روانشناسی - آنجا كه در غرائز بحث میكنند - راجع به يك حشرهای میگوينداز زنبور كوچكتر است و از مگس بزرگتر ، غريزه عجيبی دارد ، كه مادييندر توجيه اين قضيه گير كردهاند كه چه جور توجيه بكنند . میگويند اينحيوان ، موقع تخمگذاريش كه میشود يكی از كرمها را پيدا میكند ، میرودروی پشت آن كرم ، يك نقطه مخصوص ، يك عصب خيلی خيلی باريك مخصوصهست ، آن عصب را پيدا میكند ، روی آن عصب نيش میزند ولی نيش كهمیزند نه آن جور نيش میزند كه بميرد . اگر بخواهد بزند بميرد میميرد .آهسته نيش میزند ، اينقدر نيش میزند كه اين عصب كرخ و آن حيوان بیحسبشود و بيفتد سرجايش ، ولی نمیگذارد بميرد . بعد روی پشت اين حيوانهمانجا تخم میگذارد . عجب اينست كه بعد از تخم گذاردن خودش ، پيش ازآنكه بچههايش از تخم بيرون آيند میميرد . لهذا هرگز نسل گذشته و نسلآينده يكديگر را نمیبينند . بعد بچههای او بزرگ میشوند يعنی از تخم درمیآيند . وقتی كه میخواهد تغذی بكنند از همان گوشت اين كرم تغذی میكنند. همان را میخورند تا تمام شود و بعد خودشان راه میافتند و میروند . حالاچرا اين حيوان اين كرم را اينقدر نيش نمیزند كه بميرد ، چون اگر بميردمیگندد و زود از بين میرود . چرا نيش میزند ؟ برای اينكه بیحس بشود وحركت نداشته باشد . اگر حركت داشته باشد اين نمیتواند روی او تخمبگذارد و بعد بچههايش بيايند از گوشت او ارتزاق بكنند و بخورند و زندگیكنند . به اين حالت نيم مرده و نيم زنده اين را نگه میدارد به قسمی كهنه بميرد و نه آنقدر زنده باشد كه حركت داشته باشد ، هيچكدام . آنچهعجيب است در غريزه اين حيوان ، اينست كه اين حيوان كه خودش میميردنسل بعد |