بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گفتارامیرالمؤمنین‏علی‏علیه‏السلام,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     002 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     003 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     004 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     005 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     006 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     007 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     008 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     009 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     010 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     011 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     012 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     013 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     014 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     015 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     016 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     017 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     018 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     019 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     020 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     021 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     022 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     023 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     024 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     025 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     026 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     027 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     028 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     029 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     030 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     031 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     032 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     033 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     034 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     035 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     036 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     037 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     038 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     039 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     040 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     041 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     042 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     043 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     044 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     045 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     046 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     047 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     048 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     049 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     050 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     051 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     052 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     053 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     054 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     055 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     056 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     057 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     058 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     059 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     060 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     061 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     062 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     063 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     fehrest - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
 

 

 
 

19-  هر كه دستخزد را از قبيله خود بهم كشد (نسبت به آنان گرفتگى كند به خود ضرر زده زيرا) جزاين نيست كه يك دست را از آنها بهم كشيده و از خود دستهاى بسيارى را از آنها بهمكشيده است.

20-  هر كه برنفس خود به مالش بخيلى نمايد بر همسر همسر خود آن را ببخشد.

21-  هر كه برنيازمند به آنچه در نزد اوست بخل ورزد خشم خدا بر او بسيار شود.

22-  ايمان خودرا نبسته (و محكم ننموده) كسى كه به احسان خود بخل ورزد (و خواهد رفت چنانكه اگرحيوانى را نبندند خواهد رفت).

23-  عاقل نيستهر كه به احسانش بخيلى كند.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 151

24-  و قال- عليه السّلام- : و قد مرّ بقذر على مزبلة: هذا ما كنتم (عليه بالأمس تتنافسون)تتنافسون فيه بالأمس [و في خبر آخر] أنّه قال: هذا ما بخل به الباخلون 10023.

25-  ويح البخيلالمتعجّل الفقر الّذي منه هرب، و التّارك الغنى الّذي إيّاه طلب 10098.

26-  لا تبخلفتقتّر و لا تسرف فتفرط 10310.

27-  لا مروّةلبخيل 10438.

28-  لا يبقىالمال إلّا البخل، و البخيل معاقب ملوم 10843.

29-  الباخل فيالدّنيا مذموم، و في الآخرة معذّب ملوم 1733. 24-  حضرت در وقتى كه بر چاهبالوعه‏اى كه سر آن گشوده شده بود و فضلات بيرون آمده فرمود: اين آنست كه شماديروز در آن رغبت، نسبت به آن بر يكديگر جلو مى‏زديد (و در روايت ديگر دارد) كهفرمود: اين آن چيزيست كه بخل كنندگان به آن بخل مى‏ورزيدند. (و در نهج البلاغه نيزدر كلمات قصار 186 نقل گرديده است).

25-  واى بربخيلى كه در فقرى كه از آن گريخته شتاب كننده است (و از ترس درويشى پيوسته درويشاست) و ترك كننده توانگرى كه آن را طلب نموده است (يعنى بروش درويشان سلوك مى‏كندكه مبادا فقير شود و يا بلكه بتواند ثروت بيشترى بدست آورد).

26-  بخيلى مكنپس تنگ گيرى كنى، و اسراف منما پس افراط نمائى (و از حدّ در گذرى).

27-  هيچ مروّتىبراى بخيل نيست.

28-  باقىنمى‏گذارد مال را مگر بخيلى، و بخيل معاقب ملامت شده است.

29-  بخل كنندهدر دنيا بد، و در آخرت معذب و سرزنش شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 152

المبادرة

1-  بادرواالعمل، و أكذبوا الأمل، و لا حظوا الأجل 4464.

2-  بادرواالعمل (الأمل)، و خافوا بغتة الأجل، تدركوا أفضل الأمل 4465.

3-  بادروابالعمل عمرا ناكسا 4466.

4-  بادروابالعمل مرضا حابسا، و موتا خالسا 4467.

5-  بادر البرّفإنّ أعمال البرّ فرصة 4363.

6-  بادروا صالحالأعمال و الخناق مهمل و الرّوح مرسل 4380.

7-  بادر شبابكقبل هرمك، و صحّتك قبل سقمك 4381. پيشى گرفتن 1-  مبادرت كنيد به عمل، و اميد رادروغ گو پنداشته، و هر دم رسيدن مرگ را ملاحظه نمائيد.

عمل، و اميد را دروغ گو پنداشته، و هر دم رسيدن مرگ را ملاحظهنمائيد.

2-  به سوى عملشتاب كرده و يا به كارهاى خير بر اميدها پيشى گيريد، و از ناگهان فرارسيدن اجلبهراسيد تا افزون‏ترين آرزو را دريابيد.

3-  عمل را بر عمرسر بزير افكنده و سست و ضعيف را پيش اندازيد (كه وقتى آدمى بسنّ انحطاط رسيد چندانكارى از او ساخته نيست).

4-  عمل را پيشاندازيد بر بيمارى حبس كننده، و مرگ رباينده (يعنى پيش از آنكه به بيمارى سختمبتلاء شويد و مرگ شما را دريابد مبادرت به عمل كنيد).

5-  به كارهاىنيك مبادرت و سبقت نما زيرا كه كارهاى نيك فرصت است.

6-  به عملهاىشايسته مبادرت نمائيد چه آنكه گلو واگذاشته شده (و مرگ گلو را بگيرد) و روح رهاگشته و قبض شود.

7-  جوانى خودرا پيش از پيرى، و تندرستيت را قبل از بيمارى خويش مبادرت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 153

8-  بادر غناكقبل فقرك، و حياتك قبل موتك 4382.

9-  بادروا فيمهل البقيّة، و أنف المشيّة، و انتظار التّوبة، و انفساخ الحوبة 4372.

10-  بادروا والأبدان صحيحة، و الألسن مطلقة، و التّوبة مسموعة، و الأعمال مقبولة 4373.

11-  بادروا قبلأخذة العزيز المقتدر 4369.

12-  بادروا قبلالضّنك و المضيق 4370.

13-  بادروا قبلالرّوع و الزّهوق 4371.

14-  بادرواآجالكم بأعمالكم، و ابتاعوا ما يبقى لكم بما يزول نما (يعنى تا جوانى و تندرستى ازعمر استفاده كن).

8-  بر توانگرىخود پيش از درويشى، و بر زندگانى و حيات خويش قبل از مردنت سبقت نما (يعنى تا مالو ثروت دارى و نمردى از فرصت استفاده كن).

9-  پيشى گيريددر مهلت بقيه عمرى كه باقى مانده، و در نخستين زمانى كه اراده كار كرده (و در فصلجوانى كه قدرتى داريد)، و بر فرارسيدن انتظار توبه، و زائل شدن گناه يا وسعت گناهو رسيدن زمان جزاى آن، (يعنى تا اين زمانها نرسيده بايد مبادرت كرد).

10-  پيشى گيريددر صورتى كه بدن‏ها صحيح، و زبانها رها (و به بند نيفتاده)، و توبه مسموع، و عملهامقبول مى‏باشد (كه بعد از آن عملى سودمند نخواهد بود).

11-  سبقتگيريد، قبل از يك بار گرفتن (خداى) غالب توانا (عمر را).

12-  پيشى گيريدپيش از تنگى حال و ضيق مجال (مرگ).

13-  سبقت گيريدقبل از نرسيدن و بيرون رفتن جان.

14-  عملهاى خودرا بر اجلها پيش انداخته، و آنچه را برايتان باقى مانده‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 154

عنكم 4374.

15-  بادروابأموالكم قبل حلول آجالكم تزكّكم و تصلحكم و تزلفكم 4375.

16-  بادر(باكر) الطّاعة تسعد 4360.

17-  بادر الخيرترشد 4361.

18-  بادروا قبلقدوم الغائب المنتظر 4368.

19-  بادرواالموت و غمراته، و مهّدوا له قبل حلوله و أعدّوا له قبل نزوله 4376.

20-  بادروا فيفينة الإرشاد، و راحة الأجساد، و مهل البقيّة، و أنف المشيّة 4377. به آنچه از شمازائل مى‏شود خريدارى نمائيد، (مشهور ارباب عرفان است: اگر تنگ طلائى باشد كه فانىشود، و كوزه سفالى كه هميشه باقى ماند، بايد عاقل كوزه را بر تنگ ترجيح دهد، تا دروقت حاجت تشنه نماند).

15-  بمالهاىخود قبل از رسيدن اجلهايتان مبادرت ورزيد، تا شما را پاك گردانيده، و به صلاحآورده و بدرگاه خدا نزديك كند.

16-  به طاعتخدا سبقت گير تا نيكبخت شوى.

17-  به سوى خيرمبادرت نما تا راه راست يابى.

18-  قبل ازآمدن غائبى كه انتظار آن كشيده مى‏شود (مرگ) و يا آن انتظار تو را مى‏كشد سبقتگيريد.

19-  بر مرگ وسختى‏هاى آن پيشى گيريد، و پيش از در آمد آن براى آن تهيه اسباب كرده اصلاح حالخود نمائيد، و قبل از فرود آمدنش براى آن توشه و اسباب سفر آماده كنيد.

20-  در وقتراهنمائى، و آسايش بدن‏ها، و مهلت بقيه عمر، و ابتداى‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 155

21-  بادرواأعمالكم، و سابقوا آجالكم، فإنّكم مدينون بما أسلفتم، و مجازون بما قدّمتم، ومطالبون بما خلّفتم 4378.

22-  بادرواالأمل، و سابقوا هجوم الأجل، فإنّ النّاس يوشك أن ينقطع بهم الأمل، فيرهقهم الأجل4379.

23-  بادرالفرصة قبل أن تكون غصّة 4362.

24-  طوبى لمنبادر صالح العمل قبل أن تنقطع أسبابه 5961.

25-  طوبى لمنبادر الأجل، و اغتنم المهل، و تزوّد من العمل 5975. مشيّت (در اوقات جوانى كهاراده سخت‏تر است) مبادرت نمائيد.

21-  در اعمالخويش مبادرت نموده، و بر مرگ‏ها پيشى گيريد، زيرا به آنچه پيش فرستاده‏ايد جزاداده شده، و به آنچه مقدم داشتيد عوض داده خواهيد شد، و به آنچه جا گذاشته و پسانداخته‏ايد باز خواست خواهيد شد.

22-  بر آرزوپيشى گرفته، و بر هجوم اجل سبقت نمائيد، زيرا نزديك است كه مردم بريده شوداميدشان، و آنها را مرگ ناگهان فرا رسد.

23-  در فرصتپيشى گير، پيش از آنكه فرصت غصه شود (يعنى از دست برود و سبب غصه گردد).

24-  خوشا بهحال كسى كه به عمل صالح مبادرت ورزيده، پيش از آنكه اسباب آن بريده شود (كه همانحضور مرگ است).

25-  خوشا بهحال كسى كه (به وسيله كارهاى خوب) بر مرگ پيشى گرفته، و مهلت را غنيمت شمرد، و ازعمل توشه برگيرد.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 156

البرد

1-  توقّو البردفي أوّله، و تلقّوه في آخره، فإنّه يفعل بالأبدان كما يفعل في الأغصان، أوّلهيحرق، و آخره يورق 4551.

البرّ و البرّ و من منعه

1-  البرّ عملمصلح 554.

2-  البرّ عملصالح 871.

3-  البرّ غنيمةالحازم 985.

4-  البرّ أعجلشي‏ء مثوبة 1222. سرما 1-  از سرما در اول آن پرهيز كرده، و در آخر آن آن رااستقبال نمائيد، زيرا در بدنها آن كند كه در شاخه‏ها مى‏كند، اوّلش مى‏سوزاند، وآخرش برگ مى‏روياند (شاعر هم گفته:

گفت پيغمبر باصحاب كبار

تن مپوشانيد از باد بهار

آنچه با شاخ درختان مى‏كند

با تن و جان شما آن مى‏كند

نيكى و نيكو كارى 1-  نيكوئى، عملى است اصلاح كننده.

2-  نيكوئى، وكار خير عملى است پسنديده.

3-  نيكوئى، ياصله و احسان غنيمت دور انديش است.

4-  احسان،شتابانتر چيزيست به حسب پاداش.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 157

5-  بالبرّ يملكالحرّ 4213.

6-  تعجيل البرّزيادة في البرّ 4568.

7-  خير البرّما وصل إلى الأحرار 4955.

8-  خير البرّما وصل إلى المحتاج 4974.

9-  في كلّ برّشكر 6507.

10-  من منعبرّا منع شكرا 8106.

11-  من بذلبرّه انتشر ذكره 8631.

12-  من قرببرّه بعد صيته 8632.

13-  من أتبعالإحسان بالإحسان، و احتمل جنايات الإخوان و الجيران، 5-  به وسيله احسان، يا بهوسيله نان دادن، آزاد بنده مى‏گردد.

6-  شتاب كردندر نيكى زيادتى در نيكوئى است.

7-  بهتريناحسان آنست كه به آزادگان رسد (يعنى به كسانى كه در بند علائق نباشند).

8-  بهتريناحسان آنست كه به محتاج رسد.

9-  در هر خير ونيكى شكريست.

10-  هر كهاحسانى را منع كند (و به كسى احسانى كه توانائى آن را دارد ننمايد) منع شكرى كند،يا از شكرى منع شده است (كه ديگران و يا خدا از او تشكر نمايد).

11-  هر كه نيكىخود را بذل كند، ياد او (در ميان مردم) پراكنده شود (شهرت پيدا كند).

12-  هر كه نيكىو احسان او نزديك باشد آوازه او دور باشد (و به جاهاى دور رسد).

13-  هر كهاحسانى را در پى احسانى كند، و متحمل جنايات برادران‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 158

فقد أكمل البرّ 9120.

14-  من بخلعليك ببشره لم يسمح ببرّه 9199.

15-  من أفضلالبرّ برّ الأيتام 9433.

16-  مع البرّتدرّ الرّحمة 9733.

17-  لسانالبرّيأبى سفه الجهّال 7637.

18-  من كثربرّه حمد 7888.

19-  من شيمالأبرار حمل النّفوس على الإيثار 9350.

الإبرام

1-  من أبرم سئم7685. و همسايگان گردد، پس در حقيقت بر و نيكى را كامل گردانيده است.

14-  هر كه بهشكفته روئى خود بخيلى كند به احسان خود جود نكند.

15-  ازافزون‏ترين نيكوئى است، نيكوئى نمودن به يتيمان.

16-  با نيكوئى،رحمت فراوان و روان مى‏شود.

17-  زبان نيكوكار از سفاهت و سبكى نادانها باز ايستد (يعنى نيكى سبب مى‏شود كه نادانها نيكو كاررا آزار ندهند).

18-  هر كه نيكوكاريش بسيار باشد ستايش مى‏شود.

19-  از خصلتهاىنيكو كاران است، واداشتن نفسها بر ايثار (و ديگران را بر خود مقدم داشتن).

اصرار در طلب 1-  هر كه (در كارى) ابرام و اصرار نمايد ديگراناز او خسته شوند.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 159

البري‏ء

1-  البري‏ءصحيح، و المريب عليل 152.

2-  البري‏ءجري‏ء 211.

3-  ما أشجعالبري‏ء و أجبن المريب 9626.

4-  لا أشجع منبري‏ء 10588.

5-  كلّ بري‏ءصحيح 6840.

البشر، البشاشة و طلاقةالوجه

1-  البشاشة أحدالقرائين 1692. بى‏تقصير 1-  پاكدامن و بى‏تقصير، و يا برىّ از حرص دنيا تندرستاست و صاحب شك بيمار است.

2-  بى‏تقصيردلير است (زيرا خائن، خائف است).

3-  چه دلير وبى‏باك است بى‏گناه، و ترسناك است صاحب شكّ (آرى بى‏گناه با قاطعيت از خود دفاعمى‏كند بخلاف گنهكار كه با ترس و بيم حرف مى‏زند، يعنى اين دو حالت نشانه گناه وبى‏گناهى است).

4-  نيست دليرتراز بى‏گناه (چون از خود خاطر جمع است و از چيزى هراسى ندارد).

5-  هر برى‏ء(از بدى و از دنيا، از امراض باطنى) صحيح است.

گشاده رويى 1-  خوشروئى و شكفتگى، يكى از دو مهمانى كردن است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 160

2-  البشاشةإحسان 18.

