است كه از قبيل صفات فی نفسه اشياء باشد ، و نه اعتباری و قراردادیاست . اصل ارزش ناشی از مفيد بودن است كه منشأ و مبدأ تقاضا است بهعلاوه ندرت وجود ، ولی البته ندرت وجودی كه مبدأش قابليت تملك وانحصار باشد . و اما درجه ارزش ، يعنی بهاء و قيمت خاص ، بستگی داردبه مقدار تقاضا و مقدار ندرت و عدم ندرت ، يعنی در دسترس بودن و نبودن. كار ، در طول عرضه و در دسترس قرار دادن از يك طرف ، و مفيد كردن ومورد تقاضا قرار دادن از طرف ديگر است ، نه در عرض آنها ، چنان كه قبلاگذشت . و اما بحث دوم ، يعنی بحث ارزش اضافی . در گذشته گفتيم كه اگر ثابت شود سرمايه داری مستلزم اين است كهكارفرما سودی را كه صد در صد به كارگر تعلق دارد میبرد ، نمیتواند مشروعباشد . سوسياليستها اين مطلب را با برهان خاصی خواستهاند اثبات كنند .( ما خود ، راه خاصی در آينده ذكر خواهيم كرد برای نامشروع بودنسرمايهداری ) . مطابق فرضيه سوسياليستها اثبات اين مطلب متوقف براثبات دو مطلب ديگر است : اول اين كه ارزش هر چيزی مساوی كاری استكه در آن چيز صورت گرفته است . دوم اين كه ارزش اضافی كه در سرمايهداری پديد میآيد فقط و فقط ناشی از نيروی كارگر است ، افزار توليددخالتی در اضافه ارزش ندارد . ما اصل اول را باطل شناختيم ، عليهذا احتياجی به ابطال نظر ماركس درباب ارزش اضافی نداريم ، ولی فعلا بنا میگذاريم بر قبول اصل اول كه آداماسميت و ريكاردو آن را ابداع كردند ، و ماركس از آنها پيروی كرد ، يعنیقبول میكنيم كه ارزش هر چيز ناشی از كاری است كه در آن صورت گرفتهاست ، و به مقدار كاری است |