بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گفتارامیرالمؤمنین‏علی‏علیه‏السلام,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     002 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     003 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     004 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     005 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     006 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     007 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     008 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     009 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     010 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     011 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     012 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     013 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     014 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     015 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     016 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     017 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     018 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     019 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     020 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     021 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     022 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     023 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     024 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     025 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     026 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     027 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     028 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     029 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     030 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     031 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     032 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     033 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     034 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     035 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     036 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     037 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     038 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     039 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     040 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     041 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     042 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     043 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     044 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     045 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     046 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     047 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     048 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     049 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     050 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     051 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     052 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     053 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     054 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     055 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     056 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     057 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     058 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     059 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     060 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     061 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     062 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     063 - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
     fehrest - گفتاراميرالمؤمنين‏على‏عليه‏السلام
 

 

 
 

29-  به راستىكه من همانا بر جاده حق و آنها (خلفاء جور كه حق آن بزرگوار را غصب كرده‏اند) برلغزشگاه باطل خواهند بود.

30-  به راستىكه من براى بر پاداشتن حجت‏هاى خدا (مانند قرآن و سنّت) گفتگو كرده، و بر يارىدينش پيكار نموده و مى‏جنگم.

31-  به راستىكه من نفس خود را بالاتر از اين مى‏دارم كه حاجتى باشد كه جود و بخشش من گنجايش آنرا نداشته باشد، و يا نادانى باشد كه حلم من آن را در برنگيرد، و يا گناهى باشد كهعفو من آن را فرونگيرد، يا آنكه زمانى و روزگارى‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 358

زماني 3778.

32-  إنّي كنتإذا سئلت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم أعطاني، و إذا سكتّ عن مسألتهابتدأني 3779.

33-  إنّما مثليبينكم كالسّراج في الظّلمة، يستضي‏ء بها من و لجها 3883.

34-  إنّماالأئمّة قوّام اللّه على خلقه، و عرفاؤه على عباده، و لا يدخل الجنّة إلّا منعرفهم و عرفوه، و لا يدخل النّار إلّا من أنكرهم و أنكروه 3911.

35-  إنّماالمستحفظون لدين اللّه هم الّذين أقاموا الدّين، و نصروه، و حاطوه من جميع جوانبه،و حفظوه على عباد اللّه و رعوه 3912. درازتر از روزگار من باشد (چه از نظر طاعت وبندگى و يا از نظر خلقت زيرا در روايت دارد كه خلقت آن حضرت هزار سال قبل از خلقتعالم بوده است).

32-  به راستىكه چنين بودم كه هرگاه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مى‏پرسيدم عطامى‏فرمود و چون از پرسش او ساكت مى‏شدم خود ابتداء مى‏فرمود. (يعنى پيوسته از آنحضرت بهره‏مند بودم كه ديگران چنين نبودند).

33-  جز ايننيست كه حال و شأن من در ميان شما مانند چراغى است در تاريكى كه به وسيله آن روشنشود هر كه بر آن داخل گردد.

34-  جز ايننيست كه امامان فرمانفرمايان خدايند بر خلقش و عرفاء و شناسندگان اويند بر بندگانخود، و به بهشت داخل نخواهد گرديد مگر كسى كه آنان را شناخته و آنان او را شناختهباشند، (در اطاعت و بندگى و انقياد)، و به دوزخ داخل نخواهد شد مگر كسى كه آنان راانكار كرده و آنان او را انكار كرده باشند.

35-  همانا پسمستحفظين و نگهبانان دين خدا يا كسانى كه مأموريت حفظ دين بعهده او قرار گرفته،آنها افرادى هستند كه دين را بر پاداشته و آن را يارى نموده، و از تمام جوانب و ازهر طرف آن را حراست كرده و بر بندگان خدا حفظ كرده و رعايت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 359

36-  (في ذكررسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم) بلّغ عن ربّه معذرا، و نصح لأمّتهمنذرا، و دعا إلى الجنّة مبشّرا 4457.

37-  بنااهتديتم (في) الظّلماء، و بنا تسنّمتم العلياء، و بنا انفجرتم عن السّرار 4458.

38-  بنا فتحاللّه، و بنا يختم، و بنا يمحو ما يشاء، و يثبت، و بنا يدفع اللّه الزّمان الكلب،و بنا ينزّل اللّه الغيث فلا يغرنّكم باللّه الغرور 4459. آن كنند، يعنى افرادديگر كه داراى اين صفات نبوده براى پست خلافت و امامت لايق نمى‏باشند).

36-  (در يادپيامبر الهى صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود:) پيامهاى الهى را رسانيد در حالىكه عذر و بهانه را برطرف ساخته، و براى امت خود نصيحت نمود در حالى كه ترسانندهبود، و به سوى بهشت خواند در حالى كه مژده دهنده بود (مراد اين است كه پيغام خدارا آن طور كه بايد برساند رسانيد كم از آن نگذاشت و كوتاهى نكرد).

37-  به وسيلهما در تاريكى راه يافتيد (يعنى شما در تاريكى كفر بوديد، راه اسلام را از ما يادگرفتيد، و به سبب ما به قلّه بلند (يعنى اسلام و ايمان) بالا رفته، و به واسطه مااز نهايت تاريكى (همچون شب آخر ماه) گشوده شده و به صبح روشن هدايت رسيديد.

38-  به ما خداابتداء كرد، و بما منتهى ساخت، و به سبب ما آنچه را كه بخواهد محو و اثباتمى‏نمايد (يعنى ابتداء شروع عالم به اعتبار ما بوده چنانكه ختم آن به ما خواهدبود) و به وسيله ما خداوند روزگار گزنده را دفع كرده، و به بركت ما باران فرومى‏فرستد، پس البته شما را نبايد شيطان فريبنده بخدا گول زند و فريب دهد (يعنىبدانيد هر چه در عالم وجود تحقق مى‏يابد خداوند آن را به وسيله ما و براى خاطرانجام داده پس عجز و ناتوانى در ما متصور نبوده، و آنچه در حق ما صورت مى‏گيرد جزحكمت و مصلحت الهى چيز ديگرى نبوده و نخواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 360

39-  خالطواالنّاس بما يعرفون، و دعوهم ممّا ينكرون، و لا تحمّلوهم على أنفسكم و علينا، فإنّأمرنا صعب مستصعب 5051.

40-  و قال- عليه السّلام-  في ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم: خرج من الدّنياخميصا، و ورد الآخرة سليما، لم يضع حجرا على حجر حتّى مضى لسبيله و أجاب داعي ربّه5085.

41-  داع دعا، وراع رعا، فاستجيبوا للدّاعي، و اتّبعوا الرّاعي 5123. «خواننده محترم در اينعبارتها دقت كامل كن، و دقيق بنگر ببين آن حضرت چه فرموده، و چه مى‏فرمايد سرسرىاز نزد آن رد مشو، و قدر خود را بدان، و بفهم كه چه گنجهاى بسيار ارزنده و بزرگ وارزشمندى دارى، مبادا با وجود چنين وسيله‏ها و چنگ آويزهائى به جاى ديگر روى آورىو چنگ زنى كه خسارت كلى نصيبت خواهد شد).

39-  با مردم يابا اهل سنّت آميزش كنيد به مقدار آنچه از مناقب ما مى‏شناسند و از آنچه انكار آندارند (از فضائل و مناقب كه اگر بر آنها تحميل شود حمل بر غلوّ نموده و منكر آنهستند و سبب دشمنى و مانند آن خواهد شد) آنان را واگذاريد، و آنها را بر نفسهاىخود و بر ما بار مكنيد و چيره مسازيد زيرا كه شأن و مرتبه ما دشوار شمرده شده است.

40-  حضرت درباره رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم چنين فرمود: از دنيا گرسنه بيرون رفتو در آخرت سليم (و سلامت از هر عيب و نقص و تقصيرى در تبليغ و غير آن) وارد شد،سنگى روى سنگى نگذاشت (و ساختمانى نكرد و خانه‏اى نساخت) تا به راه خود رفت وخواننده پروردگارش را اجابت فرمود.

41-  دعوت كنندهايست كه دعوت نموده (خدا و رسول) و رعايت كننده، و يا شبانى است كه شبانى كرده(خدا چون متولى امور خلق است، و يا ائمه-  عليهم السلام-  بدين مناسبت كه پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم داعى باشد و آنان راعى) پس خواننده را اجابت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 361

42-  سلوني قبلأن تفقدوني، فإنّي بطرق السّماء أخبر (أعلم) منكم بطرق الأرض 5635.

43-  سلوني قبلأن تفقدوني، فو اللّه ما في القرآن آية إلّا و أنا أعلم فيمن نزلت، و أين نزلت، فيسهل أو في جبل، و إنّ ربّي وهب لي قلبا عقولا، و لسانا ناطقا 5637.

44-  و قال عليهالسّلام-  في ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم: سنّته القصد، و فعلهالرّشد، و قوله الفصل، و حكمه العدل، كلامه بيان، و صمته أفصح لسان 5648.

45-  صلوا الّذيبينكم و بين اللّه تسعدوا 5846. كنيد، و راعى را پيروى نمائيد، چنانكه گوسفند دراختيار چوپان است، (اين عبارت از جمله‏هاى خطبه 153 نهج البلاغه شرح خوئى مى‏باشد)غرض اين است كه شما مهمل گذاشته نشديد بلكه داراى مربّى و معلم خواهيد بود).

42-  قبل ازآنكه از دست بدهيد و نيابيد مرا از من بپرسيد، زيرا كه من به راههاى آسمان داناترماز شما براههاى زمين.

43-  پيش ازآنكه مرا از دست دهيد سؤال نمائيد زيرا به خدا سوگند در قرآن آيه‏اى نيست مگر آنكهمن داناترم، و يا مى‏دانم در باره چه كسى نازل شده، و در كجا نازل گشته در هموارىيا در كوه، و به راستى كه پروردگارم بمن دل دريابنده و زبان گويايى بخشيده است.

44-  حضرت دروصف رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده است: طريقه و سلوك او ميانه روى(نه افراط و نه تفريط) و كردارش رشد (راست و درست) و گفتارش جدا كننده حق و باطل،و حكمش عدل و سخن او بيان كننده مشكلات و معضلات و يا احكام و شرايع و خاموشيشفصيح‏ترين زبان است (يعنى مردم را به بهترين آداب دعوت مى‏كند).

45-  با كسانىكه وسائط ميان شما و خدا مى‏باشند بپيونديد تا نيكبخت شويد.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 362

46-  صل الّذيبينك و بين اللّه تسعد بمنقلبك 5864.

47-  و قال- عليه السّلام-  في ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم: طبيب دوّاربطبّه، قد أحكم مراهمه، و أحمى مواسمه، يضع ذلك حيث الحاجة إليه من قلوب عمي، وآذان صمّ، و السنة بكم، يتتبّع (متّبع) بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحيرة 6033.

48-  عليكم بحبّآل نبيّكم، فإنّه حقّ اللّه عليكم، و الموجب على اللّه حقّكم، ألا ترون إلى قولاللّه تعالى قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِيالْقُرْبى‏  6169. 46-  به كسى كه ميان تو و خداست (حجت خدا) بپيوند تا در بازگشتخود نيكبخت گردى.

