چه عواملی موجب گشت كه زن بار ديگر در صحنه تاريخ ظاهر شود و تاريخ رااز ( مذكر ) بودن محض خارج كند و آنرا " مؤنث " ( = مذكر - مؤنث )نمايد ؟ پيش از آنكه وارد اين بحث شويم ياد آوری اين نكته ضروری است كهمنظور ما از نقش داشتن و نقش نداشتن زن در تاريخ ، نقش مستقيم و ظاهرشدن زن در صحنه تاريخ است ، اما نقش غير مستقيم و پشت جبهه و صحنه رازن همواره برای خود محفوظ داشته است . زنان در طول تاريخ تنها مولد و زاينده مردان و پرورش دهنده جسم آنهانبوده اند ، بلكه الهام بخش و نيرو دهنده و مكمل مردانگی آنها بوده اندزنان از پشت صحنه و از پشت جبهه جنگ همواره به مردان مردانگی میبخشيدهاند ما در بسياری از اشعار حماسی عربی و فارسی میبينيم كه دليران ودلاوران در حماسه های خود زنانرا مخاطب قرار داده و از مردانگی و شجاعتو دلاوری خود داد سخن داده اند ، گوئی مرد آگاهانه و يا ناآگاهانه از همهدليريها و دلاوريهای خود رضايت و تحسين و جلب رضايت زن را منظورمیداشته است اگر فرصتی دست دهد و قطعات ادبی نظم و نثر كه در اينزمينه انشاء شده يك جا گرد آيد يك فراز جالب و قابل مطالعه ای از نظرجامعه شناسی فراهم میگردد اينكه میگويند زن آفريننده عشق است و عشقآفريننده مرد و مرد آفريننده تاريخ ، ناظر به نقش غير مستقيم زن درسازندگی تاريخ است . زن نقش سازندگی غير مستقيم تاريخی خود را مديون اخلاق ويژه جنسی خويش، يعنی حيا و عفاف و تقوا و دور باش زنانه خويش است آنجا كه زن دورباش حيا و عفاف را حفظ نكرده و |