عقل و فكر انسان را آزاد میكند . آيه ديگر قرآن میگويد : « لا اكراه فی الدين قد تبين الرشد من الغی دين و ايمان اجباری نيست راه واضح است ، من فقط از شما تفكر میخواهم ،دقت می خواهم اساسا ايمانی كه اسلام میخواهد ، قابل اجبار كردن نيست ،امكان اجبار ندارد مگر میشود كسی را آن طوری كه اسلام از او ايمان میخواهد، مجبور كرد ؟ اگر ممكن باشد كه بچه ای را به فلك ببندند ، اينقدر چوببه او بزنند تا يك مسئله را حل بكند ، چنين چيزی نيز ممكن است زيراچوب كسی نمی تواند مسئله حل بكند او را بايد آزاد گذاشت ، فكرش رابايد آزاد گذاشت تا مسئله را حل بكند عقيده اسلامی يك چنين چيزی است .در شأن نزول آيه « لا اكراه فی الدين قد تبين الرشد من الغی »نوشته اندعده ای از انصار يعنی مردم مدينه از اوس و خزرج قبل از اينكه پيغمبراسلام تشريف بياورند به مدينه ، بچه هايشان را میفرستادند نزد يهوديهاچون آنها نسبت به بت پرستهای مدينه متمدنتر بودند و بعضی از ايشان ( دهبيست نفر ) سواد خواندن و نوشتن هم داشتند برعكس اعراب بت پرست كهسواد خواندن و نوشتن نداشتند اينها بچه هايشان را اغلب میفرستادند پيشآنها كه تربيت شوند و چيزهايی ياد بگيرند اين بچه ها كه میرفتند پيشيهوديها میديدند كه ثقافت و فرهنگ آنها نسبت به پدر و مادر و قبيلهخودشان خيلی بالاتر است ، به آنها علاقمند میشدند و احيانا به دين ايشاندر میآمدند وقتی كه اسلام آمد به مدينه ، بت پرستها مسلمان شدند ولی اكثريهوديها به دين خودشان باقی ماندند الا عده الا عده كمی كه آنها هم مسلمانشدند در ميان بچه هايی كه تحت تربيت يهوديها بودند ، عده ای به هماندين يهود باقی ماندند تا قضيه بنی النضير پيش |