بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب جوان از نظر عقل و احساسات, علامه محمدتقى فلسفى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AGHL0001 -
     AGHL0002 -
     AGHL0003 -
     AGHL0004 -
     AGHL0005 -
     AGHL0006 -
     AGHL0007 -
     AGHL0008 -
     AGHL0009 -
     AGHL0010 -
     AGHL0011 -
     AGHL0012 -
     AGHL0013 -
     AGHL0014 -
     AGHL0015 -
     AGHL0016 -
     AGHL0017 -
     AGHL0018 -
     AGHL0019 -
     AGHL0020 -
     AGHL0021 -
     AGHL0022 -
     AGHL0023 -
     AGHL0024 -
     AGHL0025 -
     AGHL0026 -
     AGHL0027 -
     AGHL0028 -
     AGHL0029 -
     AGHL0030 -
     AGHL0031 -
     AGHL0032 -
     AGHL0033 -
     AGHL0034 -
     AGHL0035 -
     AGHL0036 -
     AGHL0037 -
     AGHL0038 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

پايدارى وجدان  هانرى باروك مى گويد:
(وجدان اخلاقى ، يك واكنش ساختگى نيست ، بلكه عميق ترينعامل طبيعت بشرى مى باشد و اشخاص با وجود تظاهرات گوناگون ، نمى توانند اينوجدان را خاموش و نابود كنند. از آن گذشته ، ثبات و پايدارى خارق العاده وجداناخلاقى ، حتى در بيمارى هاى شديد و در جريان جنون وتنزل و روحى و بقاى وى پس از افسردگى پرتو خرد و هوش ، بر اهميت فراوان و مقامارجمند آن در روح بشرى گواهى مى دهد.
(پاره اى از دانشمندان از خود مى پرسند؟ آيا وجدان اخلاقى ،محصول تعليم و تربيت مذهب نيست ؟ ولى بايد يادآور شد كه در تشريفات سرى بشراوليه ، آثارى برجسته از اين وجدان به دست آورده اند. وحشت ها و استغفارقبايل اوليه بر قدمت وجدان ، از همان آغاز كار بشر گواهى مى دهد. انكار اين واقعيت بهمثابه آن است كه از شخصيت بشرى هيچ نفهميم .)(433)
آغاز تمايل به مذهب  علاوه بر معرفت فطرى و وجدان اخلاقى ، به عقيده همه دانشمندان متخصص ، در حدود 12سالگى ، يعنى آغاز دوران نوجوانى ، به طور طبيعىتمايل ديگرى در فرزندان بشر آشكار مى شود و آن عشق و علاقه به مذهب است . اينتمايل با پيشرفت عوامل طبيعى بلوغ پيوسته تشديد مى شود و در 16 سالگى به اوجخود مى رسد.
جان .بى .كايزل مى گويد:
(بر طبق آزمايش هايى كه به عمل آمده ، به طور كلى ايمان به مذهب از سن 12 سالگىآغاز مى شود.)(434)
موريس دبس مى گويد:
(گويا همه روان شناسان در اين نكته متفق القول اند كه مابين بحران تكليف و جهشناگهانى احساسات مدهبى ارتباطى وجود دارد. در اين اوقات يك نوع نهضت مذهبى ، حتى دركسانى ديده مى شود كه سابق بر اين نسبت بهمسائل مربوط به مذهب و ايمان ، لاقيد بوده اند. حداكثر اين احساسات مذهبى در حدود 16سالگى پيدا مى شود.)(435)
ارضاى خواهش مذهب  نتيجه آن كه در سن 12 سالگى ، سه سرمايه فطرى و سهتمايل روحانى در نهاد نوجوانان وجود دارد.
اول . معرفت الهى و علاقه به ماوراى طبيعت .
دوم . وجدان اخلاقى و نيروى درك امهات فضايل ورذايل .
سوم . علاقه به مذهب .
مى توان گفت كه دو تمايل اول در تمايل به مذهب نهفته است و با ارضاىكامل خواهش مذهب ، تمايل معرفت و وجدان اخلاقى نيز خود ارضا مى شوند.
(خيلى مشكل است كه بتوان در فكر نوجوانان ، با روشنى ، قلمرو ماوراءالطبيعه را ازمسائل مذهبى جدا كرد، زيرا همه ارزش هاى روحى در يك جا تقارب پيدا مى كنند.)(436)
اساس تربيت در اسلام  اسلام در راه تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز از نيروى معرفت و وجدان و مذهب ،حداكثر استفاده را نموده و پايه هاى تربيت خود را بر اساس قانون تغيير ناپذير خلقتو فطرت استوار كرده است .
جالب آن كه تمايل به مذهب در 12 سالگى ، كه آغاز فعاليت بلوغ است ، آشكار مىشود. در آن موقع ، غرايز هنوز به خوبى شكفته نشده اند و مزاج كودك اسير طغيانشهوات نيست . گويى خداوند حكيم و به صورت پيشگيرىقبل از بروز طوفان و طغيان غرايز، وسيله مهاركردنشان را آماده نموده است و دوران چندساله بلوغ را مهلت خودسازى و پرورش احساس ‍ مذهب قرار داده است .
براى ارضاى تمايل نوجوانان و استفاده از احساس مذهبى آنان ، دو نكته بايد همواره موردكمال توجه باشد. يكى آن كه احساس مذهبشان به راه صحيح هدايت شود و ديگر آن كه باوسايل علمى و عملى موجبات پرورش آن فراهم آيد.
مذهب صحيح و مذهب خرافى  اول . نوجوان با علاقه شديدى كه به مذهب دارد، مانندطفل گرسنه اى است كه از پى غذا مى رود و در فكر سير كردن خويشتن است . همان طوركه طفل گرسنه ، با خوردن غذاى سالم نيرومند مى شود و از غذاى فاسد مسموم مى گردد.همچنين ، مذهب صحيح و مستدل ، مايه سعادت نوجوان مى شود و مذهبباطل و خرافى ، باعث بدبختى و گمراهى اش مى گردد. هدايت صحيح عبارت از اين استكه از اول تمايل مذهبى و نوجوانان به خداپرستى و ايمان به مذهب حق ، رهبرى شود و ازاعتقاد به اوهام و خرافات پاك بمانند.
شرك و بت پرستى  قرن هاى متمادى است كه در سراسر كره زمين ، شرك و بت پرستى و اوهام و عقايدباطل ، با صورت هاى مختلف به نام مذهب ، افكار مردم رااشغال كرده است . بيشتر مردم ، بر اثر نادانى ، به آن عقايدباطل گرويده و تمايل فطرى مذهبى خود را به همان اعتقادات نامناسب و غير صحيح ارضاكرده اند. جمعى براى يافتن مذهب صحيح راه مجاهده و تحقيق را در پيش ‍ گرفته وسرانجام تغيير مذهب داده اند. بعضى تمايل فطرى ايمانى خود را سركوب كرده و اساسااز زيربار مذهب شانه خالى نموده اند.
در دنياى كنونى ، با پيشرفت هاى علوم و بسط فرهنگ ،نسل جوان در موضوع مذهب با مشكل بزرگى مواجه شده است . از طرفى احساسات فطرىمذهبى و تمايلات طبيعى ايمانى ، جوانان را به راه مذهب سوق مى دهد و آنان را بهفراگرفتن تعاليم دينى وامى دارد و از طرف ديگر، مطالب خرافى و ضد عقلى ، كه دربسيارى از مذاهب بزرگ جهان وجود دارد، آنان را نسبت به مذهبدودل و مردد مى كند و حالت آرامش و اطمينان روحى را از آنان سلب مى نمايد. پيشوايانروحانى بيشتر مذاهب جهان ، كه خود اسير خرافات هستند، نمى توانند با منطق صحيح ومستدل جوانان را قانع كنند و تمايلات مذهبى آنان را به راه صحيح هدايت نمايند. درنتيجه ، بسيارى از جوانان ، سرمايه روحانى و ايمانى خود را به رايگان از دست مىدهند.
بحران ترديد  (در محيط فرهنگى و فكرى ، جوان سعى مى كند كه ما بين عقايد مذهبى و خود اطلاعاتعلمى خويش توافقى توليد نمايد. يك بحران ترديد در حدود 17 يا 18 سالگى پيدامى شود. مخصوصا در نزد جوانان محصل . در آن هنگام كه از نظر روح انتقادى ايشان ، مابين مواعظ و آيات آسمانى ، با بعضى از نتايج علمى يا امور مربوط به زندگانىعادى اختلافى به وجود آيد.
روان شناسان كاتوليك ملاحظه كرده اند كه اين بحران هاى مختلف ، به خصوص درمواردى ظاهر مى شوند كه تعليم و تربيت مذهبى فقط جنبه بدوى و ابتدايى داشتهباشد. مانند لباسى كه تا مزاحم به نظر مى رسد، از تن بيرون مى نمايند.
جوان ها، گاهى بعد از فراغ از اين جدال ها، ايمان خود را از دست مى دهند و گاهى بالعكس، در نتيجه استدلال ، ايمان خويش را مستحكم تر مى سازند. بعضى ديگر مذهب خاصى راكه تعصب برى است ، اختيار مى نمايند.)(437)
خلاصه آن كه شرط اول استفاده نوجوانان ازتمايل ايمانى و معنوى آن است كه احساس مذهبى آنان به درستى هدايت شود و خواهش ايمانكه در ضميرشان نهفته است ، به وسيله تعاليم صحيح و دور از اوهام و خرافات ارضاگردد.
تعاليم استوار  اسلام در برنامه هاى اعتقادى و اخلاقى و عملى خود اين هدف مقدس را، كه پايه اساسىسعادت بشر است ، به خوبى تاءمين كرده و پيروان خود را به استوارترين تعاليمروحانى و پاك ترين قرآن شريف ، اين كتاب آسمانى ، بشر را به مستقيم ترين واستوارترين صراط سعادت راهنمايى مى كند.
(ان هذا القران يهدى التى هى اقوم . (438) )
قرآن شريف ، اين كتاب آسمانى ، بشر را به مستقيم ترين و استوارترين صراط سعادتراهنمايى مى كند.
اسلام دعوت روحانى و هدايت آسمانى خود را با احياىعقل بشر آغاز نموده و پذيرش تعاليم قرآن شريف را به وسيلهتعقل و تفكر از مردم خواسته است .
بزرگ ترين عامل سقوط  (لقد انزلنا اليكم كتابا فيه ذكركم افلا تعقلون .) (439)
اسلام سركوب كردن عقل و خاموش كردن چراغ خرد را بزرگ ترينعامل سقوط و پستى بشر شناخته و كسى كهعقل خود را به كار نمى اندازد و فكر نمى كند، در صريح قرآن شريف خطرناك تر از هرجانورى به حساب آمده است .
(ان شرالدواب عندالله الصم البكم الذين لا يعقلون .) (440)
بدترين جنبدگان نزد خداوند آن بشرى است كه گوش دلش از شنيدن حق كر و زبانجانش از گفتن حقيقت لال است و در راه درك حقايق ، نيروىعقل خود را به كار نمى اندازد و تعقل نمى كند.
اسلام دين تعقل و تفكر است . دين علم و تعلم است . اسلام آيين خلقت و فطرت است . دينآسمانى اسلام ، نه تنها از اوهام و خرافات منزه است ، بلكه يك قسمت از قرآن شريفبراى مبارزه با مذاهب باطل و عقايد موهوم نازل شده است .
مبارزه با خرافات  قرآن با پرستش بت و گاو و ستاره و ماه ، و خلاصه با تمام عقايد خرافى شرك مبارزهكرده و بشر را به توحيد عقلى و علمى هدايت فرموده است . اسلام با خرافات جاهلانه واساس تثليث ، اب و ابن و روح القدس كه بدبختانه مذهب شايع اروپا و آمريكاى امروزاست ، به شدت مبارزه كرده و عنوان ننگين پسر خدا را از حضرت مسيح سلب نموده است .اسلام دامن پاك عيسى بن مريم از لكه هاى غلو مسيحين تطهير نموده و او را تنها يكى ازپيامبران برگزيده الهى معرفى كرده است .
معيار برترى اسلام  اسلام دين حق و آيين واقعى سعادت بشر است . دين اسلام منزه از خرافات و اوهام است و مردمرا به صراط مستقيم حقيقت و فضليت هدايت مى كند و اين مزيت معيار برترى اسلام بر تماماديان جهان است . قرآن شريف به همين نكته تكيه كرده و صريحا پيروزى اسلام را برتمام اديان جهان به مسلمين بشارت داده است :
(هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكرهالمشركون .) (441)
اوست خداوندى كه براى هدايت بشر، حضرت محمد(ص ) را با دين حق فرستاده تا او رابر تمام اديان جهان برترى و پيروزى بخشد، هر چند مشركان از اين برترى بىميل و ناراضى باشند.
نتيجه آن كه هدايت صحيح احساس مذهبى نوجوانان ، كه شرطاول استفاده از نيروى معنوى آنان است ، در دين اسلام به خوبى و شايستگى تامين شدهاست . تعاليم عاليه رسول اكرم (ص ) مى تواند در همه قرون و اعصار، احساس مذهبىنوجوانان را به راه صحيح و دين حق هدايت نمايد و موجبات ارضاى خواهش روحانى آنان رابه بهترين وجهى فراهم آورد.
پرورش تمايلات مذهبى  دوم . شرط ديگر استفاده از نيروى معنوى نوجوانان ، در راه محدود كردن خواهش هاى نفسانىآنان ، پرورش تمايلات مذهبى است . لازم است به وسيله برنامه هاى علمى و عملى ،احساس مذهبى نوجوانان را پرورش داد و موجبات نيرومندى و تقويت آن را فراهم آورد تابتوانند در مقابل طوفان غرايز و طغيان شهوات ، مقاومت كنند و از افراط و تندروى آن هاجلوگيرى نمايد.
حس مذهبى نوجوانان ، كه به طور طبيعى در دوران بحرانى بلوغ ، به صورت جهش وناگهانى آشكار مى گردد، مانند هسته ميوه اى است كه اگر به آغوش ‍ خاك سپرده شود ودر مسير پرورش صحيح قرار گيرد، درختى بزرگ و بارور خواهد شد، و اگر در معرضتربيت واقع نشود، همچنان به صورت هسته ناچيزى باقى مى ماند.
حس مذهبى ، مانند حس جمال دوستى است كه ريشه اصلى آن در فطرت آدمى نهفته است .براى آن كه نيرومند شود و در رديف يكى از احساسات قوى در آيد، بايد در معرضپرورش قرار گيرد تا به خوبى شكفته شود و بهكمال خود برسد.
احياى فطرت ايمانى  اسلام پايه تربيت هاى روحانى و معنوى جوانان را بر اساس پرورش ‍ احساسات مذهبى واحياى فطرت ايمانى استوار نموده و اولين برنامه آن ايمان به خداوند است و در قرآنشريف و روايات اسلامى ، ايمان به خدا اساس سعادت و رستگارى بشر شناخته شده واين مطلب ضمن صدها آيه و حديث خاطرنشان گرديده است .
آيين اسلام ، ايمان به خداوند را كوركورانه و ندانسته به نوجوانانتحميل نمى كنند، بلكه آنان را وا مى دارد قبلا اين موضوع را در محكمهعقل بررسى كنند و با مطالعه در آيات الهى ، به وجود خداوند بزرگ پى ببرند و باراى قطعى خرد، به ذات مقدسش مؤ من گردند.
به عبارت ديگر، نوجوان درباره خداوند مراحلى را در باطن خود طى مى كند تا بهمنزل ايمان ، كه آغاز برنامه هاى مذهبى است ، وارد شود.
اول . معرفت فطرى است كه از كودكى به طور طبيعى در نهاد تمام فرزندان بشر وجوددارد.
دوم . جهش احساسات مذهبى است كه از 12 سالگى بروز مى كند و انگيزه و اين احساس ،نوجوان را وا مى دارد كه به معرفت فطرى خود توجه كند و درباره مبداء عالم تحقيق وكنجكاوى نمايد.
سوم . بررسى عقل و دقت در آيات الهى است .
چهارم . ايمان به خداوند و احساس دلبستگى و محبت به ذات مقدس ‍ اوست .
قرآن و طبيعيات  قرآن ، كتاب تاريخ طبيعى نيست ، ولى ضمن صدها آيه ، درباره خلقت انسان و حيوان ،نبات و معدن ، اجرام كيهانى و ديگر موجودات ارضى و سماوى گفت وگو كرده است . هدفقرآن از ذكر آن ها جلب توجه انسان به آيات الهى است . مقصود اين است كه مردم كتابآفرينش را با دقت مطالعه كنند و با هدايت عقل ، به وجود پروردگار، به علم و قدرت ،به اراده و حكمت ، به لطف و رحمت ، و خلاصه به ذات و صفات الهى پى ببرند و بهخداوندى كه واجد تمام اوصاف كماليه است ، ايمان بياورند.
قرآن و صفات خدواند  قرآن شريف ، مردم را به خداوند رحمان و رحيم ، عالم وعادل دعوت مى كند. به خداوندى كه بندگان خود را دوست دارد. به آنها رئوف و مهرباناست و پيوسته مورد عنايت و تفضلشان قرار مى دهد. به خداوندى كه عالم است و از افكاردرونى و اعمال پنهانى و آشكار مردم آگاه است . به خداوندى كهعادل است ، از نيكى و نيكان خشنود و از ستم و ستمكاران بيزار است . نيكوكاران را بهفضل و رحمت خود پاداش مى دهد و بدكاران را كيفر. به خداوندى كه توبه گناهكاران رامى پذيرد و از لغزش آنان در مى گذرد و آن ها را مى بخشد. به خداوندى كه دعاى مردمرا مى شنود و با اجابت خود آنان را يارى مى نمايد. به خداوندى كه بايد مردم همواره بهلطف و رحمتش اميدوار باشند و از خشم و عذابش ترسان . خلاصه اين كه ، قرآن شريف ،در مورد ايمان به خداوند، عقل و عواطف را به هم مرتبط مى سازد و ضمناستدلال عقلى بر اثبات ذات و صفات خدا، عواطف را به مهر قهر الهى متوجه مى كند و حسبيم و اميد را از غضب و رحمت خداوند در ضمير مردم بيدار مى نمايد.
(به گفته ارتور كانتون ، فرضيه خداوند بهتر از هر فرضيه ديگرى جهان توجيهمى كند و همچون بسيارى از فرضيات فيزيكى ، قانونى است . فرضيه خداوند بسيارپر ثمر بوده و هيچ دليلى براى ترك آن در دست نيست .
عقل خلاقه  ميليكان و ادنيگتون و جينز نيز هم مانند نيوتن معتقدند كه جهان ،محصول يك عقل خلاقه اى است . ولى اين فرضيه ، كه فيزيكدان ها و منجمين را ارضا مىكند، كافى نيست و اين خداى نيوتن بيشتر از خداى افلاطون به شادى ها و رنج ها ومصائب ما نمى پردازد. ما نمى خواهيم كه خداى ما يك رياضى دان بزرگ يا يك تجربهكننده خشن و مرددى باشد. ما به خدايى نيازمنديم كه ما را دوست بدارد، زبان ما را بفهمدو به ما كمك كند.)(442)
خداوند مهربان  تمام سوره هاى قرآن مجيد به نام خدا افتتاح مى شود، ولى از بين تمام صفات الهى ، دوصفت مورد كمال توجه قرار گرفته و همه جا خداوند با آن دو صفت معرفى شده است .يكى رحمان و ديگرى رحيم . گويى تعاليم عاليه مكتب اسلام با دعوت به خداوندبخشنده مهربان آغاز مى شود.
اين دو صفت از بزرگ ترين عوامل محرك احساسات بشر است . اين دو صفت مايه جلبدوستى و محبت مردم به خداوند است . اين دو صفت منشاء كشش هاى نيرومند عاطفى است ودل ها را به نور اميد روشن مى كند.
اولين برنامه اسلام ، در پرورش احساسات مذهبى نوجوانان و ارضاى خواهش ايمانى آنان، دعوت به خداوند بخشنده مهربان است . اين دو صفت ،عقل را با احساسات مى آميزد و اعتراف عقلى را با عاطفى ، پيوند مى دهد و احساسات مذهىرا پايه گذارى مى كند.
پروردگار محبوب  بخشندگى و مهربانى ، دو صفت مطبوع و دلپذيرى است كه پروردگار را محبوبنوجوان مى كند و عواطف و احساسات او را براى دوست داشتن خداوند عزيز، تهييج مىنمايد. به هر نسبتى كه محبتش به خدا بيشتر شود، دينش قوى تر و ايمانش محكم ترخواهد شد.
(عن ابى جعفر عليه السلام قال : هل الدين الا الحب .) (443)
امام باقر عليه السلام در جواب سئوال سائلى فرموده است : آيا دين چيزى جز محبت ودوستى است ؟
محبت نيرومندترين قدرت محرك بشر در تمام مظاهر گوناگون زندگى است . محبت ،احساس مطبوع و دلپذيرى است كه با وجود آن ، مشكلات آسان مى شود و مصائب و آلامقابل تحمل مى گردد. عشق و محبت ، آدمى را به راه فداكارى و از خود گذشتگى مى كشاندو براى رضاى محبوب ، از همه چيز خود مى گذرد.
بهترين پاداش  دين و مذهب به گفته امام باقر عليه السلام ، چيزى جز حب و دوستى نيست ، حب خدا وپيغمبر و اولياى خدا. براى دوستداران خدا كه مؤ منين واقعى هستند، هيچ پاداشى بهتر وعالى تر از خشنودى پروردگار و جلب رضايت محبوب نيست .
(و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم .) (444)
بهتر و برتر از هر نعمتى ، خشنودى و رضاى خداوند است و مقام رضاى الهى پيروزىعظيم است .
دعوت بر اساس محبت  بزرگ ترين ضامن اجراى مقررات اسلامى ، نزد مردان و زنان با ايمان ، حب پروردگار وجلب رضاى الهى است . قرآن شريف براى واداشتن مؤ منين به نيكى ها و بازداشتن آنان ازبدى ها، با زبان محبت و احساس سخن گفته و به دوست داشتن و دوست نداشتن خدا تكيهكرده است ، براى نمونه و شاهد، به بعضى از آيات اشاره مى شود.
كسانى كه خدا آنان را دوست دارد  (ان الله يحب المقسطين .(445) )
خداوند كسانى را كه دادگرند و به عدل و انصاف حكم مى كنند، دوست دارد.
(ان الله يحب المتقين .(446) )
خداوند كسانى را كه پرهيزگارند و دامن خويش را به گناه آلوده نمى كنند، دوست دارد.
(ان الله يحب التوابين .(447) )
خداوند كسانى را كه از اعمال ناپسند خويش نادم مى شوند و از خدا طلب آمرزش مى كنند،دوسن دارد.
(و الله يحب المطهرين .(448) )
خداوند مردان پاك و مهذب را دوست دارد.
(و الله يحب المحسنين . (449) )
خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
(و الله يحب الصابرين .(450) )
خداوند مردم صابر و بردبار را دوست دارد.
كسانى كه خدا آنان را دوست ندارد.  (و الله لايحب المعتدين (451) )
خداوند كسانى را كه متجاوز و ستمگرند، دوست ندارد.
(و الله لايحب الفساد.(452) )
خداوند فتنه و فساد را دوست ندارد.
(و الله لايحب الظالمين .(453) )
خداوند كسانى را كه بيدادگرند و به مردم ستم مى كنند، دوست ندارد.
(ان الله لايحب الخائنين .(454) )
خداوند خيانتكاران را دوست نمى دارد.
(انه لايحب المستكبرين .(455) )
خداوند متكبران خودپسند را دوست ندارد.
(و الله لايحب كل كفار اثيم .(456) )
خداوند مردم بى ايمان گنه پيشه را دوست ندارد.
حب خدا و فداكارى  بشر، به تمايل غريزى و علاقه طبيعى ، جان ومال خود را دوست دارد و در حفظ و صيانت آن ها با تمام قدرت مى كوشد، ولى محبت الهى درضمير افراد با ايمان به اندازه اى شديد و نيرومند است كه با اراده و اختيار خود، از جانو مال مى گذرند و در راه دوستى و حب خداوند، فداكارى مى كنند.
(ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص .(457) )
خداوند دوست دارد كسانى را كه در راه پروردگار جنگ مى كنند و در صف جهاد با دشمن ،مانند سد نيرومندى ، با يكديگر هم دست و پيوسته اند.
احسان براى خدا  (و اتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين وابنالسبيل و السائلين و فى الرقاب .(458) )
از علائم نيكوكاران با ايمان اين است كه ثروت خود را در راه دوستى پروردگار، بهخويشان و يتيمان و فقيران و واماندگان و درخواست كنندگان انفاق مى كنند.
از اين چند آيه به خوبى استفاده مى شود كه مكتب آسمانى اسلام ، تا چه پايه درپرورش احساسات مذهبى ، به محبت خداوند تكيه كرده است ، و چگونه پيروان خود را باعاطفه دوستى پرورگار، به انجام نيكى ها وادار نموده و با ترس از بى مهرى خداوند،آنان را از ارتكاب گناهان و ناپاكى ها برحذر داشته است . بديهى است به هر نسبتىكه احساس دوستى پروردگار عميق تر و عاطفه محبت شديدتر باشد، نتايج عملى آنبيشتر بوده و برنامه هاى مذهبى بهتر اجرا مى شود.
اسلام براى آن كه احساس محبت الهى را در قلوب پيروان خود تقويت كند و ريشه هاىدوستى را، تا آن جا كه ممكن است ، در اعماق جانشان عميق تر نمايد، از تماموسايل علمى و عملى استفاده نموده و در ضمن برنامه هاى وسيعى ، اين هدف مقدس رادنبال كرده است .
عبادت و نيايش  ارتباط خلق و خالق  عبادات واجب و مستحبى كه در اسلام تشريع شده و همچنين دعا و نيايش ‍ در پيشگاه الهى ، ازعوامل مؤ ثر در تحكيم دوستى و محبت پروردگار است .
نماز، كه از عبادات بزرگ اسلامى است ، وسيله قرب معنوى به پروردگار عالم است .نماز عامل ارتباط مستقيم خلق و خالق است . نمازگزار روزى چند بار به پيشگاه خدا مىرود و مراتب دوستى خود را با محبوب خويش ‍ تجديد مى كند. نمازگزار روزى چند بار ازخداوند يارى و استعانت مى جويد و عزم ضعيف خود را با اراده تواناى الهى تقويت مى كندو بدين وسيله بر تمايلات نفسانى خويش حاكم مى شود و دامن خود را از پليدى هاى گناهمصون مى دارد.
(ان الصلوه تنهى عن الفحشاه و المنكر.(459) )
نماز آدمى را از كارهاى زشت و گناهان باز مى دارد.
نمازگزار، در ثلث آخر شب ، با جاذبه محبت الهى ، بستر خواب را ترك مى گويد وبراى اداى نافله شب به پيشگاه خدا مى رود و مانند عاشق دلباخته اى با محبوب خويشخلوت مى كند، اشك محبت مى بارد، و با وى راز و نياز مى گويد. اينعمل روحانى و هيجانى درونى ، اين نيايش و مناجات نيمه شب به او نورانيت و صفا مىبخشد، ايمانش را محكم تر و محبتش را به خداوند سوزان تر مى كند.
اطاعت از محبوب  انجام فرضيه روزه و زكات و ساير عبادات نيز مانند نماز، باعث تقويت ايمان و تشديدمحبت به حق است ، زيرا عبادت به قصد اطاعت از اوامر حق اجرا مى شود. اطاعت از امر محبوب، آدمى را به او نزديك تر مى كند و مراتب محبت را شديدتر مى نمايد.
آيين مقدس اسلام در راه پرورش احساسات مذهبى نوجوانان و مهار كردن غرايز و خواهش هاىنفسانى آنان ، طبق برنامه هاى منظمى ، قدم به قدم پيشروى مى كند و آنان را افرادى بااراده و ايمان مى سازد.
پايه گذارى ايمان  1. در اولين فرصت طبيعى ، يعنى در موقع جهش احساسات مذهبى ، كه نوجوانان شيفتهفراگرفتن مطالب دينى هستند، آنان را به پروردگار جهان دعوت نموده و با منطق عقلىساده اى كه در خور فهمشان باشد، به وجود خداونداستدلال مى كند و اساس دين را پايه گذارى مى نمايد.
2. خداوند را با صفات محبت انگيز بخشندگى و مهربانى معرفى مى كند و از اين راهعواطف نوجوانان را به پروردگار متوجه مى سازد و محبت او را در ضميرشان جاى مى دهد.محبت خداوند بهترين جوابگوى احساسات مذهبى نوجوانان و بزرگ ترين وسيله ارضاىتمايلات ايمانى آنان است .
3. از حب خداوند، كه اولين احساس مذهبى است ، استفاده مى كند و نوجوانان را به راهپيروى و اطاعت از پيشواى عالى قدر اسلام سوق مى دهد و آنان را به اجراى تمام وظايفمعنوى و مقررات دينى علاقه مند مى سازد.
(قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفوررحيم .(460) )
بگو، اى پيغمبر، اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا نيز شما را دوستبدارد و گناهانتان را بيامرزد كه خداوند آمرزنده و مهربان است .
تشديد محبت  نوجوان وقتى احساس مى كند كه بر اثر پيروى از پيغمبر اسلام ، مورد محبت و عنايتخداوند بزرگ قرار گرفته و پروردگارش او را دوست دارد، عواطف مذهبى اش تشديد مىشود و محبتش به حضرت حق افزايش مى يابد.
اميد به رحمت  4. نوجوان را به عبادات واجب و مستحب ، موظف مى كند و بدين وسيله بين او و خداوند محبوبارتباط مستقيم برقرار مى نمايد. نماز يوميه را كه از هفت سالگى تدريجا آموخته وتمرين كرده است ، اينك بايد مرتبا انجام دهد و روزى چند بار با خداى خود سخن بگويدو به زبان ساده خويش ، از وى تقاضاى يارى و كمك نمايد و به وسيله دعا و نيايش ،نهال محبت الهى را در ضمير خود آبيارى كند و هر روز، بيش از روزقبل ، خداى حاضر و ناظر را دوست بدارد، به رحمتش اميدوار باشد و از قهرش ترسان .
نوجوانى كه طبق برنامه اسلام از 12 سالگى با تعاليم الهى تربيت مى شود و درپرتو ايمان به خداوند و نيايش ، عواطف مذهبى اش به خوبى پرورش ‍ مى يابد، در 16سالگى يك فرد معتقد و با ايمان خواهد بود. احساسات پرورش يافته و نيرومندش مىتواند در مقابل تمايلات غريزى و شهوات نفسانى مقاومت كند و از تندروى و طغيانشانباز دارد.
دوره بحرانى ايمان  نوجوانى كه احساسات مذهبى اش مورد حمايت و پرورش قرار نگرفته و احيانا سركوبشده باشد، نوجوانى كه خواهش معنوى اش ارضا نگشته و نور ايمان ، ضميرش را روشنننموده است ، در 16 سالگى محكوم تمايلات غريزى و شهوى خويش خواهد بود و عواطفمذهبى پرورش نايافته اش ‍ قادر نيست در مقابل خواهش هاى نفسانى مقاومت كند و در سنينپرشور و خطرناك جوانى ، از انحراف و گناه محافظتش نمايد.
اقناع خودخواهى جوان  موريس دبس درباره اين گروه از جوانان چنين مى گويد:
(وقتى كه ارزش هاى جديد الاكتشاف ، براى تعيين رفتار جوان ، بناى مخالفت بايكديگر را مى گذارند، ايمان جوان دوره هاى بحرانى را طى مى نمايد. اين حالت ، بهخصوص در مواردى اتفاق مى افتد كه ارزش هاى خدايى با ارزش هاى ديگرى تصادم پيداكنند كه عزت نفس جوانان را نوازش مى كند و خودخواهى آنان را اقناع مى نمايد و ياهنگامى كه آرزوهاى شهوانى ، عليه قواعد اخلاقى مذهبى قيام نمايند، در اينحال ، ايمان در مقابل سيل اشتهاى عنان گسيخته محو و نابود مى شود.)(461)
معرفت فطرى و وجدان اخلاقى و احساسات مذهبى ، سهتمايل فطرى است كه مانند ساير تمايلات طبيعى با سرشتنسل جوان آميخته شده است . اگر بخواهيم نوجوانان را به شايستگى تربيت كنيم ، بايدآنان را همان طور كه آفريده شده اند ببينيم . بايد به تمام جهات مادى و معنوى و جسمىو روانى آن ها توجه نماييم .
و با واقع بينى از سرمايه هاى طبيعى و تمايلات فطريشان استفاده كنيم و بناى تربيترا بر اساس همان تمنيات استوار سازيم .
مخالفت با قانون آفرينش  بشر موجودى است تركيب يافته از جسم و جان و ساخته شده از اندام و روان . بشرمجموعه اى است از خواهش هاى گوناگون فطرى و تمنيات مختلف طبيعى . خوشبختى وسعادت همه جانبه آدمى زمانى تاءمين مى شود كه تمام جهات مادى و معنوى اش موردبررسى قرار گيرند و كليه تمايلاتش با اندازه گيرى صحيح ارضا شوند. توجهداشتن به بعضى از تمايلات و ارضاى آن ها و بى اعتنايى به پاره اى از خواهش هاىفطرى و سركوب كردن آنها، مخالفت با قانون آفرينش و منافى سعادت و رستگارىانسان است .
دكتر كارل مى گويد:
(ما ناگزيريم آدمى را از جنبه هاى گوناگون فيزيكوشيميايى ، كاليدشناسى ،فيزيولوژيكى ، فكرى ، اخلاقى ، هنرى ، مذهبى ، اجتماعى و... او مورد مطالعه قرار دهيم. هر دانشمندى كه به مطالعه يك رشته از اين مجموعه پيچيده مى پردازد، به علتانحراف تخصصى خود گمان مى برد آن را شناخته است وحال آن كه جز قطعه كوچكى بر او روشن نشده و اين جزء را معرفكل در نظر آورده است .
نارسايى دانش  عقل ما آن چه را كه عقايد علمى يا فلسفى عصر وفق نمى دهد، نمى پذيرد، هر چه باشددانشمندان نيز چون همه مردم ، تحت تاءثير شرايط زمان و مكان خود قرار مى گيرند وبه آسانى وجود قضايايى را كه با تئورى هاى حاضر تعبير و توجيه نشود، از ياد مىبرند. طرق علمى براى مطالعه تمام فعاليت هايى آدمى كافى به نظر نمى رسد.آشكار است كه محققين نمى توانند تمام جنبه هاى شخصيت آدمى را مورد كاوش قرار دهند. چهتكنيك هاى ما از آن چه جرم و بعد ندارد، چيز درك نمى كند و جز بر روى اشيايى كه درقلمرو زمان و مكان مى توان يافت ، اعمال نمى شود براى سنجش حرص و كينه و دشمنى ومهر و زيبايى و تخيلات دانشمندان و الهام هنرمندان و ايمان مذهبى ناتوان است . به همينجهت ، مجموعه اطلاعات ضرورى براى شناسايى انسان ناقص مانده است . بنابراين بايدخود را از تمام جهات مطالعه كنيم و هيچ چيز را فروگذار ننماييم .)(462)
بى اعتنايى به حس مذهبى  بدبختانه ، دنياى امروز، در برنامه هاى تربيتىنسل جوان ، به تمايلات ايمانى و عواطف دينى نوجوانان ، كه يكى از خواهش هاى فطرىآنان است ، آن طور كه بايد، توجه ندارد. احساس مذهب ، كه در بحران بلوغ به طورطبيعى شكفته مى شود و اگر مورد حمايت قرار گيرد، بزرگترين نيروى مهار كنندهغرايز و تمايلات نفسانى خواهد شد، عملا به دست فراموشى سپرده شده است .
در جهان كنونى ، حس زيبايى كه از عواطف فطرى آدمى است ، به طرق مختلف مورد حمايت وپرورش قرار مى گيرد و پيوسته تقويت مى شود، ولى از حس مذهبى نوجوانان وتمايل ايمانى آنان پشتيبانى نمى شود و مربيان در راه پرورش آن نمى كوشند و درنتيجه ، نوجوانان ، بى علاقه به مذهب و ايمان بار مى آيند.
خودسرى نوجوان  بى اعتنايى به عاطفه مذهبى نوجوانان ، مخالفت با آيين فطرت و سنت آفرينش است ، وسرپيچى از مقررات خلقت ، بدون كيفر نخواهد ماند. كيفر اين مخالفت ، طغيان و عصيانجوانان و خودسرى و لجام گسيختگى روزافزون آنان در سراسر جهان است .
(جهان از جنايات جوانان به ستوه آمده است . سومين كنگره سازمانملل متحد براى پيشگيرى از جنايت و تداوى جنايتكاران ، كه با شركت هزار نفر قاضى ،جامعه شناس و پليس در استكهلم تشكيل شده بود، بعد از يك هفته كار خود را پايان داد.كنگره از تمام دول جهان طلب كرد عليه جنايات جوانان قيام كرده و تصميمات لازمى براىجلوگيرى از اين جنايات اتخاذ كنند، زيرا كه جهان از جنايات جوانان به ستوه آمده است.)(463)
جرايم جوانان  (نيويورك از وحشت جنايات جوانان مى لرزد. جوانان مجرم مهم ترين انگيزه اضطراباند. در ظرف ده سال ، يعنى از 1954 تا 1964 جنايات جوانان كمتر از 16سال ، اعم از دختر و پسر، 15 درصد افزايش يافته است و جوانان بازداشت شده غالبامرتكب جناياتى از قبيل آدمكشى ، هتك ناموس ، حمله مسلحانه ، سرقت و قاچاق مواد مخدره شدهاند. تنها در سال 1964 جوانانى كه كمتر از 20سال داشته و مرتكب جناياتى از اين نوع شده اند، 38 درصد مجرمين دستگير شده راتشكيل مى دهند.)(464)
تنزل سطح اخلاق  (مگر زندگى عصر حاضر سطح فكرى و اخلاقى مردم راتنزل نداده است ؟ چرا بايد هر سال چندين بيليون دلار براى مبارزه با جنايتكاران صرفشود؟ و چرا بايد در برابر چنين خرج گزافى باز دزدان و راهزنان ، فاتحانه بهبانكها حمله برند و ماءمورين انتظامى را بكشند و كودكان را بدزدند و بهقتل برسانند، يا گروكشى كنند؟ جاى آن دارد با مشاهده سير قهقرايى تمدن ، از خودبپرسيم كه آيا علل اين انحطاط در خود ما و در تشكيلات ما نيست ؟)(465)
تربيت بدون مذهب  در جهان غرب ، زيگموند فرويد از جمله كسانى است كه تمايلات فطرى ايمانى راناديده مى گرفت و انديشه تعليم و تربيت بدون مذهب را در ذهن مى پرورانيد.
فرويد از طرفى اعتراف دارد كه مذهب به مقدارقابل ملاحظه اى در مهار كردن غرايز و تمايلات نفسانى پيروز شده و چنين مى گويد:
(البته مذهب ، از آن جا كه به ميزان زياد در رام كردن غرايز غيراجتماعى كمك كرده است ،خدمات مهمى به انسانيت و تمدن انجام داده ، ولى در اين معنى نتوانسته است به اندازهكافى پيش برود.)(466)
و از طرف ديگر توصيه كند:
(خوب است يك تعليم و تربيت غيرمذهبى مورد آزمايش قرار گيرد، مردم عادت داده شونداز اين تسلى صرف نظر كنند و براى آن كه به تنهايى و با اتكاى به نفس ، درمقابل خطرها و دلواپسى ها ايستادگى نمايند، اين پناهگاه را ترك گويند.)(467)
تمدن فريبنده  تمدن فريبنده كشورهاى غربى و نظم اخلاقىملل اروپايى ، پيش از جنگ جهانى اول ، فرويد را اميدوار كرده بود كه تربيت بدون مذهبو ايمان مى تواند يك تمدن واقعى و سعادت بخش به وجود آورد و غرايز سركش ‍ بشرىرا به خوبى مهار نمايد.
فرويد با مشاهده وظيفه شناسى هاى افراد ملل اروپايى كه بر اثر آموزش و پرورشنوين به وجود آمده بود، تصور مى كرد كه مردم مغرب زمين ، انسان واقعى شده اند وداراى سجاياى انسانى و ملكات اخلاقى گشته اند.
محو ارزش هاى اخلاقى  (در همين احوال ، جنگ اول جهانى مانند طوفانى فرود آمد و فرويد را منقلب ساخت . او كهسالهاى پيرى خود را مى گذرانيد، مى ديد كه چگونه اعتبارها و ارزشهاى اخلاقى وايدئولوژيك ، كه خودش در آنها زندگى كرده بود، محو مى شدند.
فرويد مى خواست با دانش خود مردم را تسكين دهد و براى مقابله با موانع بى شمارزندگى آماده سازد، اما اين آرزوها با اولين صداى توپ نقش بر آب شد. انسانى كه بهخود مى باليد كه توانسته است مانند پرندگان آسمان ها را بپيمايد، نخستين هواپيما رابراى پرتاب كردن نخستين بمب ها به كار مى برد.
در گيرودار جنگ 1915، فرويد در يكى از آثار خود چنين نوشت : جنگى كه ما نمىخواستيم هرگز فكر آن را هم بكنيم ، در گرفت . اين جنگ ، نه فقط به جهتتكميل وحشتناك سلاح هاى تهاجمى و تدافعى ، خونين ترين و مهلك ترين جنگ هاست ،بلكه از لحاظ بى رحمى ، قساوت و سختى هم نظير آن ديده نشده است .
روش دول ، نسبت به همسايگان خود، كه متناسب با قوانين اخلاقى نبود و همچنين رفتارخشونت آميزى كه از افراد ديده شد و به هيچ وجه انتظار آن از اين نمايندگان عالى ترينتمدن بشرى نمى رفت ، موجب تنبه و سرخوردگى ما گرديد.
رجعت فرهنگى  به علت قتل عامى كه در اروپا بيداد مى كرد و بشريت را به يك رجعت فرهنگى تهديدمى نمود، و همچنين از اضطراب و تشويش از يك جنگ جديد، به تعمق درباره آينده بشريتوادار شد و افكار تلخ و ناگوار خود را ضمن كتاب آشوب در تمدن به رشته تحريردرآورد.)(468)
كشتارهاى وحشيانه  كشتارهاى وحشيانه و اعمال غيرانسانى كشورهاى غربى ، در جنگاول جهانى ، فرويد را سخت منقلب كرد و در افكار و نظريات علمى اش اثرى بس عميقگذارد. فرويد متوجه شد كه تعليم و تربيت غيرمذهبى نتوانسته است مردم اروپا رامتمدن واقعى بسازد و از جنايتكارى و اعمال ضد انسانى مصونشان دارد.
(فرويد، مانند همه مردم آن زمان ، بوسيله محيطقتل عام ها و سوگوارى هايى كه ناگهان در تابستان 1914 اروپا را فراگرفت ،محاصره گرديد. اين حوادث تاريخى كه طبعا هر متفكر را به تعمق وامى دارد، فرويد راهم متاءثر ساخت . او هنگامى كه لحظه اى سر خود را از اطاق كارش بيرون برد و بهجهان خارج نظر كرد، يك دنياى مشوش و مضطرب و تهديدكننده را در برابر خويش مشاهدهنمود.
(در حدود شصت سالگى ، انديشه فرويد تحولى پيدا كرد. بدين معنى كه از دورترو بالاتر يك مقدار از مسائلى را كه تا آن وقت فقط از نظر استفاده علمى به آنها نگاهكرده بود، مورد توجه قرار داد.)(469)
اعمال سبعانه  (فرويد در 1917 نوشت : مشاهده اعمالى كه با تصور ما از زندگى مدنى مطابقتندارند و در نتيجه اين اعمال سبعانه ، جهانيان را مجرم و تبهكار مى بينيم ، ما را غرقاندوه نوميدى دردناكى ساخته است . ما به اين جهت مردم جهان را فعلا پست و منحط مىشماريم كه قبل از جنگ به غلط خيال مى كرديم در سطح اخلاقى و معنوى بالاترى قراردارند.)(470)
ادگارپش مى گويد:
(فرويد خوشبختانه شكنجه هاى مهيب تر هيتلر و بزرگ ترينقتل عام هاى تاريخ را نديد. او سوزاندن ميليون ها نفر انسان ، بمباران ها وحشت انگيزىكه شهرها را با خاك يكسان مى كردند و اژدرهاى هولناك و بمب هاى اتميك را مشاهدهنكرد.)(471)
تصور خطا  خلاصه ، فرويد با مشاهده تمدن ملل غرب و رفتار دلفريب آنان تصور كرده بود كهاگر تمايل روحانى و احساسات مذهبى بشر را ناديده انگاريم ، اگر انسان ها را باتعليم و تربيت ، بدون ايمان به خدا و مذهب بار بياوريم ، مى توانيم مردم را متمدنواقعى بسازيم و از سجاياى انسانى برخوردارشان كنيم . مى توانيم غرايز نيرومندشانرا مهار نماييم و به راه فضيلت و انسانيت سوقشان دهيم . ولى كشتارهاى بى رحمانه واعمال ضدانسانى دنياى متمدن ، در جنگ اول و دوم جهانى ، در زمان حيات فرويد و پس ازمرگش ، نظريه او را عملا رد كرد و ثابت نمود كه تعليم و تربيت بدون ايمان و مذهبقادر نيست تمايلات نفسانى بشر را تعديل نمايد و غرايز سركش را به راه صحيح ومصلحت آميز سوق دهد.
نتيجه بحث آن كه اسلام در راه تربيت صحيحنسل جوان ، به معرفت فطرى و وجدان اخلاقى و احساسات مذهبى نوجوانان ، كه خواهشباطنى و نداى فطرى آنهاست تكيه كرده است .
اسلام و غرايز جوانان  اسلام براى مهار كردن غرايز جوانان و تعديل تمايلاتشان ، ازعقل و علم و تربيت استفاده نموده و به موازات آنها از نيروى عظيم ايمان به خدا و برنامههاى مذهبى بهره بردارى كرده است .
اسلام ، بوسيله ايمان به مهر و قهر الهى ، در ضمير پيروان خود احساس بيم و اميد رابيدار كرده و آنان را به راه اطاعت از اوامر پروردگار و اجتناب از گناهان سوق داده است .ولى در تعاليم آسمانى خود به نيروى محبت الهى و اميد به رحمت حضرت حق ، بيش ازقهر پروردگار و بيم عذاب تكيه كرده است .
اسلام از راه منطق عقلى و عبادات عملى ، تدريجا حب خداوند را در ضمير نوجوانان تقويتمى كند و بدين وسيله سد محكمى در مقابل تمايلات شهوى و احساسات غريزى آنان ايجادمى نمايد و خلاصه احساس را با احساس مهار مى كند.
عالى ترين احساس مذهبى  در مكتب اسلام ، حب الهى و عشق به پروردگار، عالى ترين احساس مذهبى است . مؤ منكامل كسى است كه محبت خداوند در ضميرش آن قدر شديد و نيرومند گردد كه بر سايرمحبت ها و تمايلات نفسانى اش حاكم و فرمانروا باشد و هر چيز را تا جايى دوست بداردكه منافى با محبت خدا نباشد.
آن كس كه جان و مال ، زن و فرزند، كسب و كار و ديگر علايق زندگى در نظرش محبوبتر از خداوند است ، او به درجه ايمان كامل نايل نشده و نمى تواند از افتخارات روحانى، يك مؤ من واقعى و كامل برخوردار باشد.
(قل ان كان ابآؤ كم ابناؤ كم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم واموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله وجهاد فى سبيله فتربصوا حتى ياءتى الله بامره و الله لا يهدى القوم الفاسقين.(472) )
ايمان به خدا و احساس عشق الهى در باطن افراد با ايمان آن چنان سد محكمى به وجود مىآورد كه غرايز سركش و نيرومند نمى توانند در زمينه شهوات ، او را به منجلاب گناه وناپاكى بكشانند، يا در زمينه غضب ، وى را به انتقام جويى هاى پليد و ناروا وادار كنند.
(والذين يجتنبون كبائرالاثم والفواحش و اذا ما غضبوا هم يغفرون . )
مردان با ايمان ، از گناهان بزرگ و تبهكارى اجتناب مى كنند و در مواقعى كه خشمگين وبرافروخته مى شوند، لغزش اشخاص را مى بخشند.
(قال على بن الحسين عليه السلام : الرجلكل الرجل نعم الرجل هوالذى جعل هواه تبعا لامر الله .(473) )
انسان كامل  حضرت سجاد عليه السلام فرموده است : مرد واقعى ، مردكامل ، مرد شايسته كسى است كه خواهش هاى غريزى و تمايلات شهوى خود را با حب الهىمهار كند و هواى نفس خويش را مطيع اوامر پروردگار نمايد، هر جا اجازه داده است ،ميل خود را اعمال كند و هر جا كه نهى فرموده سركوبش نمايد.
تعديل احساس مذهبى  ناگفته نماند كه احساس مذهبى و نيايش و پرستش ، مانند ساير تمايلات طبيعى بايدتعديل شود و با اندازه گيرى صحيح اعمال گردد. همان طور كه تندروى در ارضاىخواهش جنسى يا حب مال و مقام ناپسند است ، زياده روى در ارضاى خواهش مذهبى نيز در مكتباسلام نامطلوب شناخته شده و اولياى گرامى اسلام در اين باره ، ميانه روى را اكيداتوصيه كرده اند.
(فى وصية اميرالمؤ منين عليه السلام عند وفاته : واقتصد يا بنى فى معيشتكواقتصد فى عبادتك .(474) )
ميانه روى در عبادت  از جمله وصاياى على عليه السلام به فرزندش ، نزديك مرگ ، اين بود: در امورزندگى و همچنين در انجام عبادات ، معتدل و ميانه رو باش .
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اجتهدت فى العبادة و انا شابفقال لى ابى يا بنى دون ما اراك تصنع فان اللهعزوجل اذا احب عبدا رضى منه باليسير.(475) )
امام صادق عليه السلام فرمود: من جوان بودم و در عبادت كوشش بسيار مى كردم . پدرمبه من فرمود: كمتر از اين مقدار عبادت كه از تو مى بينيم به جاى آور، زيرا وقتى خداوندبنده اى را دوست دارد، با عبادت كم از او راضى مى شود.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation