بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دو مکتب در اسلام جلد اول, علامه سید مرتضى عسکرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     MAKTAB01 -
     MAKTAB02 -
     MAKTAB03 -
     MAKTAB04 -
     MAKTAB05 -
     MAKTAB06 -
     MAKTAB07 -
     MAKTAB08 -
     MAKTAB09 -
     MAKTAB10 -
     MAKTAB11 -
     MAKTAB12 -
     MAKTAB13 -
     MAKTAB14 -
     MAKTAB15 -
     MAKTAB16 -
     MAKTAB17 -
     MAKTAB18 -
     MAKTAB19 -
     MAKTAB20 -
     MAKTAB21 -
     MAKTAB22 -
     MAKTAB23 -
     MAKTAB24 -
 

 

 
 

next page fehrest page

 بحثهاى مقدماتى
زمينه سازى و مقدمه چينى
عوامل تخريب خارجى
آنچه از لهيب اختلاف ميان مسلمانان ديده ام
برخى از صفات خداوند و منشاء اختلاف درباره آنها
ديدار با خداوند
ديدار با خداوند در بهشت
اختلاف در تاويل احاديث ياد شده
منشا اختلاف درباره ديدار خداوند و برخى از صفات او
اختلاف در برخى از ويژگيهاى پيامبران
الف . تبرك به آثار پيغمبر
ب - استشفاع به پيغمبر
1- توسل به پيغمبر پيش از خلقتش
2- توسل به پيغمبر در حياتش
3- توسل به پيغمبر پس از رحلتش
استشفاع به عباس ، عموى پيغمبر
منشا اختلاف در ويژگيهاى پيامبران خدا(ص )
تشكيل مجالس به ياد بود ميلاد پيامبران و بندگان صالح خدا
تجديد خاطره آدم (ع )
منشا شومى و فرخندگى
بركت و فرخندگى روز جمعه
اختلاف در ساختن بناء بر آرامگاه پيامبرانومحل عبادت قرار دادن آن
ايرادهاى حديث ياد شده
آرامگاه ، جايى براى عبادت
اختلاف در گريستن بر ميت و بنيانگذار آن
گريه رسولخدا(ص ) در سوگ فرزندش
گريه رسول خدا(ص ) بر نوه خود
رسول خدا(ص ) مى خواهد بر حمزه گريه كنند
دستور رسول خدا(ص ) براى تهيه غذا براى مصيبت ديدگان
تعيين مدت سوگوارى از جانب رسولخدا(ص )
منشا اختلاف در گريستن بر ميت
اختلاف در تاويل آيات قرآن
خواستن از غير خدا و حكم از غير خدا
الف . خواستن از غير خدا
ب : حكم و داورى از غير خدا
پاسخ مخالفين در اين دو مساله
مالكيت خداوند
خالقيت خداوند
شفاعت خداوند
ولايت خداوند
درخواست از پيغمبر و توسل به او
نخستين علت بروز اختلافات
1- در آغاز آفرينش
2- در امتهاى پيشين
3- در زمان خاتم پيامبران (ص )
4- در عصر ما
دومين علت بروز اختلافات
فشرده آنچه گذشت
روش بحث در اين كتاب
بخش اول : سخنان دو مذهب درباره مصادر تشريعى اسلام
سر آغاز اختلاف بين دو مذهب
واژه هاى عرب و اصطلاحات اسلامى
شناخت اصطلاحات
1- واژه عرب
2- اصطلاح شرعى ، يا اصطلاح اسلامى
3- اصطلاح متشرعه ، يا اصطلاح مسلمانان
4- حقيقت مجاز
چگونگى تاليف فرهنگ نامه هاى عرب
گفتار نخست : سخنان دو مذهب درباره صحبت و صحابى
فصل اول : تعريف صحابى از ديدگاه دو مذهب
تعريف صحابى از ديدگاه خلفا
تعريف صحابى از ديدگاه مذهب اهلبيت (ع )
روش شناخت صحابى در مذهب خلفا
نقد روش شناخت صحابى در مذهب خلفا
فصل دوم : عدالت اصحاب از ديدگاه دو مذهب
1- عدالت اصحاب از ديدگاه مذهب خلفا
2- عدالت اصحاب از ديدگاه مذهب اهلبيت
قاعده شناخت مومن از منافق
فصل سوم : فشرده مطالب درباره اصحاب از ديدگاه دو مذهب
تعريف صحابى و عدالت آنان از ديدگاه مذهب خلفا
تعريف صحابى و عدالت آنان از ديدگاهمذهباهل بيت
گفتار دوم : سخنان دو مذهب درباره امامت
فصل اول : تاملى در رويداد تاريخى صدر اسلام در مساله خلافت
وصيت رسول خدا(ص )
وفات رسول خدا(ص ) و عكس العملعمر
ماجراى سقيفه و بيعت ابوبكر
بيعت همگانى
رويدادهاى بعد از بيعت همگانى
به خاكسپارى پيكر رسول خدا(ص ) و حاضران در آن مراسم
پس از دفن رسول خدا(ص )
تحصن در خانه فاطمه (ع )
حمله به خانه فاطمه (ع )
كسانى كه با ابوبكر بيعت نكردند
شورا و بيعت عثمان
امام مى دانست كه خلافت را به او نمى دهند
بيعت با اميرالمومنين على (ع )
فصل دوم : امامت از ديدگاه مذهب خلفا
نظر مذهب خلفا و استدلال آنها
امامت در نظر ابوبكر
امامت در نظر عمر
آراء پيروان مذهب خلفا
وجوب اطاعت از امام ، حتى در مخالفت با پيامبر!
استدلال پيروان مذهب خلفت در قرون اخير
اصطلاحات امامت و خلافت
1- شورا
2- بيعت
الف . واژه بيعت در فرهنگ عرب
ب - واژه بيعت در فرهنگ اسلام
نخستين بيعت
بيعت بزرگ دوم در عقبه
بيعت رضوان ، يا بيعت شجره
3- خليفه و خليفه الله بر روى زمين
اول : خليفه و خلافت
الف . در زمان خليفه اول
ب : در زمان خليفه دوم
دوم : خليفه الله در روى زمين
خلفاى خدا، پيشوايان مردمند
معجزه ، ويژه خلفاى خداست
خليفه و خليفه الله در اصطلاح مسلمانان
الف - در دوران امويان و عباسيان
ب : در دوران خلفاى عثمانى
ج : در دوران ما
انتقال اصطلاحى ناروا از مذهب خلفا بهمذهباهل بيت
4- اميرالمومنين
5- امام
6- امر و اولواالامر
الف : اولوالامر الامر
ب :اولواالامر در عرف مسلمانان
ج : اولواالامر در نصوص اسلامى
7- وصى و وصيت
بررسى آراء مذهب خلفا
نظر ابوبكر و عمر درباره خلافت
ارزيابى نظر دو خليفه
نظر پيروان مذهب خلفا در مساله خلافت
1- بررسى استدلال به شورا
استدلال به شورا در كتاب خدا و سنت پيامبر
استدلال به نظر خواهى پيغمبر از يارانش
الف : جنگ بدر
ب : جنگ احد
ج . جنگ خندق
2- بررسى استدلال به بيعت
3- بررسى استدلال به عمل صحابه
بررسى استناد به نهج البلاغه دراستدلال به شورا و بيعت وعمل صحابه
4- بررسى استدلال به خلافت با زور و غلبه
فرمانبردارى از پيشواى ستمگر مخالف با سنت پيغمبر
فشرده آنچه گذشت
فصل سوم : امامت از ديدگاه مذهباهل بيت (ع )
امامت عهدى است الهى
عصمت اهل بيت (عليهم السلام )
شاءن نزول آيه تطهير و عكس العملپيغمبر
رسول خدا(ص ) و آيه تطهير
اهتمام رسول خدا(ص ) به تعيين جانشين پس از خود
اخطار به نزديكان
كسانى را كه رسول خدا(ص ) در غزوات به جانشينى خود در مدينه برگزيد
سال سوم هجرت
سال چهارم هجرت
سال پنجم هجرت
نصوصى از رسول خدا(ص ) در تعيين ولى امر پس از خويش
وصيت در امتهاى پيشين
1- شيث ، وصى حضرت آدم (ع )
2- يوشع بن نون ، وصى حضرت موسى (ع )
وجه تشابه بين وصى خاتم پيامبران ، و وصى موسى (ع )للّه
3- شمعون ، وصى حضرت عيسى (ع )
وصى رسول خدا(ص ) و وزير وليعهد و جانشين بعد از او
وصى در احاديث رسول خدا(ص )
وصيت در كتابهاى امتهاى پيشين
وصيت در سخنان صحابه و تابعين
شهرت اميرالمومنين (ع ) به وصى پيغمبر و انتشار اين لقبدر اشعارصحابه و تابيعين
در آغاز اسلام
لفظ وصيت در سروده هاى جنگجمل
وصيت در اشعار و حماسه هاى جنگ صفين
وصيت در نامه ابن عباس
وصيت در شعر ماءمون ، خليفه عباسى
شهرت لقب وصى براى على (ع ) درطول قرون
كوشش پيگير پيروان مذهب خلفا در كتمانوتاويل اخبار وصيت
حديث عايشه ، دليلى بر وصايت على (ع )
شادى عايشه از شنيدن خبر شهادت امام على (ع )
مقايسه اى ميان احاديث عاشه و ديگران
بررسى احاديث ام المومنين عايشه
مقايسه اى ميان حديث عايشه و سخن امام (ع )
دو حديث متعارض از يك بانو و از دو سنگر
موضعگيرى در برابر امام از دو جبهه مختلف
مرگ ناگهانى عبدالرحمان بن ابى بكر
كتمان فضايل امام (ع ) و نشر دشنام و لعن به او
ناخشنودى قريش از جمع نبوت و خلافت در بنى هاشم
جلوگيرى قريش از نوشتن حديث پيغمبر
سياست حكومت قرشى و بنى اميه
الف . در روزگار معاويه
فشرده اى از داستان شب عقبه
انگيزه معاويه در انجام اين قبيلكارها
علل كينه معاويه نسبت به بنى هاشم
سياست فرزند زبير
پس از ابن زبير
گوشه اى از كارهاى حجاج در اجراى سياست قرشى
گوشه اى از كارهاى برادر حجاج
در دوران خلافت عمر بن عبدالعزيز
دوران خلافت هشام بن عبدالملك
رفتار خالد بن عبدالله قسرى
شناخت خالد بن عبدالله قسرى
سياست خلفاى بنى عباس
1- رفتار طبقه دانشمندان
2- رفتار طبقه فرماندارن
3- رفتار طبقات ديگر
الف . گوشه اى از جنايات منصوربراهل بيت
ب : نمونه اى از جنايات متوكلعباسى
نتيجه اين بحث و بررسى
دشمنى خلافت اموى با امام و آثار او
در خلافت آل ابوسفيان
سياست حكومت مروانيان از آل اميه
سياست خلفاى عباسى
اجراى ده گونه كتمان و تحريف در سنت و حديث
عكس العمل خلفا در مقابل نصوص سنت مخالف سياست آنان
انكار وصيت ، يا گل اندودى بر روى خورشيد!
انواع دهگانه كتمان
1- حذف قسمتى از حديث و نهادن كلامى مبهم به جاى آن
2- حذف تمام خبر از سيره صحابه با اشاره به حذف آن
3- تاويل معناى حديث از سنت پيغمبر
4- حذف بخشى از گفتار اصحاب بدون اشاره به حذف آن
5- حذف تمام روايت از سنت پيغمبر، بدون اشاره به آن
6- جلوگيرى از نوشتن سنت رسول خدا(ص )
7- تضعيف روايات و راويان سنت پيغمبر
7/1. عيبجويى از كسى كه از وصيت سخن بگويد!
7/2. سركوفت و زخم زبان به راويان حديث
7/3. ترور شخصيت پيشوايان حديث
7/4. نسائى ، يكى از مولفان صحاح و داستان اعدام او! للّه
8- به آتش كشيدن كتابها و كتابخانه ها
9- حذف قسمتى از خبر سيره صحابه و تحريف آن
10- قرار دادن روايات و اخبار ساختگى به جاى صحيح آن
سيف بن عمر تميمى در چند سطر
چگونگى اخبار و روايت سيف
انتشار احاديث سيف از تاريخ طبرى ديگر كتابها و علت آن
علت گزينش اخبار سيف توسط عالمان نامدار صدر اسلام
داستان اسود عنسى در روايات سيف
بررسى خبر اسود عنسى
نشست سه جانبه خدا، كسرى ، پيغمبر!
بررسى خبر اين نشست سه جانبه !
دروغها و صحنه سازيها سيف در اخبار جنگهاى ارتداد
جنگ اخابث !
طاهر بن ابى هاله در سخنان سيف
نقدى بر خبر طاهر ابوهاله
فتح اليس و ويرانى امغيشيا
شهرت على (ع ) به وصى مشكلمذهب خلفا
راه حل سيف براى مشكل وصيت
بررسى روايات سيف در اخبار آشوب زمان عثمان
دروغها و تحريفهاى سيف در روايات گذشته
1- ساخته هاى سيف در روايات گذشته
2. نمونه هايى از تحريف در روايات گذشته
مقايسه اخبار سيف در مساله آشوبها با اخبار ديگران
ابوذر در موسم حج در منى
ابوذر در بيت الله الحرام
ابوذر در مسجد پيغمبر و جاهاى ديگر
فشرده اى از انواع كتمان در مذهب خلفا
بازگشت به بحث وصيت
تعداد اخبار و نصوص از قلم انداخته شده
نصوص باقيمانده درباره زمامدارى اهل بيت
تعيين وصى با الفاظ مختلف
وزير و ياور رسول خدا(ص )
خليفه و جانشين پيغمبر(ص )
فرمانرواى مسلمانان بعد از پيغمبر(ص )
حديث شكايت
دومين شكايت
نصوصى ديگر كه تاريخشان مشخص نيست .
گردهمايى تاريخى براى نصب على (ع ) به مقام ولايتهدى و پاسدارى از اسلاموزمامدارى بر مسلمانان
غدير خم
داستان غدير خم
تاجى كه رسول خدا(ص ) بر سر امام نهاد
اميرالمومنين (ع ) مردم را سوگند مى دهد!
وجه تشابه تعيين وصى در اين امت با امت موسى
حكومت و فرمانروايى در قرآن كريم
1- فرمانروايى على در قرآن
2- فرمانروايى على و ائمه از فرزندان او
3- تشبيه اهل بيت به كشتى نوح و باب حطه بنى اسرائيل
ماءخذ روايات ياشده
امامان ، على و فرزندان او (ع ) هستند
ماجراى تبليغ سوره برائت
حديث منزلت
مقصود از لفظ منى در احاديث پيغمبر(ص )
حاملان علوم پيغمبر(ص )
على (ع ) در دامان پيغمبر خدا(ص )
درباره دو سبط پيامبر(ص )
حسن و حسين از پيامبرند و دو سبط او
بشارت پيغمبر(ص ) به ظهور مهدى (ع )
مهدى ، همنام پيغمبر
مهدى ، از اهل بيت پيغمبر
مهدى ، از فرزندان فاطمه
مهدى ، از نسل حسين (ع )
نصوصى بر امامت هل بيت (ع )
حديث ثقلين
نص پيامبر بر تعداد امامان
نظريه اى شگفت انگيز!
نتيجه احاديث گذشته
سرگردانى دانشمندان مذهب خلفا در تفسير اين حديث
اسامى دوازده امام در مدارك مذهب خلفا
مشخصات دوازده امام ، جانشينان پيغمبر صلى الله عليه و آله
فصل چهارم : فشرده بحث امامت از ديدگاه دو مذهب
رويدادهاى تاريخى صدر اسلام براى به دست گرفتن زمام حكومت و خلافت
سرآغاز اين رويداد
وفات پيغمبر و بازتاب عمر
سقيفه و بيعت ابوبكر
بيعت با عمر
شورا و بيعت عثمان
بيعت با اميرالمومنين (ع )
خلافت از ديدگاه سران مذهب خلفا
فشرده اى از بحث مصطلحات
بررسى آراء مذهب خلفا درباره خلافت و امامت
1- شورا
2- بيعت
3- عمل اصحاب
استدلال به سخن امام (ع )
وجوب فرمانبردارى از حاكم گناهكار وحرمتعزل آن !
امامت از ديدگاه مذهب اهل بيت
موضعگيريهاى هيئت حاكمه در طولسيزده قرن
نظريات برخى از خوانندگان
نامه استاد ابوجعفر به روزنامه الجهاد
نامه استاد فاضل آقاى جزايرى به علامه مولف
فراخوانى براى تجديد حيات اسلامى و اتحاد مسلمانان
بحثهاى مقدماتى 
1- زمينه سازى و مقدمه چينى
2- برخى از آثار اختلاف و چند دستگى در ميان امت اسلام
3- اختلاف درباره برخى از صفات خداوند و منشاء آن
4- اختلاف درباره ويژگيهاى پيامبران
5- اختلاف درباره مجالس ياد بودى كه به نام پيامبران برگزار مى شود
6- اختلاف درباره ساختن بناء بر آرامگاههاى پيامبران
7- اختلاف در گريستن بر ميت و بنيانگذار آن
8- اختلاف در تاءويل برخى از آيات قرآن كريم
زمينه سازى و مقدمه چينى  
خداوند به مقتضاى ربوبيتش ، دين و آيينى براى مردم مقرر داشته تا زندگانى خود رابر اساس آن سامان دهند و با عمل به مقررات آن به درجهكمال انسانى دست يابند. و آنان را به وسيله پيامبرانش به چنين مقررات و آيينى - كه آنرا اسلام ناميده - (1) رهبرى كرده است ؛ همان طور كه براى تمام مخلوقاتش نظام وترتيبى متناسب با سرشت و فطرتشان و براىنيل به درجه كمال مطلوبى كه در نهادشان آفريده است ، مقرر داشته و ايشان را نيزبراى سپرى ساختن چنان مسيرى مسخر كرده ، و يا به آنها الهام فرموده است . (2)
از دورترين زمانها، همواره چنين بوده كه چون پيغمبرى از پيامبران خدا وفات مى كرد،صاحبان زر و زور آن امت ، دست به تحريف يا كتمان مطالبى از شريعت آن پيغمبر مىزدند كه بر خلاف ميل و خواسته آنان بوده و به جاى آن ، قوانين و احكام تحريف شده برساخته اى از سوى خود (3) به خدا و پيامبرانش نسبت مى دادند؛ تا اينكه خداوند دينش رابه وسيله پيامبرى ديگر تجديد، و شعائر و مقررات گمراه كننده و تحريف شده را نسخمى كرد.
هنگامى كه خداوند حضرت محمد (ص ) را به رسالت برانگيخت و قرآن را با وىفرستاد، و اصول اسلام را از عقايد و احكام ضمن آيات محكمات در آننازل كرد، شرح و تفضيل آنچه را در قرآن آمده است ، به وى وحى فرمود تا مردم را ازمفاد و منظور آنچه در قرآن بر حضرتش نازل شده ، آگاه گرداند (4). پيامبر نيزقوانين اسلام را از كيفيت به جاى آوردن نماز و تعداد ركعات آن ، روزه و شرايط آن ، واينكه از چه چيزهايى بايد اجتناب شود، طواف كعبه و تعداد و آغاز و انجام آن ، و ديگراحكام را از واجب و مستحب و حرام و مكروه ، به مردم آموخت ، كه از مجموعه آنها در نزدمسلمانان ، حديث شريف نبوى به وجود آمد. همچنين خداوند، اسلام را در سيره پيامبرش مجسمفرمود و مردم را به پيروى از او فرمان داد: لقد كان لكم فىرسول الله اسوه حسنه .و از مجموع احاديث و سيره پيامبر خدا (ص )، كه سنت ناميده مىشود، خدا و رسولش امر كرده اند كه پيروى شود. (5)
بدين سان ، خداوند اسلام را از طريق قرآن و سنت پيامبرش براى بشركامل فرموده ، اما پيغمبر خدا (ص ) پيش از رحلتش ، مسلمانان را از انحراف بعد از خود باخبر ساخته و به آنان هشدار داده بر امت اسلام همان رود كه بر امتهاى پيشين رفته است ،كه - در مثل - اگر در امتهاى گذشته يكى به سوراح سوسمارى فروشنده باشد، در اينامت نيز كسى پيدا مى شود كه چنان كند (6)
اما مسئله تحريف در اين امت ، خداوند قرآن را از هر گونه تحريف و دستكارى ، خود در امانداشته و فرموده : انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون . يعنى ما قرآن را فرستاديم ،و ما خود آن را حفظ خواهيم كرد. (الحجر / 9). و در جاى ديگر فرموده است : لا ياتيهالباطل من بين يديه و لا من خلفه . يعنى هيچگاه و هيچگونهباطل در آن (قرآن ) راه نخواهد يافت . (فصلت / 42).
اما سنت ، كه به صورت حديث و سيره در دست ما مسلمانان قرار دارد، خداوند آن را مصون ازتحريف قرار نداده است و اين موضوع در وجود اختلاف ميان روايات نبوى كه در دست است وبرخى از آنها سخت با يكديگر معارض و مخالفند، به چشم مى خورد. همين اختلاف در حديثشريف نبوى موجب شده تا گروهى از دانشمندان به چاره جويى برخيزند و براى رفعمشكل كتابهايى را زير عنوان تاويل مختلف الحديث (7)و بيانمشكل الحديث (8) و بيان مشكل الاثار (9) به رشته تحرير در آورند.
در نتيجه وجود اختلاف در احاديث شريف نبوى ، مسلمانان در فهم قرآن كريم با يكديگراختلاف نظر پيدا كردند، و همواره در تاريخ در ميانشان تشتت كلمه پديدار گرديد.
گذشته از اينها، چون مسلمانان از اقوام و ملل مختلفىتشكيل شده اند، و با پيروان مذاهب و آراء و اديان از ديگر ملتها معاشرت و مراوده دارند،اين خود موجب گرديد تا در برداشت از اسلام با يكديگر اختلاف نظر پيدا كنند، تا آنجاكه برخى از ايشان آيات قرآن و احاديث صحيحى را كه در دست دارند مطابق راءى وسليقه خود و برداشتى كه از اسلام دارند، تاويل و معنى كنند. و همين امر موجب جدايى بينآنها و ديگران ، و گوش ندادن به آراء و نظريات مخالف خود گرديده و سرانجام بهلعن و تكفير يكديگر منجر شده است .
اينها عوامل اضطراب و تشويش داخلى بودند. اما در كنار آن ،عوامل خارجى به يارى كارگزاران خود نيز دست به كار تحريف و تخريب بوده اند كهاينك به آن خواهيم پرداخت .
عوامل تخريب خارجى  
از موارد تحريف و تخريب در مصادر و مدارك اسلامى ما، كتابهاى حديث و سيره و تفسيراست كه به شرح زير دستخوش تعدى و تجاوز قرار گرفته اند:
1- اخبار اهل كتاب به وسيله امثال كعب الاحبار و تميم دارى در مصادر اسلامى ما راه يافتهاند.
2- روايات و اخبار زنديقان به كمك عواملى مانند ابن ابى العوجاء و سيف بن عمر تميمىدر مصادر ما داخل شده اند. (10)
3- و اين اواخر هم ، از همان هنگام كه نيروهاى كافر استعمارگر سرزمينهاى اسلامى ما رامورد تاخت و تاز خود قرار دادند، با سلاحى بس مخوف و كوبنده و ويرانگر به ستيزبا اسلام برخاستند؛ بويژه آن هنگام كه مبشرين از علماى يهود و نصارا زير ناممستشرقين از سوى آن ها ماموريت يافتند تا موارد ضعف را در مصادر و مدارك اسلامى ما پيداكنند و با همان اسلحه به جنگ با اسلام برخيزند.
اينان در انجام چنين ماموريتى دست به كار تهيه و تنظيم فهرستهايى از متون اسلامىشدند و حاصل تلاش خود را با نظم و ترتيبى در خور دقت و ملاحظه انتشار دادند، وبدين سان بر تمام محتواى مصادر ما دست يافتند. پس از آن از كتابهاى مختلف ، هر مطلبساختگى و دروغ كه چهره اسلام را زشت نشان مى داد (مانند افسانه عرانيق )، برگزيدندو با آن برگزيده ها، كتابهايى با عناوين زيبا و چشم پركن و مطابق پسند روز، همچوندائره المعارف اسلامى و محمد پيامبر سياسى ، تاليف و منتشر كردند.
اما كار متجاوزان استعمارگر در جنگشان با اسلام از اين هم دردناكتر و خطرناكتر بود. چهاينان دست پروردگان همان مستشرقى و فارغ التحصيلان مكاتب فكرى و مبلغين طرزتفكر و تمدن ايشان را به سرزمينهاى اسلامى ماگسيل داشتند و همه امكانات ارتباط جمعى خود را در اختيار فعاليتهاى ايشان نهادند، و آنانرا با واژه هاى پر آب و تاب و دهان پركنى چون روشنفكران ، پيشگامان نهضت ، مصلحيناسلام و امثال اينها، در كشورهاى
اسلامى به شهرت رسانيدند.
اين دست پروردگان استعمار نيز، دستمايه افكار وارداتى خود را در شهرهاى اسلامى باانواع وسايل انتشاراتى - كه استعمار در اختيارشان گذاشته بود - به شكلى زيبا وعناوينى جذاب و مردم فريب انتشار دادند.
از اين دسته ، سر سيد احمد خان ، موسس و بنيانگذار دانشگاه عليگره را در هند، و احمدلطفى ، استاد نسل جوان ، و قاسم امين ، ياور بانوان را در مصر و همانند ايشان را درايران و عراق و ديگر سرزمينهاى اسلامى مى توان نام برد. (11)
طبيعى است كه بين اين دسته از روشنفكران وارداتى و پاسداران واقعى شريعت اسلامدرگيرى ايجاد شود و استعمار و جيره خوارانش به جانبدارى از دست آموختگان ومستشرقشان برخيزند.
اما برنده ترين ابزارى كه اينان در جنگ با اسلام به كار مى بردند زير نام تعريفاسلام و تاريخ آن و معرفى شخصيتهاى اسلامى است . نمونه آن را در تفسيرى كه سرسيد احمد خان به گمان خودش بر قرآن نوشته ، و يا در داستانها و قصه هايى كهجرجى زيدان تاليف كرده است ، مى توان يافت . تمامى كوششهاى اينان و استادانمستشرقشان تعقيب يك هدف است و آن در سخن يكى از ايشان آمده است كه مى گويد: دين جزبا شمشير دين از پاى در نمى افتد.
براى رسيدن به همين هدف است كه دست پروردگان استعمار و تربيت يافتگان مستشرقين، قرآن را تفسير مى كنند و احاديث شريف نبوى را شرح مى دهند و سيره پيامبر (ص ) وامامان را مى نويسند.
اينان در تمام كوششهاى بى وقفه خود در پى آن هستند كه ارتباط قرآن و حديث را باعالم غيب نفى كنند و آن را امرى طبيعى و برخاسته از سرشت بشرى نشان دهند، و آنگاه بهاشاره و گاهى هم آشكارا و بى پرده اظهار مى كنند كه هر يك از مقررات اسلامى با زمانخودش متناسب بوده و از قوانين پيشرفته زمان خود و مفيد بهحال مرد آن روزگار بوده است ؛ ولى ما در اين روزگار نيازمند به تغيير اساسى در احكاماسلام و تجديد نظر در مقررات آن هستيم تا با مقتضيات زمان و نياز مردممان سازگارباشد.
اينان با سلاح پنهانى و ظاهر فريبشان ، در زيان رسانيدن به اسلام و مسلمانان بسىخطرناكتر از برخى سياستمداران مزدور استعمار، و يا زمامداران دست نشانده آن ها دركشورهاى اسلامى هستند. زيرا اينان با تحريف حقايق اسلام به نام تعريف اسلام ، وسازگار كردن بنا به مقتضيات روز، به جنگ افكار و باورهاى اسلامى ما برخاسته اند.
از آنچه گذشت ، اين نتيجه به دست مى آيد كه مسلمانان در اين روزگار، و بس ازصدماتى كه از حملات عقيدتى سهمگينى كه بر اسلام وارد شده ، نياز شديدى به بحثو بررسى در آراء و نظريات فرق مختلف اسلامى و پاكسازى آن از هر گونه آلودگى وتحريف دارند، و اين درست بر خلاف نظريه برخى از مسلمانان غيرتمند پرحرارت استكه نظريه سكوت را بر تمامى اين انحرافات فكرى ، به نام حفظ وحدت اسلامى روامى دارند.
من نمى دانم وحدتى را كه اينان مى گويند، با بودن خوارج (12)، كه مبناى عقايدشانبر تكفير همه مسلمانان است و تنها خود را مسلمان مى دانند و ديگران را مشرك به حساب مىآورند، چگونه امكان پذير خواهد بود. خوارجى كه از عثمان خليفه ، اميرالمومنين على ، امالمومنين عايشه ، طلحه ، زبير، معاويه ، عمرو بن عاص و همه همراهان ايشان اظهار بيزارىو نفرت مى كنند، اتحاد با ايشان چگونه ميسر است .
اين وحدت چگونه ممكن است صورت گيرد در حالى كه در ميان مسلمانان هستند كسانى كهمشتاق زيارت قبر پيغمبر (ص ) و ائمه مسلمين (ع ) هستند و به آنها تبرك مى جويند وشفيعشان قرار مى دهند و به وسيله ايشان به خداى تعالىمتوسل مى شوند. اما در برابر آن ها كسانى نيز وجود دارند كه همه آن كارها را شرك بهخدا و خروج از اسلام و بدعت و حرام مى شمارند. و بر اساس همين طرز تفكر، چنين باوردارند كه همه مسلمانان - از قرن سوم هجرى تا به امروز - مشركند، و بر اين اساس همهمساجد مسلمانان را كه بر سر راه غار حراء واقع بوده ، و اماكن متبركه ديگرى كه وجودداشته ، خراب كرده ، قبور ائمه مسلمين و امهات مومنين و عموى پيغمبر و فرزند او واصحاب و حتى شهداى احد را ويران نموده اند.
كارى كه اينان با اكثريت مسلمانان جهان كرده اند، نه تنها با يهود و توراتشان ونصارا و كليساها و كنيسه هايشان نكرده اند (با اينكه در ميان آن ها صليب و مجسمه هاىعيسى و مريم (ع ) وجود دارد و آشكارا عيسى (ع ) را خدا مى دانند و الله را يكى از سه خدابه حساب مى آورد)، بلكه بر عكس ، با آنها پيمان دوستى و وفادارى هم بسته اند و بهايشان نمى گويند كه مشركيد.
از طرفى ، آن چه گفته شد و همانند آنها، از جملهمسائل شخصى و فردى يك مسلمان (مانند دست آويختن به هنگام نماز موافق مذهباهل بيت و مالكى و بر خلاف فقه حنى و حنبلى كه دست روى دست نهادن را واجب مى دانند ويا اختلافى كه در شستن و مسح پاها به هنگام وضو با هم دارند) نيست تا هر مسلمانىبتواند به موجب آن چه حكمش از راه تقليد يا اجتهاد بر او محقق شدهعمل كند و مسلمانى ديگر بر خلاف او و بر اساس آن چه حكمش بر او ثابت گرديده ،عمل نمايد و با اين همه ، در كنار هم و در جامعه واحد اسلامى زندگى كنند. بلكه اين ازدسته مسائلى است كه پايه هاى جامعه اسلامى بر آن قرار گرفته است به اين معنى كهبايد يك جامعه بر اساس اين طرز تفكر و عقيده قرار گيرد و ديگرى از ميان برداشتهشود و يا بر آن پايه واقع شود و اين از ميان برود.
همچنين اين موضوع از قضاياى سياسى غير دينى نيست كه چشمپوشى از آن به خاطر حفظوحدت مسلمانان امكان داشته باشد. چه ، انتشار ميليونها نسخه كتاب ، مانند كتاب وجاء دورالمجوس ، با نامهاى مستعار و غير مستعار و حاتم بخشى هاى برخى از دولتها در راه آن وهمانند آن تا بتوانند به امت بزرگى از اسلام نسبت خروج از دين بدهند، و ميليونها دلاردر هزاران مسجد و مدرسه در سراسر دنيا صرف كنند تا به گوش جهانيان اين ادعا رابرسانند كه غير از خودشان ، همه مسلمانان مشركند، و علاوه بر آن هزاران گروه تبليغىو اكيپهاى نمايندگى خود را به اقصى نقاط گيتى اعزام دارند، اينها همه نمى تواند تنهايك حركت سياسى غير مذهبى باشد، و حتى نمى توان گفت كه چنين اقداماتى از آن دستامورى است كه استعمار براى ايجاد تفرقه در ميان صفوف مسلمانان به وجود آورده استتا بتوان سكوت را بر آن بجا و شايسته دانست . بلكه اين مساءله از مواردى است كه اززمان امام احمد بن حنبل (م 240 ق ) پيشواى مذهب حنبليان ، و از عصر شيخ ابن تيميه (م240 ق ) از پيروان او، بلكه پيش و بعد از ايشان تا به امروز در جامعه اسلامى ، چهرهنموده و ثابت و پا بر جا گرديده است و به خاك و خون كشيده شدن صدها هزار مسلمان ،و آتش زدن كتابخانه هاى ايشان در ادوار و مكانهاى مختلف سرزمين اسلامى ، خودگوياترين دليل برگفته ماست . و اين همان چيزى است كه مورد استفاده سياسى فلاندولت و يا آن استعمارگر قرار گرفته و مى گيرد و تا هنگامى كه براى آن فكرىنشود و اين ماده چركين از جامعه اسلامى از بيخ و بن كنده نشود، هر زمان كه بخواهنددستاويز مطامع اين و آن خواهد بود.
و نيز همان طور كه گفتم ، اينها عقايد تثبيت شده اى هستند و سكوت بر اين درد جانكاه ،وحدت مسلمانان و نزديكى و هماهنگيشان را موجب نخواهد شد؛ بلكه بر عكس ، اين جراحت راهر چه بيشتر عميقتر مى كند و شكاف و دودستگى را وسيعتر و مداواى آنرا طولانيتر خواهدنمود.
اينك براى توضيح بيشتر و اقامه دليل در اين مورد، قسمتى از مشاهدات خود را از آثارموارد اختلاف در ميان اسلام مى آورم .
آنچه از لهيب اختلاف ميان مسلمانان ديده ام  
اينكه گفته شد مسلمانان به تكفير يكديگر پرداخته اند و آنچه بعد از اين و به همراهاستدلال آنها در اين باره خواهم آورد - علاوه بر آن چه در كتابهاى به چاپ رسيده ايشانآمده است - همه بر مشاهدات خودم در كشورهاى مختلف اسلامى متكى است و تماسى كه ازنزديك با دانشمندان فرق گوناگون اسلامى و مردم ديارشان داشته ام ؛ بويژه سفرهاىده گانه ام به حج بيت الله الحرام .
نخستين سفر به مكه مكرمه
نخستين خاطرات حج من مربوط به زمان حكومت ملك عبدالعزيزآل سعود است : كاروان ما گروه حاجيان عراقى ، هنگامى كه به شهر الرماح در عربستانرسيد، يك شبانه روز در آنجا توقف كرد. در اين مدت ، همه ما در مسجدمحل و در نماز جماعت حاضر مى شديم و همراه با مردم آن جا نماز مى گزارديم . اما همين كههنگام عزيمت ما فرا رسيد گروهى از مردم شهر در پيرامون ما جمع شدند و به تماشاىحركت ما پرداختند. در اين هنگام مردى ، كه از سر و وضعش پيدا بود كه از صاحبنظران وروشنفكران ايشان به حساب مى آيد، در جمعشان حضور يافت و براى همشهريان خود بهسخنرانى پرداخت و در ضمن سخن ، اشاره به گروه ما كرد و با لهجه عاميانه گفت :اينها همگى مشركند... اينها بر حسن و حسين گريه مى كنند... آنگاه مرا نشانداد و به سخن خود چنين ادامه داد: اين مرد هم پيشوا و رهبر آنهاست . اگر به دستم مىافتاد، سرش را مى بريدم و خونش را سر مى كشيدم .
يكى از افراد گروه ما در مقام اعتراض گفت : چرا ما مشرك هستيم ؟ ما حج خانه خدا رابه جاى آورده ، قبر پيغمبرش را زيارت كرده ايم و... ناگهان آن مرد سخت ازكوره در رفت و خشمناك فرياد كشيد كه : اشركت ، لويجى ابو ابوسعود ما يحامىعنك ، ويش محمد؟ محمد كان رجلا مثلى مات . يعنى تو با اين حرفهايت به شركاقرار كردى . جد ابو سعود هم نمى تواند تو را از چنگ من نجات بدهد، محمد كيست ؟ محمدهم مردى مانند من بوده و مرده است .
جاجى عراقى از اين تهديد ترسيد و لرزان گفت : پس چه بگويم ؟آن مردگفت : قل ما هو ضارالا الله و ما هو نافع الا الله .يعنى بگو غير از خداهيچكسى سود و زيان نمى رساند. حاجى عراقى نيز همانها را تكرار كرد. اما در اين ميانيكى ديگر از حاجيان كاروان ما خطاب به آن مرد سعودى گفت محمد هم مانند تو بوده؟آن مرد پاسخ داد: آرى ، محمد هم آدمى مانند من بوده و مرده است .حاجى عراقى گفت : بر محمد (ص ) قرآننازل مى شد، آيا بر تو هم قرآن نازل شده است ؟در برابر اين سخن ، آن مردسكوت كرد و ما هم بسرعت سوار شديم و به راه افتاديم .
اين را هم بگويم كه در ميان كاروان ما مردى از كشور سعودى ساكن عراق وجود داشت كهچون كاروان ما به مرز رسيد و مامور گذرنامه هموطنش را با ما ديد، بر سرش فريادكشيد كه تو از سرزمين اسلام خارج شدى و به سرزمين كفر شرك روى آوردى. با اين تهديد بيچاره حاجى عراقى دست و پاى خود را گم كرد و شروع بهخواهش و تمنا نمود كه گذرنامه اش ‍ را - كه از او گرفته بود - به او برگرداند كهعاقبت پس از خواهش و تمناى زياد، گذرنامه اش را به او برگرداند.
سفر دوم به مكه مكرمه
هنگامى كه براى دومين بار به زيارت خانه خدا مشرف شدم ، علماى عراق تمام كوششخود را براى اجراى مقررات و احكام اسلام به كار مى بستند و امت اسلامى را براىمطالبه حق خود در مساجد و اجتماعات بيدار و تشويق مى كردند و با قوانين غير اسلامىآشكارا به مخالفت برخاسته بودند.
ما در آن هنگام ، هر خبرى را كه بيانگر حركتهاى مسلمانان در راه احياء مقررات اسلامى درهر كجاى جهان اسلام بود، پى مى گرفتيم و با تمام وجود به اشاعه آن مى پرداختيم :قيام مرد الجزاير را عليه فرانسه ، تاييد مى كرديم و به قيام فلسطينيها با همه توانو نيروى مادى و معنوى خود، يارى مى رسانديم . اخبار قيام مردم اريتره را عليه حبشيهاىمسيحى ، تعقيب و از آن پشتيبانى مى كرديم و معتقد بوديم كه از لوازم پيروزى براىاعاده احكام اسلام ، دلگرمى دادن به مسلمانان در اينقبيل امور و يارى رساندن و همكارى با آنها، و به فراموشى سپردنمسائل مورد اختلاف بين آنهاست .
همچنين هنگامى كه در روز بيست و پنجم شوالسال 1382 بين علماى اسلامى ايران و طاغوت ، از مدرسه فيضيه قم درگيرى آغازگرديد. (13) ما اين قيام مقدس را مژده اى بزرگ تلقى كرده و با همه نيروى خود باتاييد آن همت گماشتيم و خويشتن را با همه امكاناتمان در خدمت آن قرار داديم . من خود همپاىديگر علما و دانشمندان به مدت سه شب پياپى مجلس ‍ بزرگ و مفصلى در بزرگداشت اينحركت بزرگ اسلامى در بغداد ترتيب دادم و شخصا سخنرانى كرده و نتايج و آثار آن رابر شمردم .
در همين اوضاع و احوال راهى سفر حج شدم . در اين سفر، توشه راهم ، شعارى بود وطراحى : شعارم ، اتحاد و همبستگى مسلمانان براى اعاده حيات اسلامى در تمام كشورهاىمسلمان نشين بود و طرحم ، قيامى اسلامى ، همانند قيام اسلامى مردم ايران بود كه از سوىعلماى اسلامى رهبرى شده و من آن را پيشنهاد مى كردم .
من در اين سفر عواملى را كه باعث چنان قيامى در ايران شده بود، براى سران مسلمانان ودانشمندان ايشان تشريح مى كردم تا آنان را نيز به حركت و قيام تشويق كنم ، وتوضيح مى دادم كه حركت و قيام اسلامى در راه بازگشت به مقررات و احكام اسلام در هركجاى دنيا كه به وقوع بپيوندد، يكى است و اگر هر جا چنين قيامى به پيروزى برسد،آثار و نتايج آن به سراسر جهان اسلام سرايت خواهد كرد.
در تمام اين فعاليتها، همه آمال و آرزوهايم اين بود كه سرانجام براى شنيدن و دركسخنانم ، و مصيبتهايى كه دامنگير مردم مسلمان ايران شده ، و اينكه همه ما داراى يك هدفمشترك هستيم ، گوش شنوايى خواهم يافت .
من در اين سفر با رهبران اخوان المسلمين در سوريه ، و سعيد رمضان در مكه ، و محمد آدمرهبر انقلابيون اريتره در موقف عرفات ، و روشنفكران فلسطين در اردن و بيت المقدس ، وروزنامه نگاران و علماى اسلامى و سخنورانشان ، و رهبران جنبشهاى اسلامى ، همچونابوالحسن ندوى و ابوالاعلى مودودى - كه در آن ايام رياست جمعيتهاى اسلامى پاكستان رابر عهده داشت - و ديگران و ديگران ، به بحث و گفتگو نشستم .
آغاز فعاليتم در آن ايام در مدينه ، همكارى در نوشتن اعلاميه هايى بود كه قبلا در تاييدقيام اسلامى ايران تهيه و براى توزيع بين حجاج از پيش آماده شده بود كه در متن وچگونگى توزيع آنها اصلاحاتى را به عمل آوردم .
ما در آن اعلاميه ها ابعاد قيام اسلامى ايران را بر شمرده بوديم و از ستمى كه طاغوت وعمالش بر مردم ايران روا مى دارند، و اينكه اين حكومت دست نشانده كفر و جيره خوار وكارگزار كشورهاى غير اسلامى است ، شرحى كافى داده و مسلمانان را برانگيخته بوديمكه به يارى مردم مسلمان ايران برخيزند.
من شب عيد را براى توزيع اين اعلاميه ها ميان حجاج درمحل مشعر الحرام برگزيده بودم . ولى شامگاه روز هفتم ذى حجه با خبر شدم فردى كهمسؤ ول پخش اين اعلاميه ها بود، پاره اى از آنها را در مسجد الحرام بين حجاج توزيعكرده و بلافاصله توسط مامورين سعودى حرم دستگير و به زندان افتاده ، و تمامىاعلاميه ها نيز توقيف شده است .
در روز عيد، علماى عراق و ايران گرد آمديم و با وليعهد وقت سعودى ،فيصل ، ملاقات كرديم و آزادى شخص دستگير شده و رفع توقيف از اعلاميه ها را خواستارشديم . من اين موقعيت را مغتنم شمردم و خطاب بهفيصل گفتم : لازم است حكومت شما كه شعار اجراى احكام قرآن را در كشورتان يدك مىكشد، ديگر مسلمانان را كه براى اجراى احكام و تطبيق قوانين كشورشان با احكام اسلامقيام كرده اند، يارى دهد و با قدرتى كه خواهان اجراى احكام كفر است ، به مخالفتبرخيزد. همچنين مكه را پناهگاه گريختگانشان قرار دهد و به آنان كمك نمايد، و اينمصداق همين آيه شريفه است كه مى فرمايد: ليشهدوا منافع لهم ...
سپس به توضيح درباره قيام علماى اسلامى ايران در مدرسه فيضيه قم پرداختم و درشرح ابعاد آن قيام ، تا توانستم ، سخن گفتم و وظيفه سران مسلمين ، بويژه حكومتسعودى را، در برابر اين قيام برشمردم و در پايان سخن ، موضوع همان فردى را بهميان آوردم كه اعلاميه دادخواهى ما را از مسلمانان در حرم شريف توزيع كرده و دستگير شدهاست . به دنبال اين مطلب ، بين ما سخنانى رد وبدل شد و بحثهايى به ميان آمد كه به آزادى شخص دستگير شده منتهى گرديد.
پس از انجام مناسك حج و بازگشتمان به مكه ، توسط روزنامهمحل با خبر شديم كه براى شنيدن سخنرانى استاد مودودى در عصر روز جمعه دعوت عامبه عمل آمده است . (14) ما هم پس از نماز عشاء براى شنيدن ايشان در آن مجلس حضوريافتيم . استاد ضمن سخنان خود براى بازگردانيدن حيات اسلامى به جامعه ، هشتپيشنهاد كرد كه مسلمانان بايد آنها را در نظر بگيرند و به كار برند.
پس از سخنان استاد مودودى ،من پشت تريبون رفتم و ضمن بياناتى دربارهمسائل مطرح شده از سوى او،گفتم :امروزه مسلمانان براى حركت به سه چيز نيازدارند:نخست اينكه پس از گذشت چهارده قرن از بعثت پيامبر اكرم (ص ) و رويدادهاىبيشمارى كه بر تاريخ اسلام گذشته است به بحث و تحقيق در كيفيت استباط احكام ازمصادر اسلامى و شناسايى رجال و فهم حديث و فقه منطبق بر سنت ،و ترك تقليد و بقابر نظريات علماى گذشته نياز مبرم دارند.
دوم اينكه نيروى تجاوزگر استعمار به سرزمينهاى اسلامى توانسته است كه بينمسلمانان اختلاف بيندازد و اتحاد كلمه آنان را از ميان بردارد،و از همين راه هر حركت اسلامىرا در هر گوشه جهان بسادگى در هم بكوبد.آنگاه قيام مردم الجزاير عليه فرانسويان،و مسلمانان اريتره را عليه حبشيان ،و علماى ايران را عليه طاغوت سر سپرده و دستنشانده بيگانگان شرح دادم و در اين زمينه چيزى را نا گفته نگذاشتم و سپس مسلمانان رابه يارى ايشان فراخواندم .
سوم اينكه در اين روزگار ما سخت نيازمند ايمانى چون ايمان ابوذر و عمار و سميه هستيم .سپس شرح دادم كه اينان چه شكنجه هاى را در راه اسلام در همين مكه كه امروزه ما در آنگرد آمده ايم به جان خريدند و تحمل كردند.
خبر ديدارهاى من با نمايندگان مختلف اسلامى ،و اينكه يكى از علماى بغداد با چنينمشخصاتى با آن نمايندگان ديدارهايى داشته است ،در مدينه به گوش رئيس دانشگاهاسلامى ، شيخ عبدالعزيز بن باز، رسيد، و گويا كلمه علماى بغداد وى رابه گمان انداخته بود كه من از علماى مذهب خلفا هستم ، از اين رو اظهارتمايل كرد كه من از دانشگاه اسلامى مدينه ، كه جديد التاسيس بود، دين كنم . به همينمنظور، تعدادى از اتومبيلهاى سوارى دانشگاه با بهدنبال ما فرستاد تا همراه با گروهى از دانشمندان و سرشناسان و اساتيد دانشگاه عراقبه آنجا برويم .
اساتيد دانشگاه مزبور همگى در سالن بزرگ آن جا به انتظار ورود ما گرد آمده بودند واز ما بگرمى استقبال كردند. سالن پر از جمعيت بود و حتى دانشجويان براى ديدن ما درپشت پنجره ها اجتماع كرده بودند.
پس از اينكه از ما پذيرايى شد، من برخاستم و به ايراد سخنرانى پرداختم و پس ازحمد و سپاس خداوند، درود علماى عراق را به آنها، و تبريك و شادباش آنان را در تاسيسدانشگاه اسلامى مدينه منوره به ايشان ابلاغ كردم و آن گاه گفتم : پيامبر خدا (ص ) چونبه اين شهر مبارك قدم نهاد، بين مهاجران و انصار پيمان برادرى برقرار كرد و براساس همان برادرى جامعه بلند آوازه اسلامى را بنيان نهاد. اكنون شما با داشتندانشجويان چهل و پنج كشور اسلامى ، كه در نزد شما بهتحصيل اشتغال دارند، مى توانيد به پيامبر اسلام تاسى جوييد و همان خدمت عظيم را بهاسلام و مسلمين كنيد. زيرا مسلمانان در اين روزگار سخت نيازمند به برادرى هستند.
آنها در نواحى مختلف كرده زمين ، درگير استعمار و نيروى تجاوزگر كفر شده اند.گروهى از آنها مستقيما زير فشار گامهاى آنها فريادشان بلند است و جمعى نيز درچنگال دست نشاندگان ايشان گرفتارند و به جنگ استعمار و كارگزارانش برخاستهاند. مسلمانان الجزاير، عليه فرانسه مى جنگند و بلاها و مصيبتها را به جان مى خرند. دراريتره ، رزمندگان و انقلابيون ، با هيلاسلاسى ، امپراطور حبشه ، درگير هستند ومتحمل صدمات شده اند. علماى اسلامى ايران با دست خالى براى راندن نيروى استعمارگركافر از سرزمينهاى اسلامى و اعاده احكام اسلام به سرزمينشان به جنگ طاغوت و ارباباستعمارگرش برخاسته و بر آنها چنين و چنان رفته است و...
اين مطالب را با شرح و تفصيلى وافى از سرگذشتهاى تلخى كه بر اثر تفرقه وجدايى مسلمانان برايشان رفته است ، و با ذكر شواهد و مثالهاى متعدد، بيان داشتم و سخنخود را به پايان رساندم .
در اين هنگام ، نوبت سخن گفتن به ميزبان مجلس ، شيخ بن باز، كه مردى نابينا بود،رسيد. گويا شيخ را در خلال سخنرانيم حالى بودند كه فلانى از پيروان مذهباهل بيت و يكى از علماى آن مذهب است . اين بود كه برخاست و سرفه اى چندتحويل داد و در برابر آن همه سخنان من گفت : شما مردمى مشرك هستيداول مسلمان شويد، آن وقت از مسلمانان بخواهيد كه با شما متحد شوند. به سبب اين سخنان، خون در رگهايم دويد. ناگزير با او بحث پرداختم و بين ما سخنانى به درازا كشيدكه جاى گفتن آنها در اينجا نيست . (15)
برخى از صفات خداوند و منشاء اختلاف درباره آنها 
در ميان مسلمانان گروهى بر اين عقيده اند كه :
خداوند آدم را همشكل خود آفريده است . (16)
خداوند دست و انگشت دارد، (17) و داراى پا و ساق است . (18)
خداوند در روز قيامت پاى مباركش را بر روى آتش جهنم مى گذارد و يا در آن فرو مى بردو جهنم به صدا مى آيد و مى گويد: قط، قط، قط. (19)
خداوند جاى بخصوصى دارد و نقل مكان مى كند. و از جايى به جاى ديگر مى رود.
و از پيغمبر خدا (ص ) آورده اند كه فرموده است :
پروردگارا ما بيش از اينكه دست به كار آفرينش بزند، تنها بود و در زير و رويشغير از هوا وجود نداشت . آفريده اى كه در كار نبود و عرشش بر روى آب قرار داشت .(20)
و نيز فرموده است : عرش خداوند بر روى آسمانها اين چنين قرار داشت .
(آنگاه انگشتهاى مباركش را به شكل گنبدى در آورد.) و عرش (لابد از سنگينىهيكل خداوند، زير او) چون جهاز چوبى روى شتر كه به زير سواره است ، به صدا در مىآيد (21) و غژ و غژ مى كند.
همچنين فرموده است : خداوند در اواخر هر شب به آسمان دنيا فرود مى آيد و مى گويد: چهكسى از من خواهشى دارد تا برايش برآورده كنم ، بخواهد تا به او بدهم (22)
و نيز فرموده است : خداوند در شب نيمه شعبان به آسمان دنيا فرود مى آيد و به آمرزشبندگانش مى پردازد(23)
و در وصف روز قيامت فرموده است : خداوند در آن روز، جهنم را مورد خطاب قرار مى دهد و مىپرسد: پر شدى ؟ و جهنم پاسخ مى دهد: باز هم هست ؟ هنوز جا دارم ؛ و خداى تبارك وتعالى پاى مباركش را روى جهنم مى گذارد و جهنم به فرياد مى آيد و مى گويد: قطقط .
و همين موضوع در روايتى ديگر نيز آمده است :
جهنم پر نمى شود تا اينكه خداوند پايش را روى آن مى گذارد و آن وقت جهنم مى گويد:قط، قط.آنگاه جهنم پر مى شود و دوزخيان بر روى يكديگر مى غلتند!(24)
ديدار با خداوند 
روايت كرده اند كه رسول خدا(ص ) در روز قيامت خداى تعالى را ديدار خواهد كرد و آنحضرت خود درباره اين موضوع فرموده است :
مومنان پس از اينكه از شفاعت ديگر پيامبران نااميد مى شوند، به اميد شفاعت نزد من مىآيند.من هم مى روم و اجازه ملاقات با خدا مى گيرم !به من اجازه داده مى شود و چون خدا رامى بينيم ، به سجده مى افتم ...
تا آنجا كه مى گويد:
از گنهكاران شفاعت مى كنم و بخشايش ايشان را از خدا مى خواهم . خواسته ام پذيرفته مىشود و اندازه اى برايم معين مى كند كه من همه آنها را به بهشت وارد مى كنم و بار ديگرباز مى گردم و چون چشمم به خدا مى افتد، به خاك مى افتم و سجده مى كنم . (25)
و نيز روايت كرده اند كه حضرتش فرموده است :
خداى تبارك و تعالى در روز قيامت فرود مى آيد تا به داورى در كار بندگانش ‍ بنشيند.(26)
و همچنين فرموده است :
شما آشكارا خدايتان را خواهيد ديد. (27)
و نيز فرموده است :
مسلمانان در روز قيامت خدايشان را مى بينند؛ همان گونه كه ماه را بى هيچ ناراحتى نظارهمى كنند. (28)
همچنين از آن حضرت روايت كرده اند: خداوند در آن روز خطاب به بندگانش مى فرمايد:هركس به دنبال آن چيزى برود كه در دنيا مى پرستيده عده اى بهدنبال آفتاب ، و گروهى به دنبال ماه ، و جمعى هم بهدنبال طاغوتها به راه مى افتند تا اينكه اين امت مى ماند و منافقانش ، در اين هنگام خداونددر قيافه اى كه براى ايشان ناآشناست ، در ميانشان حاضر مى شود و مى گويد: منپروردگار شما هستم . آنها مى گويند: از تو به خدا پناه مى بريم . ما همين جا مى مانيمتا خدايمان بيايد و وقتى كه آمد، او را مى شناسيم . آن وقت خدا در قيافه اى كه براىايشان آشناست ، در ميانشان ظاهر مى شود و مى گويد: من پروردگار شما هستم . و مردم هممى گويند: آرى تو پروردگار ما هستى ، و به دنبالش به راه مى افتند. (29)
و بنا به روايتى ديگر:
پس از اينكه در روز قيامت بنا به دستور خداوند هر كس بهدنبال معبودش ‍ به راه افتاد، كسى غير از خداپرستان باقى نمى ماند، اعم از نيكوكاران وبدكاران ايشان . در آن وقت خداوند در قيافه اى كه مردم تا آن زمان نديده بودند، درميانشان ظاهر مى شود و مى پرسيد منتظر چه هستيد؟ هر امت بهدنبال معبودش برود. آنگاه مردم مى گويند: ما منتظر خداى خود هستيم ؛ خدايى كه مىپرستيدم . و خدا مى گويد: من پروردگار شما هستم . مردم دو - سه بار بانگ بر مىآوردند كه : ما براى خداى خود شريك قائل نمى شويم . و خدا مى پرسد: آيا بين شما وخدا نشانه اى هست كه به وسيله آن او را بشناسيد؟ مردم پاسخ مى دهند: آرى ساق پايشآنگاه خداوند ساق پايش ‍ را نشان مى دهد و مردم به سجده مى افتند و چون سر بر مىدارند، چهره خداوند را تغيير يافته و در قيافه اى كه نخستين بار ديده بودند، مى بينند.آن وقت خدا مى گويد: منم پروردگار شما. و مردم هم پاسخ مى دهند: آرى تو پروردگارما هستى . (30)
ديدار با خداوند در بهشت  
روايت كرده اند كه رسول خدا(ص ) درباره مومنان در بهشت چنين فرموده است :
در بهشت عدن ، چيزى مانع ديدار مومنان با پروردگارشان نمى باشد؛ مگر رداىكبريايى كه بر چهره مبارك خدا افتاده است . (31)
و نيز فرموده است :
بهشتيان چون به بهشت قدم مى گذارند، خداى تعالى خطاب به ايشان مى فرمايد:بيشتر از اين هم چيزى مى خواهيد كه به شما بدهم ؟ بهشتيان پاسخ مى دهند: مگر نهاينكه سيماى ما را سپيد گردانيدى و به بهشت در آوردى و از آتش دوزخ رهانيدى ، بيش ازاينها چه انتظار داشته باشيم ؟ در اين هنگام پرده به كنار مى رود و چهره خداى عزوجل آشكار مى گردد و بهشتيان ، ديدار با پروردگارشان را از هر چه كه به آنها دادهشده است ، گراميتر و خوشتر خواهند داشت . (32)
همچنين روايت كرده اند كه آن حضرت فرموده است :
در همان حال كه بهشتيان غرق در نعمتهاى بهشتى هستند، پرتويى بر آنان مى تابد. پسسرشان را بلند مى كنند و پروردگار را بالاى سر خود مى بينند . آنگاه خداوند به آنهامى گويد: درود بر شما بهشتيان باد و اين همان است كه خداوند در قرآن مى فرمايد:سلام قولا من رب رحيم ... پس خدا در بهشتيان ، و بهشتيان در خداوند مى نگرند و در عينحال بهشتيان به هيچ يك از نعمتهاى بهشتى توجهى نمى نمايند تا اينكه خداوند روى ازآنها مى پوشاند، ولى همچنان نور و بركتش در بهشت باقى مى ماند. (33)
و نيز از آن حضرت روايت كرده اند:
گراميترين بهشتيان نزد خداوند كسى است كه هر بامداد و شامگاه خدا را ديدار مى كند. آنگاه حضرتش اين آيه را تلاوت فرمود: وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره (34)
همچنين روايت كرده اند: بهشتيان به ديدار خداى عز وجل مى روند و خدا هم عرش خودش را به آنها نشان مى دهد. ذات بارى تعالى در يكى ازباغهاى بهشت خود را بر ايشان آشكار مى كند و با آنها گفتگو مى نشيند و كسى نمى ماندمگر اينكه طرف صحبتهاى گرم خدا قرار گيرد؛ تا آنجا كه خداوند به يكى از ايشان رومى كند و مى پرسد: فلانى ، آن روز را به خاطر دارى كه چنين و چنان كردى ؟ و او مىگويد: پروردگارا، مگر هنوز مرا نبخشيدى ؟ و خدا مى گويد: آرى ... آن وقت ما به خانههاى خود باز مى گرديم و چون با همسران خود روبرو مى شويم ، به ما مى گويند:خوش ‍ آمدى ، چه زيباتر و خوشبوتر و نورانيتر از هنگام رفتنت باز گشته اى ؟ و ماپاسخ مى دهيم : ما امروز با پروردگارمان همنشين بوده ايم ، و جا دارد كه اين چنين آراستهو برازنده به خانه بازگشته باشيم . (35)
به همين مختصر از احاديث بسيارى كه درباره اندامهاى خداى تعالى و ديدار با او در روزقيامت آمده است ، بسنده مى كنيم . زيرا ما تنها در مقام نشان دادن نمونه هايى از موارد منشااختلاف هستيم ؛ نه اينكه بر همه آنها بگذاريم و شماره كنيم . اكنون اختلاف درتاويل اين احاديث را مورد بررسى خود قرار مى دهيم .
اختلاف در تاويل احاديث ياد شده  
گروهى از مسلمانان ضمن اعتقاد به ظاهر اين احاديث ، چنين باور دارند كه ايمان به اينمطالب دليلى است بر ايمان به خدا و اقرار به توحيد ذات اقدس بارى تعالى ، و هركس كه آنها را به غير از معناى جسم داشتن براى خدا، به چيز ديگرىتاويل كند، او را معطله الصفات مى نامند.
مسلم ، احاديث مزبور را در كتاب ايمان ، و بخارى ، آنها را در كتاب توحيد صحيح خودشانآورده اند. ابن خزيمه (36) نيز كتابى جداگانه زير عنوان التوحيد و اثبات صفاتالرب عزوجل التى وصف بها نفسه فى تنزيله و على لسان نبيه ... تاليف كرده كهپاره اى از بخشهاى آن به شرح زير در پايان كتابش آمده است : اثباب النفس لله ،اثبات الوجه لله ، باب ذكر صوره ربنا جل و علا، باب اثبات السماع و الرويه للهجل و علا، باب ذكر اثبات الرجل لله عزو جل ، باب ذكر البيان ان اللهعزوجل ينظر اليه جميع المومنين ، باب ذكر البيان ان جميع المومنين يرون الله يومالقيامه مخليا به .
همچنين امام حافظ، عثمان بن سعيد دارمى (م 280 ق )، كتابى در رد جهميه نوشته كه پارهاى از بخشهاى آن به شرح زير است : باب استواء ارب على العرش و ارتفاعه الىالسماء و بينونته من الخلق ، باب النزول ليله النصف من شعبان ، بابالنزول يوم عرفه ، باب نزول الرب يوم القيامه للحساب ، بابنزول الله لاهل الجنه ، باب الرويه . (37)
ذهبى (38) نيز كتابى زير عنوان العلو العال للعلى الغفار نگاشته و در آن احاديث وآياتى از قرآن را آورده كه از مجموع آنها چنين بر مى آيد كه جايگاه خداوند در بالاترينمكانها قرار دارد و به دنبال آن ، سخنان صحابه و تابعين و علما و محدثين را در تاييد آننيز آورده است .
منشا اختلاف درباره ديدار خداوند و برخى از صفات او 
آنچه گذشت ، آراء و نظريات برخى از مسلمانان است درباره صفات خداوند. در برابراين دسته ، مسلمانانى نيز وجود دارند كه در رد بر چنان باورها و سخنانى ، اين كلام خدارا تلاوت مى كنند كه : لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار... يعنى چشمها او را نمىبينند و او بيننده چشمهاست ... (انعام / 103). و نيز مى گويند اينكه خداوند فرموده است :وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره ، به اين معنى است كه در آن روز چهره ها شادابند ومنتظر فرمان پروردگارشان مى باشند. و اين آيه ، همانند سخن فرزندان يعقوب استبه پدرشان در داستان حضرت يوسف كه در قرآن آمده است : واسال القريه التى كنا فيها. يعنى از آن آبادى سؤال كن كه ما در آن بوديم . (يوسف / 82). و منظور اين است كه ازاهل آن آبادى سوال كن . و بيگمان كلمه امر در آيهاول و اهل در اين آيه ، به اصطلاح نحويون ، در تقدير است . و همين طورديگر آياتى را كه بظاهر حكايت از جسم داشتن خدا مى كند،تاويل مى نمايند. اين دسته از مسلمانان ، كسانى را كه داراى چنان باورهايى هستند و خدارا داراى جسم مى دانند، مجسمه ومشبهه مى نامند، يعنى كسانىكه خدا را به مخلوقاتش تشبيه مى كنند و معتقدند كه خداوند جسم دارد. اينان از امام صادق(ع ) روايت مى كنند كه فرموده است :
هر كس بگويد كه خداوند بر روى عرش قرار دارد، خدا رامحمول و عرش ‍ را حامل او پنداشته است ، و در اين صورت بايد كهحامل از محمول قويتر و تواناتر باشد. همچنين آن كس كه معتقد باشد كه خداوند در چيزىو يا روى چيزى است و يا اينكه تصور كند چيزى و جايى وجود دارد كه خدا در آن نيست ، ويا چيزى او را به خود مشغول مى دارد، او را چون ديگر آفريده ها پنداشته و توصيف كردهاست . در صورتى كه خداوند، آفريننده همه چيزهاست و هرگز نمى شود او را مورد قياسقرار دارد و شبيه به مردم پنداشت . جايى نيست كه خدا در آن نباشد ومحل مخصوصى هم ندارد.(39)
همچنين سخن اميرالمومنين را شاهد مى آورند كه فرموده است :
خداوند فرود نمى آيد و نيازى هم به فرود آمدن ندارد. هر كس كه چنين بگويد، نسبتزيادتى و نقصان به او داده است . چه ، هر متحركى نيازمند به محرك است و يا چيزى كهبا آن حركت نمايد؛ و خدا از همه اينها بى نياز است و بنابراين در بر شمردن صفاتخداى متعال سخت بهوش باشيد كه مبادا براى او صفتىقائل شويد كه خداوند با به حدى محدود، و به زيادتى و نقصان ، يا تحريك و تحرك، يا فرود و نزول ، و يا نشستن و برخاستن ، تعريف كند. (40)
همچنين حديث امام رضا(ع ) را شاهد مى آورند كه رواى به او مى گويد:
براى ما روايت كرده اند كه خداى متعال سخن گفتن بيواسطه را به موسى ارزانى داشتهو توفيق ديدار حضرتش را به محمد (ص ) مرحمت فرموده است . امام فرمود:
اگر چنين باشد، پس چه كسى اين سخن خداىعزوجل را به همه جهانيان ، از انس و جن ابلاغ كرده است : لا تدركه الابصار و هو يدركالابصار، و لا يحيطون به علما، و ليس كمثله شى ء. آيا همين محمد (ص ) اينها را ابلاغنكرده است ؟ راوى پاسخ داد: آيا همو بوده است . امام فرمود: پس با اينحال چطور مى شود كه مردى بيايد و به همه مردم بگويد كه از جانب خدا آمده و بنا بهفرمان او، آنها را به سوى خدا مى خواند كه فرموده است لا تدركهالابصارو آن وقت خودش مدعى شود كه من خودم با اين چشمهايم خدا را ديده ام و اورا كاملا دريافته ام و قيافه او نيز همانند صورت بشر است ، چرا شرم نمى كنيد؟زنديقان هم نتوانستند چنين بهتان و افترايى به پيغمبر بزنند كه حضرتش موضوعى رااز جانب خدا به مردم ابلاغ كرده مى گويد: در كتاب خدا آمده است : و لقد راه نزله اخرى .امام پاسخ داد: بعد از اين آيه ، آيه ديگرى است كه معلوم مى كند پيغمبر خدا چه ديده است. آنجا كه مى فرمايد: ما كذب الفواد ما راى . يعنىدل محمد آنچه را كه چشمهاى او ديده ، انكار نكرده است . آنگاه از آن چه چشمهاى او ديده ،خبر مى دهد كه لقد راى من آيات ربه الكبرى . يعنى بيگمان آيات بزرگ پروردگارشرا ديد. و معلوم است كه آيات الهى غير از ذات بارى تعالى مى باشد. همچنين فرموده است: و لا يحيطون به علما. و معلوم است كه اگر چشمها او را ببينند، علم و اطلاع به كم وكيفش حاصل خواهد شد. در اينجا ابوقره از امام پرسيد: پس شما اين روايتها را رد مى كنيد؟امام پاسخ داد: اگر روايتها مخالف با قرآن باشد، آنها را تكذيب مى كنم . (41)
بدين سان ائمه اهل بيت - عليهم السلام - تفسير آياتى را كه ظاهرا درباره ديدار خدا وجسم داشتن اوست ، بيان داشته ، مقصود از ساق و دست و عرش و نظاير آنها را كه در آياتقرآن آمده ، و يا از آن حديث كه مى گويد خداوند آدم راهمشكل خود آفريده است (42) روشن ساخته اند كه ما از آوردن همه آنها چشمپوشيده ايم . زيرا در مقام آن نيستيم كه همه دلايل دو مذهب را بياوريم ، بلكه تنها مىخواهيم نمونه هايى از احاديث متعارض دو مذهب را درباره صفات الهى ، كه هر كدامشان آياتقرآن را از ديدگاه ويژه خود تاويل و تفسير كرده اند، آورده باشيم و همين احاديث متعارضموجب بروز اختلاف درباره صفات بارى تعالى شده است .

next page fehrest page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation