بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دو مکتب در اسلام جلد اول, علامه سید مرتضى عسکرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     MAKTAB01 -
     MAKTAB02 -
     MAKTAB03 -
     MAKTAB04 -
     MAKTAB05 -
     MAKTAB06 -
     MAKTAB07 -
     MAKTAB08 -
     MAKTAB09 -
     MAKTAB10 -
     MAKTAB11 -
     MAKTAB12 -
     MAKTAB13 -
     MAKTAB14 -
     MAKTAB15 -
     MAKTAB16 -
     MAKTAB17 -
     MAKTAB18 -
     MAKTAB19 -
     MAKTAB20 -
     MAKTAB21 -
     MAKTAB22 -
     MAKTAB23 -
     MAKTAB24 -
 

 

 
 

 

back page

601- اسماعيل بن عياش بن سليم العتبى حمصى (م 81 يا 82 ق )، حديثش را در بابسنن آورده اند. تقريب التهذيب ، ج 1، ص 73.
602- 
603- ابن حبان ، ابوحاتم البستى (م 345 ق ).
604- نصربن على بن صهيان الازدى الجهضمى (م 250 يا 251 ق ) به تهذيبالتهذيب ، ج 10، ص 430 مراجعه شود.
605- تذكره الحفاظ، ص 965 - 966. حديث طير اين بوده كهرسول خدا(ص ) را پرنده اى كباب شده به خدمت آوردند. آن حضرت دست به دعا برداشتو گفت : بارخدايا از خلق خود آنكه را دوستتر دارى بفرست تا در خوردن اين پرنده با منشريك شود، كه على آمد و با او به خوردن پرداخت . در اين مورد به تاريخ دمشق ابنعساكر، تحقيق محمودى ، چاپ بيروت ، سال 1395، ج 2، ص 105 مراجعه شود.
606- تاريخ طبرى ، ج 9، ص 198؛ مقاتلالطالبين ، ص 200 # ديباج ، معرب ديبا، يعنى ابريشم ، و ديباجه الوجه به معنى زيباصورت . و منصور نيز ابوجعفر نيز ابوجعفر، عبدالله بن محمد بن على سرين خليفهعباسى (م 158 ق ) است .
607- تاريخ طبرى ، ج 3، ص 1407 در ذكر حوادثسال 236، المتوكل على الله ، جعفر بن المعتصم ، نواده هارون الرشيد، درسال 232 به خلافت نشسته و در سال 247 كشته شده است .
608- تاريخ ابن اثير، چاپ اول ، مصر، ج 7، ص 18.
609- مقاتل الطالبين ، ص 598 - 599.
610- اخبار و مصادر آن را در بخش رويدادهاى تاريخى براى قيام خلافت در همينكتاب بخوانيد.
611- به ج 2، ص 44 - 45 همين كتاب مراجعه شود.
612- تاريخ طبرى ، ج 5، ص 19.
613- به كتاب القرآن الكريم و روايات المدرسين تاليف مولف محترم ، بخش درزمان عثمان ، مراجعه شود.
داستان ابن مسعود در جلد اول كتاب نقش عايشه نيز آمده است . مترجم .
614- به ج 2، ص 46 همين كتاب ، و جلداول كتاب نقش عايشه در تاريخ اسلام مراجعه شود.
615- در مورد اخبار جنگ صفين و نهروان به تاريخ طبرى و ابن اثير و ديگران مانعخبرى مراجعه شود. پ
616- نمى دانم كه خبر اين شعار قريش را در كجا ديده ام ، اما در حقيقت قريش با دردست گرفتن زمام حكومت ، عملا وجود چنين شعارى را ثابت كرده است . 617- مروجالذهب ، ج 2، ص 35 و منابع ديگر.
618- تاريخ ابن كثير، ج 9، ص 209.
619- مانند الناصرلدين الله كه از پيروان مذهباهل بيت (ع ) بوده ، و من خود آثار او را در شهر شامراء و در مصلاى ائمه مسجد المهدى ، كهبه سرداب غيب مشهور است ، مشاهده كرده ام كه نوشته چوبينى در يكى از طلاقنامه هاى آنبه ارتفاع بيش از يك متر از سطح به چشم مى خورد و نام ائمه معصومين (ع ) در آننوشته شده و قيد گرديده بود كه به امر خليفه عباسى الناصرلدين الله صورتاتمام پذيرفته است .
620- مروج الذهب مسعودى ، ج 3، ص 235.
621- بار ديگر به بحث ارزيابى استدلال به شورا در همين كتاب مراجعه شود.
622- البدايه و النهايه ، ج 7، ص 314. ما هر دو نامه را پيش از اين آورده اند،نظر خود را درباره آنها و كارى را كه طبرى در اين مورد انجام داده است بيان داشته ايم .
623- تذكره الحفاظ، ص 698 - 701.
624- البدايه و النهايه ، ج 8، ص 119.
625- صحيح مسلم ، كتاب البر والصله ، ص 2010، ح 96. 626- اين اضافهآخر، گفته ابن كثير است .
627- البدايهو النهايه ، ج 8، ص 119.
628- مجمع الزوائد، ج 9، ص 113 - 114.
629- ابن هشام ، ابومحمد عبدالملك بن هشام الحميرى ، ابن خلكان مى نويسد: او سيرهرسول خدا(ص ) را از كتاب المغازى و السير ابن اسحاق فراهم كرده و آن را مهذب ساخته... سيوطى نيز در بغيه الوعاء، ص 215، مى نويسد: تهذيب كننده سيرهرسول خدا(ص ) كه آن را از زياد بكائى يار نديم ابن اسحاق شنيده و آن را منقح ساختهاست ... اين دو نويسنده منظورشان از تهذيب و تنقيح اين است كه ابن هشام ، از سيره ابناسحاق آن چه را كه مخالف مصلحت سلطه هيئت حاكمه بوده حذف نموده است .
ابن هشام در مصر و به سال 218 يا 213 وفات يافته است . بكائى ، نامش زياد بنعبدالله بن طفيل بكائى عامرى (م 183 ق ) است . ابن اسحاق ، ابوعبدالله يا ابوبكر،محمد بن اسحاق بن يسار المطلبى دلاء است . او كتاب سيره خود را به امر ابوجعفرمنصور دوانيقى ، خليفه عباسى ، و براى فرزندش مهدى عباسى نوشته است . ابن اسحاقدر سال 510 يا 152 يا 154 از دنيا رفته است . ما اين شرححال را از مقدمه اى كه محمد حسين هيكل بر سيره ابن هشام ، چاپ قاهره ، 1356ق ، نگاشتهاست ، آورده ايم .
630- فشرده اى از تاريخ طبرى ، چاپاول ، مصر، ج 2، ص 216 - 217.
631- برخى از آنها را از دستنوشته خود به نام من تاريخ الحديث آورده ايم .
632- اين اواخر بخشهايى از سيره ابن اسحاق در رباط مغرب و درسال 1395 به چاپ رسيده است .
633- تفسير طبرى ، چاپ اول ، بولاق ، 1323 - 1330، ج 19، ص 72 - 75.
634- البدايه و النهايه ، ج 3، ص 40.
635- ما اين مطلب را از كتابالغدير، نوشته دانشمند فقيه امينى ، چاپ تهران ، 1372، ج 2، ص 88 - 289نقل كرده ايم .
636- اغانى ، چاپ ساسى ، ج 14، ص 120 و 122 و چاپ بيروت ، ج 16، ص 13و 17.
637- اغانى ، چاپ ساسى ، ج 19، ص 59 و چاپ بيروت ، ج 22، ص 23. ابنشهاب ، محمد بن مسعود قرشى زهرى ، حديثش را اصحاب صحاح آورده اند. او درسال 125 هجرى ، يا يكى دو سال بعد در گذشته است . تقريب التهذيب ، ج 2، ص#207 خالد بن عبدالله ، در سال 89ه از طرف وليد، حاكم مكه ، و درسال 105ه از سوى هشام بن عبدالملك حكومت عراقين و بصره و كوفه را در دست داشت كهدر سال 120ه او را عزل كرد و بعد از آن به دست والى بعد از خودش بر عراق كشتهشد. خالد در دينش متهم بوده است . شرح حالش در اغانى و تهذيب تاريخ ابن ع ساكر، ج5، ص 67 - 80 و غيره آمده است .
638- البدايه و النهايه ، ج 7، ص 224.
639- جامع بيان العلم ، باب حكم العلماء بعضهم فى بعض ، ج 2، ص 189.
640- تذكره الحفاظ، ص 1039 - 1045.
641- در ديوان شافعى ، چاپ بيروت ، 1403 ق ، و نيز كتاب النصائح المكافيهلمن يتولى معاويه ، نوشته محمد بن يحيى علوى (م 1350 ق ) اين چنين آمده ، اما ابن حجردر كتاب الصواعق المحرقه ، ص ‍ 131، به جاى وصى الولى نوشته ، كه ما اينتبديل را در كتاب صواعق ، از موارد كتمان در مذهب خلفا به حساب مى آوريم .
642- هيثمى (م 974 ق ) اشعار فوق را با سخنان بيهقى در كتاب صواعق خود، چاپدوم ، مصر، 1375 ق ، ص 131 به تفصيل آورده است . ضمنا بيت اگر دوستىآل محمد رفض و... و نيز دو بيت اخير را ابن صباغ مالكى (م 855 ق ) در كتابالفصول خود آورده است . ما اين مطلب رابه نقل از الكنى و الالقاب در شرححال شافعى آورده ايم .
643- تذكره الحفاظ، ص 698؛ وفيات الاعيان ، ج 1، ص 59.
644- الموفقيات ، ص 332 - 333.
645- البدايه و النهايه ، ج 12، ص 19.
646- البدايه و النهايه ، ج 12، ص 97.
647- خطط مقريزى ، ج 2، ص 255 و 254.
648- تاريخ طبرى ، چاپ اروپا، ج 2، ص 329؛ تاريخ ابن اثير، چاپ اروپا، ج4، ص 52 و چاپ اول مصر، ج 4، ص 25.
649- تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 179.
650- اين تعارف را درباره سيف ، دانشمندانى چون يحيى بن معين (م 233 ق ) وابوداود (م 275 ق ) و نسائى نويسنده سنن (م 303 ق ) و ابن ابى حاتم رازى (م 327 ق) و ابن حبان (م 354 ق ) و حاكم (405 ق ) آورده اند. شرححال او را در كتابهاى عبدالله بن سبا و يكصدو پنجاه صحابى ساختگى بنگريد.
651- اين كتاب توسط مترجم زير عنوان يكصد و پنجاه صحابى ساختگى ترجمه ودر چهار جلد انتشار يافته است . مترجم .
652- نام بيشتر اين مصادر را در يكصد و پنجاه ساختگى ج 1، ص 100 - 105مطالعه فرماييد.
653- به خبرهاى سيف در فتح قادسيه ، شوش ، و به اردشير و غيره در مجلدات صدو پنجاه صحابى ساختگى مراجعه فرماييد.
654- دشنامى است زشت و دور از عفت كلام كه مى گويد: باز شو... مترجم .
655- تاريخ ابن اثير، چاپ سال 1348 هجرى در مصر، ج 1، ص 5.
656- تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 246.
657- تاريخ ابن خلدون ، ج 2، ص 457.
658- اصابه ، ج 4، ص 173 - 175.
659- عنسى ، نسبت به عنس بن مذحج است كه تيره اى از زيد بن كهلان بن سبا است .شرح حال آنان در انساب ابن حزم ، ص 381، آمده است . اسود را ذوالحمار مى گفتند.
660- البدايه و النهايه ، ج 6، ص 312.
661- به مبحث زنديق و زنديقان در بخش مقدماتى كتاب يكصد و پنجاه صحابىساختگى ، ج 1، ص ‍ 39 - 56 رجوع شود.
662- تاريخ الاسلام ذهبى ، ج 2،ص 122 - 128.
663- تاريخ طبرى ، چاپ اروپا، ج 1، ص 2858- 2859.
664- شرح اين ماجرا را در بخش وفاترسول خدا(ص ) در جلد اول كتاب عبدالله بن سبا، مطالعه فرماييد.
665- تاريخ ذهبى ، ج 2، ص 179؛ تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 270.
666- طبقات ابن سعد، چاپ بيروت ، ج 3، ص 262.
667- سنن ابن ماجه ، المقدمه ، باب 11، ح 156، سنن ترمذى ، كتاب المناقب ، بابالمناقب ابى ذر (رض )؛ مسند احمد، ج 2، ص 163 و 175 و 223 و ج 5، ص 351 و 356و ج 6، ص 442؛ طبقات ابن سعد، چاپ اروپا، ج 4، ق 1، ص 168.
668- تاريخ ذهبى ، ج 2، ص 122.
669- اگر چه در نسخه مربوطه مغيره بن شعبه آمده ، ولى اشتباه است و درست آنسعد بن ابى وقاص ‍ مى باشد.
670- اما كليدهاى بيتالمال را كه در دست داشت !
671- سنن دارمى ، ج 1، ص 137؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 354.
672- صحيح بخارى ، كتاب العلم ، باب العلمقبل القول و العمل ، ج 1، ص 16.
673- فتح البارى ، ج 1، ص 170.
674- تذكره الحفاظ ذهبى ، ج 1، ص 18.
675- مستدرك الصالحيحين ، ج 2، ص 343. حاكم مى گويد اين حديث بنا بهشرطى كه مسلم نهاده صحيح است .
676- در اصابه آمده است كه حنش مردى از غفار بوده است .
677- از سياق خبر چنين برمى آيد كه ابوذر اين حركت تبليغى را هنگام موسم حج درمسجد پيغمبر(ص ) و در مسجدالحرام و منى انجام داده است . زيرا كه در غير موسم او رانيازى نبوده است كه خود را معرفى كند، از آن رو كه همگى ، بويژه اهالى مدينه ، او رابخوبى مى شناخته اند.
678- تفصيل بيشتر در هر سه مورد در جلداول كتاب نقش عايشه در تاريخ اسلام آمده است .
679- رياض النضره ، ج 2،ص 162، بهنقل از مناقب احمد بن حنبل .
680- مجمع الزوائد، ج 9، ص 121؛ كنزالعمال ، چاپ اول ، ج 6، ص 155، به نقل از طبرانى .
681- مسند احمد بن حنبل ، ج 1، ص 111.
682- مسند احمد، ج 5، ص 356؛ خصائص نسائى ، 24 با اندكى اختلاف ، مستدركالصحيحين ، ج 3، ص 110، با اختلاف در لفظ، مجمع الزوائد، ج 9، ص 127؛كنزالعمال ، ج 12، ص 207 به طور اختصار از ابن ابى شيبه و در ج 12، ص 210 ازديلمى ، كنوز الحقائق منادى ، ص 186.
683- مسند احمد بن حنبل ، ج 5، ص 350 و 358 و 361؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص128 از طبرانى در اواسط از بريده كه نوشته است : من كنت وليه فعلى وليه .
684- ما سخن ترمذى را آورده ايم .
685- سنن ترمذى ، ج 13، ص 165، باب مناقب على بن ابى طالب ؛ مسند احمد، ج4، ص 427؛ مسند طيالسى ، ج 2، ص 111، ح 829؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 110؛خصائص نسائى ، ص 19 و 16؛ حليه الاولياء ابونعيم ، ج 6،ص 296؛ رياض النضره، ج 2، ص 171؛ كنزالعمال ، ج 12، ص 207 و ج 15، ص ‍ 125.
686- اسد الغابه ، ج 5، ص 94؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 109.
687- مسند طيالسى ، ج 11، ص 360، ح 2752؛ رياض النضره ، ج 2، ص 203.
688- تاريخ بغداد، ج 4 ص 239؛ كنزالعمال ، ج 15، ص 1114 و ج 12، ص221.
689- حافظ، عبيدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به حاكم حسكانى ، كفاش ، حنفىمذهب ، اهل نيشابور، و از اعلام قرن پنجم هجرى است . شرح حالش در تذكره الحفاظ، ج 4،ص 390، چاپ هند و ج 3، ص 1200، چاپ مصر در آخر طبقه 14 آمده است . ما دربارهآياتى كه در شان اهل بيت نازل شده ، به كتابشواهل التنزيل او، تحقيق محمد باقر محمودى ، چاپسال 1393 بيروت ، مراجعه كرده ايم . حديث بالا در ج 1، ص 192 آن و زير شماره249 آمده است .
690- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 191؛ اسبابالنزول واحدى ، در تفسير آيه مزبور؛ نزول القرآن ابونعيم .
691- شواهد التنزيل ، ج 1،ص 192 - 193 كه در ص 189 آن تنهانزول آيه را آورده است .
692- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 187، تاريخ دمشق ابن عساكر كه در شرححال امام (ع ) حديث مزبور را از طرق مختلف در حديث 453 آورده است .
693- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 190. # علقمه بن خالد معروف به عبدالله بنابى اوفى صحابى ، غزوه حديبيه را درك كرده و پس از پيغمبرى عمرى طولانى كردهاست . او به سال 86 يا 87 هجرى در كوفه درگذشته و آخرين صحابى اى است كه دركوفه درگذشته است . حديث او را اصحاب صحاح آورده اند. تقريب التهذيب ، ج 1، ص402؛ اسدالغابه ، ج 3، ص 121.
694- اسباب النزول واحدى ، ص 135؛ الدر المنثور سيوطى ، ج 2، ص 57؛ تفسيرنيشابور، ج 6، ص ‍ 194.
ابو محسن على بن احمد، معروف به واحدى نيشابورى (م 468 ق ) است . ما به كتاباسباب النزول او، چاپ 1395 بيروت ، مراجعه كرده ايم .
695- الدر المنثورسيوطى ، ج 2، ص 298.
696- حاكم حسكانى ، ج 1، ص 192 - 193.
697- مجمع الزوائد، ج 9، ص 163 - 165؛ ابن كثير، ج 5، ص 209 - 213.
698- مجمع الزوائد، ج 9، ص 163 - 165؛ ابن كثير، ج 5، ص 209 - 213.
699- واژه الجحفه در معجم البلدان .
700- تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 213.
701- مجمع الزوائد، ج 9، ص 105 و نزديك به آن سخن ابن كثير در ج 5، ص209.
702- مسند احمد بن حنبل ، ج 6 ص 281؛ سنن ابن ماجه ، بابفضل على (ع )؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209، 210.
703- مسند احمد، ج 4، ص 372، تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 212.
704- مسند احمد، ج 4، ص 281؛ سنن ابن ماجه ، بابفضل على (ع )؛ و تاريخ ابن كثير، ج 4، ص ‍ 212.
705- بصرى شهركى بود در نزديكى دمشق و ديگرى در نزديكى بغداد. البته اينتشبه پيغمبر براى اين بوده كه اطرافيانش وسعت آن را به نظر آورند و نه چيز ديگر.مترجم .
706- مجمع الزوائد، ج 9، ص 162 - 163 و 165 و برخى از الفاظ آن در رواياتحاكم حسكانى ، ج 3، ص 109 - 110 و تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209 آمده است .
707- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119 و ج 4، ص 281؛ سنن ابن ماجه ، ج 1، ص43، ح 116. به جاى لفظ آرى (بلى ) در مسند احمد، ج 4، ص 281 و 368 و 370 و372 نعم آمده است . تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209 و در ج 5 ص 210الست بكلى امرى من نفسه آمده است .
708- مسند احمد، ج 4، ص 281 و 368 و 370 372؛ تاريخ ابن كثير، ج 9، ص209 و 212.
709- در روايت حاكم حسكانى در ج 1، ص 190 فرفع يديه حتى يرى بياضابطيه و درص 193 آن حتى بان بياض الطيهما آمده است .
710- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 191 و در تاريخ ابن كثير، ج 5 ص 209انا مولى كل مومن ، آمده است .
711- اين مطلب در تمام مصادرى كه تا كنون در اين مورد نام برده ام آمده است .
712- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119 و ج 4 ص 281 و 370 و 372 و 373 و ج5، ص 347 و 370؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 109؛ سنن ابن ماجه ، بابفضل على ، حاكم حسكانى ، ج 1، ص 190 و 191؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209 و210 - 213 كه در ج 5، ص 209 مى نويسد: به زيد گفتم تو آن را ازرسول خدا(ص ) شنيدى ؟ گفت : در آن بيابان كسى نبود كه آن را به چشم نديده و بهگوش نشنيده باشد. آن وقت ابن كثير مى نويسد: ابوعبدالله ذهبى اين حديث را صحيحدانسته است .
713- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 104 و 105 و107؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 193؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 210 و 211.
714- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 191؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 210.
715- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 190.
716- حسكانى از ابوسعيد خدرى ، ج 1، ص 157 - 158، ح 211 و 212 و ازابوهريره و در ص 158، ح 213 و در تاريخ ابن كثير به طور فشرده همين مطلب آمدهاست .
717- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 43.
718- مسند احمد بن حنبل ، ج 4، ص 281.
719- شواهد التزيل ، ج 1، ص 157 و 158.
720- مسند احمد بن حنبل ، ج 4، ص 281؛ سنن ابن ماجه ، بابفضل على ؛ رياض النضره ، ج 2،ص ‍ 169؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 210.
721- ذكر سياه رنگ بودن عمامه اى كه آن را چون تاج بر سر امام نهاده است ، درروايت عبدالله بن بشر و شخص امام آمده است .
722- به اين مطلب در كتابهاى حديث اشاره شده است .
723- زاد المعاد ابن القيم در فصل فى ملابسه ، در حاشيه شرح زرقانى برالمواهب اللدنيه .
724- رياض النضره ، ج 2، ص 289، فى ذكر تعمميمه اياه (ص ) بيده ، اسدالغابه ، ج 3، ص 114.
725- اصابه ، ج 2، ص 274، ضمن شرححال عبدالله بن يشر بنا به اخراج بغوى .
726- كنزالعمال ، ج 20، ص 45؛ مسند طيالسى ، ج 1، ص 23؛ سنن بيهقى ، ج10،ص 14.
727- كنزالعمال ، ج 20، ص 45، از مشيخه ابن باذان .
728- كنزالعمال ، از طريق ديلمى .
729- بنا به روايت ابن طاوس در امان الاخطار با اين تفاوت كه در شرح عبداللهبشر در اصابه ، ج 2، ص 274 وزير شماره 4566 كلمه روز غدير خمنيامده است .
730- تاريخ ابن كثير، ج 5،211. 731- مسند احمد، ج 4، ص 370، و ج 1، ص118 كه از سه طريق روايت شده است : از ابوطفيل ، عامر يا عمرو بن واثله ليثى كه درسال جنگ احد به دنيا آمد و رسول خدا(ص ) و عمر را ديده و درسال 110 هجرى در گذشته است . او آخرين صحابى است كه از دنيا رفته است . تمامىاصحاب صحاح از او روايت كرده اند. شرح حالش در التهذيب ، ج 1، ص 389 آمده است .احمد صحاح از او روايت كرده اند. شرح حالش در التهذيب ، ج 1، ص 389 آمده است . احمداين روايت را از او از زيدبن ارقم آورده است . از سعيد بن وهب همدانى كوفى ثقه كهجاهليت و اسلام را درك كرده و در سال 75 يا 76 درگذشته است . شرح حالش در تهذيبالتهذيب آمده و روايت او را احمد در ج 5، ص 366 به طور اختصار آورده است . از زيد بنيثيع همدانى و اسلام را درك كرده و از طبقه سوم است . شرح حالش در تهذيب التهذيب ،ج 1، ص 277 آمده است .
732- مسند احمد، ج 1، ص 119، زير شماره 964 # عبدالرحمن بن ابى ليلىانصارى مدنى كوفى ، ثقه از طبقه دوم ، تمام اصحاب صحاح از او روايت كرده اند و درهشتاد و اند هجرى از دنيا رفته و شرح حالش در تقريب التهذيب ، ج 1، ص 496 آمده است.
733- مسند احمد، ج 4، ص 370 در حديثابوطفيل ، ابن كثير، ج 5، ص 212.
734- حديث عبدالرحمان در مسند احمد، ج 1، ص 961 و در ج 5، ص 370 و در تاريخابن كثير، ج 5، ص 211.
735- مسند احمد، ج 1، ص 118 و ج 4، ص 370؛ ابن كثير، ج 5، ص 211؛ مجمعالزوائد، ج 9، ص ‍ 105.
736- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119 و ج 4، ص 370؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص211. 737- مسند احمد، ج 1، ص 118؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 211.
738- مسند احمد، ج 1، ص 119، ح 964.
739- مسند احمد، ج 4، ص 370.
740- مسند احمد، ج 4، ص 270؛ رياض النضره ، ج 2، ص 162؛ تاريخ ابن كثير،ج 5، ص 212.
741- مسند احمد، ج 5، ص 419؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 212.
742- تفسير طبرى ، ج 6، ص 186؛ اسبابالنزول ،ص 133 - 134؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 161 - 164، طى پنج روايت از ابنعباس و در ص 165 - 166 دو روايت از انس بن مالك و در ص 167 - 169 طى شش روايتديگر از او؛ انساب الاشراف بلاذرى ، ح 151 در شرححال امام (ع ) در ج 1، ص ‍ 225؛ غرائب القرآن نيشابورى در حاشيه تفسير طبرى ، ج 6،ص 167 - 168. سيوطى نيز روايتهاى زيادى را در همين زمينه درج 2، ص 293 - 294تفسيرش آورده است . و در لباب النقول فى اسبابالنزول ، ص 90 - 91 پس از نقل همان روايتها مى نويسد: اينها همه مداركى هستند كه يكى، ديگرى را تاييد مى كند.
743- اين مطلب از روايت انس بن مالك به دست مى آيد كه مى گويد:رسول خدا(ص ) به نماز ظهر بيرون شد، در حالى كه على درحال ركوع بود. و يا روايت ابن عباس كه هر دو آنها در شواهدالتنزيل ، ج 1، ص 163 - 164 آمده است .
744- تا اينجا داستان را به طور فشرده از شواهدالتنزيل نقل كرده ايم .
745- شعر حسان را از كفايه الطالب ، باب 16، ص 228نقل كرده ايم و بقيه مصادر نيز در تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 357 آمده است .
746- تفسير طبرى ، ج 28، ص 270.
747- تفسير سيوطى ، ج 6، ص 223.
748- تفسير طبرى ، ج 28، ص 75.
749- تفسير طبرى ، ج 28، ص 74.
750- ما فشرده روايات متعددى را كه در همين مورد در تفسير طبرى ، ج 28، ص 71 وبعد از آن و تفسير سيوطى ، ج 6، ص 222 ودنبال آن و ديگر تفاسير و كتابهاى سيره آمده است . در اين جانقل كرده ايم .
751- يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا ورسول و فرمانروايتان پيروى كنيد. (نساء/ 59).
752- احاديث الف ،ب ، ج پشت سرهم در كتاب شواهدالتنزيل ، ج 1، ص 148 - 150، آمده است .
753- سنن ترمذى ، ج 13، ص 164 - 165؛ مسند احمد بنحنبل ، ج 1، ص 150 - 151 و ج 3، ص ‍ 283؛ خصائص نسائى ، ج 28 - 29؛ تفسيرطبرى ، ج 10؛ ص 46؛ مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 51؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 29 وج 9، ص 119.
754- مسند احمد بن حنبل ، ج 1، ص 3، ح 4، از مسند ابوبكر، كه احمد شاكر گفتهاست اسناد آن درست است و نيز كنزالعمال و ذخائر العقبى .
755- طبقات ابن سعد، ج 3، ق 1، ص 15؛ مجمع الزوائد هيتمى ، ج 9، ص 111 باجزئى اختلاف .
756- ابن ماجه آن را در كتاب المقدمه ، بابفضائل الصحابه ، ص 92، از جلد اول سنن آورده است . همچنين كتاب مناقب ترمذى ، ج 3،ص 169، ح 2531 و كنزالعمال ، ج 6، ص 153، چاپاول آن و احمد بن حنبل نيز آن را در مسند، ج 4، ص 164 و 165 از حديث حبشى بن جناده وبه طرق متعدد آورده است .
757- اسناد آنها در بحث ولى امر مسلمانان آمده است .
758- اسناد آنها در بحث ولى امر مسلمانان آمده است .
759- تفسير رازى ، در تفسير آيه ان الله اصطفى آدم و...،كنزالعمال ، ج 6 ص 392 و 405.
760- تفسير طبرى ، ج 26، ص 116؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ق 2، ص 101؛ تهذيبالتهذيب ، ج 7، ص ‍ 337؛ فتح البارى ، ج 10، ص 221؛ حليه الاولياء، ج 1، ص 67- 68؛ كنزالعمال ، ج 1، ص 228.
761- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 126 و در ص 127 به طريقى ديگر آمده ؛تاريخ بغداد، ج 4، ص ‍ 348 و ج 7، ص 172 و ج 11، ص 48 و در ص 48 و در ص49 از يحيى بن معين نقل شده كه آن صحيح است ؛ اسدالغابه ، ج 4، ص 22، مجمعالزوائد، ج 9، ص 114؛ تهذيب التهذيب ، ج 6، ص 320 و ج 7، ص 427؛ فيضالقدير، ج 3، ص 46؛ كنزالعمال ، چاپ ، ج 12، ص 201، ح 1130؛ صواعق ، ص ‍ 73.
762- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 127 - 129.
763- تاريخ بغداد خطيب ، ج 2، ص 377.
764- كنزالعمال ، چاپ دوم ، ج 12، ص 212، ح 1219؛ كنوز الحقايق المناوى .
765- تاريخ بغداد خطيب ، ج 11، ص 204؛ صحيح ترمذى ، كتاب المناقب ، بابمناقب على بن ابيطالب .
766- صحيح ترمذى ، ج 13، ص 171، باب مناقب على بن ابى طالب ؛ حليهالاولياء ابونعيم ، ج 1، ص ‍ 64؛ كنزالعمال متقى هندى ، چاپاول ، ج 6، ص 156.
767- كنزالعمال ، چاپ اول ، ج 6، ص 156.
768- حليه الاولياء،ج 1، ص 63.
769- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 576.
770- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 576 - 577.
771- از معجزات رسول خدا(ص ) است كه در آن روز از به چاه افكنده شدن مشركانقرشى در چاه بدر و جمع آورى سپاه ديگرى در جنگ احزا خبر داده است .
772- خطبه 190 نهج البلاغه ، ج 2، ص 182 - 184.
773- سنن ترمذى ، كتاب المناقب ، باب مناقب على بن ابيطالب ، ج 12، ص 173؛تاريخ بغداد خطيب ، ج 7، ص 402.
774- اسد الغابه ، ج 4، ص 27.
775- كنز العمال ، چاپ دوم ، ج 12، ص 200، ح 1122؛ رياض النضره ، ج 2، ص265.
776- تفسير سيوطى ، ج 6، ص 185.
777- تفسير طبرى ، ج 28، ص 514 و 515؛ الدر المنثور سيوطى ، ج 6، ص 185.
778- تفسير آيه در الدر المنثور، ج 6، ص 185؛ رياض النضره ، ج 2، ص 265.
779- تفسير سيوطى ، ج 6، ص 185؛ رياض النضره ، ج 2، ص 265؛ الكشاف ،ج 4، ص 76.
780- رياض النضره ، ج 2، ص 180؛ ذخائر العقبى ، ص 72.
781- مجمع الزوائد، ج 9، ص 36.
782- حاكم مى نويسد: اين حديث صحيح الاسناد است . ر.ك : مسند احمد بنحنبل ، ج 6، ص 300؛ خصائص نسائى ، ص 40؛ مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 138 -139.
783- حليه ابونعيم ، ج 1، ص 86.
784- مسند احمد، ج 4، ص 132؛ كنزالعمال ، ج 13، ص 99 و 100 و ج 16، ص262؛ منتخب كنز، ج 5، ص 106؛ الجامع الصغير در شرح فيض القدير، ج 3، ص 145.
785- كنزالعمالتج 16، ص 270.
786- بخارى در الادب المفرد، باب معانقه الصبى ، ح 364؛ ترمذى ، ج 13، ص195، باب مناقب الحسن و الحسين ؛ ابن ماجه ، كتاب المقدمه ، باب 11، ح 144؛ مسنداحمدت ج 4، ص 172؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 177 كه او و ذهبى حديث راصحيح دانسته اند؛ اسدالغابه ، ج 2، ص ‍ 19 و ج 5، ص 130.
787- كنزالعمال ، ج 6، ص 270.
788- كنز العمال ، ج 13، ص 106.
789- كنزالعمال ، ج 13، ص 101 و 105.
790- كنزالعمال ، ج 16، ص 270.
791- سنن ترمذى ، ج 9، ص 74؛ صحيح ابوداود؛ كتاب المهدى ، ج 2، ص 7 و چاپدار احياء السنه النبوه ، ج 4، ص 106 - 107، ح 4282؛ حليه الاولياء، ج 5، ص 75؛مسند احمد، ج 1، ص 376؛ تاريخ بغداد، ج 4، ص 388؛كنزالعمال ، چاپ اول ، ج 7، ص 188 كه خوى او چون خوى من است را زيادهدارد. تفسير سيوطى در ذيل آيه فهل ينظرون الا الساعه ، ج 6، ص 58.
792- مستدرك الصحيحين ، ج 4، ص 557؛ حليه ابونعيم ، ج 3، ص 101، باجزئىاختلاف ؛ مسند احمد، ج 3، ص 36؛ الدر المنثور سيوطى ، در تفسيرفهل بنظرون الا الساعه ، ج 6، ص 58.
793- حليه ابونعيم ، ج 3، ص 177 كه افزوده است : در دو روز؛ مسند احمد، ج 1،ص 84؛ الدر المنثور سيوطى ، در تفسير سوره محمد(ص )، آيهتفل ينظرون الا الساعه ، ج 6، ص 58 و گفته است كه آن را ابن ابى شيبه و احمد بنحنبل و ابن ماجه از على (ع ) روايت كرده اند؛ كتاب الفتن باب خروج المهدى ، ح 4085.
794- مستدرك الصحيحين ، ج 4، ص 557؛ صحيح ابوداود، ج 6، ص 136، كتابالمهدى ، از سنن ابوداود، ح 4285 و ج 4، ص 107.
795- كتاب المهدى ، ج 4، ص 7، ح 4284، باب خروج المهدى ، از كتاب الفتن ، ج2، ص 1368؛ صحيح ابوداود، ج 7، ص 134. ابن ماجه آن را در صحيح خود در ابوابالفتن ، باب خروج المهدى آورده و گفته است : مهدى از فرزندان فاطمه است . حاكم درمستدركش ، ج 4، ص 557 مى نويسد: وجود مهدى امرى مسلم و حق است و او از اولاد فاطمهمى باشد. ذهبى نيز در ميزان الاعتدال ، ج 2، ص 24 مى نويسد: مهدى از اولاد فاطمه است .الدر المنثور سيوطى ، تفسير سوره محمد(ص )، ج 6، ص 58 و گفته است كه اين موضوعرا ابوداود، ابن ماجه طبرانى و حاكم از ام سلمه روايت كرده اند. تفسير آيهفهل نيظرون الاالساعه .
796- كنز العمال ، چاپ اول ، ج 7، ص 261.
797- دخائر العقبى ، ص 136.
798- ترمذى ، ج 13، ص 199، باب مناقباهل بيت النبى ؛ كنزالعمال ، ج 1، ص 48.
799- صحيح مسلم ، باب فضايل على بن ابيطالب ؛ مسند احمد، ج 4، ص 366؛ سنندارمى ، ج 2، ص ‍ 431 به اختصار؛ سنن بيهقى ، ج 2، ص 148 و ج 7، ص 30، باجزئى اختلاف در لفظ؛ مشكل الاثار طحاوى ، ج 4، ص 368.
800- صحيح ترمذى ، ج 13، ص 201؛ اسدالغابه ، ج 2، ص 12، در شرححال امام حسن ؛ الدر المنثور در تفسير آيه مودت از سوره شورى .
801- مستدرك الصحيحين حاكم و تلخيص آن ، ج 3، ص 109؛ خصائص نسائى ، ص30؛ مسند احمد، ج 3، ض 17 كه با انى اوشك ان ادعى فاجيب شروع مى شود و در ص 14،26 59 مفصل آن شرح داده دشده است ؛ طبقات ابن سعد، قسمت دوم ، ج 2، ص 2،كنزالعمال ، ج 1، ص 47 و 48 و 97 كه به اختصار آمده است .
802- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 109 به دو طريق و نزديك به همين عبارت در ج3، ص 148.
803- مستدرك احمد بن حنبل ، ج 4، ص 376 و 371 و ج 5، ص 181؛ تاريخ بغدادخطيب ، ج 8، ص ‍ 442؛ حليه الاولياء، ج 1، ص 355 و ج 9، ص 64؛ اسدالغابه ، ج 3،ص 147؛ مجمع الزوائد هيثمى ، ج 9، ص 163 و 164.
804- صحيح مسلم ، ج 6، ص 3 - 4 در باب الناس تبع لقريش من كتاب الاماره . مااين لفظ را مخصوصا از آن جهت برگزيده ايم كه جابر آن را نوشته است . صحيحبخارى ، كتاب الاحكام ، ج 4، ص ‍ 165؛ سنن ترمذى ، باب ما جاء فى الخلفاء من ابوابالفتن ؛ سنن ابوداود، ج 3، ص 106، كتاب المهدى ؛ مسند طيالسى ، ح 767 و 1278؛مسند احمد، ج 5، ص 86 - 90 و 92 - 101 و 106 - 108؛كنزالعمال ، ج 13، ص 26 - 27؛ حليه الاولياء، ج 4، ص 333. جابر بن سمره ،خواهرزاده سعد وقاص ‍ است و پس از گذشتن هفتادسال از هجرت در كوفه درگذشت . اصحاب صحاح از او جمعا 146 حديث روايت كرده اند.شرح حالش در اسدالغابه ، تقريب التهذيب و جامع السيره ، ص 277، آمده است .
805- فتح البارى در شرح بر صحيح بخارى ، ج 16، ص 338؛ مستدركالصحيحين ، ج 3، ص 617.
806- فتح البارى ، ج 16، ص 338.
807- منتخب كنز، ج 5، ص 321؛ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249؛ تاريخ الخلفاءسيوطى ، ص 10، كنزالعمال ، ج 13، ص 26؛ صواعق المحرقه ، ص 28.
808- كنزالعمال متقى هندى ، ج 13، ص 27؛ منتخب كنز، ج 5، ص 312.
809- شرح نووى بر صحيح مسلم ، ج 12، ص 202؛ صواعق ابن حجر، ص 18؛تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 10.
810- كنزالعماصلوات
811- كنزالعمال به نقل از ابن النجار، 13، ص 27.
812- مسند، احمد، ج 1، ص 398 و 406 كه احمد شاكر در حاشيه اولى نوشته است :اسناد آن درست است ؛ مستدرك حاكم و تلخيص آن از ذهبى ، ج 4، ص 501؛ فتح البارى ، ج16، ص 339 به طور اختصار؛ مجمع الزوائد ج 5، ص 190؛ صواعق ابن حجر، ص 12؛تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 10؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 75؛كنزالعمال متقى ، ج 13، ص 27 كه گفته است طبرانى و نعيم بن حما اان را در الفتنآورده اند؛ فيض القدير در شرح جامع الصغير، نوشته مناوى ، ج 2، ص 457؛ ابن كثيرهر دو خبر را در ج 6، ص 248؛ كنزالعمال ، ج 13، ص 27؛ شواهدالتنزيل ، ج 1، ص 455،ح 626.
813- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 248؛كنزالعمال ، ج 13، ص 27؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 455، ح 626.
814- تاريخ ابن كثير، ج 6 ص 248.
815- نهج البلاغه ، خطبه 142.
816- ينابيع الموده ، نوشته سليمان حنفى ، ص 523؛ احياء العلوم غزالى ، ج 1،ص 54؛ حليه الاولياء ابونعيم ، ج 1، ص 80 به اختصار.
817- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249 - 250.
818- المعجم الحديث ، عبرى - عربى ، ص 317.
819- المعجم الحديث ، عبرى - عربى ، ص 84.
820- المعجم الحديث ، عبرى - عربى ، ص 82.
821- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 24 - 25، چاپ قم ، نشر ثقافهاهل البيت .
822- اصل عبرى و تعليق بر آن را از مقاله استاد احمد الواسطى در مجله التوحيداستفاده كرده ايم .
823- شرح ابن العربى بر ترمذى ، ج 9، ص 68 - 69.
824- شرح نووى بر صحيح مسلم ، ج 12، ص 201 - 202؛ فتح البارى ، ج 16،ص 339 كه اين سخن از اوست و در ص 341 نيز آن را تكرار كرده است .
825- تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12.
826- فتح البارى ، ج 16، ص 341، تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12.
827- فتح البارى ، ج 16، ص 341؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12.
828- صواعق ابن حجر، ص 19؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12. به اين حسابپيروان مذهب خلفا در انتظار ظهور دو مهدى مى باشند؛حال آنكه شيعيان منتظر ظهور يك مهدى هستند!
829- به اين مطلب نووى در شرح بر صحيح مسلم ، ج 12، ص 202 - 203 اشارهكرده و ابن حجر آن را در فتح البارى ، ج 16، ص 338 - 341 و سيوطى در تاريخالخلفا ص 10 آورده اند.
830- ابن كثير آن را در تاريخش ، ج 6، ص 249 بهنقل از بيهقى آورده است .
831- تاريخ الخلفا سيوطى ، ص 11، صواعق ابن حجر، ص 19؛ فتح البارى ، ج16، ص 341.
832- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249 - 250.
833- فتح البارى ، ج 16، ص 340، بهنقل از ابن جوزى در كتاب كشف المشكل .
834- فتح البارى ، ج 16، ص 341؛ صواعق المحرقه ابن حجر، ص 19.
835- فتح البارى ، ج 16، ص 338.
836- شرح النووى ، ج 12، ص 202؛ فتح البارى ، ج 16، ص 339 كه ما سخناو را آورده ايم .
837- ذهبى در شرح حال حموينى در تذكره الحفاظ چنين مى نويسد: امام، يگانه محدث و كاملترين آنها، فخر اسلام ، صدرالدين ابراهيم فرزند محمد بن حمويهجوينى شافعى ، شيخ صوفيه ، كه به روايت و دقت در آن خست مقيد و به آن ممتاز بودهاست . غازن خان مغول به دست او مسلمان شده است . تذكره الحفاظ، ص 1505.
838- احاديث سه گانه (الف ،ب ، ج ) از فرائد السمطين خطىنقل شده است . نسخه دانشگاه تهران ، زير شماره 1164، 1690 - 1691، برگ 160.
839- مادرش فاطمه بنت اسد، در حالى كه او را حامله بود به گرد كعبه به طوافمشغول بود كه آثار وضع حمل در او هويدا شد. پس در آن هنگام در كعبه به رويش بازشد. فاطمه قدم به دورن كعبه نهاد و در آنجا على (ع ) را به دنيا آورد. مستدرك ، ج 3،ص 483؛ تذكره خواص الامه ، ص 10، المناقب ، ابن مغازلى ، ص 7.
840- شرح حال على و فرزندش حسن و حسين - عليهم السلام - را ضمن حوادثسال 40 و 50 و 60 هجرت در تاريخ طبرى و ابن اثير و ذهبى ابن كثير و نيز تاريخبغداد و دمشق و استيعاب و اسدالغابه و اصابه و طبقات ابن سعد مطالعه فرماييد. البتهدر چاپ هاى اروپايى و بيروتى طبقات شرححال سبطين نيامده است !
841- شرح حالش ضمن حوادث سال 94ه در تاريخ ابن اثير و ابن كثير و ذهبى وطبقات ابن سعد و حليه الاولياء و وفيات الاعيان و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 303 ومسعودى ، ج 3، ص 160 آمده است .
842- شرح حال اين امام ، در تذكره الحفاظ ذهبى ، وفيات الاعيان ، صفوه الصوه ،حليه الاولياء، تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 320، تاريخ الاسلام ذهبى ، تاريخ ابنكثير، جزو حوادث سالهاى 115 و 117 و 118 آمده است .
843- به مقاتل الطالبين و تاريخ بغداد و وفيات الاعيان و صفوه الصفوه وتاريخ ابن كثير، ج 2، ص 18 و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 414 مراجعه شود.
844- شرح حال او را در تاريخ طبرى و ابن اثير و تاريخ الاسلام ذهبى و تاريخابن كثير، ضمن حوادث سال 203ه ، و وفيات الاعيان و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 453 وتاريخ مسعودى ، ج 3، ص 44 مطالعه كنيد.
845- شرح حالش در تاريخ بغداد، ج 3، ص 54، وفيات الاعيان ، شذرات الذهب ، ج2، ص 48 و تاريخ مسعودى ، ج 3، ص 46 آمده است .
846- شرح حالش در وفيات الاعيان ، تذكره خواص الامه نوشته سبط بن الجوزى ،و مطالب السؤ ول فى مناقب آل الرسول ، نوشته شيخكمال الدين محمد بن طلحه شافعى (م 654)، و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 503 آمده است .
847- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، چاپاول ، ج 1، (ص ) 240 - 241 و چاپ تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم ، ج 4، (ص ) 8 -9.
848- ابوشعيب كتابهاى علامه عسكرى را در امتيار ايشان گذاشته است .مترجم .
849- لو الصدر روزنامه اى است سياسى كه از سوى دفتر حجت الاسلام حكيم منتشرمى شود.

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation