فلاسفه يك منطق و يك سطح معين هميشه در بيان به كار میبرند . آنها يكمتاع و يك جنس بيشتر در مغازه خود ندارند . مشتريهای آنها هم فقط يكطبقه هستند و اين از عجز آنها است ، زيرا مقصود خود را جز در لفافه يكسلسله اصطلاحات نمیتوانند بگويند و ناچار يك طبقه معين كه به زبان آنهاآشنا هستند حرف آنها را میفهمند و بس . میگويند بر سر در مدرسه معروفافلاطون - كه باغی بود در بيرون شهر آتن و نام آن باغ آكادميا بود و امروزهم به همين مناسبت مجامع علمی را آكادمی میگويند - شعری نوشته شده بودكه مضمونش اين بود : هر كس هندسه نخوانده به اين مدرسه وارد نشود .در مكتب و روشی كه انبياء دارند همه گونه شاگرد میتواند استفاده كند ،همه جور متاع در آنجا هست ، هم عالی عالی كه افلاطون بايد بيايد شاگردیكند و هم پائين پائين كه به درد يك پيرزن میخورد . بر سر در هيچ مكتبپيغمبری نوشته نشده كه هر كس میخواهد از اينجا استفاده كند بايد فلان قدرتحصيل كرده باشد . البته هر چه بيشتر تحصيل كرده باشد و مستعدتر باشدبيشتر استفاده میكند ، هر چه كمتر مستعد باشد باز به اندازه خودشمیتواند بهره ببرد ، زيرا " « انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناسعلی قدر عقولهم » " . بهترين شاگردان از اينجا يك مطلب ديگر میتوان فهميد و آن اينست كه بهترين شاگردانفلاسفه همانها هستند كه محضر خود آنها را درك كردهاند به خلاف انبياء واولياء . بهترين شاگرد افلاطون يا ارسطو يا بوعلی همان |