگاه منظمى توليد مى نمايد. به اين ترتيب ، به مفهوم اخلاقىشخص ، كه شخصيت اجتماعى ، بيان خارجى آن مى باشد، و در عينحال تابع يك حقيقت بالاترى است ، پى مى بريم .) (616)
براى آن كه نوبالغان و جوانان به اخلاق حميده و صفات پسنديده متخلق گردند وشخصيتشان به خوبى و شايستگى رشد نمايد و در نتيجه به سعادت واقعىنايل گردند، لازم است همواره به سه نگته اساسى متوجه باشند.
اول . ارزش ايام عمر: جوانان بايد بدانند كه هر روز از ايام زندگى آدميان به منزله يكواحد از مجموع نقد عمر آنهاست .
در نظر اولياى گرامى اسلام ، خوشبختى و سعادتكامل نصيب كسانى است كه از تمام واحدهاى عمر خود به درستى استفاده كنند و هر روز بهمقدار يك روز به كمال معنوى و رشد شخصيت انسانى خويش بيفزايند و يك قدم در راهسعادت پيشروى نمايند.
(عن ابى عبدالله عليه السلام انه قال : من استوى يوماه فهو مغبون و من كان آخريوميه خيرهما فهو مغبوط و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون و من لم ير الزيادة فىنفسه فهو الى النقصان و من كان الى النقصان فالموت خير له من الحياء.(617) )
امام صادق عليه السلام درباره رشد مداوم شخصيت و كمالات روز افزون انسان فرمودهاست : كسى كه دو روزش در بهره زندگى و رشد انسانى يكسان باشد، در معامله نقد عمرمغبون است و كسى كه امروزش بهتر از ديروزش باشد شايسته است ، كه مورد غبطهديگران واقع شود و توفيق او را تمنا كند و كسى كه امروزش بدتر از ديروز باشد،محروم از رحمت حق است و كسى كه نفس خود را پيوسته دركمال تازه اى نبيند و در معنويات خويش احساس فزونى ننمايد، در معرض كمبود و نقصقرار گرفته است و كسى كه در راه نقص قدم برمى دارد، مرگ از زندگى براى او بهتراست .
تفاوت ارزش در نظر جوانان  دوم . ارزش هاى زندگى : در نظر بعضى از جوانان ، علم و ايمان ، فضيلت و تقوا، كارو كوشش نظاير اينها، بزرگترين ارزش زندگى است . اينان شخصيت خود را بر وفق آنارزشها مى سازند و سيماى اجتماعى خويش را با دست يافتن به آنها مى آرايند.
در نظر بعضى از جوانان ، قمار و شراب ، عياشى و خوش گذرانى ، لذت و شهوترانى و چيزهايى مانند آنها، ارزنده ترين امور زندگى است . اينان نيز در راهنيل به ارزشهاى مورد نظرشان كوشش مى كنند و شخصيت اخلاقى و سيماى اجتماعى خودرا بر وفق آنها مى سازند.
تفاوت ارزش اشياء و اعمال در نظر جوانان نه تنها حاكى از اختلاف روحيه و معرف طرزتفكر آنان است ، بلكه از اختلاف نظر و هدف ها و تفاوت فعاليت جوانان مى توان بهارزش معنوى خود آنها نيز پى برد.
كسى كه كمال روحى و تعالى روانى را عالى ترين ارزش زندگى دانسته و بر اثركسب علم و ايمان در جامعه محبوب شده است ، ارزش وى همان ارزش ‍ علم و ايمان است . كسىكه همتش گردآورى مال بوده و با جمع ثروت ،جمال اجتماعى به دست آورده است ، معيار ارزش وى همانمال و ثروت است . كسى كه عالى ترين ارزش در نظرش پهلوانى و قهرمانى آمده و باسعى و كوشش به هدف خود رسيده است ، ارزش شخصيت او با ارزش پهلوانى سنجيده مىشود. خلاصه ، ميزان ارزش هر انسان ، آن صفتى است كه سيماى اجتماعى او را آراسته ودر جامعه به وى حسن و جمال بخشيده است .
(عن محمد بن على قال : قال على عليهماالسلام : قيمةكل امرءٍ ما يحسنه . (618) )
امام جواد از جدش على عليهماالسلام حديث كرده كه فرموده است : معيار ارزش هر انسانى آنچيزى است كه وى را نيكو مى كند و به او حسن وجمال اجتماعى مى بخشد.
انتخاب ارزشهاى واقعى  جوانان موظف اند با كمك تعاليم الهى و مربيان لايق ، ارزشهاى واقعى و ثمربخشزندگى را به درستى تشخيص دند و در انتخاب آنهاكمال دقت را معمول دارند و بهترين ايام عمر را در راهى صرف كنند كه سرانجام به آنانعز اجتماعى و سعادت انسانى عايد سازد.
بعضى از جوانان به گناه و ناپاكى دل مى بندند و پاره اى از كارهاى مضر و خطرناكرا از اعمال ارزنده زندگى ميپندارند، عمر شريف را در راه آنها تباه مى نمايند و به نكبتهاى آن آلوده مى گردند. پسى از آن كه فرصت گرانبهاى جوانى و سرمايه عمر عزيزاز دست شان رفت ، به خطاى خويش پى مى برند و از كرده هاى خود پشيمان مى شوند،ولى آن موقع خيلى دير شده و ندامت سودى نخواهد داشت .
(عن ابى جعفر عليه السلام قال : ما من نكبة يصيب العبد الا بذنب .(619) )
امام باقر عليه السلام فرموده است : هيچ نكبت و حادثه نامطلوبى دامنگير آدمى نمى شودمگر به سبب گناه .
از دست دادن فرصت  بعضر از جوانان به پاره اى از امور موهوم علاقه مند مى شوند و آنها را از ارزشهاىزندگى تصور مى كنند. مثلا در اوقات تحصيل و موقع مطالعه كتب درسى ، به خواندنكتابهاى بى ثمر و احيانا مضر مى پردازند و به جاى آن كهمسائل علمى و مطالب لازم و مفيد را به حافظه بسپارند، شرح زندگى ستاره هاى سينما ومطالب بى فايده را حفظ مى كنند و در نتيجه از موفقيت هاى تحصيلى و پيشرفت هاى علمىباز مى مانند. اينان نيز روزى بر فرصت از دست رفته خود افسوس مى خورند، ولىبى ثمر است .
(قال على عليه السلام : من شغل نفسه بما لا يجب ضيع من امره ما يجب . (620) )
على عليه السلام فرموده است : كسى كه خويشتن را به كارهاى غيرضرورى سرگرمكند، با اين عمل ، كارهاى ضرورى خود را ضايع و تباه نموده است .
اخلاق خوب و بد  سوم . حدود ارزشهاى اخلاقى : نكته ديگرى كه در رشد صحيح شخصيت جوانان اهميتبسيار دارد، شناختن اخلاق حميده و تميز آن از صفات ناپسند است . مشكلى كه در اين راهوجود دارد اين است كه بعضى از خلقيات پسنديده و ناپسند به قدرى با هم مشابه اند ودر مجاورت يكديگر قرار دارند كه با مختصر غفلت ممكن است خلق خوب آدمى به خلق بدمبدل گردد. مثلا عزت نفس ، كه از صفات عاليه شخصيت است ، اگر از حدش تجاوزنمايد، تكبر مذموم خواهد شد و همچنين تواضع ، كه از خلقيات حميده است ، اگر از اندازهاش بگذرد، به تملق مذموم مبدل مى شود.
(قال ابومحمد العسكرى عليه السلام : ان للسخاء مقدار فان زاد عليه فهو سرف وللحزم مقدار فان زاد عليه فهو جبن و للاقتصاد مقدارا فان زاد عليه فهوبخل و للشجاعة مقدارا فان زاد عليه فهو تهور.(621) )
حضرت عسكرى عليه السلام فرموده است : جود و سخا اندازه اى دارد كه اگر از آن تجاوزكند اسراف مى شود. احتياط و محكم كارى اندازه اى دارد كه اگر از حدش فزونتر شدترس خواهد بود. صرفه جويى و اعتدال در صرفمال اندازه اى دارد كه اگر از آن بيشتر شودبخل است و شجاعت و دليرى اندازه اى دارد كه اگر از حدش بگذرد تهور و بى باكىخواهد بود.
براى آن كه جوانان در فراگرفتن اخلاق حميده و رشد شخصيت به خطا نروند و دچارسيئات اخلاقى نشوند، لازم است همواره از تعاليم دينى و برنامه هاى علمى استفاده كنند وبا كمك راهنمايان شايسته و مربيان لايق ، در راه پرورش خلقيات خويش قدم بردارند.
وظيفه مربيان  وظيفه مربيان نسل جوان اين است كه برنامه پرورش جوانان را طورى تنظيم نمايند كهاز طرفى حاوى تمام ارزشهاى ايمانى و اخلاقى ، علمى و عملى ، جسمى و روانى و مادى ومعنوى باشد و از طرف ديگر، كيفيت و كميت مواد برنامه را طورى اندازه گيرى كنند كهاجراى آن براى جوانان سنگين و طاقت فرسا نباشد، وجد و نشاط آنان را درهم نشكند و بهنيرو و قدرتشان آسيب نرساند.
توجه به همه ارزشها  (هر دستگاهى از ارزشها را كه انتخاب كنيم ، بايد دقت كافى نماييم كه با آرزوها واميال جوان توافق داشته باشد. هدف ما بايد اين باشد كه روح نشاط در او زنده بماند.به فداكارى هاى جوانمردانه علاقه مند گردد و به خصوص قدرت دوست داشتن خود رامورد استفاده قرار دهد.
خدا، شرافت ، وظيفه و زيبايى را دوست داشته باشد و بدين وسيله همه ارزشهاى زندگىرا بزرگترين مرحله كمال خود برساند. اما در عينحال كه جوانان را در اين راه هدايت مى كنيم ، بايد امكانات ايشان را نيز از نظر دورنداريم . اگر هدف ، مافوق قدرت آنان باشد، موجب ياءس مى شود. كوششهاى شديد ممكناست موجب سقوط ناگهانى شده و يا جوان را پژمرده و مريض نمايد. راهنمايى اخلاقى نيزمانند راهنمايى بدنى بايد تدريجى باشد و اندازه گيرى شود.) (622)
اندازه گيرى قدرت و رغبت  در آيين مقدس اسلام توانايى و قدرت افراد و همچنين رغبت و نشاط آنان در اداى وظايفعبادى و انجام برنامه هاى تربيتى مورد كمال توجه قرار گرفته است . اين مطلب ضمنآيات و روايات متعددى صريحا خاطرنشان شده است .
(لايكلف الله نفسا الا وسعها.(623) )
خداوند به هيچ كس بيش از قدرت و توانايى اش وظيفه اى رامحول نمى فرمايد.
(و ماجعل عليكم فى الدين من حرج . (624) .)
خداوند عالم در انجام مقررات دينى شما را در مضيقه و تنگنا قرار نداده است .
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لا تكرهوا الى انفسكم العبادة .(625) )
امام صادق عليه السلام فرموده است : عبادت خداوند را با بى ميلى به نفس ‍ خودتحميل ننماييد.
عشق به عبادت  (قال رسول الله صلى الله عليه و آله :افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده .(626) )
رسولاكرم (ص ) فرموده : از همه مردم برتر و بهتر در پرستش الهى كسى است كه با عبادتخدا عشق ورزى كند، معانقه نمايد، بندگى پروردگار را دردل دوست بدارد و با بدن انجام دهد.
نيمى از پيروزى و موفقيت جوانان در رشد شخصيت ونيل به سعادت ، به عهده مربيان لايق و مربوط به برنامه جامع و متناسبى است كهبراى آنها تنظيم مى كنند و نيم ديگر به عهده خود جوانان و مربوط به طرزعمل آنان در اجراى آن برنامه است .
وظيفه جوانان اين است كه در راه رسيدن به ارزش هاى زندگى و تامين خوشبختى هاىمادى و معنوى ، از فرصت جوانى استفاده نمايند و نيروى خود را با اندازه گيرى صحيح ،در انجام وظايف مقرره ، طبق برنامه تنظيم شده به كار اندازند و موجبات تعالى و رشدشخصيت خويش را از هر جهت فراهم آورند.
جوانان بايد همواره به اين نكته متوجه باشند كه از نظر دينى و علمى ، هر نوع افراطو زياده روى يا تفريط و مسامحه كارى ، به سعادت و خوشبختى آنان ضرر مى زند و ازپيروزى و نيل به كمال لايقشان باز مى دارد.
براى جوانان محصل ، همان طور كه سستى و تنبلى در انجام وظايف درسى مذموم و ناپسنداست ، زياده روى در كار و فرسوده كردن جسم و جان نيز مضر و زيان بخش است . براىجوان كاسب و كارگر، همان طور كه مسامحه و كوتاهى كردن در انجام كارهاى محوله مايهعقب ماندگى و محروميت است ، زياده روى و حرص و طمع نيز مذموم و ناپسند است .
پرهيز از افراط و تفريط  خلاصه ، جوانان در راه نيل به ارزشهاى مشروع زندگى بايد مراعاتاعتدال و اندازه گيرى را بنمايند و از افراط يا تفريط بپرهيزند. عبادت به انداز، كاربه اندازه ، استراحت به اندازه ، ورزش به اندازه و بالاخره همه چيز را با اندازه گيرىصحيح انجام دهند.
اولياى گرامى اسلام ، در برنامه هاى تربيتى خود، به اين نكته عنايتكامل داشته وپيروان خويش را در اداى تمام وظايف علمى ، عملى ، عبادى ، اقتصادى ، مادى ومعنوى ، از زياده روى و افراط و همچنين از مسامحه كارى و تفريط برحذر داشته اند. دراين باره آيات و روايات بسيارى رسيده و تنها به ذكر دو روايت قناعت مى شود.
(عن ابى جعفر عليه السلام قال : قالرسول الله (ص ): ان هذاالدين متين فاوغلوا فيه برفق .(627) )
امام باقر عليه السلام از رسول اكرم صلى الله عليه و آله حديث كرده كه فرمود: اسلامدين محكم و قوى خداوند است . راه مستقيم آن را با مدارا بپيماييد و تندروى ننماييد.
سپس در ذيل حديث ، رفتار تند مردم افراط كار را به مسافرى تشبيه كرده كه در پيمودنراه ، زياده روى نموده و به مركب سوارى خود بيش از حد فشار آورده است و در نتيجهمركبش از كار افتاده و خودش از پيمودن راه بازمانده و سرانجام بهمنزل مقصود نرسيده است .
كليد ناكامى  (كالراكب المنبت الذى لا سفرا قطع و لا ظهرا ابقى . (628)
قال على عليه السلام : التوانى مفتاح البؤ س .(629) )
على عليه السلام فرموده : مسامحه و سستى كليد شدايد و مصائب است .
نتيجه آنكه اگر مربيان به وظيفه خود عمل كنند و برنامه تربيت جوانان را براساسموازنه تمام ارزشهاى زندگى ، به طور جامع وكامل با در نظر گرفتن نيرو و نشاط آنان تنظيم نمايند، و همچنين اگر جوانان نيز بهوظيفه خويش ‍ عمل كنند و برنامه خود را با علاقه مندى و دور از افراط و تندروى ياتفريط و مسامحه كارى اجرا نمايند، نتايج درخشانى نصيب آنان مى گردد و موجبات تامينسعادت مادى و معنوى و رشد شخصيتشان از هر جهت فراهم مى آيد.
علم ، ايمان ، اخلاق ، آزادى ، وجدان ، زيبايى ، خوددوستى ،مال ، لذت ، كار، شهرت ، سياست ، ورزش و چيزهايى نظاير اين ها، امور ارزنده درزندگى انسان اند. پى بردن به ارزشهاى گوناگون زندگى و احراز هر يك از آنهابراى نوبالغان و جوانان مسرت بخش و مايه رشد شخصيت آنان است ، به شرط آن كهدر راه دست يافتن بر آنها، از حدود اعتدال و مصلحت تجاوز ننمايند. در بحث هاى آيندهپيرامون بعضى از ارزشها مبسوطا گفت و گو خواهد شد. در اين بحث به اختصار دربارهدو مورد توضيح داده مى شود.
خوددوستى  يكى از حالات روانى كه در ايام شباب با شدت ظهور مى كند و در رشد شخصيت جوانان وتكوين روشهاى اخلاقى آنان اثر عميق دارد، خوددوستى شديد و عشق به ارزش خويشتناست .
خودپرستى  منشاء طبيعى خوددوستى ، غريزه حب ذات است و آن از غرايز اصيلى است كه به قضاىحكيمانه الهى در نهاد آدميان آفريده شده و از دوران كودكى تا پايان عمر، هموراه بيدار ومنشاء اثر است ، ولى در دوران بلوغ ، با بروز غريزه جنسى ،تمايل خوددوستى تشديد مى شود، تا جايى كه در نزد بعضى از جوانان به صورتخودپرستى درمى آيد. گويى در ايام بلوغ و جوانى اين دو غريزه به هم مى پيوندند وبه يك قدرت نيرومند مبدل مى شوند و نوبالغان را به شدت تحت تاءثير قرار مىدهند.
در اين دوره ، جوانان نه تنها خود را دوست دارند، بلكه از تماشاى بدن خود، از موى وروى خود، از لباس پوشيدن و آرايش خود لذت مى برند و با خود عشق مى ورزند. ممكناست اين علاقه شديد در بعضى از موارد به خوددوستى غيرعادى ، كه يك نوع بيمارىروانى است ، منتهى گردد.
موريس دبس مى گويد:
(صورت اساسى و اصلى اثبات وجود جوانان را مى توانيم به خوبى در عزت نفس يابهتر از آن در خودپرستى ايشان ، كه هيچ گاه از دوران بلوغ قوى تر و شديدتر نيست، مشاهده نماييم . خودپرستى در اين زمان به وسيله توجه زياد به بدن و به آرايششخصى هويدا مى گردد و نشانه آن لذتى است كه از مشاهده خود در آيينه نصيب شخص مىشود.
ممكن است اين صفت شدت يافته و به سير در باطن خويش و عشق به وجود خود، يعنىخودپرستى خارق العاده يا نارسيسيم منجر گردد.
طبق تجزيه و تحليل هاى روحى جديد، اين حالت نتيجه يك نوع تحريكات جنسى ، كه دروجود شخص نفوذ كرده باشد، ايجاد مى گردد.
به همين علت است كه وفور آن ، به خصوص در نزد دختركان مشاهده مى شود.) (630)
خوددوستى و رشد شخصيت  خوددوستى شديد، كه با فرارسيدن دوران بلوغ در نهادنسل جوان بيدار مى شود، يكى از سرمايه هاى پرارزش انسان است . اين خواهش طبيعى نقشمؤ ثرى در پيشرفت اجتماعى و تكوين خلق و خوى و رشد شخصيت جوانان دارد.
خوددوستى ، كه از تمايلات طبيعى بشر است ، يكى از ضرورى ترينعوامل زندگى و يكى از اركان اساسى سعادت مادى و معنوى انسان است . آدمى باخوددوستى ، ملايمات زندگى را به خود جلب مى كند و از منافرات آن دورى مى جويد.خوددوستى باعث حفظ حيات و سلامت و مايه بقاى فرد و اجتماع است .
خوددوستى اگر به اندازه باشد و به درستى رهبرى شود و در مجارى صحيح به كارافتد، منشاء بزرگترين پيروزى ها و موفقيت هاست . اينتمايل مى تواند جوانان را به فراگرفتن علم و دانش وفضل و كمال وادار كند و آنان را محبوب سازد. اينتمايل مى تواند جوانان را به صفات عاليه انسانى متصف سازد و سيماى اجتماعى آنانرا با حسن اخلاق بيارايد. خوددوستى ، محصل را بهتحصيل ، بازرگان را به تجارت ، كارگر را به كار و كشاورز را به زراعت وامى دارد.
خلاصه ، خودشناسى صحيح و خوددوستى به اندازه است كه جوانان را در راههاى صعبالعبور و پرپيچ و خم زندگى با نيرومندى و عشق و اميد به پيش مى راند و سرانجامآنان را به اوج عزت و عظمت مى رساند.
(هركس بايد به قدر و اهميت خويش پى ببرد و وجود خود را چنان كه هست بپذيرد ومحترم بشمارد، نه اين كه براى خود لياقت وكمال و برترى و مزاياى خاصى قائل باشد، بلكه خود را در جامعه عضوى مفيد سازد وبراى انجام دادن وظايف زندگى آماده نمايد.
كسى كه اعتماد به نفس دارد و به وجود خود احترام مى گذارد، از خودخواهى و نخوت برىاست و به جاى آن كه وقت گرانبها را به فكر نقايص زندگى خويش بگذراند يا بهخودستايى و تحقير دگران و بدگويى از غايبين و تمناى مدح و تعريف و تقاضاى مزد وتوجه بيتشر بپردازد، به كارهاى مفيد صرف مى كند و اين حالت در خوشبختى و رشدشخصيت و سلامت روح اهميت بسيار دارد.) (631)
مفاسد خودخواهى  اگر تمايل خوددوستى از حدود شايسته تجاوز نمايد و رنگ افراطى به خود بگيرد،مفاسد بسيارى به بار مى آورد. خوددوستى افراطى جوان را از ترقى وتكامل باز مى دارد. پرورش اخلاق حميده و ملكات پسنديده را، كه اساس ‍ رشد شخصيتانسانى است ، در وى مشكل يا غير ممكن مى سازد. عيوب و نقايصش را از نظرش پنهان مىكند و او را به خودپسندى و غرور، به توقعات نابه جا و بلندپروازى هاى بى موردوادار مى نمايد.
سد راه ترقى  (قال على عليه السلام : الاعجاب يمنع الازدياد.(632) )
على عليه السلام فرموده : خودپسندى مانع افزايشكمال معنوى و سد راه رشد انسانى است .
(عن الصادق عليه السلام : من اعجب بنفسه و فعله فقدضل عن منهج الرشد وادعى ما ليس له . (633) )
امام صادق عليه السلام فرموده : كسى كه نسبت به خود و كارهاى خود دچار خوددوستىمفرط گردد، از راه مستقيم هدايت منحرف شده و به گمراهى گراييده و چيزى را كهشايسته آن نيست ، ادعا مى كند.
(قال اميرالمؤ منين (ع ): اياك ان تعجب بنفسك فتظهر عليك النقص ‍ والشناءن.(634) )
اميرالمؤ منين (ع ) فرموده است : از خودپسندى و خويشتن دوستى مفرط پرهيز كن كه با اينصفت ، نقايص خود را آشكار مى كنى و دشمنى ها را ظاهر مى سازى .
خودپسندى بيمارى است  (علماى اخلاق حالت خودپرستى مفرط را يك نوع انحرافى مى دانند كه مى تواندتوسعه اخلاقى را بى حاصل سازد و هرگاه پايدار بماند و بهطول انجامد، صورت يك مرض روحى پيدا مى كند. اين حالت با يك نوع احساسات غرورتواءن است كه در نتيجه افراط در تصور ارزش شخصى ايجاد مى شود. اين تكبر وغرور، به خصوص نزد طبايع تودار، بسيار ديده مى شود.
علاقه به خودنمايى  صفت خودپسندى در تماس با دگران يك نوع احساس غبطه و هم چشمى شديد، مخصوصادر امور ورزشى توليد مى نمايد و شخص علاقه پيدا مى كند كه در هر مسابقه اى ازحدود خود و دگران تجاوز نمايد. عقايد شخصى توسعه و نمو مى يابد و مخصوصا درنزد دختركان توليد يك نوع نخوت مخصوص مى نمايد كه منجر به ظاهرسازى وخودنمايى مفرط مى گردد. اين موضوع نشان مى دهد كه چقدر جوانان ، براى شهرت خودنزد دگران و تمجيد از ايشان نزد مردم ، ارزشقائل اند.) (635)
بدبختانه ايام جوانى دوره شدت احساسات تند و تخيلات موهوم است . اين حالتطوفانى جوانان را اغلب از واقع بينى بازمى دارد و نمى گذارد اشخاص يا اشياء را آنطورى كه هستند، ببينند. جوانان بر اثر اين حالت روانى ، در شناسايى خويشتن وصفات خويش ، دچار اشتباه مى شوند و به خودپرستى مفرط مى گرايند و همچنين درشناختن مردم نيز به خطا مى روند و آنان را با نظر تحقير و پستى مى نگرند.
افراط در جنبه فردى  طرز تفكر جوان اصولا شاعرانه است و به طور افراط جنبه فردى دارد.به عبارت ديگر،مابين فكر او و امور مورد تفكرش توافق وجود ندارد.
براى كودك نيز تا حدى وضع به همين منوال است ، با اين تفاوت كه فكر بچه ابتدامتوجه عمل است و خود را با اشياء و موجودات متوافق مى سازد وحال آنكه طرز تفكر جوان نورسيده طورى است كه از اشياء و موجودات جدا مى شود و نمىتواند با همه كشمكش درونى كه براى تجاوز از افكار شخصى و تطابق با محيط دارد،از قيد خودپرستى رهايى يابد.
گذشته از آن ، طرز تفكر تا حدى جنبه بازى دارد. وى تماشا را دوست دارد حتى ازتماشاى شخص خود نيز لذت مى برد. فكر جوان ، مفتون و مسحور وجودى مى شود كشخصيت او را توليد مى نمايد. به همين دليل مى توان با تغيير مختصرى در معناى كلاماستاندال ، كه طرز تفكر جوان را تعريف كرده ، آن را طرز تفكر خودخواهانه ياخودپرستانه دانست ، حال آنكه طرز تفكر كودك ، طبق تعريف ژ. پياژه ، با خودبينىتواءم است .) (636)
لزوم تعديل احساسات  جوانان اگر بخواهند از تمايل خوددوستى ، كه يكى از بزرگ ترين ارزشهاى زندگىاست ، به اندازه استفاده نمايند و به شايستگى موجبات رشد شخصيت خود را فراهمآورند، بايد از آغاز دوران بلوغ ، خود را در اختيار تعاليم الهى و برنامه هاى علمى ودينى آن قرار دهند. قدم به قدم وظايف ايمانى و اخلاقى خويش را بياموزند و با علاقهمندى به كار بندند. بايد از اول ، با كمك مربيان لايق و شايسته و دلسوز، احساساتافراطى و عواطف تند خود را تعديل نمايند و به خلقيات پسنديده متخلق گردند.
جوانانى كه از برنامه هاى دينى و علمى بى نصيب مانده اند و جوانانى كه مربى لايقنداشته يا داشته ولى به دستورشان عملا بى اعتنا بوده اند، همواره در معرض انحرافهاى اخلاقى و بيمارى هاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى ،آنان را به پرتگاه هاى سقوط و تباهى سوق مى دهد. يكى از آن پرتگاه ها، كه مايهبسيارى از بدبختى ها و تيره روزى هاست ، خوددوستى مفرط يعنى خودپرستى است .
شخصيت كاذب خودپرستان  خودپرستى جوانان را كور و كر مى كند و از درك حقيقت عاجزشان مى سازد. جوانانخودپرست همواره به خويشتن متوجه اند و جز خود كسى را نمى بيند. خودپرستان متوقعاند كه مردم از تشخيص غلط آنان پيروى كنند ومثل خودشان آنها را بزرگ بشناسند و بزرگ ترين احترام را درباره آنانمعمول دارند.
اينان ، براى آن كه شخصيت كاذب شان در هم شكسته نشود و ارزش موهوم خود را هموارهمحفوظ نگهدارند و براى آن كه خود را از هر جهت شايسته و نيرومند معرفى كنند و هرگزدر مقابل رقباى خويش اظهار ضعف و ناتوانى ننمايند، گاهى برخلافميل باطنى رقباى خويش اظهار ضعف و ناتوانى ننمايند، گاهى برخلافميل باطنى و عقيده قلبى خود به كارهاى ناروا و احمقانه اى دست مى زنند و احيانا گناهانبزرگى مرتكب مى شوند و به جاى احراز شخصيت بهتر و كسب آبرو و حيثيت بيشتر،ارزش موجود و آبروى به دست آمده را نيز از كف مى دهند.
خودخواهى و اعمال احمقانه  (شاختر مى گويد: جوانى را مى شناختم كه از قمار نفرت داشت ، ولى براى آنكه درجمع رفقا مورد تحقير و تمسخر نباشد و از دگران در جوانى و بى باكى عقب نماند ورفقا را از دست ندهد، در مجلسشان حاضر مى شد و شايد بى باكانه تر از همه بازىمى كرد.
اين نوع پيروى از جمعيت و ترس از مخالفت و تنها ماندن احيانا سرزنش ‍ شنيدن ، خواه درزندگى عادى يا اجتماعى ، دليل بر ناپختگى و سستى اخلاق است .) (637)
(در فرانسه ، چهار دختر از خانواده هاى مرفه و پولدار تصميم به قرعه كشى عجيبىگرفتند. روى هر يك از قرعه ها يكى از اين جملات را نوشتند. من خودكشى خواهم كرد.دختر خوبى خواهم شد. خودفروشى خواهم كرد. دزدى خواهم نمود. يكشنبه بعد، يكى ازآنها به نام ايزابل رگ خود را زد. مارى يك پالتو دزديد. آنى اخلاقش بهتر شد و جيتىخود را تسليم دگران نمود.) (638)
عشق به مسائل سياسى  يكى ديگر از امورى كه در نظر جوانان بسيار ارزنده و زيبا جلوه مى كند و توجه آنان رااز هر جهت به خود معطوف مى دارد، مسائل سياسى است . جوانان با كنجكاوى و دقت فراواناخبار سياسى را در جرايد مى خوانند و به سخنان سياستمداران ، با علاقه و رغبت گوشمى دهند. درباره مطالب سياسى فكر مى كنند، آنها را تجزيه وتحليل مى نمايند و پيرامون هر يك به بحث و انتقاد مى پردازند.
مسائل سياسى در نظر جوانان به قدرى مطبوع و دلپذير، ارزنده و مهم و محرك وپرهيجان است كه در بعضى از مواقع چنان اوقات و افكار آنان را در اختيار خود مى گيردكه گويى كارهاى عادى و خانوادگى يا برنامه هاى درسى و تحصيلى و خلاصه ،وظايف ضرورى خود را به كلى فراموش ‍ كرده اند.
بدون ترديد تحليلمسائل سياسى جهان و دقت در گفتار و رفتار سياستمداران بشر و طرز تصميم آنان درموارد مختلف ، نقش مؤ ثرى در شكفتن عقل و پرورش فكر و توسعه هوش و رشد شخصيتجوانان دارد، به شرط آنكه در اين راه از حدود مصلحت واعتدال تجاوز ننمايند، دچار افكار حساب نشده و احساسات افراطى نشوند، سرمايهپرارج خود را به رايگان از كف ندهند و از تحصيلات علمى و فعاليتهاى اقتصادى وكارهاى مفيد و ثمربخش بازنمانند.
علاقه به اكتشافات اشياء  جوانان ، عاشق اكتشاف اشياء و شناختن اشخاص هستند. جوانان مى خواهند به حقايقموجودات و وقايع پى ببرند و درباره آنها اظهار علم و اطلاع شوند و بدين وسيله ارزششخصيت خود را بالا ببرند و خويشتن را براى زندگى وسيع و دامنه دار اجتماعى مجهزنمايند، ولى بر اثر نارسايى اطلاعات علمى و كمى تجربيات اجتماعى ، بسيار اتفاقمى افتد كه در هر دو مورد دچار خبط و خطا مى شوند و از درك حقيقت اشياء يا اشخاص ‍عاجز مى مانند.
توقع نابه جاى جوانان  در مورد اكتشاف اشياء، جوانان به خود حق مى دهند كه در دقيق ترينمسائل علمى يا دينى يا سياسى مداخله كنند، صريحا نفى و اثبات نمايند و مانند يك فردمحقق و آزموده سخن بگويند و متوقع اند دگران گفته آنها را بپذيرند و نظرياتشان راتاييد نمايند، با آن كه در مسائل يا هيچ اطلاعى ندارند يا آن كه اطلاعاتشان بسيار محدودو سطحى است .
(در كلاس هاى بزرگ مدارس ما، افراط و ماليخولياىاستدلال كاملا محسوس است . به خصوص محسوس است كه جوانان ابتدا بهميل خود، ماسك عدم اطمينان و عدم اطلاع به چهره خود مى زنند تا بعدها با طمطراق وفصاحت و بلاغت ، استدلالات خود را به طرف بنمايانند.
فكر خام و بلندپروازى  عبارت جوانان كه از لحاظ استعمال لغات و انسجام مطالب خيلى غنى تر از عباراتاطفال است ، قابل بيان كردن افكار عميق مى باشند، اما در غالب موارد، اين عبارات جز يكلباس گل آلود و گشاد چيزى نيستند. غالب اوقات در ابتداى امراز بوسوئه تقليد مىكنند و حال آنكه مطالب ، جز يك نثر عادى شوراى كشاورزى چيزى نيست .
علت اين است كه اينان در مدت كوتاهى لغات متعدد آموخته اند و فرصت كافى براى هضمو جذب و تعيين موارد استعمال واقعى اين لغات پيدا نكرده اند. خودشانخيال مى كنند كه فهميده اند، اما فهم آنها غالبا ناقص و نصفه است .
آنان به ميل خود سخنان حكيمانه مى گويند و منظور از آنميل و لذت ، دانستن يا پند دادن نيست ، بلكه مى خواهند برهمه ثابت شود كه حق با آنهاست، حتى در نزد بعضى از آنها يك نوع تعصب و جمود استدلالى مشاهده مى شود كه در حالاتبعد تبديل به يك نوع مرض نظم و ترتيب فكرى مى گردد.) (639)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation