اجتماعی را جز عواطف مخصوص كه از ناحيه دين تقويت شود تشكيل نمی دهدتنها مغز نمی تواند جامعه بشريت را اداره كند تا پای قلب به ميان نيايدكمااينكه با عاطفه تنها بدون عقل و بدون قدرت و حس دفاع نمی تواند كارمهمی انجام دهد پس سه چيز بايد بهم توأم شود : قدرت و تحرك دفاعی وفرهنگ و سيع و وجدان سالم و بيدار و آگاه هر چند ما نام همه آنهايی كهگفته شد انقلاب گذاشتيم ولی میتون گفت انقلاب مفهوم مضيقتری دارد همهآنها تحول هست ولی انقلاب نيست انقلاب يك نوع عصيان و تمرد است عليهوضع حاكم و مسلط موجود بنابراين شورش فكری عليه افكار و عقائد موجود وانقلاب وجدانی عليه رسوم جائرانه موجود نيز انقلاب است مثلا سقراط يكمرد انقلابی بود اما تنها در جنبه فكری و جنبه اخلاقی نه در جنبه اجتماعیدر هر فرد در هر حال بايد روحيه عصيان و تمرد و انقلاب بوده باشد آنچه درقرآن به عنوان كفر به طاغوت ذكر شده همين است . |