47-  حضرت درذكر و وصف رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده: طبيبى است كه به طبّ خودگردنده است (مى‏گردد هر كجا بيمارى است جسمى يا نفسى علاج كند) مرهم هاى خود را درحقيقت محكم كرده (به گونه‏اى كه بر هر زخمى بگذارد بر او برگرد ندارد خوبش كند)شترها و داغهاى خود را گرم نگه داشته (تا هر كجا كه نياز به داغ دارد مانند راناسب و الاغ كه داغ مى‏كنند) آن را در جائى كه به آن حاجت باشد از دلهاى كور، وگوشهاى كر، و زبانهاى لال، از براى مصرف دواى خويش جستجوى جايگاه غفلت و حيرتخواهد بود كه چون بيدار كند آن را بگذارد.

48-  بر شما بادبه دوستى آل پيامبر خود به راستى كه آن حق خداست بر شما و واجب كننده حق شماست برخدا (يعنى اگر آنان را دوست بداريد باعث اين مى‏شود كه شما بر خدا حقّى پيداكنيد)، آيا به گفتار خداى تعالى نظر نمى‏كنيد: بگو (آى پيغمبر) من از شما بر آن(يعنى رسالت) مزدى را طلب نمى‏كنم مگر دوستى را در باره نزديكان (كه همان دوستىائمه اثنى عشر-  عليهم السلام-  و حضرت زهرا-  سلام اللّه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 363

49-  عليكمبطاعة أئمّتكم، فإنّهم الشّهداء عليكم اليوم، و الشّفعاء لكم عند اللّه غدا 6170.

50-  على الإمامأن يعلّم أهل ولايته حدود الإسلام و الإيمان 6199.

51-  فليصدقرائد أهله، و ليحضر عقله، و ليكن من أبناء الآخرة، فمنها قدم و إليها ينقلب 6558.

52-  قد طلعطالع، و لمع لامع، و لاح لائح، و اعتدل مائل 6691. عليها-  و كسانى كه مربوط بهآنان مى‏باشند، گر چه در بعض روايات نزديكان به اصحاب عبا تفسير شده است).

49-  بر شما بادبه فرمانبردارى ائمّه خود زيرا كه آنان بر شما امروز گواهان، و فرداى قيامت در نزدخدا براى شما شفيعان خواهند بود.

50-  بر اماماست كه اهل مملكت خود را به حدود اسلام و ايمان دانا نمايد (يعنى شرايط و آداب وعقايد و احكام آن را براى مردم بيان فرمايد).

51-  (حضرت بعداز آنكه مناقب اهل بيت عصمت و طهارت را بيان فرموده چنانكه در نهج البلاغه خطبه152 مى‏باشد مى‏فرمايد:) پس بايد هر امام و پيشوايى (كه مانند جلو رو صحرا نشينانكه براى گرفتن منزلى پر آب و علف از جلو مى‏رود) باهل خود راست گويد، و عقلش راحاضر گرداند (يعنى از روى فكر حرف زند، و بايد كه از فرزندان آخرت باشد زيرا كه ازبراى آن آمده (يعنى علت غائى از خلقت آخرت است) و به سوى آن بازگشت خواهد نمود.(بنا بر اين هر فردى لياقت اين پست و مقام را ندارد و اگر كسى داراى اين منصب شدبايد كه متصف به اين صفات باشد).

52-  (در بارهانتقال خلافت به آن بزرگوار و ستودن ائمه-  عليهم السلام-  چنانكه در خطبه 150 نهجالبلاغه است فرموده:) آگاه باشيد طلوع كرد طلوع كننده، و درخشيد درخشنده، و هويداگشت هويدا شونده، و راست شد كجى (و خلافت‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 364

53-  و قال- عليه السّلام-  في ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم: قد حقّر الدّنياو أهون بها و هوّنها، و علم أنّ اللّه زواها عنه اختيارا، و بسطها لغيره اختبارا6705.

54-  كنت إذاسألت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم أعطاني، و إذا أمسكت ابتدأني 7236.

55-  لبغضناأمواج من سخط اللّه سبحانه 7342.

56-  لقد رقعتمدرعتي هذه حتّى استحييت من راقعها، فقال لي قائل ألا تنبذها فقلت له: اعزب عنّي،على الصّباح يحمد القوم السّرى 7345. در جاى خود قرار گرفت).

53-  حضرت دروصف رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده: در حقيقت دنيا را حقير شمرده وكوچك دانسته، و آن را سبك گردانيده و خوار نموده آن را، و دانسته كه خداوند از روىاختيار (كه خود برگزيده وقتى كه خداوند او را بين دنيا و آخرت مخير گردانيده است)دنيا را از او گردانيده و براى غير او آن را از جهت آزمايش پهن گردانيده است.

54-  من چنينبودم كه هرگاه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مى‏پرسيدم به من عطامى‏كرد (جواب سؤالم را مى‏گفت) و چون خاموش مى‏نشستم خود ابتداء مى‏كرد مرا، يعنىدر تعليم من كوتاهى نداشت بلكه جدّى بود).

55-  از براىدشمنى ما موجهائى است از (درياى) غضب خداى سبحان (نعوذ باللّه من بغضهم و منسخطه).

56-  (اين فرازتتمه كلامى است كه در آخر خطبه 159 نهج البلاغه ذكر شده با مختصر تفاوتى در آنجاحضرت سوگند مى‏خورد قسم به خدا) بر اين جبه و جامه پشمينه خود چندان پينه دوختم كهاز پينه زننده آن شرمنده شدم كه گوينده‏اى به من گفت: آيا آن را از خود دورنمى‏كنى (يعنى دور نمى‏اندازى) من به او گفتم: دور شو از من كه هنگام بامداد شب روسپاسگزارى مى‏شود (اين مثلى است كه براى كاروانها مى‏زنند، در وقتى كه شب رنج وزحمت راه را كشيد بى‏خوابى‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 365

57-  لتعطفنّعلينا الدّنيا بعد شماسها عطف الضّروس على ولدها 7366.

58-  لقد كنت وما أهدّد بالحرب، و لا أرهّب بالضّرب 7399.

59-  لو كشفالغطاء ما ازددت يقينا 7569.

60-  لو استوتقدماي من هذه المداحض لغيّرت أشياء 7570.

61-  لو كنّانأتي ما تأتون (آنيتم)، لما قام للدّين عمود، و لا اخضرّ را متحمل گشته خود را ازخطرات نجات داده صبح كه مى‏شود همه زحمت و رنجها را فراموش كرده، خرسندند كهبى‏خطر به منزل رسيدند حضرت نيز در اينجا به اين مثال متمسك مى‏گردد يعنى نتيجهاين زحمت‏ها قيامت معلوم مى‏شود).

57-  هر آينه برما دنيا بعد از چموشى خود مهربان خواهد شد، مانند مهربانى شتر بدخوى (كه دوشنده‏اشرا دندان گيرد به حساب شفقت) بر بچه‏اش (در نهج البلاغه حكمت 200 چنين دارد «و تلاعقيب ذلك: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِوَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ سوره 28 5 بنا بر اينمربوط به ظهور حضرت ولى عصر و برگشتن دولت حقه آل محمّد-  عليهم السلام-  است).

58-  هر آينه درحقيقت چنين بودم كه من به جنگ تهديد نخواهم گرديد و نه بزدن ترسيده مى‏شوم.

59-  اگر پردهبرداشته شود (و با چشم ببينم) يقينم (به احوال مبدأ و معاد) زياد نمى‏شود.

60-  (اين جملهدر كلمات قصار 264 نهج البلاغه ذكر گرديده و حضرت در آن از بدعتهاى مخالفين گلهكرده است كه) اگر پاهاى من از اين لغزشگاهها راست مى‏شد هر آينه چيزهائى را تغييرمى‏دادم.

61-  (اين تتمهكلامى است كه حضرت در وصف خودشان (اهل بيت) و ثبات‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 366

للإيمان عود 7590.

62-  لو شئت أنأخبر كلّ رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت، لكنّي أخاف أن تكفروا فيّبرسول اللّه صلوات اللّه و سلامه عليه، إلّا أنّي مفضيه إلى الخاصّة ممّن يؤمن ذلكمنه، و الّذي بعثه بالحقّ و اصطفاه على الخلق ما أنطق إلّا صادقا، و لقد عهد إليّبذلك كلّه، و بمهلك من يهلك، و بمنجا من ينجو (و مآل هذا الأمر) و ما أبقى شيئايمرّ على رأسي إلّا أفرغه في أذنيّ و أفضى به إليّ 7606. قدم در جنگها بيان فرمودهكلام 55 نهج البلاغه) به جان خود قسم-  اگر ما آنچه را شما انجام مى‏داديد انجامدهيم (از گناه و سستى و سهل انگارى در جنگ و غيره) براى دين ستونى باقى نمانده وبراى ايمان چوبى سبز نمى‏شد.

62-  (اينفرازها در ضمن خطبه 174 نهج البلاغه در شأن و مقام خود براى افراد غافل و تاركبيان شده مى‏فرمايد: و اللّه) اگر بخواهم آنكه هر مردى را از شما كه از كجا آمده وبه كجا مى‏رود (يا از كجا بيرون آمده و به كجا داخل خواهد شد يا در قيامت از كجاداخلش شده و به كجا داخل خواهد شد يا چه وقت داخل در دين شده و كى بيرون خواهدو...) و جميع حال او خبر دهم هر آينه مى‏توانم، ليكن ترس اين را دارم كه در بارهمن نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كافر شويد (مرا بر او بچربانيدو از او برتر دانيد و يا آن خبر را تكذيب كنيد و يا از راه دشمنى كه چرا مرا دراين امر برگزيده كافر گرديد، و يا به پيغمبرى من قائل شده آن حضرت را در إخبار بهختم نبوت تكذيب نمائيد) آگاه باشيد كه من همانا آن را به خواصّ از كسانى كه از غلوو كفر ايمن است خواهم رسانيد، و سوگند به خدا كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله وسلّم را به حق و راستى فرستاده و او را بر خلائق برگزيده نمى‏گويم (اين سخن را)مگر به راستى، و آن حضرت همه اين اخبار و تباه شدن آنكه هلاك مى‏گردد و رهايى آنكهنجات مى‏يابد و عاقبت امر خلافت را بمن داده است، و چيزى باقى نگذاشته كه بر سومبگذارد مگر آنكه آن را در گوشهايم فرو برده و به من رسانيده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 367

63-  لنا حقّ إنأعطيناه، و إلّا ركبنا أعجاز الإبل و إن طال السّرى 7627.

64-  لنا علىالنّاس حقّ الطّاعة و الولاية، و لهم من اللّه سبحانه حسن الجزاء 7628.

65-  من تمسّكبنا لحق 7891.

66-  من تخلّفعنّا محق 7892.

67-  من اتّبعأمرنا سبق 7893.

68-  من ركب غيرسفينتنا غرق 7894. 63-  براى ما حقى است (خلافت) اگر به ما داده شود و گرنه برعجزهاى شتران (و بر كفل و منتهاى پشت سر آنها) سوار خواهيم شد (و جنگ و جدال راهنمى‏اندازيم و بر ذلت مانند عبد و اسيران حاضريم) گر چه شبروى و اين مسير با زحمتبدرازا مى‏كشد. (يعنى سختى را بر خود هموار نموده صبر مى‏كنيم هر چند خيلى طول كشد(در نهج البلاغه هم در كلمات قصار 21 ذكر شده و همين معنى را سيد رضى-  رحمهاللّه-  از آن فهميده و عبارت لطيفى دارد. پوشيده نماند كه مترجم نهج البلاغه فيضالإسلام احتمالى داده كه شايد بى‏مناسبت نباشد و آن اين است كه اگر خلافت كه حقماست به ما داده شد كه هيچ و گرنه اگر به پشت شتر خلافت هم سوار شده مهار را بهدست آنها نخواهيم داد گر چه بطول انجامد).

64-  براى ماستبر عهده مردم حق فرمانبردارى و دوستى يا حكومت و براى آنهاست از جانب خداى سبحاننيكوئى پاداش.

65-  هر كه بهما (و به ذيل عنايات اهل بيت) چنگ زند به ما ملحق شود.

66-  هر كه تخلفاز ما كند (و در عقب ما نيايد) باطل و هلاك شود.

67-  هر كهپيروى از فرمان ما كند، پيشى گرفته است.

68-  هر كه بهغير كشتى ما سوار شود (يعنى از ديگران پيروى كند) غرق‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 368

69-  هم موضعسرّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، و حماة أمره، و عيبة علمه، و موئلحكمه، و كهوف كتبه، و جبال دينه 10062.

70-  هم كرائمالإيمان، و كنوز الرّحمن، إن قالوا صدقوا، و إن صمتوا لم يسبقوا 10062.

71-  هم كنوزالإيمان، و معادن الإحسان، إن حكموا عدلوا، و إن حاجّوا خصموا 10062.

72-  هم أساسالدّين، و عماد اليقين، إليهم يفي‏ء الغالي، و بهم يلحق خواهد گرديد.

69-  (تتمهكلامى است از خطبه 2نهج البلاغه در وصف آل محمد-  عليهم السلام- ) آنان جايگاه سرّرسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، و حمايت كنندگان فرمان او، و صندوق علمش،و مرجع حكمش، و پناهگاه كتابهاى او، و كوههاى دين او خواهند بود (يعنى چنانكه كوهسبب قرار و استقرار زمين خواهد بود آن بزرگواران نيز وسيله استقرار دين و بر پائىآن مى‏باشند).

70-  (تتمهكلامى است از خطبه 153 نهج البلاغه كه در آنجا دارد: در ميان ايشان و در حق آناناست كرائم قرآن) آنان كرائم (چشم و يا عضو گرانمايه) ايمان، و گنجهاى پروردگاربخشنده‏اند، اگر لب به سخن بگشايند راست گويند، و چون خاموشى اختيار كنند پيشىگرفته نشوند.

71-  آنانگنجهاى ايمان و معدنهاى احسانند اگر حكم كنند عدالت بكار برند، و اگر حجت آورندغالب شوند (چون جز حق چيزى نگفته و گفتارشان با برهان و حقايق توأم است).

72-  (تتمهكلامى است از خطبه 2 نهج البلاغه) ايشانند اساس دين (وزير بناى آن)، و ستون يقين(و پشتيبان آن كه به وسيله آنان آدمى به يقين دست يابد) به سوى آنان از حدّگذرندگان (كه در حقشان غلو كنند) به سوى آنان برگشته، و عقب‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 369

التّالي 10062.

73-  هم مصابيحالظّلم، و ينابيع الحكم، و معادن العلم، و مواطن الحلم 10062.

74-  هم عيشالعلم، و موت الجهل، يخبركم حلمهم (حكمهم) عن علمهم، و صمتهم عن منطقهم (و ظاهرهمعن باطنهم)، لا يخالفون الحقّ (الدّين)، و لا يختلفون فيه، فهو بينهم صامت ناطق، وشاهد صادق 10062.

75-  لا تزلّواعن الحقّ و أهله، فإنه من استبدل بنا أهل البيت هلك، و فاتته الدّنيا و الآخرة10413.

76-  لا تخلوالأرض من قائم للّه بحججه (بحجّة)، إمّا ظاهرا مشهورا، ماندگان (كه در حق ايشانمعرفتى پيدا نكرده‏اند) به آنها ملحق خواهند گرديد.

(يعنى بايدبرگردند و راه اعتدال را پيش گيرند).

73-  ايشانندچراغهاى تاريكيها، و چشمه‏هاى حكمت‏ها، و معدنهاى علم، و جايگاه بردبارى (احتمالابعض خطبه 108 نهج البلاغه باشد).

74-  (تتمه خطبه147 نهج البلاغه است با مختصر تفاوتى) آنان هستند زندگانى علم، و مردن جهل (يعنىبه وسيله آنان علم زنده شده و جهل مى‏ميرد) شما را بردبارى، و يا حكم آنان ازعلمشان و خاموشى آنان از گويائيشان (و ظاهرشان از باطن ايشان) خبر مى‏دهد، با حقيا با دين مخالفت ننموده، و در آن اختلاف ندارند. پس آن در ميان آنان خاموشى استگويا و گواهى است راستگو.

75-  از حق واهل آن ملغزيد زيرا كسى كه ديگرى به جاى ما اهل بيت بدل (و عوض) گيرد به هلاكت رسدو دنيا و آخرت از دست او برود.

76-  (ازفرازهاى حكمت 139 نهج البلاغه كه كميل را راهنمائى فرموده است: بار خدايا آرى)زمين خالى نماند از كسى كه به دليل و حجت‏ها دين خدا را

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 370

و إمّا باطنا (خائفا) مغمورا، لئلّا تبطل حجج اللّه و بيّناته10820.

77-  لا يقاسبآل محمّد صلوات اللّه عليهم من هذه الأمّة أحد، و لا يستوي (و لا يسوّى) بهم منجرت نعمتهم عليه أبدا 10902.

78-  يا أيّهاالنّاس إنّه لم يكن للّه سبحانه حجّة في أرضه أوكد من نبيّنا محمّد صلّى اللّهعليه و اله و سلّم، و لا حكمة أبلغ من كتابه القرآن العظيم، و لا مدح اللّه تعالىمنكم إلّا من اعتصم بحبله، و اقتدى بنبيّه، و إنّما هلك من هلك عند ما عصاه وخالفه، و اتّبع هواه، فلذلك يقول عزّ من قائل: فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَعَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ  11004.بر پاى دارد، يا آشكار مشهور (مانند انبياء و امامان يازده گانه) و يا ترسان پنهانو يا باطن پوشيده شده (مانند امام زمان-  عليه السلام- ) تا آنكه حجت‏هاى خدا ودليلهاى روشنش باطل نشود (مردم بگويند اگر خبرى بود خدا بر ما حجت خود رابيفزايد).

77-  (اين فرازاز فرازهاى خطبه 2 نهج البلاغه است كه در مدح و ثناى آل محمد-  عليهم السلام- فرموده) احدى از اين امت به آل محمد-  صلوات اللّه عليهم-  قياس نشده، و كسانى كههميشه از نعمت علوم و معارف آنان برخوردارند با آنان برابر نخواهند بود.

78-  اى مردم بهراستى كه براى خداى سبحان در زمين خود حجتى محكم‏تر از پيغمبر ما محمد صلّى اللّهعليه و اله و سلّم، و حكمتى رساتر از كتابش قرآن عظيم نيست، و خداوند از شما احدىرا ستايش نكرده مگر كسى كه به ريسمان او چنگ زده، و به پيامبر او اقتداء كرده است،و جز اين نيست كه هلاك شده كسى كه هلاك گشته از جهت آنچه او را عصيان نموده و اورا نافرمانى كرده، و از خواهش خود پيروى نموده است به همين جهت خداوند بزرگفرموده: پس بايد حذر كنند، كسانى كه مخالفت فرمان او نموده اين كه فتنه‏اى بهايشان رسد يا عذابى دردناك فرا گيرد آنها را.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 371

79-  ناظر قلباللّبيب به يبصر رشده (أمده)، و يعرف غوره و نجده 9986.

80-  نحن دعاةالحقّ، و أئمّة الخلق، و السنة الصّدق، من أطاعنا ملك، و من عصانا هلك 10001.

81-  و اللّه ماكنت و شمة، و لا كذبت كذبة 10124.

82-  و اللّه مافجعني من الموت وارد كرهته، و لا طالع أنكرته، و ما كنت إلّا كغارب (كقارب) ورد،أو طالب وجد 10131. 79-  فكر و يا مردمك چشم دل عاقل به وسيله آن (ديده دل) رشد ويا منتهاى حال خود را ديده، و مرتبه پست و بلند خود را خواهد شناخت (در نهجالبلاغه خطبه 153 اين فراز در وصف امام و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله وسلّم نقل گرديده است مى‏فرمايد: و چشم دل خردمند كه با آن رشد خود را ديده و نشيبو فراز خود را مى‏شناسد دعوت كننده‏ايست كه دعوت فرمود و نگهبانى است كه حفظ نمود،پس دعوت كننده را اجابت كرده و نگهبان را پيروى نمائيد إلخ).

80-  مائيمخوانندگان حق، و پيشوايان خلق، و زبانهاى صدق، هر كه ما را فرمان برد مالك (سعادت)شود، و كسى كه نافرمانى ما كند به هلاكت رسد.

81-  (تتمهكلامى است كه حضرت در خطبه 16 نهج البلاغه كه در باره بيعت مردم مدينه با آنبزرگوار فرموده است) به خدا سوگند به اندازه سر سوزنى حقى را پنهان نكردم، و دروغىرا نگفتم (هر چه گفتم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بوده است).

82-  (تتمهكلامى است از وصيت آن حضرت كلام 23 نهج البلاغه وقتى كه ابن ملجم ملعون او رامضروب ساخت فرمود:) به خدا سوگند كه ناگاه نيامد مرا از مرگ وارد شونده‏اى كه آنرا ناخوش داشته باشم (بلكه بآن انسم بسيار چنانكه بچه بپستان مادر انس گيرنده است)و نه طلوع كننده (از مرگ) كه من آن را شناخته باشم، و نبودم من مگر مانند مسافرى كه(بر مقصد خود) وارد شده باشد يا طلب كننده‏اى كه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 372

83-  و اللّهلأن أبيت على حسك السّعدان مسهّدا، و أجرّ في الأغلال مصفّدا، أحبّ إليّ من أنألقي اللّه و رسوله ظالما لبعض العباد، أو غاصبا لشي‏ء من الحطام، و كيف أظلم لنفسيسرع إلى البلى قفولها، و يطول في الثّرى حلولها 10144.

84-  و لقد علمالمستحفظون من أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم إنّني لم أردّ علىاللّه سبحانه و لا على رسوله ساعة قطّ، و لقد واسيته بنفسي في المواطن الّتي تنكصفيها الأبطال، و تتأخّر عنها الأقدام نجدة، أكرمني اللّه بها، و لقد (مطلوب خويشرا) يافته باشد.

83-  به خداسوگند اگر شب را بيدار بروى خار خسك (گياهى است خاردار سه گوشه) بگذرانم و شب رابروز آورم و در غلهاى بسته كشيده شوم، به سوى من دوست‏تر است تا آنكه خدا و رسولشرا (در روز قيامت) ظلم كننده بعض بندگان، يا غصب كننده چيزى از مال دنيا (كه دربى‏ارزشى مانند حطام و ريزه گياهان خشك شده مى‏باشد) ملاقات نمايم، و چگونه براىنفسى ستم كنم كه رجوع آن به سوى كهنگى شتاب كرده (و معدوم خواهد شد) و فرود آمدنشدر خاك به درازا مى‏كشد (در قبر) (اين فرازها نخستين فرازهاى خطبه 215 نهج البلاغهكه در آنجا راجع به عقيل عنوان فرموده است).

84-  (مقدارى ازاين فرازها در خطبه 188 نهج البلاغه ذكر گرديده است كه در آن لياقت خود را براىخلافت بيان داشته فرموده:) و هر آينه مستحفظان و نگهداران دين از اصحاب رسول خداصلّى اللّه عليه و اله و سلّم مى‏دانند كه من هرگز ساعتى بر خداى سبحان و رسول اورد ننمودم (و پيوسته تابع و آنها را مقتداى خود دانستم) و همانا على التحقيق او رادر تمام جاها كه شجاعان در آن باز ايستاده، و قدمها از آنها پس مى‏رفت (مانند جنگاحد و بدر و حنين و غير آن) شجاعتى كه خداوند مرا به آن گرامى گردانيده بود، و هرآينه به تحقيق در اطاعت و فرمانبردارى او-  صلوات اللّه عليه و آله-

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 373

بذلت في طاعته صلوات اللّه عليه و آله جهدي، و جاهدت أعدائهبكلّ طاقتي، و وقيته بنفسي، و لقد أفضى إليّ من علمه بما لم يفض به إلى أحد غيري10145.

85-  هجم بهمالعلم على حقيقة الإيمان (البصيرة)، و باشروا روح اليقين، فاستسهلوا (فاستلانوا)،ما استوعر المترفون، و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدّنيا بأبدانأرواحها معلّقة بالمحلّ الأعلى، أولئك خلفاء اللّه في أرضه و الدّعاة إلى دينه آهآه شوقا إلى رؤيتهم 10061.

86-  هم دعائمالإسلام، و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحقّ في نصابه نهايت طاقت خود را بكار برده،و با دشمنانش با تمام توان خود مجاهده كردم، و او را به نفس خود نگه داشتم، و هرآينه در حقيقت از علم خود به من رسانيد آنچه را كه به سوى غير من نرسانيد. (در نهجالبلاغه بعد از عبارت «و نجدة أكرمني اللّه» داستان قبض روح رسول خدا صلّى اللّهعليه و اله و سلّم را بيان داشته كه بر روى سينه آن حضرت دعوت حق را لبيك فرمودهاست).

85-  (تتمهكلامى است كه حضرت براى كميل بن زياد كه از خواص آن بزرگوار بود در صحرا فرمودچنانكه در حكمت 139 نهج البلاغه ذكر گرديده، بعد از آنكه مردم را به سه دسته تقسيمفرمود آن گاه در خصوص زمين كه از حجت خالى نخواهد بود سخن به ميان آورد تا آنكهفرمود:) علم با بصيرت و يا با ايمان به آنان يك باره رو آورده، و راحت يا نسيميقين و يا روح يقين را در بر گرفته‏اند، پس سهل شمرده‏اند آنچه را كه به ناز ونعمت پروده‏ها سخت به حساب آورده‏اند (يعنى لذتهاى دنيا را) و خو گرفته‏اند به آنچه نادانها از آن رميده‏اند، و با بدنهائى كه ارواح آنان به جاى بسيار بلند (بهشتو يا عالم مجردات) آويخته شده همراه گشته‏اند آنان هستند جانشينان خدا در زمين او،و خوانندگان به سوى دين او آه آه از روى شوق بسوى ديدن آنان.

86-  (تتمهكلامى است كه حضرت در وصف آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده چنانكه در

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 374

و انزاح الباطل عن مقامه، و انقطع لسانه من منبته، عقلواالدّين عقل و عاية، و رعاية، لا عقل سماع و رواية 10062.

87-  و إنّالأمراء الكلام فينا تشبّثت (و فينا تنشّبت عروقه) فروعه و علينا تهدّلت أغصانه(غصونه) 2774.

88-  لن تنقطعسلسلة الهذيان حتّى يدرك الثّار من الزّمان 7420.

89-  نحن بابحطّة، و هو باب السّلام، من دخله سلم و نجا، و من تخلّف عنه هلك 10002.

90-  نحنالنّمرقة الوسطى، بها يلحق التّالي، و إليها يرجع خطبه 239 نهج البلاغه ذكر گرديدهاست) آنان ستونهاى اسلام، و معتمدين اعتصام مى‏باشند به وسيله ايشان حق به محلرجوع (و اصل) خود برگشته، و باطل از جايگاهش دور گرديده، و زبانش از رستنگاه خودبريده است، دين را دريافته (و شناخته‏اند) در يافتن نگهدارى و رعايت (كه آنها رابه دست آورده و عمل نموده‏اند) نه شناخت و دريافت شنيدن و روايت (و صرف نقل كه درآن عملى نباشد كه اگر چنين بودند بر ديگران مزيتى نداشتند و نمى‏شد به آنها اعتمادنمود).

87-  و به راستىكه ما فرمانفرمايان سخنيم، در ما رگهاى آن و يا فروع آن پراكنده شده و بر ماشاخه‏هاى آن آويخته گشته است.

88-  هرگز سلسلهبيهوده گوئى و دروغ بريده نخواهد شد، تا خون خواهى از روزگار دريافت شود (زمانحضرت ولى عصر-  ارواحنا فداه- ).

89-  مائيم بابحطّه (كه به وسيله درگاه آنان گناهان ريخته مى‏شود چنانكه باب حطه بنى اسرائيلچنين بود كه مأمور شدند از درگاهى به حالت سجده و يا خضوع و خشوع براى حطه گناهانخود وارد شوند) و آن درگاه سلامتى است هر كه داخل آن شد سالم ماند و رستگارى يافت،و كسى كه از آن تخلف ورزيد به هلاكت رسيد.

90-  ما بالش وتكيه گاه ميانه‏ايم (كه وظيفه مردم است چنانكه به بالش تكيه‏

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 375

الغالي 10003.

91-  نحن أمناءاللّه على عباده، و مقيموا الحقّ في بلاده، بنا ينجو الموالي، و بنا يهلك المعادي10004.

92-  نحن شجرةالنّبوّة، و محطّ الرّسالة، و مختلف الملائكة، و ينابيع الحكم، و معادن العلم،ناصرنا و محبّنا ينتظر الرّحمة، و عدوّنا و مبغضينا ينتظر السّطوة 10005.

93-  نحنالشّعار و الأصحاب، و السّدنة و الأبواب، و لا يؤتى البيوت إلّا من أبوابها، و منأتاها من غير أبوابها كان سارقا لا تعدوه العقوبة 10006. مى‏زنند ما را تكيه گاهخود قرار دهند) به آن عقب مانده (كسى كه به حقانيت آنان اعتراف ننموده) ملحق گشته،و به سوى آن از حد در گذرنده (كه قائل به الوهيت آنان شده) بر مى‏گردد.

91-  مائيمامينان خدا بر بندگانش، و بر پاى دارنده حق در شهرهاى او، به وسيله ما دوست رستگارگشته، و به سبب ما دشمن به هلاكت خواهد رسيد.

92-  مائيم درختنبوّت، و محل فرود آمدن رسالت، و جايگاه آمد و شد فرشتگان، و چشمه‏هاى حكمت‏ها ومعدنهاى علم، يارى كننده و دوست ما منتظر رحمت، و دشمن و كينه‏توز ما در انتظارقهر (الهى) خواهد بود.

93-  مائيم شعارو اصحاب (كه هيچگاه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم جدا نشده و همچونپيراهن تن حضرت بوده‏ايم) و خدمه و درهاى (رسيدن به او) و خانه‏ها (ى پيغمبر صلّىاللّه عليه و اله و سلّم) آمده نمى‏شود مگر از درهاى آن (كه ما باشيم) و هر كه ازغير درهاى آن وارد شود، دزدى باشد كه عقوبت از او درنگذرد (يعنى كسى كه در شرعاسلام از غير راه ما دستور گيرد مستحق عذاب خدا خواهد گرديد، بنا بر اين بايد غيرشيعه در سرنوشت خود تجديد نظر كنند).

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 376

94-  هيهات لولاالتّقى لكنت أدهى العرب 10041.

95-  ما أنكرتاللّه تعالى منذ عرفته 9481.

96-  ما شككت فيالحقّ مذ أريته 9482.

97-  ما كذبت ولا كذّبت 9483.

98-  ما ضللت ولا ضلّ بي 9484.

99-  ما نزلتآية إلّا و قد علمت فيما نزلت و أين نزلت، في نهار، أو ليل، في جبل، أو سهل، و إنّربّي وهب لي قلبا عقولا، و لسانا قؤولا 9677. 94-  (اين نظير تتمه كلامى است كهحضرت در خطبه 191 نهج البلاغه در رد تدبير معاويه فرموده كه اگر مكر و بى‏وفائىنكوهيده نبود من زيرك‏ترين مردم بودم و در اينجا چنين فرموده:) دور است اين اگرتقوا لازم نمى‏بود من مكارترين و زيركترين عرب بودم.

95-  من خداىتعالى را از وقتى كه او را شناخته‏ام انكار ننمودم (يعنى ديگران آلوده به كفر و ظلمو جنايت بوده‏اند اما من، نه).

96-  من در حق(تعالى) از وقتى كه بمن نشان داده شد (و رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم اورا بمن معرفى فرمود) شك ننموده‏ام.

97-  من (هرگز)دروغ نگفته‏ام و تكذيب هم نشده‏ام (كه ديگران منقولات مرا تكذيب كنند (و يا «كذبت»خوانده شود يعنى و دروغ گفته نشدم، نهج البلاغه كلمات قصار 176 و يا «كذّبت» باشديعنى تكذيب حقى نكرده‏ام).

98-  (در نهجالبلاغه اين فراز دنبال فراز پيش است كلمات 176) من (هرگز) گمراه نشدم، و كسىبوسيله من گمراه نگرديده است.

99-  هيچ آيه‏اىنازل نگرديده، مگر آنكه در حقيقت من مى‏دانم در چه باب نازل شده، و كجا نازل گشتهدر روز يا شب در كوه يا هموار، و به راستى كه پروردگارم به من دل بسيار دريافتكننده، و زبان كامل در گويندگى بخشيده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ ص 377

100-  نحن أقمناعمود الحقّ، و هزمنا جيوش الباطل 9969.

الحمق

1-  الحمقالاستهتار بالفضول، و مصاحبة الجهول 1914.

2-  الحمق داءلا يداوى، و مرض لا يبرء 1793.

3-  أفقر الفقرالحمق 2849.

4-  أضرّ شي‏ءالحمق 2884.

5-  أحمق الحمقالاغترار 2915.

6-  أكبر الحمقالإغراق في المدح و الذّمّ 2985.

7-  أعظمالحماقة الاختيال في الفاقة 3248.

8-  الحمق شين14.

9-  الحمق أضرّالأصحاب 500. 100-  ما ستون حق را برپا داشته، و لشكرهاى باطل را شكستيم.

حماقت 1-  كم عقلى و حماقت مشغول شدن به زيادتيها و همراهى بانادانست.

2-  حماقتدرديست كه مداوا نگشته، و بيماريست كه خوب نمى‏شود.

3-  بيچاره‏ترينبيچارگى حماقت است.

4-  مضرترين چيزحماقت و كم‏خردى است.

5-  نهايت كمعقلى فريب خوردن است.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation