يكی از علل چون علل ديگر هم در كار هست كه جنبه قومی و نژادی دارد ) كهما مردم ايران را اين مقدار در عمل لا قيد و لا ابالی كرده اين است كهفلسفه قيام امام حسين برای ما كج تفسير شده ، طوری تفسير كردهاند كهنتيجهاش همين است كه میبينيم . ب ه قول جناب زيد بن علی بن الحسيندرباره مرجئه ( مرجئه طايفهای بودند كه معتقد بودند ايمان و اعتقاد كافیاست ، عمل در سعادت انسان تأثير ندارد ، اگر عقيده درست باشد خداونداز عمل هر اندازه بد باشد میگذرد ) هؤلاء اطمعوا الفساق فی عفو الله يعنیاينها كاری كردند كه فساق در فسق خود به طمع عفو خدا جری شدند . اينعقيده مرجئه بود در آنوقت . و در آنوقت عقيده شيعه در نقطه مقابل عقيدهمرجئه بود ، اما امروز شيعه همان را میگويد كه در قديم مرجئه میگفتند .عقيده شيعه همان بود كه نص قرآن است « الذين آمنوا و عملوا الصالحات هم ايمان لازم است و هم عمل صالح . تفسير سوم اين است كه اوضاع و احوالی در جهان اسلام پيش آمده بود و بهجائی رسيده بود كه امام حسين عليه السلام وظيفه خودش را اين میدانست كهبايد قيام كند ، حفظ اسلام را در قيام خود میدانست . قيام او قيام در راهحق و حقيقت بود . اختلاف و نزاع او با خليفه وقت بر سر اين نبود كه تونباشی و من باشم ، آن كاری كه تو میكنی نكن بگذارد من بكنم ، اختلافی بوداصولی و اساسی . اگر كس ديگری هم به جای يزيد بود و همان روش و كارهارا میداشت باز امام حسين قيام میكرد ، خواه اينكه با شخص امام حسينخوشرفتاری میكرد يا بد رفتاری . يزيد و اعوان و انصارش هم اگر امام حسينمتعرض كارهای آنها نمیشد و روی كارهای آنها صحه میگذاشت حاضر بودند همهجور مساعدت را با امام |