حق انتخاب آنها را [ دارند . ] ( نظريه افلاطون ) . د - حق عموم مردم است از باب اينكه همه مردم علی السويه آفريده شدهاند ( بر خلاف نظريه اول ) و حكومت يك امر دنيايی است و مذهب نبايددر اين امور دخالت كند و يا اساسا منكر مذهب شده اند ، و بالاخره بهمردم تعلق دارد نه به خدا اعم از اينكه قائل به خدا بشويم يا نشويم ( برخلاف نظريه دوم ) و ديگر اينكه امتياز طبقه اريستوكرات از ديگران درمسئله بعدی است كه چه كسی بايد حكومت كند و يا بايد انتخاب يا انتصابشود و نه در حق حاكميت ( بر خلاف نظريه سوم ) . پس وضع قانون ، اجرای قانون ، تعيين واضع و مجری قانون همه بر عهدهمردم است ( دموكراسی ) . ه - وضع قانون كلی ، الهی است ولی تعيين حاكم برای وضع قوانين جزئی وحكم بر طبق مصالح و آمريت بر عهده مردم و حق مردم است ( اصل بيعت واصل شورا ) ، نظريه اهل تسنن ، و شرط حاكم حداكثر عدالت و سياست استنه فقاهت و فيلسوفی . د - نظريه بالا با تفاوت ميان عصر حضور و عصر غيبت و با تفاوت درضرورت فقاهت و عدالت حاكم ( قابل انطباق بر فقه شيعه ) ولی انتخابگرهايا ساير فقها هستند ( نوعی حكومت اريستوكراسی ) و يا انتخاب آنها نظيرانتخاب مرجع تقليد با عامه است ( نوعی دموكراسی ) ( 1 ) . پاورقی : 1 - [ اين يادداشت ادامه داشته است ولی استاد شهيد فرصت تكميل آن رانيافته است ] . |