حسين بكنند ، هر جا را میخواست به او میدادند ، اگر میگفت حكومت حجازو يمن را به من بدهيد ، حكومت عراق را به من بدهيد ، حكومت خراسان رابه من بدهيد میدادند ، اگر اختيار مطلق هم در حكومتها میخواست و میگفتبه اختيار خودم هر چه پول وصول شد و دلم خواست بفرستم و میفرستم و هر چهدلم خواست خرج میكنم كسی متعرض من نشود ، باز آنها حاضر بودند . جنگحسين جنگ مسلكی و عقيدهای بود ، پای عقيده در كار بود ، جنگ حق و باطلبود . در جنگ حق و باطل ديگر حسين از آن جهت كه شخص معين است تأثيرندارد . خود امام حسين با دو كلمه مطلب را تمام كرد . در يكی از خطبههایبين راه به اصحاب خودش میفرمايد ( ظاهرا در وقتی است كه حر و اصحابشرسيده بودند و بنابراين همه را مخاطب قرار داد ) : « الا ترون ان الحق لايعمل به ، و الباطل لا يتناهی عنه ، ليرغب المؤمن فی لقاء الله محقا »آيا نمیبينيد كه به حق رفتار نمیشود و از باطل جلوگيری نمیشود ، پس مؤمندر يك چنين اوضاعی بايد تن بدهد به شهادت در راه خدا . نفرمود ليرغبالامام وظيفه امام اين است در اين موقع آماده شهادت شود . نفرمود ليرغبالحسين وظيفه شخص حسين اينست كه آماده شهادت گردد . فرمود : « ليرغبالمؤمن » وظيفه هر مؤمن در يك چنين اوضاع و احوالی اينست كه مرگ را برزندگی ترجيح دهد . يك مسلمان از آن جهت كه مسلمان است هر وقت كهببيند به حق رفتار نمیشود و جلو باطل گرفته نمیشود وظيفهاش اينست كهقيام كند و آماده شهادت گردد . پاورقی : 1 - تحف العقول ، ص . 245 |