جواب دليل اول واضح است ، آنچه ظلم و خلاف عدالت است اين است كهشخصی محصول كار ديگری ، را مصرف كند و او را محروم سازد ، يا قانون ،شخصی را علی رغم اراده خودش محروم كند و مال شخصی او را به ديگری بدهد ،اما در صورتی كه خود شخص به اراده خود ، مال خود را به كسی ببخشد و ياآن كه در صورت مردن و غيرقابل استفاده كردن او ، مال او را قانون براساس مصالحی به شخص خاصی ببخشد ، تجاوز در حق متوفی نيست . و اما ازنظر ساير افراد اجتماع ، میتوان ادعا كرد كه ترجيح بلا مرجح است ، و بهعبارت ديگر ضد مساوات است ، و به عبارت ديگر ضد عدالت به معنیمساوات است ( 1 ) ، يعنی خروج از مساوات در شرايط متساوی است ، درصورتی كه در اينجا شرايط متساوی نيست . مصالح ارث از قبيل تشويق زندگانبه عمل ، و تحكيم روابط ارحام و سبب ( زوجيت ) سبب میشود كه اين قانونوضع و تشريع شود . قانون اينچنانی به نفع عموم است و از اين جهت كهكاری به نفع عموم شده ، مثل اين است كه عين مال به عموم مردم داده شود .قطع رابطه كار و مالكيت را همه جا نمیتوان منكر شد . در بعضی جاها مثلهبه و وصيت و صلح و وقف و ابراء ، لازمه مالكيت و ارضاء حوائج روحیمالك ، سبب میشود كه حق بخشش وجود و كرم را از او سلب نكنيم .استدلالی كه ارسطو بر حسن مالكيت فردی كرده است اين است كه مالكيتاشتراكی موضوع جود و بذل و پاورقی : . 1 خلاصه اينكه اگر عدالت را به معنی مساوات علی الاطلاق در تقسيمبهرهها با قطع نظر از استحقاق و لياقت و شخصيت فردی در نظر بگيريم ،خلاف عدالت است ، اما عدالت ، اينگونه مساوات نيست ، اينگونهمساوات ظلم است . |