يا فقهی - و آن عبارت است از تغيير بنيادی در جامعه ، يعنی دگرگون شدنجامعه از بن و از بيخ و از اساس به عبارت ديگر درهم ريختن نظم حاكمهرگاه با شدت و سرعت و مقرون به نوعی عصيان و تمرد و انكار و نفی و طردباشد يعنی گروهی عليه گروهی ديگر كه نظم حاكم قائم به آنهاست و آنها آننظم را حفظ كرده اند و آن نظم آنها را و وضع آنها را ، [ قيام میكنند ]قيام انقلابی با زور و عنف آن نظم را برای جايگزين كردن نظم ديگری بر هممیزند . پس انقلاب نوعی عصيان و طغيان است عليه نظم موجود و وضع حاكم بهمنظور برقراری نظمی و وضعی مطلوب پس انقلاب مبتنی است بر نارضائی وخشم از وضعی و آرزو و طلب وضعی ديگر . ولی صرف نارضائی از وضعی و آروزی وضعی ديگر كافی نيست بلكه انكار ونفی وضع حاضر ضروری است همچنانكه طلب و جستجو و تلاش و جهاد برای وضعیديگر ضرورت دارد عليهذا ممكن است نارضائی و حتی خشم باشد اما مقرون بهسكون و سكوت و حديث نفس و رؤيا . اينجاست كه ارزش مكتب و ايدئولوژی روشن میشود تنها آن ايدئولوژیمیتواند مفيد و انقلابی و راهگشا باشد كه عنصر انكار و نفی و طرد در متنتعليماتش قرار گرفته باشد فرق اسلام و مسيحيت در همين جا است كه اسلاممشتمل بر جهاد و امر به معروف و نهی از منكر است كه عنصر شورش و هجومبر وضع موجود است و مسيحيت فقط دم از صلح و سازش با هر وضعی میزند .اقبال در مورد خصلت انقلابی قرآن میگويد :
نقش قرآن چونكه در عالم نشست |
نقشه های پاپ و كاهن را شكست |