باسبابها ( 1 ) همه میگفتند درست است ، و اگر پشت سرش میگفت : اذاجاء القدر عمی البصر ( 2 ) و اين جمله را طوری تقرير میكرد كه اسباب ،ظاهری است و حقيقت ندارد بازهم همه تصديق میكردند و میگفتند صحيح است. میگويند تاج نيشابوری در وقتی كه آمده بود به همين تهران ، چون خوشآواز بود خيلی پای منبرش جمع میشدند ، اجتماعهای عظيمی تشكيل میشد .يكروز صدراعظم وقت به او گفت حالا كه اينقدر مردم پای منبر تو جمعمیشوند تو چرا چهار كلمه حرف حسابی برای مردم نمیگوئی و وقت مردم راتلف میكنی ؟ تاج گفت اين مردم قابل حرف حسابی نيستند . حرف حسابی رابايد به مردمی گفت كه فكری داشته باشند ، اينها فكر ندارند . صدر اعظمگفت خير اينطور نيست . تاج گفت اينطور است و من شرط میبندم و يكروزبه تو ثابت میكنم . يكروز كه صدر اعظم حضور داشت ، تاج روضه ورود اهلبيت به كوفه را شروع كرد . اشعاری میخواند با آهنگ خوش و سوزناك ، ومردم زياد گريه میكردند . يكمرتبه گفت : آرام ، آرام ، آرام ، . همه راكه آرام كرد و ساكت شدند گفت میخواهم منظره اطفال ابی عبدالله را دركوفه خوب برای شما بيان كنم : وقتی كه اهل بيت وارد كوفه شدند هوا بهشدت گرم بود ، آفتاب سوزان مثل آتش بر سرشان میباريد ، اطفال تشنهبودند واز اثر تشنگی در آن آفتاب سوزان میسوختند ، آنها را بر شترهایبرهنه سوار كرده بودند ، پاورقی : 1 - [ خداوند ابا دارد كه كارها را جز از راه اسباب عملی سازد ] .2 - [ چون قدر آيد ديده كور شود ] . |