3-  البشاشةحبالة المودّة 1075.

4-  عليكبالبشاشة فإنّه حبالة المودّة 6101.

5-  لا بشاشة معإبرام 10517.

6-  البشر يطفئنار المعاندة 561.

7-  البشر أوّلالنّوال 634.

8-  البشر شيمةالحرّ 656.

9-  البشر يونسالرّفاق 736.

10-  البشرإسداء الصّنيعة بغير مؤنة 1503.

11-  بالبشر وبسط الوجه يحسن موقع البذل 4313. 2-  گشاده روئى، احسان است.

3-  شكفتگى دامدوستى است (كه انسان مى‏تواند با آن مردم را تسخير كند، و آنان را به عنوان دوستبه دام اندازد).

4-  بر تو بادبه گشاده روئى، زيرا كه آن دام دوستى است.

5-  هيچ گشادهروئى با ابرام (و اصرار در سؤال و طلب) نيست (زيرا طرف ملول و ناراحت گردد).

6-  شكفته روئىآتش دشمنى را خاموش مى‏گرداند.

7-  شكفته روئىاول عطا و بخشش است.

8-  شكفته روئىشيوه مرد آزاده است.

9-  شكفته روئىرفقا را مأنوس مى‏سازد.

10-  گشاده روئىاحسان را به خوبى بدون زحمت بكار بردن است.

11-  به سببشكفتگى و گشاده روئى جايگاه بخشش نيكو خواهد گرديد (يعنى با اين عمل هم خدا راضىخواهد شد و هم بنده).

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 161

12-  بشرك أوّلبرّك و وعدك أوّل عطائك 4452.

13-  بشرك يدلّعلى كرم نفسك، و تواضعك ينبئ عن شريف خلقك 4453.

14-  حسن البشرأوّل العطاء، و أسهل السّخاء 4835.

15-  حسن البشرأحد البشارتين 4849.

16-  حسن البشرشيمة كلّ حرّ 4858.

17-  حسن البشرمن علائم النّجاح 4866.

18-  سببالمحبّة البشر 5546. 12-  شكفته روئى تو اولين احسان تو، و وعده نمودنت نخستينبخشش تو خواهد بود (ممكن است مراد حضرت اين باشد كه اگر بر عطا و بخشش توانائىندارى، يكى با شكفته روئى با طرف برخورد نما، و ديگر باو وعده ده كه اگر خداوندقدرت داد با شما همكارى خواهم كرد، نه آنكه با اخلاق بد او را رد كرده و او راجواب كنى).

13-  شكفته روئىتو بر گرامى و بلندى مرتبه ذات تو دلالت داشته، و فروتنيت از خلق شريفت خبرمى‏دهد.

14-  نيكوئىشكفته روئى اوّلين بخشش، و آسانترين سخاوت است، (چون مؤنه لازم ندارد هر كسىمى‏تواند آن را به كار برد).

15-  نيكوئىشكفتگى يكى از دو بشارت است (نسبت به كسى كه به او وعده احسان مى‏دهد زيرا باشكفته روئى طرف اميدوار خواهد گرديد كه به او احسان خواهد نمود).

16-  نيكوئىشكفته روئى شيوه هر آزاده ايست.

17-  نيكوئىشكفته روئى از نشانه‏هاى پيروزيست.

18-  سبب دوستىشكفته روئى است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 162

19-  طلاقةالوجه بالبشر و العطيّة و فعل البرّ و بذل التّحيّة داع إلى محبّة البريّة 6032.

20-  كثرة البشرآية البذل 7089.

21-  وجه مستبشرخير من قطوب مؤثر 10084.

22-  البشر أحدالعطائين 1613.

23-  البشر منظرمونق، و خلق مشرق 2168.

24-  البشرمبرّة، العبوس معرّة 236.

25-  البشر أوّلالبرّ 296.

26-  الطّلاقةشيمة الحرّ 467.

27-  البشر أوّلالنّائل 519. 19-  گشاده روئى به نيكوئى شكفتگى و بخشش، و كار نيك، و احسان ياسلام را رواج دادن، دعوت خلائق است به دوستى.

20-  بسيارىشكفته روئى، نشانه جود و بخشندگى است.

21-  روى شكفته(كه اكرامى در آن نباشد) بهتر از روى درهم كشنده اكرام كننده است.

22-  شكفته روئىيكى از دو بخشش است.

23-  گشاده روئىديداريست خوش آينده، و خوئى است درخشنده.

24-  شكفته روئىنيكى و احسان، و ترش روئى گناه و اذيت است.

25-  گشاده روئىاول نيكوئى است (يعنى اگر كسى بخواهد نسبت به ديگران كار نيكى انجام دهد نخستينكارش بايد شكفته روئى باشد، و گرنه اگر كار نيك هم انجام گيرد اما با ترش روئىگويا عمل نيكى انجام نگرفته است).

26-  گشاده روئىخصلت آزاد مرد است.

27-  شكفته روئىاولين بخشش و عطاء است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 163

البصر و النظر و البصير والبصيرة

1-  أين الأبصاراللامحة منار التّقوى 2825.

2-  أبصر النّاسمن أبصر عيوبه، و أقلع عن ذنوبه 3061.

3-  إنّ أبصارهذه الفحول طوامح، و هو سبب هبابها، فإذا نظر أحدكم إلى امرأة فأعجبته، فليمسّأهله، فإنّما هي امرأة بامرأة 3635.

4-  إنّماالبصير من سمع ففكّر، و نظر فأبصر، و انتفع بالعبر 3891.

5-  بالاستبصاريحصل الاعتبار 4351.

6-  ذهاب البصرخير من عمى البصيرة 5182. بينا و بينش و ديده‏ها 1-  كجايند چشمهائى كه با نشانه وعلامت راه پرهيز كارى بيناست 2-  بيناترين مردم كسى است كه عيبهاى خود را ديده، واز گناهان خود باز ايستد.

3-  (نقل شده كهروزى آن بزرگوار با اصحاب خود نشسته بودند كه زن زيبائى از آنجا عبور كرد، چندنفرى با گوشه چشم به او نگاه كردند حضرت چنين فرمود:) به راستى كه چشمهاى اين نرها(بسوى ماده‏ها) سخت باز شده، و نگاه كننده‏اند، و اين سبب هيجان خواهش و بالا رفتنشهوت مى‏شود، پس هر گاه يكى از شما به زنى نگاه كرد او را به شگفت آورد، و از آنخوشش آمد، پس بايد با اهل خود نزديكى كند، زيرا كه آن نيست مگر زنى به جاى زنى.

4-  جز اين نيستكه بينا كسى است كه بشنود سپس انديشه كند، و نگاه نمايد پس (حقائق و دقائق را)ببيند، و به عبرتها نفع يابد و پند گيرد.

5-  به وسيلهنظر از روى بينائى، عبرت بدست آيد.

6-  از بين رفتنچشم بهتر از كورى بصيرت و بينائى است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 164

7-  ذهاب النّظرخير من النّظر إلى ما يوجب الفتنة 5183.

8-  ربّما أخطأالبصير رشده 5368.

9-  فقد البصرأهون من فقدان البصيرة 6536.

10-  فاقد البصرفاسد النّظر 6548.

11-  قد انجابتالسّرائر لأهل البصائر 6676.

12-  لقد بصّرتمإن أبصرتم، و أسمعتم إن سمعتم، و هديتم إن اهتديتم 7346.

13-  من تبصّرفي الفطنة ثبتت له الحكمة و عرف العبرة 8849. 7-  از بين رفتن نگاه (كورى چشم)بهتر از نگاه كردن به چيزيست كه موجب فتنه مى‏شود.

8-  بسا باشد كهبينا از راه درست خود خطا نمايد.

9-  نداشتن چشمسهل‏تر از نداشتن بينائى و كور دلى است.

10-  كسى كهبصيرت و بينائى ندارد، فكر و نظر او فاسد خواهد بود.

11-  در حقيقتپنهانيها و اسرار (مانند بسيار از علوم و معارف) براى اهل بصيرت و صاحبان بينائيهاگشوده شده است.

12-  (در كلماتقصار 149 نهج البلاغه نيز ذكر شده) در حقيقت بصيرت بينائى داده شده‏ايد اگر بيناشويد، و شنوا شده‏ايد اگر بشنويد و رهنمود گشته‏ايد اگر راه يابيد (يعنى از جانبخدا پيمبران و امامان و كتابهاى آسمانى براى اتمام حجت برايتان آمده اگر عقل خودرا بكار اندازيد) مخفى نماند كه اين عبارت در ضمن خطبه 20 نهج البلاغه ذكر شده كهبطور واضح مى‏رساند كه در باره مرگ است ابتدايش اين است «فإنّكم لو عاينتم ما قدعاين من مات منكم...».

13-  هر كه درزيركى بينا گردد حكمت براى او ثابت و بر قرار بوده، و عبرت را بشناسد (يعنى راهدرست را به دست آورده و از آثار خوب و بد درس گيرد. و در نهج‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 165

14-  نظر البصرلا يجدي إذا عميت البصيرة 9972.

15-  لا بصيرةلمن لا فكر له 10774.

16-  اللّحظرائد الفتن 1047.

17-  ربّ صبابةغرست من لحظة 5314.

18-  عمى البصرخير من كثير من النّظر 6307.

19-  كم منصبابة اكتسبت من لحظة 6939.

20-  كم من نظرةجلبت حسرة 6941.

21-  لحظالإنسان رائد قلبه 7626. البلاغه حكمت 30 كه از آن حضرت از ايمان پرسيده شد دربيان يقين اين فراز ذكر شده با اين عبارت «فمن تبصر في الفطنة تبيّنت له الحكمة ومن تبيّنت له الحكمة عرف العبرة و من عرف العبرة كان في الأوّلين»).

14-  ديدن چشمفائده نبخشد هرگاه بينائى كور باشد (يعنى بايد ديده دل بينا باشد).

15-  بصيرتىنيست براى كسى كه فكرى براى او نيست.

16-  به گوشهآخر چشم نگاه كردن جلو رو و ديدبان فتنه‏هاست.

17-  بسا عشق وگرمى شوقى كه از يك نگاه كردنى كاشته شود (پس آدمى بايد در نگاه خود نهايت احتياطرا بنمايد).

18-  نابينائىچشم بهتر از بسيارى از نظر كردن است (يعنى از نگاه كردنهاى نامشروع).

19-  بسا سوزشعشقى كه از يك نگاه كردنى منشأ گيرد.

20-  بسا نگاهكردنى كه (سبب عشق و گرفتارى شود) حسرتى را (در دنيا و يا در قيامت و يا در هر دوسرا) بكشاند.

21-  نگاه انسانبه گوشه آخر چشم، ديدبان و پيشرو دل اوست (بنا بر اين بايد از چنين نظرهائى دورىنمود كه زيانهاى بسيار ببار آورد).

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 166

22-  من أطلقطرفه كثر أسفه 7949.

23-  ليس الرّؤيةمع الأبصار، قد تكذب الأبصار أهلها 7493.

البطر

1-  البطر يسلبالنّعمة، و يجلب النّقمة 2216.

الباطل و التعاون عليه

1-  الرّاضيبفعل قوم كالدّاخل فيه معهم، و لكلّ داخل في باطل إثمان: إثم الرّضا به، و إثمالعمل به 2085.

2-  الباطلمضادّ الحقّ 277. 22-  هر كه چشم خود را رها كند (و آن را از نگاه‏هاى نامشروع جلوگيرى ننمايد) تأسف او بسيار باشد.

23-  بينائى باچشمها نيست (بلكه با عقل و قلب است كه آنها آدمى را به حقيقت مى‏رساند چنانكه قضيهعمرو بن عبيد و هشام در بحث امامت مشهور است كه وقتى آلات درك اشتباه كنند راهنماىآنها دل خواهد بود) زيرا گاهى چشمها به اهل خود دروغ مى‏گويند.

گردنكشى 1-  گردنكشى، و يا بيغمى نعمت را سلب نموده، و عقوبترا جلب مى‏كند.

ناحق 1-  كسى كه خوشنود به كار جماعتى است، مانند كسى است كهبا آنها در آن كار دخالت مى‏كند، و براى هر دخالت كننده‏اى دو گناه است: گناهخوشنودى به آن باطل و گناه عمل به آن.

2-  باطل ضد حقاست (يعنى نبايد اهل حق با اهل باطل آميزش كند، و يا

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 167

3-  الباطل غرورخادع 549.

4-  الباطل أضعفنصير 717.

5-  الباطل يزلّبراكبه 1100.

6-  الأباطيلموقعة في الأضاليل 1274.

7-  التّظافرعلى نصر الباطل لؤم و خيانة 1328.

8-  خالف منخالف الحقّ إلى غيره، و دعه، و ما رضي لنفسه 5057.

9-  طلبالتّعاون على نصرة الباطل جناية و خيانة 6031.

10-  ظلم الحقّمن نصر الباطل 6041.

11-  كيف ينفصلعن الباطل من لم يتّصل بالحقّ 7006. حقگو نبايد گاهى باطل بگويد كه آن عمل كردنبضدّ است).

3-  باطل فريبدهنده مكر كننده است.

4-  باطلناتوانترين يار و ياور است.

5-  باطل سوارخود را مى‏لغزاند، و يا برو در مى‏اندازد.

6-  باطل وناحق‏ها (آدمى را) در گمراهى‏ها خواهد انداخت. (چنانكه در باب خلافت به تجربه ثابتشده است).

7-  رساندنپيروزى بر يارى باطل، دنائت و خيانت است.

8-  با كسى كهبا حق مخالفت كرده به سوى باطل رو آورده مخالفت نما، و او را با آنچه به آن براىنفس خود راضى شده (از باطل) واگذار.

9-  طلب يارى برنصرت باطل خيانت و جنايت است.

10-  به حق ستمنموده كسى كه يارى باطل كند.

11-  چگونه ازباطل جدا مى‏شود كسى كه به حق (خدا يا رسول يا قرآن و دين) نپيوسته است‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 168

12-  للباطلجولة 7318.

13-  ليس فيالبرق اللّامع مستمتع لمن يخوض الظّلمة 7515.

14-  من ركبالباطل ندم 7651.

15-  من كثرباطله لم يتّبع حقّه 8135.

16-  من ركبالباطل أهلكه مركبه 8221.

17-  من ركبالباطل زلّ قدمه 8515.

18-  من كانغرضه الباطل لم يدرك الحقّ و لو كان أشهر من الشّمس 9023.

19-  من نصرالباطل ندم 9201.

20-  ما أقبحالباطل 9587. 12-  براى باطل دور زدنى است (آن گاه مضمحل مى‏شود).

13-  در برقدرخشنده بهره و تمتعّى براى كسى كه در تاريكى (باطل) فرو مى‏رود نيست (بلكهروشنائى هميشگى لازم است درخشندگى آنى سودى ندارد).

14-  هر كهمرتكب باطل شود پشيمان گردد.

15-  هر كه باطلاو بسيار باشد حق او (هم) پيروى نمى‏شود (يعنى مردم حقش را هم باطل قلمداد كنند).

16-  هر كه بر(مركب) باطل سوار شود، مركب او وى را هلاك گرداند.

17-  هر كه سواربر باطل شود قدمش بلغزد.

18-  هر كه غرضاو (و هدف و مقصودش) باطل باشد حق را در نيابد، هر چند از آفتاب مشهورتر باشد (بنابر اين انسانى به حق خواهد رسيد كه بى‏غرض و يا طالب حق بوده باشد).

19-  هر كه باطلرا يارى كند پشيمان گردد.

20-  چه چيزباطل را زشت نموده است (يعنى چه زشت است آنچه حق‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 169

21-  مستعملالباطل معذّب ملوم 9868.

22-  لا يعزّ منلجأ إلى الباطل 10704.

المبطل

1-  غرض المبطلالفساد 6424.

البطن و الفرج

1-  احفظ بطنك وفرجك من الحرام 2284.

2-  احفظ بطنك وفرجك ففيهما فتنتك 2289.

3-  بطن المرءعدوّه 4424.

4-  ما أبعدالخير ممّن همّته بطنه و فرجه 9642. نيست).

21-  بكار برندهباطل، عذاب شونده ملامت شده است.

22-  عزيزنمى‏شود كسى كه به سوى باطل پناه برد.

باطل گرا 1-  غرض كسى كه بر باطل است فساد خواهد بود.

شكم و عورت 1-  شكم و فرج (عورت) خود را از حرام نگاه دار.

2-  شكم و فرجخود را نگاه دار چون به فتنه افتادن تو در اين دو است.

3-  شكم آدمىدشمن اوست.

4-  چقدر خيردور است از كسى كه همت او شكم و فرج او باشد (و در صدد توشه آخرت نباشد. و ياهمچون چار پايان به خود برسد و به مسلمين اهميّت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 170

5-  أمقت العبادإلى اللّه سبحانه من كان همّه (همّته) بطنه و فرجه 3294.

المباكرة

1-  باكروافالبركة في المباكرة، و شاوروا فالنّجح في المشاورة 4441.

البكاء

1-  البكاء منخيفة اللّه للبعد عن اللّه عبادة العارفين 1791.

2-  البكاء منخشية اللّه ينير القلب و يعصم من معاودة الذّنب 2016.

3-  البكاء منخشية اللّه مفتاح الرّحمة 2051.

4-  البكاءسجيّة المشفقين 669. ندهد).

5-  دشمن‏ترينبندگان در نزد خداى سبحان، كسى است كه اهتمام و انديشه و فكر او شكم و فرج اوباشد.

سحرخيزى 1-  صبح زود به دنبال كار برويد، زيرا بركت در اولبامداد است، و در كارهاى خود مشورت نمائيد، چون پيروزى در مشورت نمودن است.

گريه 1-  گريه از ترس خدا براى دورى از خدا، عبادت عارفانست.

2-  گريه از ترسخدا دل را روشن نموده، و از بازگشتن به گناه نگه مى‏دارد.

3-  گريه از ترسخدا كليد باب رحمت است.

4-  گريه روشافراد مهربان و نرم دل است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 171

5-  بالبكاء منخشية اللّه تمحّص الذّنوب 4355.

6-  بكاء العبدمن خشية اللّه يمحّص ذنوبه 4432.

7-  طوبى لمنوفّق لطاعته، و بكى على خطيئته 5946.

البلاد و الأوطان

1-  شرّ البلادبلد لا أمن فيه و لا خصب 5684.

2-  شرّ الأوطانما لم يأمن (لا يأمن) فيه القطّان 5712.

3-  ليس بلدأحقّ البلاد بك من بلد، خير البلاد ما حملك 7496.

البلاغة

1-  البلاغة ماسهل على المنطق و خفّ على الفطنة 1881. 5-  به وسيله گريه از خوف خدا، گناهان پاكو ريخته خواهد شد.

6-  گريه بندهاز ترس خدا، گناهانش را پاك مى‏سازد.

7-  خوشا به حالكسى كه براى اطاعت خدا توفيق داده شده، و بر گناه خود گريه نمايد.

شهرها و وطن‏ها 1-  بدترين شهرها شهريست كه در آن نه امنيتباشد، و نه ارزانى.

2-  بدترينوطن‏ها آنست كه اقامت كنندگان در آن ايمن نباشند.

3-  هيچ شهرىسزاوارترين شهرها به تو نيست، بهترين شهرها آنست كه تو را بردارد (يعنى در آن درآسايش باشى).

بلاغت 1-  بلاغت  آنست كه بر زبان سهل و آسان بوده، و براى فهمو دريافت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 172

2-  البلاغة أنتجيب فلا تبطئ و تصيب فلا تخطئ 2150.

3-  قد يكتفى منالبلاغة بالإيجاز 6666.

4-  من قام بفتقالقول و رتقه فقد حاز البلاغة 9045.

5-  آلة (آية)البلاغة: قلب عقول، و لسان قائل 1493.

6-  ربّما ارتجعلى الفصيح الجواب 5378.

المبالات

1-  من قلّتمبالاته صرع 7900. سبك باشد.

2-  بلاغت آنستكه جوابگوئى و درنگ ننمائى، و درست بگوئى و خطا نكنى.

3-  گاهى ازبلاغت به اختصار اكتفا مى‏شود.

4-  هر كه بهفتق (شكافتن) و رتق (پيوستن) سخن بپردازد (يعنى مقتضاى حال را در نظر گيرد از نظرتفصيل و اجمال، اطناب و اختصار) پس در حقيقت بلاغت را جمع كرده است.

5-  نشانه و ياآلت و ابزار بلاغت (و رديف كردن كلمات فصيح كه متناسب باشد رسا، بى‏نقص و عيب) دلىاست انديشمند، و زبانى است گويا، (كه با اين دو وسيله يعنى قلبى كه درك معانى كندو زبانى كه سخنور باشد بلاغت حاصل گردد).

6-  بسا كه بستهشود بر فصيح جواب گفتن (كه نتواند بعلتى جواب گويد).

مواظب 1-  كسى كه مبالات و پرواى او كم باشد برو در خواهدافتاد.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 173

بني اميّة

1-  في ذكر بنياميّة: هي مجاجة من لذيد العيش، يتطعّمونها برهة، و يلفظونها جملة 10029.

البهائم و السّباع

1-  إنّ البهائمهمّها بطونها 3412.

2-  إنّ السّباعهمّها العدوان على غيرها 3414. بنى اميه 1-  (تتمه كلامى است كه در خطبه 86 نهجالبلاغه بيان فرموده و در اين فراز از بنى اميه ياد فرموده: بلكه دولت بنى اميه آبدهانى است (كه از دهان مى‏ريزند يا عسلى است كه زنبور آن را از دهن بيرونمى‏اندازد و يك بار قطع مى‏شود) از زندگانى لذيذ كه از روى حرص آن را زمانىمى‏خورند، و از دهان يك بار آن را بيرون مى‏اندازند (كه مدت هزار ماه كه هشتاد واندى سال مى‏شود حكومت كردند و يك بار كلّا قطع شد و سوره قدر بر آن ناظر خواهدبود).

چار پايان و درندگان 1-  براستى كه چارپايان انديشه آنهاشكمهاى آنهاست.

2-  براستى كهدرندگان انديشه آنها ستم بر غير خود است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 174

البهت

1-  لا قحةكالبهت 10455.

بيت اللّه

1-  زيارة بيتاللّه أمن من عذاب جهنّم 5473.

بيت المال

1-  إنّ هذاالمال ليس لي و لا لك، و إنّما هو للمسلمين، و جلب أسيافهم، فإن شركتهم في حربهمشركتهم فيه، و إلّا فجنا أيديهم، لا يكون لغير أفواههم 3702. افتراء 1-  هيچبى‏شرمى مانند بهتان نيست.

خانه خدا 1-  زيارت خانه خدا ايمنى از عذاب جهنم است.

بيت المال 1-  براستى كه اين مال نه براى من و نه براى تست، وجز اين نيست كه آن براى مسلمين و كشيده شده شمشيرهاى آنهاست، پس اگر در جنگ آنهاشريك مى‏شدى در آن شريك خواهى بود، و گرنه چيده دستهاى آنان براى غير دهنهاى آنهانمى‏باشد (يعنى اى كسى كه تقاضاى بيت المال مى‏نمائى، بدان كه چنين مالى مخصوصپيكار كنندگان در جبهه‏هاست، براى ديگران جايز نيست).

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 175

باب التاء

التجارة و التجارة مع اللّه

1-  تاجر اللّهتربح 4461.

2-  من تاجراللّه ربح 7872.

3-  من اتّجربغير علم، فقد ارتطم في الرّبا 8401.

التاجر

1-  التّاجر مخاطر121. معامله با خدا 1-  با خدا تجارت كن تا سودى يابى (تجارت با خدا اين است كهانسان مال و اولاد و عمر خود را در راه او صرف كند، و به خدا و رسول و معاد ايمانآورد).

2-  هر كه باخدا سودا كند سود برد.

3-  هر كه بدونعلم (و بدون ياد گرفتن احكام و مسائل شرعيه) تجارت نمايد در حقيقت در ربا فرو رود.

سوداگر 1-  تاجر خود را بر لب هلاكت اندازنده است (چون پيوستهدر ارتكاب معاصى مانند كم فروشى و احتكار و... مى‏باشد).

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 176

التّراب

1-  نعم الطّهورالتّراب 9949.

التارك للّه

1-  من ترك للّهسبحانه شيئا عوّضه اللّه خيرا ممّا ترك 8909.

التوبة و الإنابة و التائب

1-  التّوبة ندمبالقلب، و استغفار باللّسان، و ترك بالجوارح، و إضمار أن لا يعود 2072.

2-  إيّاك أنتسلف المعصية، و تسوّف بالتّوبة، فتعظم لك خاك 1-  خوب پاك كننده ايست خاك (حكم آندر رساله‏هاى عمليه گفته شده است).

ترك كننده براى خدا 1-  هر كه براى خدا سبحان چيزى را واگذارد(چه مال باشد يا معصيت و عمل نامشروع) خداوند بهتر از آنچه ترك نموده به او عوضدهد.

بازگشت بسوى خدا 1-  توبه پشيمانى است به دل، و طلب آمرزش استبه زبان، و ترك كردنست به اعضا، و قصد عدم برگشت به معصيت مى‏باشد.

2-  دورى نما ازاين كه معصيت را جلو انداخته، و توبه را تأخير اندازى، پس براى تو عقوبت عظيم گردد(پوشيده نماند كه فتواى علماء هم در فوريت وجوب‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 177

العقوبة 2710.

3-  ألا تائب منخطيئته قبل حضور منيّته 2756.

4-  التّوبةممحاة 186.

5-  المقرّبالذّنوب تائب 1065.

6-  التّوبةتستنزل الرّحمة 1069.

7-  إخلاصالتّوبة يسقط الحوبة 1264.

8-  التّوبةتطهّر القلوب، و تغسل الذّنوب 1355.

9-  بالتّوبةتمحّص السّيّئات 4324.

10-  بالتّوبةتكفّر الذّنوب 4357. توبه اتفاقى است بنا بر اين تأخير در آن حرام، و موجب عذاباخروى خواهد شد، پس بر گنهكار بعد از ارتكاب معصيت توبه واجب خواهد بود، و براى اوتسويف يا ترك آن جائز نيست).

3-  آيا نيستتوبه كننده‏اى از گناه خود قبل از حاضر شدن مرگ او.

4-  بازگشت بهخدا و پشيمانى، محو كننده است.

5-  اقرار كنندهبه گناهان (در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى) توبه كننده است (البته اين مطلب درصورتى است كه همراه اقرار پشيمانى، و تصميم بر عدم بازگشت به معصيت بوده باشد وگرنه صرف اقرار كافى نخواهد بود، مگر آنكه مربوط به بندگان باشد كه شايد مجرداقرار نسبت به طرف توبه به حساب آيد).

6-  توبه رحمترا فرود آورد.

7-  خالصگردانيدن توبه گناه را اسقاط مى‏نمايد.

8-  توبه دلهارا پاك كرده، و گناهان را مى‏شويد.

9-  به وسيلهتوبه گناهان پاك و نابود خواهند شد.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation