اما قسمت اول : هر چند سوسياليستها مدعی هستند كه اضافه ارزش بهواسطه خريد و فروش نيروی كارگر ، از مشخصات سرمايهداری جديد است ،چنان كه قبلا گذشت ، ولی به عقيده ما در قديم نيز وجود داشته است .كارخانههای قاليبافی و پارچهبافی و دستگاههای زرگری و قلمزنی و حتیخياطيهای و سيع و كفاشيهای وسيع و غيره ، همه اينها يك عده كارگرمیگيرند و میگرفتهاند و مزد معين به آنها میدادهاند و با كار آنها تجارتو معامله میكردهاند ، چيزی كه هست ، همين معنی در عصر جديد و عصر ماشين، توسعه پيدا كرده است . صرف توسعه و تغيير كمی ، ماهيت شیء را عوضنمیكند مادامی كه منجر به تغيير كيفی نشود . پاورقی : > مثل و فروش آنها هم نيست ، بلكه برای استفاده مادی از محصول كار آنماشين است ، و بالاخره برای تجارت با محصول زحمت ديگری است . بلی ،كسی كه كارخانه ساختن آن ماشين را داير میكند ، عينا نظير كسی است كهكتاب ديگری را چاپ میكند و دنيا از آن نظر تا حدی مالكيت و امتيازقائل است . و اما كسی كه يك ماشين توليد كننده میخرد ، مانند كسی استكه يك كتاب میخرد ، با اين تفاوت كه كتاب مولد نيست ولی ماشين مولداست و كار ايجاد میكند و خود به خود مبدأ ثروت است و مشابه طبيعتاست ، قدرت ايجاد ارزش او آن قدر با كاری كه صرف آن شده است تفاوتدارد كه شبيه طبيعت است . در اجتماع چيزی به وجود آمده است كه مثلطبيعت قادر است با كار كم كه صرف آن میشود ، و احيانا بدون كار ،ايجاد ارزش كند . عليهذا مخترع ماشين ، تنها محصول كار نمیفروشد ، اوخالق چيزی است كه آن چيز خالق كار است و خالق ارزش است ، و به دستاو چنين چيزی جاری شده است ، لهذا نمیتواند آن چيز مملوك شخصی باشد ومبادله شود ، در عين اين كه به مخترع بايد پاداش داده شود . میتوان گفتحق التأليف نيز پاداش است نه مال كه مثل مالهای ديگر مبادله شود . |