تسليم شدن در مقابل عوامل ضد فكر در انسان پيدا شده است ، اينها را هرگزاسلام به نام آزادی عقيده نمی پذيرد . آيا میدانيد علت اينكه در دنيای اروپا آزادی دين و آزادی عقيده رااينطور فرض كردند كه عقيده بشر بايد به طور كلی آزاد باشد به همانمعنايی كه خودشان می گويند ، چيست ؟ اين آزادی عقيده به اين حد افراط كهشما امروز در دنيای اروپا میبينيد ، بخشی از آن عكس العمل يك جريانبسيار شديد و سختی است كه در دنيای اروپا بوده جريانی است كه همه شنيدهايد : جريان و محكمه تفتيش عقائد اينها قرنها در چنگال تفتيش عقائدبودند كليسا میآمد تجسس و جستجو میكرد ببيند آيا كسی در مسائلی كه كليسادرباره آن اظهار نظر كرده است ولو مثلا راجع به فلكيات باشد اعتقادی [برخلاف نظر كليسا دارد يا نه ؟ ! ] آيا اگر مثلا كليسا اظهار نظر كردهاست كه عناصر چهار تاست يا خورشيد به دور زمين میچرخد ، در اين مسائلكسی فكری برخلاف اين دارد ؟ ولو فكر او فكر علمی و فلسفی و منطقی بود ،تا میديدند چنين فكری پيدا شده برخلاف آنچه كليسا عرضه داشته است ، فوراآن را به عنوان يك جرم بزرگ تلقی میكردند ، به محكمه اش میكشاندند وشديدترين مجازاتها از نوع سوختن زنده زنده [ را در مورد او اعمال میكردند] شما تاريخ اروپای قرون وسطی را بخوانيد كه در اين جهت مشرق زمين نظيرندارد يك وقت ديگر هم عرض كردم از نظر فجيع بودن جنايت ، ما هر چه كهمشرق زمين را توصيف بكنيم ، هر چه كه منبريها در منابر حتی مبالغه بكنندراجع به بنی اميه و بنی العباس و حتی حجاج بن يوسف ثقفی ، هرگز به پایاروپائيهای قرون وسطی نمی رسد ، به پای اروپايی امروز هم نمی رسد مجازاتزنده زنده |