بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

نكوهش از رفتار ناپسند  على (عليه السلام ) در راه مسافرت شام ، با سربازان خود به شهر انبار آمد. در خارجشهر، مردم به رسم و آيين دوره ساسانيان ، كنار جاده ، زير آفتاب ، به انتظار ايستادهبودند. كوقعى كه رئيس مملكت به صف مستقبلين رسيد، كدخدايان و تجار و بزرگانشهر يك باره به سوى آن حضرت هجوم بردند و در ركابش پياده شروع كردن بهدويدن . على (عليه السلام ) از مشاهده اين حركت و هن اور و ذلت بار، كه منافى باآزادگى و شرافت اسلامى بود، سخت ناراحت شد. پرسيد: اين چه كارى بود كه كرديد؟
گفتند: اين رسم و روش ماست كه به منظور بزرگداشت امرا و فرمانروايان خود انجام مىدهيم . على (عليه السلام ) آن روش تحقير اميز را به شدت نكوهش كرد و فرمود: امرا وزمامدارانتان از اين كار بهره اى نمى برند، ولى شما با اينعمل موهن ، خويشتن را در دنيا به رنج و مشقت مى اندازيد و خود را حقير و خوار مى سازيد.به علاوه ، رد آخرت نيز عذاب و مشقت خواهيد داشت و براى تن دادن به پستى و ذلت كيفرخواهيد شد.
سپس فرمود: چه زيان آور است مشقتى كه آدمى از پى آن عذاب و كيفر بيند و چه پرمنفعتاست آسودگى و آرامشى كه با آن ايمنى از عذاب الهى باشد.
رفاقت با احترام متقابل  رفاقت . در برنامه اخلاقى اسلام ، رفاقت افراد مسلمين با يكديگر بايد بر اساسفضيلت و عدالت و بر پايه احترام متقابل و تكريم شخصيت يكديگر باشد. اين مطلببه عنوان حق رفيق در روايات اسلامى تصريح شده است . كسى كه اين حق اخلاقى رامراعات نمى كند و به عزت و شخصيت رفيق خود توجه ندارد، شايسته دوستى و رفاقتنيست .
(قال على بن الحسين (عليه السلام ): و اما حق الصاحب فان تصحبهبالفضل ماوجدت اليه سبيلا و الافلا اقل من الانصاف و ان تكرمه كما يكرمك )(931)
حضرت سجاد (عليه السلام ) فرمود: حق رفيق اين است كه با او بر اساس ‍تفضل عواطف عاليه انسانى برخورد نمايى و در مواردى كه قادر بهتفضيل اخلاقى نيستى بايد از مرز عدل و انصافتنزل ننمايى و موظفى كه رفيقت را همواره احترام كنى همانطور كه او محترمت مى دارد.
(قال رسوا الله صلى الله عليه و آله : لا خير لك فى صبحه من لا يرى لك من الحقمثل ماترى له . (932) )
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : كسى كه تو به حقوق او توجه دارى ،ولى او به حق تو توجه نمى كند رفيق خوبى نخواهد بود و براى مصاحبت شايستگىندارد.
اولياى گرامى اسلام در راه حفظ عزت نفس و شرافت پيروان خود، نه تنها آنان را ازرفاقت مردم حق ناشناس و دور از فضيلت و اخلاق بر حذر داشته اند، بلكه توصيه كردهاند با كسانى كه نسبت به شما از نظر مالى و اجتماعى در سطح بالاترى قرار دارندنيز رفاقت و مصاحبت نكنيد و از اين راه خويشتن را در معرض خوارى و ذلت قرار ندهيد.
( ابى بصير قال قلت للصادق (عليه السلام ) يخرجالرجل مع قوم مياسير و هو اقلهم شيئا فيخرجون النفقه و لا يقدر هو ان يخرجمثل ما اخرجوا، قال : ما احب ان يذل نفسه ، ليخرج مع من هو مثله . (933) )
ابى بصير به امام صادق (عليه السلام ) عرض كرد: مردى كم بضاعت ، با افراد متمكنو ثروتمند رفيق سفر مى شود. آنان با ثروت بسيارى كه دارند، آزادانه مصارفمسافرت را مى پردازند، ولى او قادر نيست مانند آن ها خرج كند. امام فرمود: دوست ندارمكه خود را ذليل و پست نمايد، البته با كسانى رفيق راه شود كه در ثروت هم مانند وىهستند.
(قال جعفر (عليه السلام ): اذا صحبت فاصحب نحوك و لا تصحبن من يكفيك فان ذلكمذله للمومن . (934) )
امام باقر (عليه السلام ) فرموده است : با اقران وامثال خود مصاحبت كن و با كسانى كه مساعدت و كمك آنان بى نيازت مى سازد، رفاقت مكنچه اين كار مايه ذلت و خوارى است .
ثرو، يكى از عواملى كه ممكن است عزت نفس و شرف انسانى را درهم بشكند و آدمى را بهپرتگاه پستى و دنائت بكشاند، موضوع مال است . اسلام از يك طرف مردم را به كار وفعاليت تشويق نموده تا از درآمد مشروع خود با عزت زندگى كنند و دست سؤال به روى مردم نگشايند و از طرف ديگر، آنان را از حرص و طمع بر حذر داشته تابنده ثروت نشوند و به افراط و زياده روى نگرايند. چه در هر دو صورت شرافتشاناز كف مى رود و خوار و ذليل خواهند شد.
(قال على (عليه السلام ): المسئله طوق الذله تسلب العزيز عزه و الحسيب حسبه .(935) )
على (عليه السلام ) فرموده است : گدايى طوق ذلتى است كه عزت را از عزيزان وشرافت خانوادگى را از شريفان سلب مى كند.
(و عنه (عليه السلام ): المذله و المهانه و الشقا فى الطمع و الحرص . )(936)
و نيز فرموده : ذلت و پستى و بدبختى ، در خوى ناپسند حرص و آز نهفته است .
آنان كه با شرافت نفسانى و سجاياى اخلاقى خود گرفته اند و آنان كه عزيز النفس ومنيع الطبع بار آمده اند و به ارزش انسانى خود واقف هستند، همواره با علو همت و بى نيازاز مردم زندگى مى كنند و هرگز شرافت نفسانى خويش را از كف نمى دهند.
در مكتب آسمانى اسلام ، فقر و بى چيزى شرافتمندانه ، بر ثروت و تمكن موهن و ذلتآور ترجيح دارد. پيروان واقعى آن مكتب ، با تهى دستى و گرسنگى مى سازند و زيربار پستى و خوارى نمى روند.
(للفقرا الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعون ضربا فى الارض ‍ يحسبهمالجاهل اغنيا من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس الحافا. (937) )
انفاق خالصانه و توام با عز و احترام ، شايسته تهى دستان با شرافتى است كه در راهاعلاى حق به مضيقه افتاده اند و اكنون بر اثر ناتوانى ، قدرت كار و فعاليت ندارند.به قدرى عفيف اند كه اگر كسى از وضع واقعى آن ها آگاه نباشد، غنى و ثروتمندشانمى پنداررد. اينان با عزت نفس و مناعت طبعى كه دارند، هرگز بهذل سوال تن نمى دهند و از مردم تقاضاى عجزآميز نمى كنند.
(قال على (عليه السلام ): الصبر على الفقر مع العزاجمل من الغنى مع الذل . (938) )
على (عليه السلام ) فرموده : بردبارى در فقر توام با عزت ، بهتر از ثروت آميختهبه خوارى و ذلت است .
(و عنه (عليه السلام ): الجوع خير من ذل الخضوع . (939) )
و نيز فرموده است : گرسنگى بهتر از ذلت سرافكندگى و زبونى است .
خلاصه آن كه در مكتب آسمانى اسلام ، احترام به عزت و شرافت و اجتناب از خوارى و ذلت، يك اصل ثابت و لا يتغير در جميع شئون مادى و معنوى مسلمين شناخته شده است .قانونگزار اسلام ، تمام مقررات فردى و اجتماعى كشور را با توجه به آن خوى انسانىوضع نموده و همه برنامه هاى دينى را با آن هم آهنگ ساخته است .
رژيم استبداد و كيفرهاى خشن  در كشورهاى استبدادى كه شرافت نفس و شخصيت افراد ارزش و اعتبارى ندارد و مردم مانندحيوانات اسير، زندگى مى كنند، براى حسن اجراى دستورهاى مستبدانه ، مقررات كيفرىخشن لازم است ، در آن جا، مردم بايد از شكنجه و عذاب بترسند تا وظايفى را كه بر عهدهآنان گذارده شده ، به خوبى انجام دهند.
برعكس ، در كشورهاى قانونى كه عزت نفس و شرافت مردم موردكمال توجه و احترام است و هر فردى به حيثيت و آبروى اجتماعى خويش ‍ عنايت مخصوصدارد، نيازى به وضع قوانين كيفرى خشن و اعمال شكنجه و عذاب نيست . در آن جا ترس ازننگ و رسوايى اجتماعى و نگرانى از انزجار و تنفر عمومى بهترين محرك مردم در انجاموظايف و نيرومندترين وسيله براى حسن قوانين است .
(در حكومت هاى استبدادى ، كه اساس آن ها بر ترس وحشت است ، سختى كيفرها مناسب مىباشد. ولى براى حكومت هاى مشروطه و جمهورى ، كه بر پايه شرافت و تقوا بر قرارشده ه شدت مجازات مناسب نيست .
در دولتهاى معتدل ، حب و طن و خجالت و ترس از سرزنش ، عواملى هستند كه مانع از وقوعجنايات مى شوند و بزرگترين مجازات يك عمل بد، همين خواهد بود كه وقوع آن بهثبوت برسد و مرتكب را شرمسار كند. بنابراين ، قوانين مدنى با سهولت ، مرتكبين راتنبيه مى كند و احتياج زيادى به قدرت نيست .
در اين قبيل دولت ها، قانون گزاران خوب سعى مى كنند از وقوع جرايم جلوگيرى نمايندو به مردم اخلاق خوب تعليم دهند، نه اين كه آن را شكنجه نمايند و بر سختى و شدتمجازات بيفزايد.)(940)
مونتسكيو مى گويد:
(در زمان ما فرار از خدمت نظام در جنگ فراوان است . براى اين كار، كيفر فراريان رااعدام مقرر داشتند. با اين حال فرار از جنگ كمتر نشده است .
علت اين قضيه خيلى طبيعى است زيرا سربازى كه عادت دارد هر روز، زندگى خود را درمعرض خطر بيندازد، اين مجازات را حقير مى شمارد، يا چنان وانمود مى كند كه حقير است .ولى همين سرباز عادت دارد كه دائما از ننگ بترسد و پس لازم است كيفرى به او بدهندكه آثارش در تمام مدت عمر باقى باشد و او را همواره ننگين بدارد. در اين صورت ، باوضع مجازات اعدام در چنين موردى ، در واقع كيفر را تخفيف داده اند، در حالى كه تصور مىكردند كيفر شديدى برقرار نموده اند.
مدرم را از راه هاى افراطى نبايد هدايت نمود، بلكه بايد به طبيعت تاسى كنيم كهخجالت را مانند يك بليه براى مردم خلق كرده است و بزرگترين قسمت مجزات را، ننگتحمل مجازات قرار دهيم .)(941)
مجازات ننگ و بدنامى  پيشواى عالى قدر اسلام ، در چهارده قرن قبل ، به منظور حسن اجراى مقررات دينى و كيفرمجرمين و گناهكاران ، از ننگ و بدنامى اجتماعى و نفرت و انزجار عمومى استفاده نمود و بهپيروان خود خاطر نشان كرد كه از رفاقت با گناهكاران بپرهيزند و با آنان به گرمىو گشاده رويى برخورد نكنند و بدين وسيله از وقوع جرايم و جنايات جلوگيرى نمايند.براى نمونه ، به يك مورد كه مربوط به فرار از خدمت سربازى است و مونتسكيودرباره آن سخن گفته ، اشاره مى شود.
رسول اكرم ، به منظور تجهيز لشكر براى جنگ تبوك ، بسيج عمومى كرد. سپاهياناسلام ، خود را آماده كردند و روز مقرر از مدينه خارج شدند و رهسپار جبهه جنگ گرديدند،ولى سه نفر از انصار به نام هاى كعب بن مالك ،هلال بن اميه و ابن ربيع ، بدون عذر موجه و قانونى ، از دستور آن حضرت سرباز زدندو در مدينه ماندند.
موقعى كه پيغمبر اسلام با سپاه خود به مدينه بازگشت ، آن سه نفر به منظورعذرخواهى از تخلف خود به محضر آن حضرت شرفيات شدند و از كرده خود پوزشطلبيدند. ولى رسول اكرم با آنان حرف نزد و به مسلمين هم دستور داد كه با آن ها سخننگويند. در نتيجه ، تمام مردم حتى كودكان افراد خانواده خود آنها نيز با آن سه نفرترك مراوده و مكالمه كردند. تنها، كسانشان ، در مواقع غذا، نزد آنان مى آمدند و بدونآنكه سخنى بگويند، ظرف طعام را كنارشان مى گذاردند و مى رفتند.
شكنجه بى اعتنايى مردم  اين جريان در حدود پنجاه روز به طول انجاميد و آن سه نفر از اين وضع طاقت فرسا بهجان آمدند. بعضى از روزها بر اثر شدت ناراحتى ، شهر مدينه را ترك مى گفتند و بهتپه ها و كوه هاى اطراف پناهنده مى شدند و پيوسته در پيشگاه الهى ازعمل خود اظهار پشيمانى و ندامت مى كردند و با ديده اشكبار در خواست عفو و بخشش مىنمودند. سرانجام خداوند توبه آنان را قبول كرد و گناهشان را بخشيد.(942)
(و على الثلاثة الذين خلفوا حتى اذا ضاقت عليهم الارض بمار حبت و ضاقت عليهمانفسهم و ظنوا ان لاملجا من الله الا ثم تاب عليهم لبتوبوا ان الله هو التواب الرحيم .)(943)
توبه آن سه افسر متخلف پذيرفته شد. آنان درطول ايام مجازات ، از كيفر ترك مكالمه مردم چنان به ستوه آمدند كه زمين بت همه وسعتشبر آنان تنگ شد و از ناراحتى جانشان به تنگ آمد و دانستند كه براى نجات از كيفر الهى، پناهى جز خداوند نيست . توبه كردند. خداوند آنها را بخشيد كه پرودگار توبهپذير مهربان است .
يك روز، رسول اكرم ، بعد از اداى فريضه صبح ، بشارتقبول توبه و پايان دوره محروميت و محكوميت آن سه نفر را اعلام نمود و بدين وسيله حياتاجتماعى آنان را تجديد كرد و عز و حيثيتشان را برگردانيد. اين خبر مهيج ، شهر مدينه راغرق شادى و مسرت كرد و موجى از وجد و سرور در بين تمام طبقات مردم پديد آورد.
پيشواى اسلام ، افسران متخلف را به زندان و شكنجه و اعدام محكوم نساخت ، بلكه از عزتو شرافت اجتماعى استفاده كرد و به كيفر ننگ و بدنامى مجازاتشان نمود. اعراض و بىاعتنايى مردم براى آنها از هر زندانى سخت تر و از هر كيفرى جانكاه تر بود. با آن كهظاهرا آزادى داشتند و مى توانستند در جامعه رفت و آمد كنند، ولى فشار افكار عمومى ، دنيارا در نظرشان تنگ و زندگى را غير قابلتحمل ساخته بود.
انگيزه درستكارى  آرى ، در كشورهاى كه اركان اجتماع براساس عزت و شرافت استوار باشد، براى حسناجراى قوانين لازم نيست همه جا از كيفرهاى خشن استفاده شود، زيرا در نظر مردم شرافتمند،مجازات ننگ و بدنامى به مراتب از شكنجه و زندان و اعدام سخت تز است .
شرف انسانى ، خود انگيزه درستكارى و محرك آدمى در راه وظيفه شناسى است . كسى كهبا كرامت نفس و شرافت طبع پرورش يافته و با سجيه عزت و فضيلت بار آمده است بهتمايل روانى و به كشش اخلاقى و انسانى به راه درستكارى و انجام وظيفه مى رود.
(قال على (عليه السلام ): الكريم يرى مكارم افعاله دينا عليه يقضيه .)(944)
على (عليه السلام ) فرموده : در نظر انسان شريف و كريم النفس ، نيكوكارى و حسنعمل ، دينى است كه بر ذمه اوست و خويشتن را به اداى آن مواظف مى داند.
ايام شباب ، دوران شرافت دوستى و عزت خواهى است .
جوان و شرافت دوستى  جوانان به طور طبيعى عاشق سربلندى و مناعت طبع هستند و از چيزى كه باعث كمترين ذلتو تحقيرشان گردد، سخت گريزان و متنفرند.
خواهش عزت ، كه در ايام جوانى به شگفتگىكامل مى رسد، يكى از اركان اساسى سعادت بشر است . اگر جوانان بتوانند آنتمايل عالى فطرى را همواره در نهاد خود زنده و حاكم نگاه دارند و رفتار و گفتار خويشرا با آن هم آهنگ سازند، توانسته اند اساس سعادت انسانى خود را براى تمام دوران عمرپايه گذارى كنند و زمينه خوشبختى و كاميابى دائمى خويش را فراهم آورند. برعكس ،اگر به شرافت انسانى و عزت نفس خود پشت پازدند و براى تن دادن به ذلت وفرومايگى آماده شدند، با اين عمل زمينه بدبختى و پستى خود را فراهم آورده و در راهسقوط و تباهى قدم برداشته اند.
(قال على (عليه السلام ): الرجل حيث اختار لنفسه ، ان صانها ارتفعت و ان ابدالهااتضعت .) (945)
على (عليه السلام ) فرموده : ارزش شخصيت هر فردى وابسته به روشى است كه اتخاذمى كند. اگر نفس خود را از پستى و دنائت بر كار نگاه داشت ، به مقام رفيع انسانىنايل مى شود و اگر عزت و حيثيت معنوى خويش را ترك گفت ، به پستى و ذلت مىگرايد.
جوانى كه داراى عالى ترين عزت نفس و شرافت انسانى است ، نه تنها به ذلت گناهتن نمى دهد و شخصيت عزيز خويش را با تجاوز به حقوق دگران خوار نمى كند، بلكهآن قدر بلند همت است كه اگر به دگران خدمتى نمايد، از آنان پاداش نمى خواهد و باتوقع تمجيد و قدر دانى ، خود را زبون و فرو مايه نشان نمى دهد.
عن الصادق (عليه السلام ) فرموده است : بدان كه هرعمل كريمانه و كار پسنديده اى را كه درباره يكى از بندگان خدا انجام داده اى ، در واقعبه شخص خود احترام نموده اى و شرف خويشتن را زيبا ساخته اى . پس هرگز تشكرخدمتى را كه در باره خود كرده اى ، از دگران مخواه .
جوانى كه به عزت نفس و شرافت انسانى پشت پازده و از تن دادن به ذلت و خوارىمضايقه ندارد، همواره در معرض ناپاكى و انحراف است ، او از ننگ و بدنامى نمى ترسدو ممكن است براى نيل به تمنيات نفسانى خويش ، به هرعمل پليد و ناروايى دست بزند.
(قال على (عليه السلام ): من تذلل لابناء الدنيا تعرى من لباس ‍ التقوى .)
على (عليه السلام ) فرمود: كسى كه در مقابل شيفتگان دنيا اظهار ذلت كند و براىدلباختگان مال و مقام ، تن به خوارى بدهد، با اينعمل ، جامه تقوا و پاكى را از خود به در آورده است .
عزت نفس و درستكارى  شرافت اخلاقى و عزت نفس ، به قدرى در وظيفه شناسى و از وجود آنان به نفع مقاصدظالمانه و پليد خود استفاده كنند، بايد كسانى را انتخاب نمايند كه از كودكى در خانوادههاى پست و فرومايه بار آمده باشند و اساسا معنى عزت نفس و شرافت انسانى را دركنكنند، و اگر در فكر استفاده از وجود افراد با شرافت افتند، بايد در قدماول به وسيله تهديد يا تطميع ، عزت نفس ‍ و شخصيت آنان را در هم بشكنند و انديشهفضايل اخلاق و ملكات انسانى را از صفحه خاطرشان بزدايند و سپس به كارهاى پست وپليد وادارشان سازند.
(متاءسفانه كشفيات روان شناسى را نازيهاى آلمانى براى زجر و شكنجه و پست كردنو كشتن روح همنوع خود به كار مى بردند. از اردوهاى كار اجبارى همگى شنيده و خوانده ايم، لكن حقيقت مهيب تر از آن بوده كه زبان و قلم از عهده شرح آن بر آيد.
جرايم اخلاقى در جنگ دوم  تبل هايم ، روانشناس معروف ، كه يك سال در حبس نازى ، بوده مى نويسد: پليس مخفى ازاردوى كار اجبارى چندين منظور دارد. يكى آن كه اراده و شخصيت را از فرد بگيرد و او راآلتى بسازد و جزئى از دستگاه كند. دوم آن كه مردم را از رفتار سختى كه با زندانيانمى شود، به وحشت بيندازد و از خيال هر نوع مخالفت باز دارد. سوم تهيه اعضاىقابل اعتماد براى پليس ‍ مخفى ، كه در نتيجه مشق و عادت ، هر گونه حس رقت و ترحم رااز دل بيرون كرده باشند. چهارم ، سعى در تغيير طبيعت و غرايز بشرى به نفع مرامحكومت نازى ، يعنى به جاى آن كه از غرايز انسانى ، اگر چيزى منحرف باشد، آن رااستوار كنند، سعى مى كردند كه غرايز سالم را با فشار و اجبار از طريق سلامتبرگردانند. پنجم ، يكى ديگر از مقاصد نازى اين بود كه روح زندانى را چنان ضعيف وبيمار كند كه به حال طفوطيت برگردد. يعنى فعلا جز بهحال حاضر به چيزى فكر نكند و آينده دور را نبيند و دائما به رفع حوايج مادى خودسرگرم باشد. اين بود كه در هر حال و بدون جهت و لزوم ، نهايت شدت و سخت گيرى رابه زندانى مى كردند تا حركاتى بچه وار از او ناشى شود. نه تنها براى قضاىحاجت وقت معينى نگذاشته بودند، بلكه در آن وقت هم ، گاه به زندانى اجازه خروج نمىدادند تا خود را ملوث كند.
زندانيان بايستى مثل اطفال به يكديگر تو خطاب كنند، ولى نسبت به زندانيان نهايتاحترام را به عمل بياورند و هر دفعه در خطاب تمام عناوين او را تكرار نمايند.
مشقت ديگرى كه براى بر هم زدن احوال و كوچك كردن روح زندانيان بر آنانتحميل مى كردند، بردن سنگ هاى وزين از يك نقطه به نقطه ديگر و باز آوردن آنها بهجاى اول بود.
بر اثر اين تدابير روان شناسى ، زندانيانمثل اطفال ، به گذشته و آينده بى توجه مى شدند و براى سرگرمى قصه ها مى گفتندواز خود حكايت نقل مى كردند كه غالبا دروغ بود و اگر دروغشان معلوم مى شد، بىخجالت ، با دگران به دروغ خود مى خنديد.
خوى قساوت و بيدادگرى  رفته رفته ، آن عده از زندانيان كه به شدائد محبس خو مى گرفتند و قواعد واعمال پليس مخفى به نظرشان عادى و طبيعى مى آمد، به زندانبانى و آزار ديگرانگماشته مى شدند و چنان قساوت و بيدادى از خود نشان مى دادند كه موجب رضايت وخرسندى مير غضبان روان شناس ‍ مى گرديد.)(946)
چه بسا دختران و پسران جوان كه در خانواده هاىاصيل و شريف تربيت شده و با فضايل اخلاقى و ملكات انسانى پرورش يافته بودند،بر اثر وسوسه هاى خائنانه افراد فاسد و بى ايمان ، از مسير صحيح خود منحرفگشتند. به هروئين و مشروب معتاد گرديدند. رفته رفته سرمايه شرافت و عزت نفس رااز كف دادند و سرانجام به دزدى و بى عفتى و به ناپاكى و گناه آلوده شدند و درمنجلاب فساد و تباهى سقوط كردند.
سعادت در حفظ شرافت  جوانان ، اگر بخواهند همواره انسان واقعى باشند و دوران حيات را با خوشبختى وسعادت بگذارنند، اگر بخواهند هميشه سربلند و با افتخار زندگى كنند و دچار تيرهروزى و بدنامى نشوند، بايد با قاطعيت كامل در حفظ شرافت انسانى خويش بكوشند و آنگوهر گران بها را از دستبرد دزدان اخلاقى مصون نگاه دارند. بايد از گناه ، كه مايهذلت نفس و پستى شخصيت است ، بپرهيزند و هرگز به كارهايى كه با عزت نفس و مناعتطبع ناسازگار است ، تن ندهند.
سعادت و خوشبختى كامل بشر در پرتو اجراى تمام برنامه هاى منفى و مثبت به دست مىآيد. برنامه منفى اجتناب از گناهان و برنامه مثبت ، ارتكاب فرايض و سنن است . خطربزرگى كه سعادت بشر را تهديد مى كند و مى تواند آدمى را سيه روز و بدبختنمايد، گناه و ناپاكى است . اگر جوانان در حفظ عز ايمانى و شرافت نفسانى خويشپافشارى كنند و با اراده جدى ، خود را از قسم گناه و پليدى بركنار نگاه دارند وخلاصه برنامه منفى را به خوبى اجرا نمايند، به آسانى مى توانند برنامه هاى مثبترا نيز عملى كنند و در پرتو اخلاق حميده و رفتار پسنديده ، خويشتن را به سعادتواقعى و كمال انسانى برسانند.
(قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ): غالبوا انفسكم على ترك المعاصىتسهل عليكم مقادتها الى الطاعات .(947) )
اميرالمؤ منين فرموده است : با ترك گناهان ، بر نفس سركش خود غلبه كنيد تا عنانش رادر دست گيريد و به آسانى در راه اطاعتش بكشانيد.
كسى كه اسير هواى نفس خويشتن است و نمى تواند خود را از گناه و ناپاكى بر كناربر كنار نگاه دارد، كجا مى تواند نفس خويش را بهفضائل اخلاقى متخلق نمايد و خود را انسان واقعى بسازد.
جوان و رفاقت  قال الله العظيم فى كتابه : ... يا ويلتى لم اتخد فلا نا خليلا (948)
نياز بشر به رفاقت  فرزندان بشر، در تمام ادوار زندگى ، از ايام كودكى و جوانى تا روزگار كهولت وپيرى همواره نيازمند رفاقت و دوستى دگران هستند. همان طور كه آدمى از داشتن رفيقموافق و دوست يك دل ، احساس مسرت مى كند و از مصاحبتش خشنود مى كرد همچنين از تنهايىرنج مى برد و از نداشتن هم صحبت شايسته و مناسب آزرده خاطر متاءثر مى شود.
رفقا و دوستان نه تنها با هم انس مى گيرند و با مصاحبت و همنشينى موجبات شادمانى ونشاط يكديگر را فراهم مى سازد بلكه هر دوستى به مقياس درجه رفاقت و دوستى درامور مادى و معنوى رفيق خود نفوذ مى كند و هر يك دانسته يا ندانسته ، روى عقايد و اخلاقو رفتار دگرى اثر مى گذارد.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : المرة على دين خليله و فرينه . )(949)
تاءثير رفيق  رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : روش آدمى بر طبق مذهب و سيره دوستصميمى و رفيق دلبندش خواهد بود.
(روى ان سليمان (عليه السلام ) قال : لاتحكموا علىرجل بشى ء حتى تنظروا الى من يصاحب فانما يعرفالرجل باشكاله و اقرانه و ينسب الى اصحابه و اخدانه .(950) )
حضرت سليمان فرموده است : درباره كسى به نيكى يا بدى قضاوت نكنيد تا رفقايشرا ببينيد چه آن كه آدمى از امثال و اقرانش شناخته مى شود و به صفات همنشينان و دوستانصميمى اش توصيف مى گردد.
دوست شايسته و با فضيلت يكى از سرمايه هاى بزرگ زندگى و ازعوامل خوشبختى و سعادت بشر است اولياى گرامى اسلام پيروان خود را در انتخاب رفيقعاقل و با ايمان ، تشويق نموده و فوايد وجود چنين دوستى را خاطر نشان ساخته اند.
(قال على بن ابيطالب (عليه السلام ): عليكم بالاخوان فانهم عده فى الدنيا والاخره الا تسمعون الى قوله تعالى فمالنا من شافعين و لا صديق حميم . (951) )
ذخيره زندگى  على (عليه السلام ) فرموده است : پيوند دوستى را با برادران دينى خود محكم سازيدكه آنان ذخاير دنيا و آخرت هستند. مگر نشنيده ايد كه خداوند در قرآن شريف به تاءثيرگمراهان در قيامت اشاره كرده كه مى گويند: در اين روز سخت نه شفيعى داريم ، نهدوستى كه در كارمان همت گمارد.
مصيبت بزرگ  دوست با فضيلت و لايق ، كه در ايام خوشى و ناخوشى ، يار يكدل و صديق و وفادار است ، براى آدمى ارزش حياتى دارد و از دست دادن چنين رفيق عزيزىاز مصائب بزرگ زندان است .
(قال (عليه السلام ): من فقد اخا فى الله فكانما فقد اشرف اعصائه . )(952)
على (عليه السلام ) فرموده است : كسى كه دوست پاك ضمير خود را، كه براى خدا باوى پيوند دوستى داشته از دست بدهد، مثل اين است كه شريف ترين اعضاى بدن خود را ازكف داده است .
گر چه رفيق خوب و شايسته براى كليه طبقات مردم ، در تمام ادوار زندگى ، ارزندهمهم است ، ولى براى نسل جوان اهميت بيشترى دارد، زيرا جوانان ، كه در آستانه زندگىاجتماعى قرار گرفته اند، مى توانند به وسيله رفيق خوب و با فضيلت ، شخصيت خودرا تقويت كنند و استعدادهاى اجتماعى خويش را به فعليت در آورند و خود را براى فعاليتهاى دامنه دار اجتماعى فرداى خويش مهيا سازند.
مكتب فداكارى  (دوستى هاى ايام جوانى و دوران بلوغ ، در نتيجه تجاربى كه بوجود مى آورند درتوسعه شخصيت نقش مهمى باز مى كند همچنين اين دوستى ها مولد دوستى هاى عاقلانهترى در زمان كمال و بزرگى مى شود كه بر روى عاقلانه و اعتمادمتقابل متكى مى باشد و از يادگارهاى يك جوانى پر شور و پر حرارت ، روشن ونورانى است . حتى جمعى معتقدند كه اين دوستى ها، اين ارزش فوق العاده را دارند كهاولين احساسات واقعى نوع دوستى را در انسان بوجود مى آورند. اين مطلب كاملا حقيقتدارد كه اين نوع دوستى ها فرد را وادار مى سازد كه قدرى از وجود خود غفلت كند و درواقع يك مكتب فداكارى به شمار مى روند.) (953)
ناگفته نماند كه نداشتن رفيق شايسته و دوست صميمى ، مايه محروميتى هاى در زندگىدنيا و تاءثيراتى در جهان آخرت است .
خطر رفيق بد  ولى مصيبت بسيار بزرگ ، رفاقت با عناصر فاسد و همنشينى با افراد گناه كار است .زيرا اين قبيل دوستان ، با تلقين هاى شيطانى ، رفيق خود را به گمراهى و ناپاكىسوق مى دهند و با وسوسه هاى منحرف كننده ، به انواع گناه و پليدى آلوده اش مىسازند.
به عبارت ديگر، كسى كه رفيق خوب ندارد، تنها به پاره اى از نعمت ها نمى رسد و ازكمالاتى ممكن بود بر اثر رفيق شايسته نصيبش شود، محروم مى ماند. ولى آنكس كهرفيق بد دارد، نه تنها با مساعدت او به كمال عالى ترى نمى رسد، بلكه كمالاتفكرى طبيعى خود را نيز تز دست مى دهد و در نتيجه به محروميت ها و آلام دنيوى و همچنينكيفرهاى اخروى دچار مى شود، و موقعى كه سيه روز و بد بخت شد و دين . دنيايش ‍ تباهگشت ، اظهار ندامت مى نمايد و آرزو مى كند اى كاش با چنين عنصر فاسدى طرح رفاقتنريخته بودم .
(يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا.)
واى بر من ! اى كاش فلان مرد پليد و گناه كار دوست نمى گرفتم و به مصاحبتش تننمى دادم .
اندرز اولياى اسلام  اولياى گرامى اسلام ، ضمن نامه ها و سخنان حكيمانه خود، خطر رفاقتهاى مضر و گمراهكننده را خاطر نشان فرموده و پيروان خويش را از مجالست و همنشينى افراد فاسد وتبهكار بر حذر داشته اند.
(قال على (عليه السلام ): و احذر صحابه منيقيل رايه و ينكر عمله فان الصاحب معتبر بصاحبه . (954) )
على (عليه السلام ) در نامه خود به حارث همدانى توصيه كرده است : از رفاقت باكسانى كه افكارشان خطا و اعمالشان ناپسند است ، بر حذر باش . چه آدمى به رويه وروش رفيقش خو مى گيرد و به افكار و اعمال وى معتاد مى شود.
(و عنه (عليه السلام ): لاتصحب الشرير فان طبعك يسرق من طبعه شرا و انتلاتعلم . (955) )
دزدى ناآگاهانه  و نيز فرموده است : از مصاحبت با مردم شرير و فاسد بپرهيز، كه طبيعتت ، به طورناآگاه ، بدى و ناپاكى را از طبع منحرف او مى دزديد و تو از آن بى خبرى .
( الصادق (عليه السلام ): من يصحب صاحب السوء لايسلم .) (956)
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است : كسى كه با رفيق بد همنشين شود، سالم نمىنماند و سرانجام به ناپاكى آلوده مى شود.
نظر به اين كه موضوع رفاقت و انتخاب رفيق ، از نظر دينى و علمى موردكمال توجه است و نيك و بدش در خوشبختى بدبختى تمام طبقات ، عموما، ونسل جوان ، خصوصا، اثر عميق دارد، در اين بحث پيرامون آن گفت و گو مى شود، اميد استبراى جوانان مفيد و سودمند افتد.
جوان و انتخاب رفيق  يكى از مشكل ترين مسائل جوانان ، كه هميشه و در همه جا با آن مواجه بوده و هستند و دربعضى از مواقع ، مصائب عظيم و غير قابل جبرانى به بار آورده است ، مسئله برگزيدندوستان محرم و انتخاب رفقاى يك دل و موافق است .
اشكال اين موضوع ، در دوران شباب ، از آن جهت است كه جوانان ، از يك طرف به كششطبيعى و خواهش دل ، عاشق دوستى و رفاقت اند وميل دارند با يك چند نفر از همسالان خود رفيق صميمى شوند و عميق ترين روابط دوستانهرا با آنان برقرار سازند و از طرف ديگر، بر اثر احساسات تند و ناسجيده و عدمتوجه به جهات عقل و مصلحت ، ممكن است عناصر ناصالح و تبهكارى را به دوستىبرگزينند و بر اثر رفاقت شوم و خطرناك آنان ، موجبات تيره روزى و بدبختىخويش را فراهم آورند.
جوان و تمايل رفاقت  براى آن كه جوانان با همسالان خود بياميزند و با آنان طرح دوستى و رفاقت ريزند،نيازى به تشويق والدين يا ترغيب مربيان ندارند، زيرا جوانى كه جسم و جانش سالم وطبيعى است و نقص عضوى يا عقده روحى ندارد، خود به خود به راه انس و رفاقت كشيده مىشود و با ميل و علاقه مندى شديد، درهاى دوستى با دگران را به روى خود مى گشايد وبدين وسيله خويشتن را براى ارتباطهاى اجتماعى دوران به بعد آماده مى سازد.
(بيدارى غريزه جنسى در جوانان ، ايشان را متوجه گروه همسالان خود مى نمايد. از يكطرف احساس رقابت و دوستى و تعلق به رازدارى را در ايشان قوى مى كند و از طرفديگر ايشان را به رقابت مى كشاند.
گرچه بيدارى غريزه جنسى مقدمه روابط با همسالان مى شود، ولى اين احتياج تنها نيازاين دوره نيست ، بلكه با روز شواهد غريزه جنسى ، جوان ، از دورهقبل از بلوغ ، كه غريزه جنسى وى به صورت خاموش در او نهفته بود، جدا مى شود وخصوصيات آن دوره را موقتا پشت سر مى گذارد و وارد جهان تازه اى مى گردد كه مستلزمارتباط نوى است .
انفصال از دوره قبل از بلوغ ، اضطرابى خاص همراه دارد كه فقط بااتصال به گروه هم سن تسكين مى يابد و اين همبستگى خود، بعدا مقدمه ارتباط باآرمانهاى دوره بعد از بلوغ جنسى مى شود.)(957)
نياز جوان به راهنمائى  آن چه جوانان در زمينه رفاقت و دوستى بدان نيازمندند، راهنمايى صحيح آنان در انتخابرفيق و همچنين اندازه گيرى حدود رفاقت است . اگر والدين و مربيان بتوانند اقتضاىروانى دوران شباب را براى جوانان توضيح و تشريح كنند و آنان را به ضرر تندروىدر رفاقت را به جوانان بفهمانند و با منطقىمستدل و خيرخواهانه آنان را از رفاقت با عناصر تبهكار و افراط در دوستى بر حذردارند، توانسته اند وظيفه خويش را نسبت به آنها در مورد انتخاب رفيق انجام دهند و از اينراه موجبات خوشبختى و سعادتشان را فراهم سازند.
اينك به منظور مزيد آگاهى جوانان و راهنمايى آنان در اين بحث ، روحيهنسل جوان را در انتخاب رفيق و طرز رفاقت مورد بررسى قرار مى دهيم و با استفاده ازمنابع دينى و تحقيقات علمى دانشمندان ، پيرامون اين مسئله مهم از چند جهت گفتگو مى كنيم :
انگيزه هاى دوستى  1 اولين مطلبى كه در بررسى رفاقت جوانان جلب توجه مى كند و دوستى آنان را ازدوستى كودكان و بزرگسالان ممتاز مى سازد و بدان رنگ اختصاصى مى بخشد، تفاوتىاست كه در انگيزه دوستى جوانان با انگيزه هاى دوستىاطفال و كهنسالان وجود دارد.
مى توان گفت دوستى كودكان با يكديگر، قبل از آغاز دوران بلوغ ، تنها يك محبت بىالايش و يك جاذبه ساده طبيعى است كه از غريزه و كشش انس ‍ سرچشمه مى گيرد و براثر برخوردهاى تصادفى در محيط زندگى تحقق مى يابد. دوستى بزرگسالان بايكديگر ناشى از جلب منافع زندگى و ضرورتهاى حياتى است ، ولى دوستى جوانانبا همسالان خود، از جنس ‍ موافق يا مغاير، ناشى از ضربه هاى عاطفى و احساسات محبتآميز تندى است كه بر اثر بروز غريزه جنسى آشكار شده و گاهى رفاقت را به يك عشقسوزان مبدل مى سازد و در بعضى از مواقع به فساد جنسى و انحراف اخلاقى منجر مىگردد.
تفاوت رفاقت كودكان و جوانان  (روابط كودك ، در خارج از محيط خانواده ، معمولا غريزى گذرى و در رديف بازى مىباشد. اين دوستى ها، كه در نتيجه همسايگى يا بر حسب عادت به وجود مى آيند، بعد ازجدايى چندان پايدار نمى مانند. غالبا اين نوع دوستى ها ازميل به اجتماعى بودن ، كه در دوران سوم كودكى ظهور مى نمايد، سرچشمه مى گيرند ودر نزد پسران ، دسته هاى دوستان را به وجود مى آورند. در نزد كودكان ، محبت بهكودكان همسال ، صورت يك رفاقت ساده و محبت بهاطفال بزرگتر، صورت عشق پدر و فرزندى دارد. بالعكس ، دوستى در دوران بلوغ باانتخاب و با تعصب همراه است و غالبا مبهم و ابر آلود است . اين دوستى ها همه ترس ها وواهمه هايى را كه در شور و شوق مفرط وجود دارد،شامل اند و همه طوفان هاى حسادت را در بردارند.) (958)
(پيدايش عشق با توسعه غريزه جنسى در زمان تكليف بستگى دارد. منظور از اين مطلبآن نيست كه اين نيروى محرك ، عشق را به وجود مى آورد، يا آن مطلب كه هر يك از اين دوموضوع وجود ديگرى را توضيح و تبيين مى نمايد، بلكه عشق طبيعى بشرى ، بدونپيدايش و شكفتگى غريزه جنسى قابل تصور نيست . اما عاطفه و هيجان محبت كه نيز در همينزمان شكفته مى شود، مؤ لفه لازم ديگرى براى پيدايش عشق مى باشد. اما خود اين عاطفهرا نيز نمى توان عشق ناميد. عشق در واقع منتجه اين دو مولفه است و يك نوع فعاليتمشخصى است كه از هر دو عامل غريزه جنسى و هيجان محبت ريشه و سرچشمه مى گيرد و ازهر دوى آن ها تغذيه مى كند. حال مى توانيم با اين توضيحات ، دوستى ما بين جوانانهمجنس را با عشق مقايسه نماييم . سرچشمه اين دوستى ها همان عاطفه و هيجان محبت است وبه همين علت است كه با عشق ، كه نيز از همين عاطفه سرچشمه مى گيرد، شباهت دارد و بازبه همين دليل است كه گاهى اين دوستى به فساد اخلاقى و تباهى جنسىتبديل مى شود و يا صورت يك كاريكاتور عشق را پيدا مى كند و اين در موردى است كهنيروى محرك توليد مثل با عاطفه محبت مخلوط گردند.)(959)
رفاقت بزرگسالان  2 تفاوت ديگرى كه از نظر معنوى و روانى در دوستى هاى جوانان شايان توجه است ورفاقت آنان را با يكديگر از دوستى هاى بزرگسالان فهميده وعاقل جدا مى كند، بررسى هاى عقلى و مآل انديشى در بزرگسالان وعوامل عاطفى حساب نشده در جوانان است . بزرگسالان با تجربه و خردمند، در انتخابدوست ، سخت گير و دير پسندند، اينان اگر بخواهند با كسى طرح دوستى بريزند ورفيق و يك دل و صميمى شوند، به راهنمايىعقل و دور از احساس تند و حساب نشده قدم بر مى دارند. ابتدا با او ماءنوس مى شوند تااز طرز تفكر و كيفيت معاشرتش آگاه گردند. سپس از وضع اخلاقى و سوابق زندگى اشاطلاع مى گيرند و در خلال برخوردها به صور مختلف امتحانش مى كنند. پس از آن كه اورا از هر جهت شايسته دوستى يافتند و به صلاحيتش مطمئن شدند، با وى رفيق مى شوند.بديهى است چنين دوستى عاقلانه و رفاقت حساب شده و دقيق ، علاوه بر آن كه بى خطراست ، معمولا پايدار و ثابت خواهد ماند.
قال على (عليه السلام ): من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تاكدت مودته.(960)
على (عليه السلام ) فرموده : كسى كه پس از آزمايش صحيح ، كسى را به دوستىبرگزيند، رفاقتش پايدار و مودتش استوار خواهد ماند.
جوان و رفاقتهاى اتفاقى  برعكس ، جوانان در انتخاب رفيق آسان پذير و زود پسندند، زيرا آنان بيشتر بهاحساسات زودگذار و انگيزه هاى عاطفى متوجه اند تا به محاسبه هاى عقلى . به همين جهت ،ممكن است كسى را كه هرگز نديده و نمى شناسد، تنها بر اثر يك برخورد عادى يا پيشآمد اتفاقى مجذوبش گردند و بدون اطلاع از سوابق خانوادگى و صفات اخلاقى اش باوى رفيق شوند و ناسنجديده عميق ترين روابط دوستى را با او برقرار سازند.
واضح است چنين دوستى هاى تصادفى و حساب نشده مى تواند ثمرات تلخى به باربياورد و ممكن است جوان پاك دل و زودباورى را مجبور نمايد كه برخلافميل باطنى خود اسير رفاقت عنصر فاسدى باشد و مدتى دراز، مصائب سنگين دوستى او راتحمل نمايد.
(قال على (عليه السلام ): من اتخذ اخا من غير اختبار الجاه الاضطرار الى مرافقهالاشرار.) (961)
على (عليه السلام ) فرموده : كسى كه ناسنجديده با دگران پيمان دوستى مى بندد،ناچار بايد به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در دهد.
دوستى خالى از تفكر  (غالب اوقات دوستى ها ما بين جوانان هم سن و هم جنس ، مثلا در مدرسه شبانه روزى بهوجود مى آيد. انتخاب شخص ، بعد از ضربه علاقه مندى به وسيله يك نيروى محرك ، كهخالى از تفكر و نامل و در نتيجه بعضى اوضاع واحوال اتفاقى است ، به عمل مى آيد. اين حادثه اتفاقى ممكن است خدمتى باشد كه در يكزمان سخت صورت گرفته است ، يا در نتيجه سلب اعتماد از يك از رفقا، شخص در صددباشد روح موافقى پيدا كند كه راز دل با او در ميان نهد.)(962)
3 سال مندان عاقل و خردمند، نسبت به رفيق ، متعصب و لجوج نيستند و درباره رفاقتسرسختى و پافشارى نمى كنند. اگر بزرگسال پخته و دانايى اتفاقااغفال شود و بر اثر رفت و آمد مكرر با شخص فاسدى روابط دوستانه برقرار نمايد،موقعى كه افراد خيرخواه و بى غرض ، كه از فساد اخلاق وى آگاهى دارند، به او تذكردهند، به خود مى آيد و تحقيق مى كند و اگر تذكر آنان را به جا و مطابق با واقع ديد،بدون مقاومت ترك مراوده مى كند و پيوند رفاقت را قطع مى نمايد.
كودكان نيز در مورد رفيق تعصبى ندارند. موقعى كه والدين يا مربى با آنان آمرانه يادوستانه تذكر دهند كه رفت و آمد با فلان كودك به مصلحت شما نيست ، مى پذيرد وقطع علاقه مى كند.
جوان و تعصب در رفاقت  برعكس رفاقت جوانان با يكديگر توام با تعصب و سرسختى است . جوانى كه درانتخاب رفيق اشتباه كرده است و با جوان فاسدى طرح دوستى ريخته و با وى رفيقصميمى شده است ، به اشخاص اجازه نمى دهد درباره رفيقش انتقاد كنند و كارهاى بد او رابه زبان بياورند. زيرا جوان ، قبول انتقاد دگران را به منزله اعتراف غير مستقيم بهنادانى و سوء تشخيص خود در انتخاب رفيق تلقى مى كند. غرور و خودپسندى دورانشباب نمى گذارد جوان به چنين اعترافى تن در دهد. به همين جهت ، اگر كسى روى حسننظر و خيرخواهى درباره رفيقش به وى تذكرى بدهد، بر آشفته و خشمگين مى شود و بهشدت از دوست خود دفاع مى كند و انتقاد شخص خيرخواه را به نادانى و بى اطلاعى ياغرض ورزى و سوء نيت حمل مى نمايد، غافل از آن كه اين لجاجت و مقاومت ، واقع را تغييرنمى دهد و رفيق ناصالح را شايسته و نيكوكار نمى سازد و سرانجام از چنين همنشينىزيان خواهد ديد.
قال على (عليه السلام ): اللجاج اكثر الاشياء مضره فىالعاجل و الاجل .(963)
على (عليه السلام ) فرمود: ضرر زودرس و ديررس لجاجت و خودسرى ، از زيان هرچيزى زيادتر است .
4 نكته ديگرى كه از نظر اخلاقى و روانى ، رفاقت بزرگسالان خردمند وعاقل را از رفاقت جوانان خام و بى تجربه جدا مى كند، موضوع اندازه گيرى حدودرفاقت در بزرگسالان و افراط و تندروى در جوانان است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation