بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دو مکتب در اسلام جلد اول, علامه سید مرتضى عسکرى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     MAKTAB01 -
     MAKTAB02 -
     MAKTAB03 -
     MAKTAB04 -
     MAKTAB05 -
     MAKTAB06 -
     MAKTAB07 -
     MAKTAB08 -
     MAKTAB09 -
     MAKTAB10 -
     MAKTAB11 -
     MAKTAB12 -
     MAKTAB13 -
     MAKTAB14 -
     MAKTAB15 -
     MAKTAB16 -
     MAKTAB17 -
     MAKTAB18 -
     MAKTAB19 -
     MAKTAB20 -
     MAKTAB21 -
     MAKTAB22 -
     MAKTAB23 -
     MAKTAB24 -
 

 

 
 

fehrest page

back page

2- بيعت  
درگذشته دانستيم كه بيعت براى سرپيچى از فرمان خدا و معصيت او، و يا با شخصمتجاهر به معصيت و گناه ، و يا زير سايه سرنيزه و شمشير، اساساباطل است .
اما پيروان مذهب خلفا مى گويند كه خلافت با بيعت پنج نفر، و بنا به قولى برخى ازايشان با انجام بيعت يك نفر و حضور دو شاهدشكل مى گيرند و در اين باره به عمل اصحاباستدلال مى كنند.
3- عمل اصحاب  
پيروى از اصحاب و استدلال به عمل ايشان وقتى درست است كه ما سيره و روش اصحابرا همانند كتاب خدا و سنت پيامبرش دانسته ، آن را يكى از مصادر تشريعى اسلام بهحساب آوريم . اما همان طور كه درگذشته گفتيم ،عمل اصحاب بر خلاف يكديگر است . و از همين جاست كه چند دستگى و اختلاف آراء ونظريات پيروان مذهب خلفا به چشم مى خورد، و نمونه بارز آن را در مساله خلافت وانجام بيعت مورد بحث قرار داديم .
با توجه به همه اينها، تكليف ما چيست و طبق نظر كداميك از اصحاب باىعمل كنيم و راى و عقيده كداميك از ايشان را الگوى خود قرار داده و به فتواى كدامين ايشانگردن نهيم ؟
استدلال به سخن امام (ع )  
اما اينكه به سخن اميرالمومنين على (ع ) استدلال مى كنند، نبايدغافل بود كه آن حضرت اين سخن را در مقام احتجاج با معاويه و همفكرانش گفته و ايشان رابه امرى كه مورد قبول آنها بوده مجاب كرده است .
اجماع صحابه هم وقتى معنا و مفهوم دارد كه شخص امام و دو سبط پيغمبر (امام حسن و امامحسين ) در آن شركت داشته باشند، و سخن آن حضرت هم درباره اجماع همين معنا را مىرساند.
وجوب فرمانبردارى از حاكم گناهكار وحرمتعزل آن !
مى گويند كه فرمانروايى را كه امام ناميده شده ، نمى توان به نام فسق و فجور وارتكاب معاصى از مسند قدرت به زير كشيد و از مقامش بر كنار نمود!
و نيز مى گويند بر هر مسلمانى اطاعت و فرمانبردارى از امام و پيشواى فاسق و گناهكارواجب است ، اگر چه پشت مسلمانى را با تازيانه بيازارد واموال و دارايى او را به يغما ببرد، قيام عليه او خلاف شرع و حرام است !
و نيز مى گويند يزيد بن معاويه ، كه به تظاهر به گناه و فسق و فجور معروف بوده، به سبب بيعت اميرالمومنين شده است . اما بايد توجه داشت به سبب اعتقادى كه مردم بهدرست بودن چنين بيعتى داشته اند، يزيد توانسته است كه از معتقدان به صحت بيعتخويش سپاهى تدارك ببيند و آنان را به جنگ با فرزند پيغمبر خدا (ص ) بفرستد تا اوو فرزندانش را در كربلا بكشند و زنان كودكانش را به اسارت ببرند.
و نيز در نتيجه چنان بيعتى توانسته است كه از معتقدان به صحت و درستى بيعتش ،سپاهى ديگر تدارك ببيند و شهر مدينه (شهر پيغمبر خدا) را در هم بكوبد و سپس آن رابه مدت سه شبانه روز بر سپاهيانش مباح گرداند تا اصحاب پيغمبر و تابعين ايشانرا بكشند و از بازماندگان به عنوان برده و زر خريد يزيد بيعت بگيرند و به نواميسايشان تجاوز نمايند و هر جرم و جنايتى را كه مى خواهند مرتكب شوند و آن چنان بلايىبر سر آنان بياورند كه مسلمانان در طى قرون همانند آن را نديده و به خاطر نداشتهباشند!
و دست آخر، پس از اين همه جنايات و تبهكاريها، به يارى همان سربازان و سپاهيان مومنبه صحت بيعتش بود كه توانست به مكه حمله ببرد و بيت الله الحرام و كعبه را زيررگبار گلوله هاى منجنيقهاى خود در هم بكوبد و تقدس آن مكان شريف را ناديده بگيرد!
اما سوگمندانه پس از اين همه جرم و جنايت و فسق و خيانت به اسلام ، او را از همان ابتدا وتا به امروز اميرالمومنين مى خوانند و در مدح و ستايش او كتابها مى نويسند و منتشر مىسازند. انا لله و انا اليه راجعون .
امامت از ديدگاه مذهب اهل بيت  
آنچه گذشت ، آراء و نظريات پيروان مذهب خلفا ودلايل ايشان درباره امامت و خلافت بود. اما پيروان مذهباهل بيت به موضوع امامت و خلافت با ديدى وسيعتر مى نگراند. آنها بااستدلال به خطاب خداى متعال به ابراهيم كه : انى جاعلك للناس اماما، و خواهش او كه : ومن ذريتى ، و پاسخ حق كه : لا ينال عهدى الظالمين ، اعتقاد دارند كه امامت عهدى است خدايىكه به ستمگر نمى رسد؛ خواه اين شخص به خود ستم كند يا به ديگرى .
و با استدلال به آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيرا، قائل به عصمتاهل بيت (عليهم السلام ) بوده ، آنها را از آلودگى به هر گناه و معصيتى پاك و معصوممى دانند، و در سيره و روش آنها دليل مى آورند كه تاريخ هيچگونهعمل مخالفت عصمت از ايشان ثبت نكرده است و حال آنكه قلم در كف دوستان و هوادارانشاننبوده است .
اما از دلايلى كه در امامت و پيشوايى ايشان مى آورند، يكى اين است كه اگر ما در سيرهپيغمبر خدا (ص ) در تعيين ولى امر بعد از خودش دقت كنيم ، در مى يابيم كه موضوعجانشينى بعد از آن حضرت ، براى او مساله اى بسيار حساس بوده و هرگز شخص آنحضرت و حتى اطرافيانش از آن غافل نبوده اند. حتى برخى از سران و معاريف عرب راشاهد بوديم كه آشكارا از رسول خدا (ص ) در پاسخ به خواسته آنها فرموده است :فرمانروايى از آن خداست و آن را در هر كجا كه اراده كند قرار مى دهد. و حضرتش بههنگام اخذ بيعت براى تشكيل مجتمع اسلامى از مسلمانان پيمان گرفت كه : ان لاينازعواالامر اهله .
و پيامبر خدا (ص ) در همان نخستين روزى كه بنى هاشم را به اسلام دعوت كرد، على رابه عنوان جانشين و وزير خود معرفى كرد.
و ديديم كه پيغمبر خدا (ص ) هر گاه كه براى پيشامدى مدينه را ترك مى فرمود، كسىرا به جانشينى خود برمى گزيد و مسند قدرت و حكومت را بدون مرجعى خالى نمىگذاشت ، اگر چه دورى او از مدينه به مسافت يكميل راه يا كمتر از آن باشد.
بر اين اساس ، او هرگز امتش را براى هميشه بدون سرپرست و مرجعى رها نكرده ، بلكهبرعكس ، حضرتش همان كارى را انجام داده كه پيامبران پيشين در تعيين وصى بعد از خودداده اند.
رسول خدا (ص )، وصى بعد از خود را در جاها و مواقع مختلف با بيانى صريح و واضحكه به تواتر هم رسيده ، تعيين و معرفى نموده است . مانند اين سخنش به سلمان كهپرسيده بود: وصى تو كيست ؟ فرمود: وصى من و رازدار من و... على بن ابيطالب است .
به غير از اين ، احاديث متعددى از حضرتش روايت شده كه همه آنها بيانگر اين مطلبند كهعلى فرمانرواى بعد از پيغمبر مى باشد.
و از اين جهت است كه على (ع ) طى قرون و اعصار به وصى مشهور و معروفبوده و اين لقب در سخنان و اشعار شعرا و سخنرانان ، و احتجاج مناظره كنندگان صحابهو تابعين و دانشمندان و خلفا و اميران و فرمانروايان آمده ، و ما به پاره اى از آنها درجاى خود (بخش وصى پيغمبر) اشاره كرده ايم .
اما از آنجا كه شهرت و آوازه اميرالمومنين (ع ) به وصى پيغمبر با سياستخلفا و سردمداران خلافت و جهتگيرى مذهبى ايشان سازگارى نداشت ، درطول قرون و از نسلى به نسلى ديگر در كتمان احاديث پيغمبر كه در وصايت على (ع ) وفرمانروايى او بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) صراحت داشت ، كوششى پيگيربه عمل آمد تا آنها را از دسترس همگان به دور دارند؛ خواه در آنها به لفظ وصىتصريح شده بود، خواه الفاظى چون ولى و اولوالامر آمدهبود.
و ما در همين كتاب و در فصلى ويژه در موارد دهگانه كتمانبتفصيل سخن گفته و نمونه هايى را نشان داده ايم . مانند: حذف پاره اى از حديث وتبديل آن به كلمه اى گنگ و مبهم ، همچون تبديل وصى وخليفتى به كذا و كذا، و ياتاويل پاره اى از نصوص پيغمبر در همين مورد، و يا جلوگيرى از نوشتن حديث و سنتپيغمبر (صلى الله عليه وآله )، و يا كشتن و اعدام هر كس را كه سر مخالفت با ايشان راداشته ، همچون اعدام نسائى ، يكى از نويسندگان صحاح ، كه كتابى در ويژگيهاىاميرالمومنين (ع ) نوشته بود.
پيروان مذهب خلفا تنها به جلوگيرى از انتشار حقايق در نصوص وارده از سوى پيغمبرخدا (صلى الله عليه وآله ) درباره ائمه دوازده گانهاهل بيت بسنده نكرده اند، بلكه از هر چيز كه با سياست روز هيئت حاكمه در آن مذهب سرسازگارى نداشته ، جلوگيرى كرده اند. داستان زير مويد اين مطلب است :
به هنگامى كه عبدالله زبير در مكه علم خلافت برافراشته بود و نام يزيد را از خطبهخود انداخته و او را در خطبه خود خلع كرده بود، فرستاده يزيد در كنار كعبه رو بهفرزند زبير كرد و گفت : تو اى فرزند زبير، بر روى منبر مى نشينى و به ياوه در حقاميرالمومنين سخن مى گويى و از او با همه زشتى ياد مى كنى و آنگاه خودت راكبوتر حرم مى خوانى ؟!آن وقت رو به غلام خود كرد و بانگ برداشت : آهاىغلام !تير و كمانم را بيار سپس ‍ تيرى در چله كمان نهاد و زه را تا بناگوش خود كشيد وبه سوى عبدالله زبير نشانه رفت و گفت : آهاى كبوتر حرم !حالا بگو ببينم اميرالمومنينشراب مى خورد؟!گفتى آرى !به خدا اگر بگويى آرى ، تيرم هرگز خطا نخواهد كرد، وتا پر در قلبت جاى خواهد گرفت . بگو ببينم ، آيا اميرالمومنين ميمون باز و گرگ بازاست و در فسق و فجور ملاحظه و بى باك مى باشد؟! گفتى آرى !به خدا سوگند كهاگر بگويى آرى ، با اين تير قلبت را سوراخ خواهم كرد و...!
اما درباره وصى پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) تا آنجا در قلب كردن حقايق پيش رفتندكه وى را در خطبه هاى نماز جمعه تمام شهرهاى مسلمانان نشين بجرسيستان به مدت نودسال لعن و ناسزا گفتند!اما با وجود آن سختگيريها و شدت جلوگيريها - كه هر كسحديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) درفضايل و مناقب اميرالمومنين (ع ) بر زبان مى آورد كشته مى شد - آنچه را كه به زيانمصلحت و خلاف سياست خلفا بود در پاره اى از كتابهاى حديث و تفسير و سيره و همانندآنها انتشار يافت . البته پيروان مذهب ايشان با سوزانيدن كتابخانه هايى كه در آنهاصدها هزار جلد كتاب به خط مولف وجود داشت و چيزى بر خلاف مصلحت خلفا در آنها آمدهبود، در مقام محو و نابودى آنها برآمدند.
اما با آن همه دقت و اعمال خشونت در جلوگيرى از نشر حقايق ، باز هم از طريق مذهب خلفانصوصى از سنت پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله )، كه در زير از نظر مى گذرانيد،در دسترس ما باقى مانده است . از قبيل : على منى بمنزله هارون من موسى الا انه لانبىبعدى .
و در غدير خم ، آنگاه كه خداوند حضرتش را به تعيين فرمانرواى بعد از خودش با آيه يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لمتفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس . مامور فرمود، بر فراز منبرى ازپالان شتران كه برايش تهيه ديده بودند بالا رفت و على را با خود بالا برد و و بهمردم نشان داد و گفت : الله مولاى ، وانا مولاكم ، فمن كنت مولاه فهذا على مولاه ، اللهموال من والاه ، و عاد من عاداه . و با بستن عمامه سحاب خويش بر سرش ، او را تاجگذارىكرد. و آنگاه كه اين آيه نازل شدن اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيتلكم الاسلام دينا.
و اين آيه را در حق على نازل فرمود: انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذينيقيمون الصلاه و يوتون الزكاه و هم راكعون .
و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در حق هر يك از نواده اش (حسن و حسين ) فرموده است :هذا منى . و يا: الحسن و الحسين سبطان من الاسباط.
و درباره امامان و پيشوايان بعد از خودش (على و يازده فرزندش ) فرموده است كه آنهابه موجب آيه شريفه يا ايها الذين آمنوا اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولى الامر منكم ، فرمانروا و صاحب اختيار امت خواهند بود.
و حضرتش در حق اين پيشوايان فرموده است :مثل اهل بيتى كسفينه نوح ، من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق .
همچنين آنان را همدوش با قرآن معرفى كرده و فرموده است : انى تارك فيكم الثقلينكتاب الله و عترتى اهل بيتى ، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا من بعدى ، و قد انبانىاللطيف الخبير انهما لا يفترقان حتى يردا على الحوض .
و از بيانات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله ) چنين برمى آيد كه عمر يكى از امامان وپيشوايان بعد از حضرتش بايد طولانى و همراه با قرآن تا آخر دنيا ادامه داشته باشد.
و نيز حضرتش تعداد امامان بعد از خود را مشخص و فرموده است :
لا يزال پهذا الدين قائما حتى تقوم الساعه ، او يكون عليكم اثنا عشر. و بنا بهروايتى : لا يزال امر الناس ماضيا الى اثنا عشر... و در روايت بعدش فرمود: ثم يكونالمرج و الهرج . و بنا به روايتى : فذا هلكوا، ماجت الارض باهلها.
و در روايتى حضرتش تعداد امامان بعد از خود را برابر تعهد نقاباى بنىاسرائيل معين كرده است كه اين روايتها بجز درباره ائمه دوازده گانهاهل بيت ، درباره هيچكس ديگر صدق نمى كند كه عمر آخرين ايشان تا پايان جهان دراز وطولانى باشد و با درگذشت ايشان دنيا به آخر برسد. اما از آنجا كه دانشمندان مذهبخلفا دل صافى با ائمه اهل بيت نداشته اند، در تفسير اين روايات دچار سردرگمى وحيرت شده ، آن طور كه دلخواهشان بوده تا كنون نتوانسته اند آنها راتاويل و معنا نمايند!
و اسامى دوازده امام جانشين پيغمبر كه حضرتش به نام آنها در احاديثى ديگر تصريحفرموده است به شرح زير مى باشد:
اول : على بن ابيطالب ، اميرالمومنين (وصى )
دوم : حسن بن على (سبط اكبر)
سوم : حسين بن على (سبط اصغر و شهيد)
چهارم : على الحسين (سجاد)
پنجم : محمد بن على (باقر)
ششم : جعفر بن محمد (صادق )
هفتم : موسى بن جعفر (كاظم )
هشتم : على بن موسى (رضا)
نهم : محمد بن على (جواد)
دهم : على بن محمد (هادى )
يازدهم : حسن بن على (عسكرى )
دوازدهم : محمد بن الحسن (مهدى ، الحجه ، المنتظر).
موضعگيريهاى هيئت حاكمه در طولسيزده قرن
ما در آنچه از امامت اهل بيت و ائمه دوازده گانه تا به اينجا آورده ايم ، تنها به مدارك واسنادى بسنده كرده ايم كه در معتبرترين مصادر مذهب خلفا آمده است . علاوه بر اينها،نصوص و مدارك بسيارى نيز در مصادر تحقيقى مذهباهل بيت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) موجود است كه همگى آشكارا از امامت ائمهدوازده گانه اهل بيت ، با قيد نام و مشخصات و صفات و خصوصيات هر يك از ايشان سخنمى گويند.
پيروان مذهب اهل بيت مى گويند كه نبايد از نظر دور داشت كه درستى و صحت خلافتخلفاى اموى و عباسى و عثمانى و خلفاى ديگر و پيروان ايشان از فرمانداران وفرماندهان و استاندارن و دوران و ائمه جمعه و جماعت در شهرهاى مختلف اسلامى درطول سيزده قرن ، همگى متوقفند بر كتمان نصوصى كه در امامت اميرالمومنين على بنابيطالب ويازده فرزندش - عليهم السلام - آمده است .
مثلا در زمان خلافت هارون الرشيد، خليفه عباسى ، شخصى به نام ابويوسف از سوىخليفه بر مسند قاضى القضاتى تكيه زده بود. مشروعيت چنين مقامى براى ابويوسفبستگى به صحت و مشروعيت خلافت خود هارون الرشيد داشته و خلافت شخص هارونالرشيد هم بستگى به نبودن نصى بر امامت ائمه دوازده گانه داشته است .
وزارت برامكه نيز اين چنين است . آنها مقام وزارت خلفاى مسلمانان را بر اين اساساشغال كرده بودند كه حكومت و خلافت خود هارون الرشيد مشروعيت دارد!
فرماندهان سپاه مسلمانان در زمان اين خليفه نيز كه فرماندهى سپاه اسلامى را بنا بهتعيين خليفه مسلمين در زمان اين خليفه نيز كه فرماندهى سپاه اسلامى را بنا به تعيينخليفه مسلمين هارون الرشيد به دست آورده بودند و همچنين فرمانداران و استانداران وصاحبان ديگر مناصب و مشاغل نيز همان حال را دارند. مانند فرمانداران صنعاء يمن و مكه ومدينه و شام و كوفه و اسكندريه و رى و خراسان و ديگر جاها و سرزمينهاى اسلامى .
ائمه جمعه و جماعت در سراسر كشور، از اقصى نقاط افريقا گرفته تا مارواءالنهر وخوارزم و شهرهاى حجاز و يمن و عراق و ديگر جاها همه و همه همين وضع را دارند.
همه اينها در مقامهايى كه به دست آورده بودند و همچون توانگران در ناز و نعمت و فراغتو آسايش خيال سر مى كردند، مقام و موقعيت خود را اساس مشروعيت خلافت و حكومت هارونالرشيد به دست آورده بودند. در حالى كه مشروعيت خلافت شخص هارون به آن بستگىداشت كه امام معين و منصوبى در زمان او از جانب خدا، و منصوصى از سوى پيغمبر چونموسى بن جعفر (ع ) و حتى امامان پيش از آن حضرت وجود نداشته باشند!
همين حكم در زمان خلافت يزيد بن معاويه و پدرش معاويه و عثمان و خلفاى ديگر تاپايان خلافت عثمانيها نيز جارى و ثابت است . زيرا كه تمام جيره خواران خلفا و بهرهگيران از مقام و منصب ايشان ، كه در همه ادوار و زمانها به موجب فرمان آنها به مقام ومنصبى رسيده و در سايه حكومت خلفا از همه امكانات بهره مند بوده اند، بهخيال خودشان مقام و ثروت و شوكتشان در گرو نبودن نصى بر امامت هر يك از ائمهمعصومين - عليهم السلام - بوده است .
اما با اين همه ، نصوصى كه گذشت به طور پراكنده در امامت ائمهاهل بيت در مصادر اسلامى پيروان مذهب خلفا باقى تا به امروز مانده ، و اين از آن جهت استكه خداوند اراده فرموده تا حجت خو را در سراسر اعصار و قرون بر همه مردمان تمامكرده باشد و آنچه را كه خدا بخواهد شدنى است .
اينك پس از بحث درباره آراء و نظريات هر دو مذهب درباره صحابه و امامت از خداى بزرگيارى مى جوييم و در آينده اى نزديك راى و نظريه هر دو مذهب را درباره منابع و مصادرتشريعى اسلامى و چگونگى استفاده و هر دو مذهب را از آن ، پى خواهيم گرفت .
نظريات برخى از خوانندگان  
نامه استاد ابوجعفر به روزنامه الجهاد  
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين ، والصلاه على اشرف خلقه و سيد انبيائه محمد و آله الميامين وعترته الطاهرين . اللهم صل على محمد و آل محمد.
اما بعد، برادران گرامى ، گردانندگان روزنامه الجهاد. به شما درود مى فرستيم ،درود اسلام عظيم را. السلام عليكم و رحمه الله و بركاته .
متواضعانه از شما خواستارم اين نامه را كهشامل سپاس و تقدير و احترام اينجانب به خدمت برادر ارجمند علامه آيت الله سيد مرتضىعسكرى است - كه خداوند وى را از ما پاداش خير دهاد - به چاپ رسانيد.
چه مايه شادى سراپاى وجود اين بنده ضعيف را فراگرفت آنگاه كه پس از گذشت بيستو پنج سال فرورفتن در گمراهى و غفلت از راه راست و مجسم در خاندان نوراهل بيت عليهم السلام براى نخستين بار كتابهاى اين مرد بزرگوار به دستم رسيد كهدر حد خود بهترين ياور من در بيناييم به حقايق امور بود. كتابهايى كهشامل دلايل پربار و شكافنده و براهين تابناك و كوبندهباطل ، از حكام خيانتكار و واعظان ايشان از علماى فرومايه مزدوران پيرو استكبار جهانىبود. آنهايى كه سنگ پيش پاى حركت پيشتاز تاريخى اين امت در مقابله با معاويه وفرزندش يزيد گذاشته اند، خطى كه از مسير تابناك اسلامى بسى به دور بوده است .
در حقيقت كتابهاى ايشان دعوتى است به تشكيل ميزگردى بر اساس ‍ موازين علمى ، بهدور از زخم زبان ، بلكه خرده گيرى سازنده دور از اختلافات مذهبى كه اين امت را هميشهدستخوش تفرقه و پراكندگى كرده است . اگر چه بسيار بعيد مى نمايد پيروانباطل ، با علم به نقاط ضعف خويش ، به اين سادگى در برابر حق سر فرود آورند!
بجاست تا از برادران گرامى ، و پيش از همه از ابوشعيب (848) محترمتشكر كنم كه فضل نخستين به او باز مى گردد كه مرا بهاصل و منبع حقيقت رهنمون شده ، نه مصادرى كه عادت دارند تا مطالب انحرافى را دركتابهاى خود بياورند. پس خدايتان از ما و اسلام پاداش خير داهاد.
ديگر اينكه از برادران گرداننده روزنامه الجهاد ولواء الصدر (849) تقاضا دارم كهدر شماره هاى آينده خود، بخشى را به معرفى كسانى اختصاص دهند كه فكر مذهباهل بيت را به شمال مراكش ، بويژه منطقه كتامه ، آورده اند. زيرا كه اين منطقه به ولاىاهل بيت معروفيتى تمام داشته و باروى كارآمدن قانون و حكومت جديد، اين ولاء را ريشه كنكرده و آثار آن را از ميان برداشته اند. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته .
برادر دينى شما ابوجعفر - هلند.
نامه استاد فاضل آقاى جزايرى به علامه مولف  
بسمه تعالى
خدمت آقاى مرتضى عسكرى حفظه الله - 25 محرم /1411
السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
خداوند مرا توفيق آگاهى و دسترسى به كتاب معالم المدرستين شما ارزانى داشت ، و مرااز آنچه در آن آمده بود، از طرحى ژرف و مناقشه اى موضوعى و در مواردى كه برايم مسلمو قطعى مى نمودند. تجديد نظر كنم . تا اينكه سرانجام پس از عمرى سپرى كردن درپيروى از مذهب خلفا، خداوند مرا به ولايت اهل بيت و پيروى از مذهب امامت هدايت و رهبرىفرمود.
اين را هم بگويم كه به همان اندازه كه از محتواى كتاب بسيار ارزشمند و پر ارج شماشادمان شدم ، از اينكه چنين انديشه تابناكى از ساكنان مغرب عربى ، كه من خود همين امرموجب آن شده است تا درباره موارد زير شما را مصدع شوم :
1- يك جلد از همين كتاب را برايم ارسال داريد، زيرا كه تنها نسخه اى را كه در دست دارم، از آن يكى از برادران عراقى مى باشد كه بايد آن را مسترد دارم . ضمنا براى به دستآوردن نسخه اى از آن در اين جا كوشش بسيار كرده ايم ، ولى در ديار غربتمجال هر گونه تحركى محدود است .
2- از ديگر كتابهاى سودمندتان برايم ارسال دارد. زيرا كه من بجز اين كتاب ديگرآثار شما را نديده ام و شايد كه در آنها مطالبى باشد كه عطش ‍ سيرى ناپذير ما رافرونشاند.
3- به ما اجازه فرماييد تا از آثارتان براى پاره اى از مجله ها كه در مغرب عربى(مراكش ) چاپ و منتشر مى شوند و در دسترس ماست ، بويژه در الجزاير، مطالبى راتلخيص و يا ترجمه به زبان فرانسوى كنيم ، بدون اينكه دراصل آنها تغييرى داده و يا در متن آنها كلمه اى بيجا و دور از خواسته شما افزوده شود.
در پايان آرزومنديم كه خداوند شفاى عاجلبه شما ارزانى دارد و براى اسلام و مذهب اهل بيت (ع ) نگهدارتان باشد.
كمترين خدمتگزار شما محمد الحسينى الجزايرى - سويس .
فراخوانى براى تجديد حيات اسلامى و اتحاد مسلمانان 
به رابطه العالم الاسلامى در مكه مكرمه ، و دانشگاه اسلامى در مدينه منوره ، و حوزه هاىعلميه نجف اشرف و خراسان و قم و اصفهان ، و دانشگاه از هر قاهره و دانشگاه زيتونه وقيروان در تونس و دانشگاه قرومين مراكش ،
به همه متفكران جهان اسلام و دانشمندان و نويسندگانش ،
به همه مصلحين پرحرارت غيرتمند و كوشا در توحيد كلمه مسلمين ،
به همه مجاهدان ، و كوشندگان با اخلاص در راه بازگرداندن حيات اسلامى بهكشورهاى اسلامى ،
روى سخنم در اين فراخوانى - با همه احترام و تكريم - به شماست و مى گويم ، جهاناسلام براى تجديد حيات اسلامى جنبشى را آغاز نهاده كه براى رسيدن به اين هدفپرشكوه عالى ، اقدام به بررسى موضوعى از مصادر سنت پيامبر اسلام (صلى اللهعليه وآله ) از سيره و حديث كه در دسترس مسلمانان قرار دارد، و عدم بقا بر تقليد ازسلف صالح در استنباط احكام شرعى ، و نه درايت الحديث ، امرى بسيار بجا و ضرورىاست . چه تنها، همين راه است كه دسترسى و شناخت اسلام را از كتاب و سنت محقق ساخته ،اتحاد و يگانگى مسلمانان را پيروامون آن دو براى تجديد حيات اسلامى امكان پذيرخواهد نمود.
اينك من تمامى اين مباحثى را كه به خاطر رسيدن به همين هدف ترتيب داده ام ، به همهشما تقديم مى كنم ، به اين اميد كه در آن تنها به ديده علمى بنگريد و مرا به موارداشتباهاتى كه زاييده از هر غير معصومى است ، آگاه فرماييد.
قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيره انا و من اتبعنى و سبحان الله و ما انا منالمشركين
مولف

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation